جاکتابی

آرشیو کتاب‌نویسی‌هایمان در جراید مختلف

جاکتابی

آرشیو کتاب‌نویسی‌هایمان در جراید مختلف

جاکتابی

جاکتابی عنوان ستونی است که نخستین‌بار در تاریخ بیست و هفت تیرماه سنه یکهزار و سیصد و هشتاد و هفت خورشیدی در صفحه چهاردهم جیم از ضمیمه‌ی جریده‌ی یومیه‌ی خراسان به طبع ‌نگارنده (زهیر قدسی) رسید و الی زماننا هذا به طبع می‌رسد. (برگرفته از مطلع الوبلاق/ پست شماره ۱) و اکنون دیر زمانی است که میزبان بازنشر معرفی‌های من و همسرم (الهام یوسفی) در جراید مختلف است.

سرگذشت آقای زومر / پاتریک زوسکینت

يكشنبه, ۲۳ تیر ۱۳۹۲، ۰۹:۵۶ ب.ظ

روزهای گیلاس‌زارها


پیش‌درآمد:
خواندن برخی کتاب‌ها نیاز به «قسمت» دارد! یعنی باید قسمت شما را بکشاند به سوی کتابی تا بخوانیدش... البته ردپای سرگذشت و قسمت در همه زندگی آدمی دیده می‌شود اما این ردپا در برخی موارد پررنگ‌تر جلوه می‌کند؛ بگذریم...
یک روز آقا پستچی مهربان از راه می‌رسد و بسته‌ای پستی به دستم می‌دهد و من نشانی آشنای دوستم را می‌بینم و پستچی امضای دیجیتالم را تحویل می‌گیرد و... و من به یاد دوستم می‌افتم که حسب اتفاق با او آشنا شدم و اگر آن روز در کتاب‌فروشی حس کنجکاوی و فضولی‌ام گل نکرده بود تا او را بهتر بشناسم، اکنون از کتاب‌هایی که هرازگاهی برایم می‌فرستد و غافل‌گیرم می‌کند، محروم می‌شدم.


داستان چیست؟
درباره «سرگذشت آقای زومر» نوشتن کار دشواری است؛ الا این‌که درباره‌اش به این توصیف اکتفا کنیم که کتابی دل‌نشین و دوست‌داشتنی است. نویسنده که مرد میانسالی است، گویا داستان کودکی و نوجوانی‌اش را خاطره‌وار روایت می‌کند. و روایت بی‌تکلف و به قول خودش روده‌دازی‌هایش صمیمیت ویژه‌ای به اثر می‌دهد. داستان در دهکده‌ای سرسبز و آرام کنار دریاچه‌ای کوچک در سال‌های پس از جنگ جهانی دوم روایت می‌شود.
شخص اول داستان که آقای زومر نام دارد، خلاف توقع حضور پر طول و درازی در داستان ندارد اما شخصیت عجیب و مرموزش، و روایتی که نویسنده از او ارائه می‌کند به حضور کوتاه آقای زومر عمق می‌بخشد؛ چنان‌که برخی آدم‌ها در برخوردی کوتاه اثری فراموش نشدنی بر زندگی آدم می‌گذارند.
آقای زومر شخصی است کم‌گو که از صبح زود تا دیروقت همراه با عصایش تق-تق کنان و سریع از میان آدم‌ها می‌گذرد و به هیچ‌کس مجال گفت و گو و دوستی نمی‌دهد...


سرگذشت آقای زومر


نویسنده کیست؟
«پاتریک زوسکینت» نویسنده‌ای است ۶۴ساله که در یکی از دهکده‌های نزدیک مونیخ آلمان به دنیا آمده و در رشته تاریخ تحصیل کرده است. نخستین رمانش «عطر» به یک اثر بسیار پرفروش در سراسر جهان بدل شد. او را مشهورترین نویسنده‌ی دهه‌های اخیر آلمان دانسته‌اند. با این وجود او به دور از هیاهو و جنجال زندگی می‌کند.


دو نکته:
کتاب نقاشی‌های رنگی خیلی تو دل بروی دارد که نمی‌شود ساده از کنارشان گذشت. این نقاشی‌ها اثر «ژان-ژاک سامپه» تصویرگر مشهور فرانسوی است.
ترجمه کتاب را آقای «احمد کسایی‌پور» انجام داده که نمونه خوب یک ترجمه روان و هماهنگ محسوب می‌شود.
یک گاز از کتاب!
«...تازه صرف نظر از شستن دست‌ها، شیطنت‌های تلویزیونی من معمولا به نمونه‌ای از تعارض کلاسیک کیان اشتیاق و وظیفه بدل می‌شد. یا من باید هفت و نیم دقیقه قبل از خاتمه برنامه به طرف خانه راه می‌افتادم و لحظات گره‌گشایی دراماتیک برنامه را از دست می‌دادم؛ یا باید تا آخر برنامه را تماشا می‌کردم، که نتیجه‌اش هفت و نیم دقیقه تاخیر سر میز شام بود و پذیرش خطر بگو-مگو با مادرم و توضیحات مبسوط پیروزمندانه پدرم درباره تاثیر مخرب تلویزیون بر روابط خانوادگی...»





مشخصات:
عنوان: سرگذشت آقای زومر
نویسنده: پاتریک زوسکینت
مترجم: احمد کسایی‌پور
ناشر: هرمس
تعداد صفحه: ۱۰۷
قیمت: ۶۰۰۰تومان


این کتاب را می‌توان از فروشگاه کتاب آفتاب واقع در: مشهد، چهارراه شهدا، روبه‌روی شیرازی۱۴، پاساژ رحیم‌پور، انتهای پاساژ (با شماره تماس ۰۵۱۱.۲۲۲۲۲۰۴) تهیه نمود.


پی‌نوشت:

از این مکان مخاطبان جاکتابی را به پیگیری وبلاگ نیم‌پز دعوت می‌نمایم. با خرده‌خاطرات خانم و آقای قاف به‌روزیم!

نظرات  (۶)

من شش سال پىش عطرو خوندم. هتوزکه هنوزه جمله به جمله اش ىادمه. واقعا متفاوت بود

پاسخ:
پیام‌تون خیلی مفهوم نبود اما انشالا همیشه کتاب‌های خوب بخونید و از خوندن‌شون لذت ببرید.
آقا سلام
من با سرچ کتابه نه آبی نه خاکی ؛ اومدم به بلاگت ( اتفاقی) ولی با مطلبت در مورد این کتاب خیلی خیلی حال کردم؛
اکه دوست داری لینکم کن؛
اگر چه اگه تو هم لینکم نکنی ، من کماکان به لینک کردنه تو ادامه میدم ؛
چون به ظرم بلاگه خیلی پر باری داری.
اممضا ؛ حسین
پاسخ:
سلام و عرض احترام

ممنون از ابراز لطف‌تون. با عرض شرمندگی و شرم‌ساری، من در مورد لینک کردن‌هام قدری سیاست‌های ویژه دارم. و من هم مثل شما لینک‌هام رو بر مبنای تبادل لینک قرار ندادم. وبلاگ شما هم خوب بود. موفق باشید.
سلام اخوی
قبول باشه
جهت اعلام حضور
۰۳ مرداد ۹۲ ، ۱۱:۴۸ محمد حیدری
سلام آقای قدسی
ارادتمندیم
انقدر زیبا شرح میدید کتابها رو واقعا لذت بردم
به خاطر فشار امتحانات و درگیری های روزمره نشد زیاد مزاحمتون بشیم
آخه تخفیف هم که نمیدی که
ایشالا بزودی ببینیمتون (به کلبه مجازی ما هم سر بزنید)
التماس دعا
مشتری های سمج
پاسخ:
سلام
ممنون از لطف‌تون
انشالا فشارها خیر باشه یا کم بشه!
ما تخفیف نمی‌دیم و نداده‌ایم و نخواهیم داد!
انشالا، چشم!
باز هم چشم!
کدوم یکی‌شون؟!
سلام مجدد
بابا سید مهدی موحد از شیراز... بچه های کتاب....
خوبید...

در مورد «ورع» هم حق با شماست. اشتباه شده.  اتفاقا این اشتباه موجب شد که همسر مکرمه سه روز ما رو خفت بده. منم از سر لجبازی درستش نکردم.. :دی

مخلصیم. آقا از الان واسه بهار شیراز برنامه ریزی کردی دیگه. قرار شد با خانواده بیاید...
پاسخ:
سلام دگرباره!
یعنی واقعا باورم نمی‌شه که این عکسا متعلق به مهدی موحد شیراز باشه! برادر چی کچل شدی! چی چاق شدی! دی: (جهت رعایت سجع)
ممنون..
آقا همین لجبازی‌ها دور از جان‌تان کار دست زندگی‌ها می‌ده!
می‌شه هم الان بیایم و هم بهار؟!
سلام جناب آقای قدسی گرامی
بالاخره امروز فرصت شد تمام رمانهای خارجی را سیاهه نویسی کنم. از معرفی کتابها آن هم به این شیوه خواندنی سپاسگذارم.
سربلند باشید
اکبری
پاسخ:
سلام و عرض ادب

شرمنده‌ام، تلاشم برای اتمام لیست کار بیهوده‌ای بود. زیرا که این روزها باری که بر دوشم قرار می‌گیرد بیش از آن است که بر زمین می‌گذارم.
شرمنده‌ام بسیار!

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی