محکمهی شعر طنز!
نمیدانم تا چه اندازه این ادعا صحت دارد، اما بیراه نیست اگر ما ایرانیان خود را طنزپردازترین مردم جهان بدانیم، هم از لحاظ تعداد و هم کیفیت! سابقهای دیرینه نیز در تاریخمان دیده میشود، از سعدی و حافظ و مولانا بگیرید تا همین ایرجمیرزایی که نام خیابانش را تغییر دادهاند و کردهاند جلال آل احمد! جلال هم که نیازی به معرفی ندارد ظریفبینیهایی که او نسبت به جامعهاش دارد در سطر-سطر آثارش به صورت طنز مشاهده میشود.
از آن هنگام که موبایل و پیامک اختراع شد، خدا میداند که چقدر لطیفه و طنز میان صاحبان این تکنولوژی رد و بدل شده است. اما به پیوست، ابزارهایی از قبیل بلوتوث و اینترنت نیز باعث شد که محدودیتها کاملا برداشته شود و ما به صورت شنیداری و تصویری از انبوه جوکهای تولید شده نیز بهرهمند شویم.
اما به گمانم کمتر کسی است که «محکمه الهی» را نشنیده باشد (حتی بندهای که نه وبگردم و نه بلوتوثباز و نه حتی پیامکزن!) مثنوی طنزی که «خلیل جوادی» سراینده آن، مدعی میشود که شبی خوابی دیده و این شعر الهام گرفته از آن خواب است! به هر تقدیر بلوتوثی که دست به دست –یا به عبارتی گوشی به گوشی- گردید و همه شنیدند و با آن خندیدند، به تازگی از حالت شنیداری به صورت کتاب درآمده و درکنار دیگر سرودههای طنز شاعر، با همان نام، توسط خودش (ناشر مولف) منتشر و از قضا مورد توجه هم واقع شده تا جایی که تیراژ پنجهزار نسخهای آن در کمتر از یک ماه به اتمام رسیده و حالا او میخواهد در چاپ بعدیاش شمارگان کتابش را سیهزار جلد قرار دهد. و این درحالی است که اینگونه کاری در این بلبشو اقتصادی و گرانی کاغذ و... حرکتی عجیب محسوب میشود.
سرودههای جوادی از ادب خاصی پیروی میکند و این اولین چیزی است که در مواجهه با کتابش متوجه میشویم. از سوی دیگر طنز او طنز تفریحی نیست و با ظرافت خاصی به گوشه و کنار میزند و کسی را بینصیب نمیگذارد. لحن شعرهایش صمیمی و حالتی محاورهای دارد و شیرینکاریهای تکنیکی نیز در میان کارهایش به چشم میخورد.
پیش از این کتاب، از او مجموعه «خیابانخوابها» در سال ۸۳ منتشر شد و اکنون در آستانه چهارمین نوبت از چاپ خود است. عنوان کتاب نیز برگرفته از یکی از شعرهای این کتاب است که علیرضا عصار در همان ایام آن را در کاست «عشق الهی»اش میخواند و درونمایهای اجتماعی-سیاسی دارد.
و نیز «سمفونی جیرجیرکها» که مجموعه ترانههای اوست که
اکثر قریب به اتفاق آنها در کاستها و آلبومهای مختلف و یا در صدا و سیما
منتشر شدهاند.
به بهانه انتشار این کتاب، با او گفتگوی کوتاهی درباره شعر طنز ترتیب دادهایم:
** این سوال اگرچه تازه نیست اما همچنان جای پرسش دارد؛ آقای جوادی به نظر شما ویژگیهای شعر طنز چیست؟
@ من فکر میکنم شعر طنز یک نیاز اجتماعی است به عبارتی سفارش جامعه است. باید نیاز جامعه باشد، باید دغدغه مردم باشد، چنانکه گفتهاند: «دکان بیمتاع چرا وا کند کسی؟». و باید نشانههایی از روز مردم داشته باشد.
** به نظر شما شاعران طنزپرداز تا چه اندازه میتوانند وارد عرصه هزل و لودگی بشوند؟
@ شعر طنز چیزی است که بتوان پیش هرکسی خواند، از بابابزرگ گرفته تا پدر و مادر و خواهر و فرزند و همسایه و... چیزی که نشانهای از هزل و هجو نداشته باشد.
** یعنی شما هزل و هجو و فکاهه را بیکاربرد میدانید؟ باید آن را کنار گذاشت؟ از طرفی ما داریم که اشخاص بزرگی چون مولانا و سعدی در سرودههایشان چیزهایی دارند که ما نمیتوانیم جز برای خودمان بخوانیم!
@ اینها هر کدام میتواند در جای خود حکمتآموز و حکمتآمیز باشد و نمیتوان درِ آن را تخته کرد. اینها هم کاربرد و زیبایی خود را دارند اما به شرطی که هنرمندانه کار شود، به شرطی که مثل سعدی باشد یا حتی ایرجمیرزا! اینها ارزش هنری خود را دارند؛ اما به هرحال نسبت به طنز قابلیت گسترش و اشاعه محدودی دارند و من به هرحال نمیتوانم برخی از این اشعار را نزد پدربزرگم بخوانم؛ برای خودم میخوانم یا نهایتا با دوستان نزدیکم. به هر حال این اشعار باید آن «چگونه گفتن» را در خود داشته باشند.
** لطفا این «چگونه گفتن» را توضیح دهید.
@ این چگونه گفتن فقط خاص شعر طنز نیست، در شعر عاشقانه و حکیمانه و اجتماعی و... نیز باید باشد. ما میبینیم شاعری چون سعدی پس از گذشت قرنها هنوز در اوج است. چون سعدی هنر چگونه گفتن دارد. هنر زیبا سرودن، هنر زیبا قرار دادن واژهها در کنار یکدیگر؛ البته واقعا این عبارتها نمیتوانند آنچه را که میخواهم انتقال دهند. این چگونه گفتن آن جوهری است که در جان کلام نهفته است و خواننده را دچار سرور و یک احساس زیبا میکند.
** از شاعران طنزپرداز معاصر به کدامیک توجه بیشتری دارید و به آثارشان علاقهمندید؟
@ من همه ایشان را دوست دارم و برایشان آرزوی موفقیت دارم اما نمیتوانم از نام استاد ابولفضل زرویی نصرآباد بگذرم. ایشان در میان تمام طنزپردازان معاصر تنها کسی است که بنده استاد خطابشان میکنم و برایم شان و جایگاه خاصی دارند. آثار زندهیاد عمران صلاحی را هم میپسندیدم. آثار دیگران را دوست دارم و به ایشان احترام میگزارم. هرکدامشان سرودههایی دارند که تحسین مخاطب را برمیانگیزند.
** رسالت شعر طنز را چگونه میبینید؟
@ به نظرم نیت شاعر باید به صورت صادقانهای اصلاحگری باشد. شاعر نباید وارد عرصه توهین شود. طنزپرداز باید مانند کاریکاتوریستها آن بخش از ناهماهنگیها و کجرفتاریها را به گونهای بزرگ نماید که جامعه و سیاستمداران را به سمت اصلاح و بهبود آن حرکت دهد. از سوی دیگر به گمان من وظیفه شاعر در اصل فرهنگسازی است و به همین علت است که من در این مجموعه سعی کردهام که عامیانه سخن بگویم تا مناسب همه اقشار باشد و رسالت خود را برای فرهنگ مردم انجام دهد.
**جناب آقای جوادی از همراهیتان در این گفتگو سپاسگزارم و آرزوی توفیق و بهروزی را برایتان دارم.
@ من هم برای شما و خوانندگان آرزوی موفقیت دارم.
پینوشت: