یک صندوق پستی برای دو نفر!
یا
«از»«به»های مجید قیصری
پیش درآمد
*جنگ... جنگ... جنگ...! این واژهای است که در هر زمان و زبان و جغرافیایی تعریف شده است. حالا عرب «حرب» بخواندش یا انگلیسی «War» یا فرانسوی «guerre»... کافی است سری به google translate بزنید به خوبی درمییابید که این واژه در همه زبانها مترادف دارد و به گمانم بشر پیش از آنکه بابا و مامان را به زبان بیاورد تکلیفش را با این واژه مشخص کرده بود! از همینرو است که میبینیم سهم عمدهای از ادبیات و سینمای جهان به جنگ اختصاص دارد و ایران هم در این میان استثنا نیست.
نویسنده کیست؟
*«مجید قیصری» نویسندهای است که این سالها جای خودش را در ادبیات داستانی ایران به خوبی باز کرده است. دفاع مقدس و مذهب سوژههای اصلی آثار اویند. نویسنده کتابهایی چون: «سه دختر گلفروش»، «زیرخاکی»، «سه کاهن»، «باغ تلو»، «گوساله سرگردان»،... و «شماس شامی» که شاید بتوان گفت از سوی مخاطبان مورد توجه بیشتری قرار گرفت. «دیگر اسمت را عوض نکن» نام دیگر اثر اوست که توسط نشر چشمه انتشار یافت.
داستان چیست؟
داستان با نامهنگاری یک سرباز ایرانی و یک سرهنگ عراقی از اینسو و آنسوی مرز روایت میشود. روزهای پایانی جنگ و پس از قبول قطعنامه است و یک سرهنگ عراقی که به دنبال گمشدهای در خرمشهر میگردد، نامههایی برای یک رزمنده ایرانی جایی نزدیک اروند پنهان میکند تا شاید بتواند از او برای رسیدن به گمشدهاش کمک بگیرد و...(خوب اینجا قرار نیست داستان لو داده شود!)
چند نکته:
آنچه هنگام خواندن کتاب باید به آن توجه کرد، فاصلهای است که ما از پایان جنگ گرفتیم. و فرصتی که این فاصله برای نگاهی دوباره انداختن به جنگ -به استثناها، آدمها و نیتهایشان، شرایط و تقدیرشان و...- نصیب ادبیات و هنر شده.
این روش که از نامهنگاری برای روایت داستان استفاده شود، ۸سال پیش از بازنویسی نهایی این کتاب (یعنی در سال ۱۳۸۰) توسط رضا امیرخانی در کتاب «از به» استفاده شده، که از قضا آن هم داستان پس از جنگ است. گرچه آن کتاب شاید از آثار ضعیف رضا امیرخانی محسوب میشود اما با توفیق و اقبال بیشتری همراه بود.
نویسنده اگرچه روی سوژهای نسبتا خاص دست گذاشته اما در پرداخت داستان میتوانست ماهرانهتر عمل کند و تعلیق و پایانبندی بهتری داشته باشد؛ اما با این وجود خواندن این کتاب برای کسانی که به دنبال سوژههای جدید در حوزه ادبیات جنگ میگردند، خالی از لطف نیست.
یک گاز از کتاب!
علیکالسلام عزیزی؛
یک هفتهای است از تو نامه ندارم، اتفاق چی افتاده؟ چی خبر؟ خطا کردم؟ بگو. برای تو عکس حرم حسین میفرستم. میدانم شما ایرانیها عاشق زیارت حرم حسین هستید. خبر خوشی برای تو دارم. وقتی یاد مادرم افتادم و رادیو گوش کردن او، به خودم گفتم من چرا رادیو ایران گوش نکنم؟ البته حالا میفهمم چرا مادرم آنقدر از بابام میترسید. من هم با همان ترس دارم به رادیو ایران گوش میکنم. میترسم سرباز نگهبان سنگر من به مخابرات خبر بدهد حضرت عقید فؤاد رادیو ایران گوش میکند. کسی اینجا نیست که تعلیم زبان فارسی من کند. مجبور هستم با گذشته خیلی فکر کنم. رادیو کمک بزرگی است. اینطور شاید فارسی خوبتر بنویسم...
مشخصات کتاب:
عنوان: دیگر اسمت را عوض نکن
نویسنده: مجید قیصری
ناشر: چشمه
تعداد صفحه: ۹۵
قطع: رقعی
قیمت: ۲۲۰۰تومان
این
کتاب را میتوان از فروشگاه کتاب آفتاب واقع در: مشهد، چهارراه شهدا،
روبهروی شیرازی۱۴، پاساژ رحیمپور، انتهای پاساژ (با شماره تماس
۰۵۱۱.۲۲۲۲۲۰۴) تهیه نمود.