جاکتابی

آرشیو کتاب‌نویسی‌هایمان در جراید مختلف

جاکتابی

آرشیو کتاب‌نویسی‌هایمان در جراید مختلف

جاکتابی

جاکتابی عنوان ستونی است که نخستین‌بار در تاریخ بیست و هفت تیرماه سنه یکهزار و سیصد و هشتاد و هفت خورشیدی در صفحه چهاردهم جیم از ضمیمه‌ی جریده‌ی یومیه‌ی خراسان به طبع ‌نگارنده (زهیر قدسی) رسید و الی زماننا هذا به طبع می‌رسد. (برگرفته از مطلع الوبلاق/ پست شماره ۱) و اکنون دیر زمانی است که میزبان بازنشر معرفی‌های من و همسرم (الهام یوسفی) در جراید مختلف است.

۱۸۷ مطلب با موضوع «جاکتابی» ثبت شده است


امیرخوانی در اتوبوس!۱


** تاریخ و آدم‌هایش همیشه پشت ابرهایی از نداستن‌ها پنهان بوده‌اند. مورخ‌نماها کارشان این بوده که این ابرها را متراکم‌تر و تیره‌تر کنند تا کمتر رد و نشانی از واقعیت باقی بماند؛ حالا این مورخ‌نماها از کجا پیدایشان شده، خدا عالم است! قاعدتا از همان‌جایی که هنرمندنماها و ورزشکارنماها و... پیداشان شده، ما که به آن‌ها کاری نداریم! اما از آن طرف مورخان دل‌سوز گویا بادبزن به‌دست، مدام در تلاش بوده‌اند تا این ابرها را تا حدی کنار بزنند تا بلکه شبحی از حقیقت را -به آنان‌که مشتاقند تا چهره حقیقت را دریباند- نمایش دهند. البته با توجه به این‌که همیشه سعی و تلاش مورخ‌نماها بیش‌تر بوده، نمی‌توان توقع داشت تا چهره هر شخص و هر واقعه را در تاریخ به وضوح دید؛ اما ندیدنش و بالکل ندانستنش واقعا مصیبت است.


** امیرکبیر از چهره‌هایی است که تاثیرگذاریش در تاریخ ایران غیر قابل انکار است. آن هم در دوره شکوفا و پر افتخار(!) قاجار. که دور، دور صدراعظم‌کشی و یا به عبارت گویاتر شایسته‌کُشی بوده است. کسی که در دوره قریب به پنج سال صدارتش‌ لیستی عریض و طویل از اقدامات و برنامه‌های تمام و ناتمام‌اش به جا گذاشت، از اصلاحات اقتصادی و مالیاتی بگیرید تا تاسیس دارالفنون و حرکت دادن نظام آموزشی به سمت نو شدن و برنامه‌ریزی برای کوتاه کردن دست اجانب از دامن ایران، که از قضا دستی دراز بود به این آسانی‌ها نمی‌شد قطع‌اش کرد و از همه جالب‌تر، کوتاه کردن دست خودی‌ها از خزانه مردم، که خودی‌تر از همه شاه بود که امیر پول تو جیبی‌اش را از سالی ۶۰هزار تومن به سالی ۱۲هزار تومن کاهش داد! با این همه آیا کسی می‌تواند در مورد این شخصیت مهم و تاثیرگذار چهارخط صحبت کند و بگذرادش در بوته نقد. این است که صحبت از مورخ‌نماها می‌کنیم و کتمان حقیقت.

میرزا تقی خان امیرکبیر


** «مینا چوپانی» تلاش نموده و سعی کرده تا در کتابش زندگی «میرزا تقی‌خان امیرکبیر» را جذاب و با قلمی آمیخته با نمک طنز، جمع آورد. کتابی اتوبوسی که به راحتی می‌توان در یک روز کاری و در انتظار اتوبوس‌های محترمِ وابسته به شرکت‌های خصوصیِ محترمِ تحت نظارت سازمان محترمِ اتوبوس‌رانیِ شهرداریِ محترمِ...، مطالعه نمود و بعد هم می‌توانی کمی تخیل مبارک را به کار بیاندازی که اگر امیرکبیر اکنون بود، با این مجموعه محترم چه می‌کرد؟! کتاب اگر چه مختصر است اما اطلاعات مناسبی را با قلمی خوب، برای آنان‌که تصور می‌کنند چندان از تاریخ خوش‌شان نمی‌آید، ارائه نماید.


** در خانه‌ی امیر، فاطمه خانمی بود که خوب کشک و بادمجان می‌پخت. امیر وقتی وزیر مختار روس تقاضای نامربوطی در مورد سرحدّات ایران کرد. برای پاسخ گفت: «هر وقت فاطمه خانم کشک و بادمجان پخت، حتماً قسمی را هم برای شما خواهم فرستاد. آی کشک بادمجان، آی فاطمه خانم‌جان!»



مشخصات کتاب:
عنوان: میرزا تقی خان امیرکبیر
نویسنده: مینا چوپانی
ناشر: کتاب دانشجویی
تعداد صفحه: ۷۲
قیمت: ۱۴۰۰تومان
قطع: پالتویی


این کتاب را می‌توان از فروشگاه کتاب آفتاب واقع در: مشهد، چهارراه شهدا، روبه‌روی شیرازی۱۴، پاساژ رحیم‌پور، انتهای پاساژ (با شماره تماس ۰۵۱۱.۲۲۲۲۲۰۴) تهیه نمود.

پی‌نوشت:

۱- خواستم تیتر را این‌گونه قرار دهم: «امیر»خوانی در اتوبوس اما کمی شیطنت کردم! ببخشید.
۲ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۲۰ خرداد ۹۲ ، ۲۲:۵۶
زهیر قدسی

یادداشت‌های یک سلینجر سرخ‌پوست!


** اگر بخواهیم زندگی سرخ‌پوست‌ها را در ذهن‌مان مجسم و یا توصیف‌شان کنیم، جز آن‌چه که در فیلم‌های ساخته کارگردانان غیر سرخ‌پوست دیده‌ایم چیز دیگری نداریم. خوب در ساخته‌های قدیمی‌تر چهره‌ای که از سرخ‌پوست‌ها به تصویر کشیده می‌شد، آدم‌های وحشی و غیر متمدن بود که برای شهروندان آمریکایی خطرآفرینی می‌کردند و بعدها شخصیت‌های خاکستری و یا حتی سفید از ایشان در سینمای غرب مشاهده کرده‌ایم؛ اما نکته این‌جاست که همه این‌ها روایت سفیدپوستان از زندگی سرخ‌پوستان است و نه روایت خودشان. چراکه احتمالا تا کنون هیچ‌گاه فرصت و شرایط روایت‌گری برای خود سرخ‌پوستان رخ نداده است.

نویسنده کیست؟

** اما یک‌باره «شرمن الکسی» به عنوان یک نویسنده موفق و پر سر و صدای سرخ‌پوست در ادبیات آمریکا چهره می‌نماید و کلی برای خودش مخاطب دست و پا می‌کند! او رمان‌نویس، داستان کوتاه‌نویس، شاعر و فیلم‌نامه‌نویسی است که تاکنون ۱۸ کتاب منتشر کرده است. شرمن برنده جایزه قلم همینگوی سال ۱۹۹۳ شده و داستان خواندنی «تو گرو بگذار، من پس می‌گیرم» در مجموعه داستان‌های برگزیده جایزه «اُ. هنری» انتشار یافته. در اغلب آثار او انعکاس زندگی واقعی یک سرخ‌پوست دیده می‌شود و روایت او از زندگی یک سرخ‌پوست بسیار پرکشش و تازه است. حس و حال نوشته‌هایش بی‌شباهت به سلینجر نیست، اما قضاوت آن را به خودتان وامی‌گذاریم.


خاطرات صد در صد واقعی یک سرخپوست پاره‌وقت

کتاب چگونه است؟

** آخرین اثری که از او انتشار یافته و امسال در ایران ترجمه شده «خاطرات صددرصد واقعی یک سرخ‌پوست پاره‌وقت» است. در این رمان نویسنده زندگی واقعی خود را دست‌مایه قرار داده و با طنزی ویژه به روایت زندگی خود می‌پردازد. راوی داستان، نوجوان سرخ‌پوست ۱۵ساله‌ای است که به نظر می‌رسد از ابتدای تولد تا سنین بالاتر دچار دردسرهای مختلف می‌شود. او به همراه خانوده‌اش در قرارگاهی ویژه سرخ‌پوستان زندگی می‌کند که گویا جز بدبختی و محرومیت تجربه دیگری نمی‌توان در آن داشت. شخصیت توسری‌خور راوی داستان «جونیور» لحظات طنزآمیز و پرالتهاب خاصی در داستان ایجاد نموده که می‌تواند خنده و گریه را برای مخاطب خود فراهم سازد. رمان به ۳۲ فصل خیلی کوتاه –که هر کدام نام‌گذاری شده است- تقسیم می‌شود و کاریکاتورهایی متعلق به راوی (یا همان نویسنده) برای لحظات مختلف داستان کشیده شده است. این داستان می‌تواند برای هر سنی پرکشش و خواندنی باشد.


یک گاز از کتاب!

«...این‌طور نبوده که پدر و مادرم در ناز و نعمت به دنیا آمده باشند. این‌طور نبوده که ثروت و ملک خانوادگی را سر قمار به باد داده باشند. پدر و مادرم توی خانواده‌های فقیر و بی‌چاره‌ای بزرگ شده بودند که خود آن‌ها هم توی خانواده‌های فقیر و بی‌چاره‌ای بزرگ شده بودند که خود آن‌ها هم توی خانواده‌های فقیر و بی‌چاره‌ای بزرگ شده بودند. همین‌طور بگیر و برو تا برسی به اولین خانواده فقیر و بی‌چاره...»



مشخصات کتاب:
عنوان: خاطرات صددرصد واقعی یک سرخپوست پاره‌وقت
نویسنده: شرمن الکسی
مترجم: رضی هیرمندی
ناشر: افق
تعداد صفحه: ۲۷۸
قیمت: ۱۰.۵۰۰ تومان
قطع: رقعی


این کتاب را می‌توان از فروشگاه کتاب آفتاب واقع در: مشهد، چهارراه شهدا، روبه‌روی شیرازی۱۴، پاساژ رحیم‌پور، انتهای پاساژ (با شماره تماس ۰۵۱۱.۲۲۲۲۲۰۴) تهیه نمود.

۶ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۰۵ خرداد ۹۲ ، ۰۰:۵۳
زهیر قدسی

جمعه‌ها هنوز خوابیم!


*یک عمر تو زخم‌های ما را بستی
هر روز کشیدی به سر ما دستی
شعبان که به نیمه می‌رسد آقاجان!
ما تازه به یادمان می‌آید هستی.


این رباعی را برای خودم نوشتم تا به خودم طعنه زده باشم برای کم‌کاری‌ام. برای این‌که توجیه کرده باشم خودم را... برای این‌که عذرخواهی کرده باشم... برای این‌که بگویم جمعه‌ها اگرچه ندانیم چرا، اما هنوز دل‌مان می‌گیرد... برای این‌که عصرهای جمعه سخت‌ترین لحظات هفته‌اند... و بگویم که سخت شده نوشتن برای تو چون دیگر اسیر عبارات و کلیشه‌ها شدم و نمی‌توانم زیباترین نوشته‌هایم را به تو تقدیم کنم. شاید هم این تقصیر تنها بر من نباشد، منی که تنها ابزار دم دستی‌ام همین کلمات‌اند؛ کلماتی که هیچ‌گاه پاسدار خوبی برای‌شان نبوده‌ایم و زیاده هر جا و هر زمان خرج‌شان کرده‌ایم بی‌ آن‌که  حواس‌مان باشد که کلمات با این بی‌احتیاطی ادبی ما، از معنای واقعی خود دور می‌افتند و می‌شوند جز واژگان معمولی روزمره. و«انتظار» از آن واژه‌های مظلوم عصر ماست.


جمعه‌ها هنوز خوای می‌بینند


*«جمعه‌ها هنوز خواب می‌بینند» عنوان مجموعه شعری از «سودابه مهیجی» است. ۵۲ غزل از شاعر جوانی که همه سروده‌هایش به مفهوم انتظار می‌پردازد. شاعری که در سروده‌هایش سعی کرده  از نگاه کلیشه‌ای پرهیز کند و بیش‌تر حرف دل خویش بگوید تا این‌که به تکرار مکررات بپردازد. کم نیستند شاعرانی که پیش از این در این وادی سخن‌پردازی کرده‌اند، اما ویژگی شاعران موفق معاصر ما این است که در شعرهای لبریز از حس انتظارشان، خود را به پای میز محاکمه بکشانند و در حکم متهم ردیف اول با خود و نسل‌شان سخن بگویند، به زمانه‌ اعتراض کنند و در یک کلمه، انتظار را از بُعد دیگری جز انفعال به مخاطب بنمایانند.

شاعر حتی تمام سعی خود را می‌کند تا از مستقیم‌گویی پرهیز کند و شاید به همین خاطر است که شعرش هم پیچ و تاب‌های عاشقانه غزل را دارد و هم در ذات خود نوعی نگاه اجتماعی و انسانی را. حتی انتخاب نام کتاب و طرح جلد هم از همین قاعده تبعیت می‌کند و جز واژه «جمعه‌ها» چیز دیگری مفهوم انتظار را به ذهن نمی‌آورد.

*چه جمعه‌ای!  چه غروب غریب و دل‌گیری!
چرا سراغی از این جمعه‌ها نمی‌گیری؟
غریبه‌ای که هنوز و همیشه در راهی!
کجای راه سفر مانده‌ای به این دیری؟
به پیشواز تو آغوش زندگی جان داد
بیا پیاده شو از این قطار تاخیری
*
چقدر پیر شدی روی گونه‌هایم، اشک!
تو سال‌هاست که از چشم من سرازیری
چقدر ماندی در بند انتظار ای دل!
شدی شبیه به دیوانگان زنجیری!
چقدر شاعر مفلوک! قلبت از سنگ است
چگونه از غم دوری او نمی‌میری؟


مشخصات کتاب:

عنوان: جمعه‌ها هنوز خواب می‌بینند
نویسنده: سودابه مهیجی
تعداد صفحه: ۱۱۰صفحه
قیمت: ۳۳۰۰ تومان
ناشر: سپیده‌باوران
قطع: رقعی


این کتاب را می‌توان از فروشگاه کتاب آفتاب واقع در: مشهد، چهارراه شهدا، روبه‌روی شیرازی۱۴، پاساژ رحیم‌پور، انتهای پاساژ (با شماره تماس ۰۵۱۱.۲۲۲۲۲۰۴) تهیه نمود.



پی‌نوشت:

گفتیم خارج از کلیشه‌ها زودتر به پیشواز شعبان و ولادت حضرتش برویم!

۳ نظر موافقین ۲ مخالفین ۰ ۲۹ ارديبهشت ۹۲ ، ۲۲:۰۳
زهیر قدسی

یک کتاب فراموش نشدنی!



** برخی کتاب‌ها را وقتی می‌خوانی غافل‌گیر می‌شوی، بس که خواندنی‌اند. به‌ویژه هنگامی که ساکت و نجیب، گوشه‌ای از قفسه کتاب‌فروشی قرار گرفته باشد؛ نه نویسنده‌اش مشهور باشد و نه کتابش خیلی سر و صدا کرده باشد و تو فقط به پیشنهاد دوستت اعتماد می‌کنی و آن را می‌خری و منتظر می‌مانی تا زمانی از میان قفسه کتاب‌هایت صدایت بزند که: هی... مرا بخوان!
«شاید فراموشت کنم» کتابی فراموش ناکردنی بود که به سفارش یک دوست و البته شنیدن سوژه داستان برای خواندن انتخابش کردم. البته طراحی جلد کتاب هم در انتخابش بی‌تاثیر نبود.


سوژه داستان چیست؟

(پیش از هرچیز اعلام کنیم که در اینجا خطر لوث شدن داستان شما را تهدید نخواهد کرد!) ابتدای کتاب، پیش از آن‌که داستان آغاز شود، این عبارت درج  شده: «تمامی وقایع و رویدادها و نام اماکن حقیقی است.» پس آماده می‌شویم که با یک کتاب روایی احتمالا خشک و بی‌روح روبه‌رو شویم. اما کتاب در انتها عکس‌هایی دارد که توجه را به خود جلب می‌کند. تصویری از یک خانواده پرجمعیت بیست و چندنفری!
داستان از این قرار است که «ماشاءالله آذرفر» که شخصی ثروتمند و بانفوذ در دربار شاه بوده نمی‌تواند از همسرش صاحب فرزندی شود و خلاف فیلم‌ها و داستان‌ها برای حل این موضوع به فکر تجدید فراش و... نمی‌افتد! در یک تصمیم‌گیری نادر –او به اتفاق همسرش- از هر استان آن زمان بچه‌یتیمی را به فرزندی می‌گیرد! شکر خدا آن زمان این‌همه استان اختراع نشده بود(!) ولی با این وجود تعداد فرزندان بیست و یکی می‌شوند. حالا این عدد را بیافزایید به باغبان منزل ایشان به اضافه سه فرزند و همسرش که با خود پدر و مادر مجموعا می‌شوند چند تا؟!... ۲۸نفر!


آیا با یک شاهکار روبه‌روییم؟!
انصافا سوژه داستان کفایت می‌کند که برای خواندنش آستین بالا بزنی؛ اما بی‌اغراق نثر داستان و شخصیت‌پردازی آن چنان پرکشش و جذاب است که هرلحظه مخاطب را بیش‌تر درگیر خود می‌سازد و بی‌راه نیست اگر بگوییم که این کتاب در میان انبوه کتاب‌ها و داستان‌های ایرانی که هرساله منتشر می‌شوند و -احیانا به شهرت می‌رسند- از شکوه و شوکت ویژه‌ای برخوردار است. داستان از توصیفات و تعابیر بکر و عمیق لبریز است. شخصیت‌پردازی‌ها ظریف و ملموس‌اند و مخاطب نه تنها با ظاهر اشیاء و آدم‌ها بلکه با روح‌شان نیز ارتباط برقرار می‌کند؛ گویی خود در داستان حضور داشته.
نویسنده رفت و برگشت‌هایی هنرمندانه در زمان حال و گذشته دارد و رابطه ظریف آدم‌ها و سرنوشت‌شان را ترسیم می‌کند.
هر بخش از کتاب –که شامل بیست بخش است- به نام یک یا دو نفر از اعضای خانواده نام‌گذاری شده که وجه نام‌گذاری‌شان پس از خواندن چند بخش مشخص می‌شود.
نثر و توصیفات کتاب، بی‌ملاحظه و جسورانه است. آدم‌ها با حقیقت شخصیتی‌شان دیده می‌شوند و شاید همین موضوع برای آقای نویسنده کمی مشکل‌ساز شد! 

شاید فراموشت کنم

نویسنده کیست؟
«حسن رحیم‌پور» متولد ۱۳۳۰در تهران است؛ پس با «حسن رحیم‌پور ازغدی» که متولد ۱۳۴۲ در مشهد است و معرف حضور همگان، نسبتی ندارد! اما از او کتاب‌های «زندگی خوب بود» که مجموعه خاطرات اوست و برنده کتاب سال ۱۳۸۱ شده، و همچنین «لبخندهای جنگ»، «استکان کمر باریک مادری»، «دیگر هرگز» و «کنار جنگل بلوط» منتشر شده.
اما مشکلی که متاسفانه برای نویسنده کتاب «شاید فراموشت کنم» پیش آمده شکایت غیرمنتظره برخی اشخاص این داستان از نویسنده بوده. گویا عده‌ای از شخصیت‌های داستان مدعی شده‌اند که اطلاعات این داستان یا کذب است و یا بدون رضایت ایشان منتشر شده است. امیدواریم این ماجرا زودتر ختم به خیر شود و این داستان زیبا، بی‌جهت حیف نشود.


یک گاز از کتاب!
دل و دماغ حرف زدن نداشت. به فکر کاسبی‌ای بود شاید که چندان روبه‌راه نبود؟ به فکر این بود که هرچه زودتر مثل یوسف، دست بالا بزند و تشکیل خانواده دهد؟
-راستی داداش تا حالا عاشق شدی؟
با خنده گفت: «نمی‌شه هم دنبال نون بود، هم عشق، اما... از تو چه پنهون، این دل من هم آروم نیست. برای خودش شیطنت‌هایی داره. گاهی اعلام خودمختاری می‌کنه و جونمو به لبم می‌رسونه، دلم محبت کم دیده و می‌خواد با محبت کردن اون خلاء گذشته رو پر کنه...»
و ساکت شد و آن شب حرف دیگری نزد. شاید در تاریکی، قطره اشکی گوشه چشم‌هایش را مرطوب کرده بود و بغض تا دنیای رنگین رویاها و خاطره‌های شیرین گذشته همراهی‌اش می‌کرد یا شاید یادآوری دو چشم و یک صورت مهربان با لبخندی غمگین به خود می‌خواندش که دیگر حرفی نزد...


مشخصات کتاب:

عنوان: شاید فراموشت کنم
نویسنده: حسن رحیم‌پور
تعداد صفحه: ۴۰۸ (به همراه تصویر)
قیمت: ۷۰۰۰ تومان
ناشر: آرما
قطع: رقعی


این کتاب را می‌توان از فروشگاه کتاب آفتاب واقع در: مشهد، چهارراه شهدا، روبه‌روی شیرازی۱۴، پاساژ رحیم‌پور، انتهای پاساژ (با شماره تماس ۰۵۱۱.۲۲۲۲۲۰۴) تهیه نمود.


پی‌نوشت:
۱. این کتاب خیلی بیش از این‌ها حقش بود و من نتوانستم حقش را به جا آورم. در ضمن باید اعتراف کرد گازی که از کتاب انتخاب کردم، گاز شیرینش نبود اما هر گاز دیگری که انتخاب می‌کردم یا باید یک گاز بزرگ می‌بود یا مواردی داشت که مناسب جاکتابی و انتشار در یک نشریه نبود. (رجوع شود به فصل شهریار-ایرج که آغازی زیرکانه و هنرمندانه داشت.)
۲. سری به صفحه‌ی ختم ساغر هم بزنید، شاید بیش‌تر به‌روز شد!
۳. سری به نیم‌پز هم بزنید؛ البته تا اینجایش آن‌هایی که امیدوارانه سر می‌زدند خیلی لطف داشتند اما شما هم سری بزنید تا زودتر به‌روزش کنم انشاالله!

نشانی همین مطلب در سایت جیم
نشانی همین مطلب روزنامه خراسان
۱۲ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۲۰ ارديبهشت ۹۲ ، ۱۹:۱۷
زهیر قدسی

به خاطر یک مشت پول نجس!


داستان چیست؟ رمان «من نوکر بابا نیستم» نوشته «احمد اکبرپور» کتاب مختصری است که می‌توانید به راحتی وقت‌های اضافه‌ای که از گوشه و کنار پیدا می‌کنید را با خواندنش شیرین کنید. داستان مربوط می‌شود به چیزی که بشریتی را سرکار گذاشته و ول کن ماجرا هم نیست! بسته پولی از جیب پدری خسیس و سخت‌گیر در چاه مستراح می‌افتد و پدر تصمیم می‌گیرد یکی از بچه‌هایش را به زور در چاه بفرستد. بچه‌ها مقاومت می‌کنند و کشمکش بالا می‌گیرد. داستان به تصویرگری جالب «حمید بهرامی» آراسته شده و این ارتباط‌گیری با شخصیت‌های داستان را ساده‌تر می‌کند و وجه طنزآمیز کتاب را پررنگ‌تر. ماجرا در یکی از روستاهای جنوب رخ می‌دهد؛ گو این‌که نویسنده اعتراف می‌کند اصل داستان مربوط به یکی از روستاهای کرمانشاه بوده!

 نویسنده کیست؟
احمد اکبرپور نویسنده موفق حوزه کودک و نوجوان است که پا به دهه پنجم زندگی خود گذاشته، در شهرستان لامرد استان فارس پا به کره خاکی نهاده و دانش‌آموخته رشته روان‌شناسی دانشگاه شهید بهشتی است. داستان‌های کودک و نوجوان این نویسنده توانسته است تا کنون جوایز متعددی به خود اختصاص دهد.

«قطار آن شب» او جایزه کتاب سال جمهوری اسلامی را از نصیب نویسنده کرده و به خاطر «امپراتور کلمات»اش دیپلم افتخار IBBY پکن را گرفته است.

من نوکر بابا نیستم


«شب بخیر فرمانده»‌ او نیز برگزیده یونیسف شده و توسط همین انتشارات در ایران منتشر شده است. برای اطلاع باید عرض کنیم که «من نوکر بابا نیستم»اش برگزیده کتابخانه بین‌المللی مونیخ آلمان و برگزیده جشن فرهنگ فارس و نامزد کتاب سال و پکا و کانون پرورش فکری برای بهترین رمان نوجوان شده!

 یک گاز از کتاب! لااله‌الاالله، اگر آدم چهار تا بد و بیراه نگوید و سر چند تا بچه یا پیرزنی داد نکشد که دق‌مرگ می‌شود! مرتیکه بی‌حیا، مفت و مجانی نان و نمک دولت را می‌خورد، اما عوض این‌که دنبال دزد و یاغی باشد، دست تو جیب‌هایش می‌کند و گوشش به دهان زن‌ها و چند تا آدم فضول است که امروز فلانی می‌خواهد بچه‌اش را ادب کند. آن‌وقت سوار اُتولش می‌شود و مثل برق حاضر می‌شود که بعله نبینم بچه‌های‌تان را اذیت کنید! یا میان زن‌ها و مردها قدم می‌زند. فیس و افاده می‌فروشد و همین‌طور که کلاهش را جا به جا می‌کند، می‌گوید: «همه ما در مقابل قانون فلانیم و بهمانیم.»




مشخصات کتاب:

عنوان: من نوکر بابا نیستم!
تصویرگر: حمید بهرامی
نویسنده: احمد اکبرپور
تعداد صفحه: ۱۰۴
قیمت: ۲۰۰۰ تومان
ناشر: افق
قطع: پالتویی


این کتاب را می‌توان از فروشگاه کتاب آفتاب واقع در: مشهد، چهارراه شهدا، روبه‌روی شیرازی۱۴، پاساژ رحیم‌پور، انتهای پاساژ (با شماره تماس ۰۵۱۱.۲۲۲۲۲۰۴) تهیه نمود.
۴ نظر موافقین ۲ مخالفین ۰ ۱۴ ارديبهشت ۹۲ ، ۲۱:۴۷
زهیر قدسی

«آن‌ها»یی که چون ابر می‌گذرند


*عده‌ای بر این باورند که شعر کلاسیک ظرفیت انتقال مفاهیم جدید را ندارد -همانند تصوری که در مورد موسیقی سنتی نیز وجود دارد- پس نتیجه این می‌شود که شعر کلاسیک را بگذاریم برای کسانی چون حافظ و سعدی، تا از معشوق و ناقه‌اش سخن بگویند! چون معشوقِ امروزی دیگر سوار ناقه نمی‌شود و حداقل پرایدی، پژویی چیزی دارد!!
از شوخی اگر بگذریم، شاید کم‌کاری برخی شاعران کلاسیک به این باور نیز دامن زده باشد، اما این کم‌کاری را نباید به قالب شعری بسط داد. چنان‌که برخی نیز فارغ و راحت از قواعد شعری و در قالب‌های جدید، چیزهای به عنوان شعر عرضه می‌کنند که هیچ بویی از شعر نبرده است.
 اما در همین قالب کهن، شاعرانی بوده و هستند که مضامینی جدید و تازه ارائه کرده‌اند و بی‌شک یکی از آن‌ها، «فاضل نظری» است.


*«فاضل نظری» شاعری جوان و نوگراست. متولد1358 در شهر خمین از توابع استان مرکزی است. او با چشمانی جستجوگر به دنبال نگاهی جدید می‌گردد تا از دل تکرارها مفاهیم تازه و بدیع بیرون آورد. تا کنون از وی سه‌گانه‌ای با نام‌های «گریه‌های امپراطور»، «اقلیت» و «آن‌ها» منتشر شده است، که هرکدام با استقبال زیادی موجه شده‌اند و هر کدام چندین‌بار تجدید چاپ شده‌اند. کتاب اول در نکوهش عشق بود و کتاب دوم در ستایش مرگ؛ اما نه مرگی از جنس مردن، بلکه مرگی آگاهانه...

آن ها


*«آن‌ها» آخرین دفتر از سه‌گانه نظری است. که ظرف مدتِ کوتاهی چندین‌بار تجدید چاپ می‌شود. شاعر پشت کتاب خود، این چنین نوشته است: «در روزگار شما آن‌هایی است. خود را با آنها همراه کنید. آن‌هایی که چون ابر می‌گذرند.»
این مجموعه شامل ۵۱ غزل، با موضوعاتی عارفانه، عاشقانه و نیز چند شعر آئینی است. این مجموعه از سروده‌های نظری، نسبت به دو دفتر قبلی‌اش دارای تفاوت‌های زبانی است و نسبت به آن‌ها از شادی بیش‌تری برخوردار است و به گفته شاعر، «غم جان‌مایه آن‌ها نیست؛ اگرچه در شعر عاشقانه از غم گریزی نیست.»
«آن‌ها» آن چنان که قالب غزل اقتضا می‌کند بیت‌محور است؛ همانند آلبوم عکسی است که یک عکاس حرفه‌ای، عکس‌های آن را گرفته و هر بیت تصویری است زیبا از زاویه‌ای نو. از ویژگی‌های شعر نظری این است که او با مهارت مضامین اجتماعی و عاشقانه و عارفانه را در هم می‌آمیزد تا شعرش نه فقط حامل احساس که حامل اندیشه و فکر نیز باشد. اگرچه انتخاب شعر با توجه به این‌که هر شعر و هر مخاطب حال و هوای خود را دارند دشوار است، اما به این شعر توجه کنید:

*از سخن‌چینان شنیدم، آشنایت نیستم
خاطراتت را بیاور تا بگویم کیستم
سیلی هم‌صحبتی از موج خوردن سخت نیست
صخره‌ام، هر قدر بی‌مهری کنی می‌ایستم
تا نگویی اشک‌های شمع از کم‌طاقتی است
در خودم آتش به پا کردم ولی نگریستم
چون شکست آیینه، حیرت صد برابر می‌شود
بی‌سبب خود را شکستم تا ببینم چیستم
زندگی در برزخ وصل و جدایی ساده نیست
کاش قدری پیش از این یا بعد از این می‌زیستم



مشخصات کتاب:
عنوان: آن‌ها
نویسنده: فاضل نظری
تعداد صفحه: ۱۱۲
قیمت: ۵۰۰۰ تومان
ناشر: سوره مهر
قطع: رقعی


این کتاب را می‌توان از فروشگاه کتاب آفتاب واقع در: مشهد، چهارراه شهدا، روبه‌روی شیرازی۱۴، پاساژ رحیم‌پور، انتهای پاساژ (با شماره تماس ۰۵۱۱.۲۲۲۲۲۰۴) تهیه نمود


پی‌نوشت:

به نظرم این معرفی کتاب زیادی آبکی شده، نظرتان چیست؟!

۹ نظر موافقین ۲ مخالفین ۰ ۳۰ فروردين ۹۲ ، ۱۲:۲۵
زهیر قدسی

ماه در آینه


**جنگ... جنگ...جنگ...
اسمی آشنا که شاید نخستین انسان‌ها و قبیله‌های بدوی هم قبل از هر تجربه‌ای با آن آشنا شده‌اند. اسمی که با خونریزی و آوارگی و سیاهی پیوند خورده و تا ابد روسیاه تاریخ است، از آن‌جا که زمین را  از خون بسیاری سیراب کرد! که می‌بینید هنوز خبری از سیرابی نیست. اما... جهاد... دفاع... شهادت، این‌ها بی‌گمان همان چهره زیبا و روسفیدِ این قصه پُر از آب چشم است. رویی دیگر از این سکه‌، که گمان نمی‌رود کسی بی‌لمس این چهره، دوستش داشته باشد.

**کتاب‌هایی هست کوتاه، چونان عمر کسی که کتاب را برای او و به حرمت زندگی‌اش نوشته‌اند.کتاب‌هایی که اگرچه کوتاه است و سال‌هایی را در دقایقی کوتاه مقابل چشم‌مان به نمایش می‌گذارد اما پُر است، پُر است از حضور کسی که پُربار زندگی کرد و پُرتوشه پرید.


**«...وقتی می‌شد که من سر مسئله‌ای ناراحت و گرفته می‌شدم و به ایشان شکایت می‌کردم، به من می‌گفت: ببین! هزاران کهکشان در آسمان وجود دارد، یکی‌ش راه شیری است، سیاره‌های زیادی در آن هست که یکی‌ش زمین است. کره زمین قاره‌های متفاوتی دارد یکی‌اش همیم زمینی است که ما روی آن زندگی می‌کنیم. از کل به جز می‌آمد. بعد می‌گفت ما هم ذره‌ای در این مجموعه هستیم. حالا ببین این حرفی که شما می‌گویید جایش در این مجموعه با شکوه کجاست؟...»

مرتضی آیینه زندگی‌ام بود

**این قسمتی کوتاه از کتاب«مرتضی آیینه زندگی‌ام بود»  از مجموعه کتاب‌های «بانوی ماه» است، که گفت‌و‌گویی است بسیار موجز و البته خواندنی با خانم«مریم امینی»، همسرشهید اهل قلم «سیدمرتضی آوینی». اگر چه بسیاری از زوایا و پیچیدگی‌های زندگی چند مرحله‌ای و شخصیت آقای مهندس در این نوشتار کوتاه ناگفته می‌ماند و بسیاری از نکته‌ها در مورد سیر تکاملی روحش را نمى‌توان در این مجال اندک دریافت، لیکن متن روان و صمیمی و سوال‌هایی که در نگاه اول بسیار ساده‌اند برای کسانی که تنها نیازمند نیم‌نگاهی به زندگی شهدا هستند بسیار تشنگی‌آور و اشتیاق‌بخش است. شاید هم‌زادپنداری روح‌ها کار خودش را بکند و شما را با قسمتی از این روح بزرگ پیوند زند؛ آن‌وقت است که کلمات آقای نویسنده چون صدایش در مجموعه «روایت فتح» روزمرگی‌تان را به بازی می‌گیرد و با «فتح خون»‌اش بی‌قرارتر از همیشه خواهید شد.
روایتی از زندگی آقای هنرمند، کسی که هنر را آن‌چنان که باید، دانسته بود و آن‌چنان که باید به کار بسته بود. این کتاب ۳۹ صفحه‌ای حرف بیش‌تری نمی‌طلبد، اما داستان مرتضی، که این کتاب از جذبه زندگی او الهام گرفته شده، بسیار خواندنی است، برای کسانی که شاید زندگی‌شان معجونی شدست از تراژدی و یاس، شک و تردید، در حماسه زندگی مرتضی نفحه‌ای پیدا می‌شود امیدبخش و روشن‌گر.


مشخصات کتاب:

عنوان: مرتضی آیینه زندگی‌ام بود
نویسنده: مرتضی سرهنگی / هدایت‌الله بهبودی
تعداد صفحه: ۳۹
قیمت: ۸۰۰ تومان
ناشر: سوره مهر
قطع: پالتویی
نوبت چاپ: نهم

این کتاب را می‌توان از فروشگاه کتاب آفتاب واقع در: مشهد، چهارراه شهدا، روبه‌روی شیرازی۱۴، پاساژ رحیم‌پور، انتهای پاساژ (با شماره تماس ۰۵۱۱.۲۲۲۲۲۰۴) تهیه نمود.
۱ نظر موافقین ۳ مخالفین ۰ ۲۵ فروردين ۹۲ ، ۱۱:۳۹
زهیر قدسی

تاکسی‌نگاری‌های آقای نویسنده!


**همه ما بیش و کم، سوار تاکسی می‌شویم. آن‌ها که در شهرهای بزرگ زندگی می‌کنند بیش‌تر و آنان که در شهرهای کوچک می‌زیند شاید کم‌تر؛ آنان‌که سرشان شلوغ است و کارشان غیر متمرکز، و هر لقمه روزی‌شان را باید از گوشه‌ای از زمین جمع کنند بیش‌تر و آنان‌که... یحتمل کم‌تر!
حالا منظور؟! منظور این‌که خواهی-نخواهی خیلی از ما، چه ماشین شخصی داشته باشیم و چه نداشته باشیم. چه وضع‌مان خوب باشد و چه نباشد. چه پرمشغله باشیم و چه نباشیم(دوباره شروع کردم!)، تجربه‌هایی از این اجتماع کوتاه و مختصر داریم. و هر روز در این اجتماع با آدم‌های جالبی روبه‌رو می‌شویم؛ آدم‌هایی با رفتارها و سلیقه‌ها و افکاری منحصر به فرد که شاید داستانش را آخر شب، برای خانواده‌مان با آب و تاب تعریف کنیم.


نویسنده کیست؟  **«مامور سیگاری خدا» روایتی از همین اجتماعات است که «محسن‌حسام مظاهری» به شکلی جذاب و خواندنی گرد هم آورده. او کارشناس ارشد جامعه‌شناسی است و با همین رویکرد به آدم‌ها و رفتارهای و اتفاقات داخل تاکسی‌ها توجه نموده است.

مامور سیگاری خدا

کتاب چگونه است؟ **بر خلاف بسیاری از مقدمه‌های بی‌مزه داستان‌لو دهنده برخی کتاب‌ها(!) بی‌راه نیست اگر بگوییم مقدمه و پس‌مقدمه کتاب او، با عنوان «تاکسی‌نگاری دیگر چه صیغه‌ای است؟ یا راهنمای جامع تاکسی سوار شدن» از خود کتاب خواندنی‌تر است.
مظاهری در مقدمه‌اش تحلیل و طبقه‌بندی‌های جالبی از رفتار مردم در تاکسی‌ها ارائه می‌دهد و شرایط تشکیل یک تاکسی‌گروه را بررسی می‌کند.
اما جدا از مقدمه خواندنی کتاب، تقریبا ۲۰ داستان کوتاه یا روایت از تاکسی‌نشینی‌های نویسنده موجود است که مرز میان تخیل و واقعیت آن چندان مشخص نیست. از سویی نویسنده برای تمامی داستان‌هایش زمان و مکان مشخص کرده و شکلی واقعی به آن بخشیده و از سویی دیگر در مقدمه کتاب، مخاطب را میان بیم و امید سرگردان می‌سازد که آیا داستان‌های کتاب واقعی است یا نه؟!
حال این داستان‌ها چه کاملا واقعی و چه آمیخته با واقعیت باشند، خواندن آن‌ها خالی از لطف نیست.


یک گاز از کتاب!     **«... برای آن‌که حرف کمی پیش‌ترم که گفتم هر کدام از اعضای یک تاکسی‌گروه احتمالی یک رای و سهم دارند در تشکیل آن، غلط نشود، می‌توانیم فرض کنیم راننده اگر هم یک رای دارد، رایش الکترال است –یا یک هم‌چو چیزی- و در تصمیم‌گیری به شکل ناعادلانه‌ای صاحب حق وتو است. امتحانش برای کسانی که این بی‌عدالتی را تاب نمی‌آورند آسان است:
اگر راننده پیرمردی باشد که ترافیک و بوق و برگ جریمه و جر و بحث مسافرهای قبلی اعصاب درست و درمانی برایش باقی نگذاشته باشد؛
یا اگر عشق فوتبال باشد و در عوض حالش از سیاست و بحث سیاسی به هم بخورد و روی شیشه جلوی ماشین، پایین آیینه یک تکه کاغذ چسبانده باشد که «لطفا بحث سیاسی ممنوع»...
»


مشخصات کتاب:

عنوان: مامور سیگاری خدا
نویسنده: محسن‌حسام مظاهری
تعداد صفحه: ۱۵۱
قیمت: ۵۵۰۰ تومان
ناشر: افق
قطع: رقعی


این کتاب را می‌توان از فروشگاه کتاب آفتاب واقع در: مشهد، چهارراه شهدا، روبه‌روی شیرازی۱۴، پاساژ رحیم‌پور، انتهای پاساژ (با شماره تماس ۰۵۱۱.۲۲۲۲۲۰۴) تهیه نمود.


پی‌نوشت:

تاخیر چند هفته‌ای جاکتابی‌نویس را در به‌روز رسانی وبلاگ ببخشایید. گو این‌که باید تا کنون عادت کرده باشید.

۴ نظر موافقین ۳ مخالفین ۰ ۱۶ فروردين ۹۲ ، ۱۲:۱۷
زهیر قدسی

یادگارانی در دستان ما


**شاید این روزها که زمزمه اردوهای راهیان نور شنیده می‌شود شما هم از تبلیغات ناموزونِ تلوزیون به ستوه آمده باشید و شاید با خودتان بگویید که: ای بابا این‌ها هم دست‌بردار این شهدا و جنگ نیستند!
اینجا هم نمی‌خواهیم در مورد این‌که ما چقدر به شهدا مدیون هستیم صحبت کنیم اما فقط به این نکته بسنده می‌کنیم که هشت سال جنگ تحمیلی، بخشی از تاریخ ماست و ما بایستی حداقل به عنوان بخشی از تاریخِ کشورمان، پاسدار آن باشیم. همان‌قدر که حذف تاریخ شاهنشاهی کاری به دور از عقل و تدبیر است، بی‌توجهی به این هشت سال هم کاری به دور از انصاف است و مبادا آیندگان، ما را به خاطر بی‌توجهی نسبت به این بخش از تاریخِ کشورمان سرزنش کنند...


**اما انتشارات روایتِ فتح، مجموعه‌ای منتشر کرده با عنوانِ «یادگاران» که هرکدام از این مجموعه در مورد شخصیت و زندگیِ یکی از یادگارانِ همان هشت‌سالی بوده که بعضی با بی‌توجهی از کنارشان می‌گذرند و بعضی هم فقط به بخشی از آن توجه می‌کنند؛ یعنی آن قسمت که در آن کرامت و معجزه‌ای وجود دارد. غافل از این‌که شهدا هم زمانی مثلِ من و شما بوده‌اند. بعضی درس‌خوان و بعضی بازی‌گوش! بعضی ساکت و آرام و بعضی پرسر و صدا، بعضی هم –مانند چمران- قصه‌های عاشقانه‌ای دارند که باورکردنی نیست اما حقیقت دارد! و پُرواضح است که همه‌شان یک شکل و یک جور نبوده‌اند و قاعدتا کارخانه شهیدسازیِ خدا، آن‌ها را با یک قالب نساخته است! این‌همه پُرگویی فقط به این خاطر است که قالب‌های اشتباهی که احیانا در ذهن‌تان شکل گرفته را کنار بگذارید و فقط اندکی به شهدا، به عنوان یک انسان توجه کنید.

یادگاران همتیادگاران بروجردی

با این تفاوت که همه این‌ها در نهایت با هر شکل و شمایل و اندیشه‌ای به جایی رسیده‌اند که سر در کف بگیرند و ارزشی برای جان‌های ارزشمندشان قائل نشودند. تصور نمی‌شود که برای این مقام کسی ارزشی نگذارد.
«یادگاران» شامل ۱۸جلد می‌شود که هر کدام ۱۰۰بخش از زندگیِ شهیدی را به صورتِ داستانِ مینی‌مال، روایت کرده است. شهدای بزرگی همچون: همت، چمران، خرازی، باقری، باکری، زین‌الدین، کاظمی و...  و حتی روح‌الله خمینی که شاید از جهت این‌که معلمِ این‌همه شهید بوده، نامش نیز باید در کنارِ شاگردانش ذکر شود. من فکر می‌کنم اگر تا کنون به خاطر بی‌تدبیری رسانه‌ها شما علاقه‌ای به دانستن زندگیِ این بزرگانِ تاریخ پیدا نکرده‌اید، این‌بار بدون در نظر گرفتنِ پیش‌فرض‌ها و فقط به عنوان آشنایی می‌توانید سراغ ایشان را در این‌کتاب‌ها بگیرید. بی‌آن‌که وقتی از شما بگیرد. هر کدام نهایتا 45 دقیقه از وقت‌تان را می‌گیرد که مجموعا معادل وقتی است که بعضی از ما در انتظار دیدن فیلم مورد علاقه‌مان، پای تبلیغات تلوزیونی صرف می‌کنیم!
چون قاعدتا جوان هستید و اهل عشق و عاشقی(!) چند پرده عاشقانه از کتاب «یادگاران مهدی باکری» خدمت‌تان تقدیم می‌شود:


** یک گاز از کتاب!
«دختر خانه بودم. داشتم تلوزیون تماشا می‌کردم. مصاحبه‌ای بود با شهردار شهرمان. یک خورده که حرف زد، خسته شدم. سرش را انداخته بود پایین و آرام آرام حرف می‌زد. با خودم گفتم:“ این دیگه چه جور شهرداریه؟ حرف زدن هم بلد نیست.”
بلند شدم و تلوزیون را خاموش کردم. چند وقت بعد همین آقای شهردار، شریک زندگی‌ام شد.»

*

خواهرش به‌ش گفته بود “آخه دختری رو که تا حالا قیافه‌ش رو ندیده‌ای، چه جوری می‌خوای بگیری؟ شاید کچل باشه.”
گفته بود“اون کچله رو هم بالاخره یکی باید بگیره!”


مشخصات کتاب:

عنوان: یادگاران

نویسنده: مریم برادران، طه فروتن، رهی رسولی‌فر و...

ناشر: روایت فتح

تعداد صفحه: ۱۰۰

قیمت: تقریبا ۱۴۰۰تومان

قطع: پالتویی


این کتاب را می‌توان از فروشگاه کتاب آفتاب واقع در: مشهد، چهارراه شهدا، روبه‌روی شیرازی۱۴، پاساژ رحیم‌پور، انتهای پاساژ (با شماره تماس ۰۵۱۱.۲۲۲۲۲۰۴) تهیه نمود.


پی‌نوشت:

این معرفی مربوط به خیلی پیش است!

۹ نظر موافقین ۲ مخالفین ۰ ۲۵ اسفند ۹۱ ، ۲۲:۵۰
زهیر قدسی
کتابی برای تماشا



** کتاب «غروب بود و تو بودی» مجموعه‌ای از ۳۳ نثر ادبی است که نویسنده، «دکتر محمدرضا سنگری» به سفارش انتشارات پکتا، از آثار خویش برگزیده است. نثرهایی با مایه‌هایی شاعرانه و عارفانه و مذهبی که همگی در عین شاعرانگی، راحت و صمیمی‌اند.


چه کسانی این کتاب را بخوانند؟

این کتاب اول از همه قابل پیشنهاد است به کسانی که تاب و حوصله کشف و تفسیر شعرهای پیچیده‌معنا را ندارند اما روح تشنه‌شان -که مشتاق جرعه‌ای ادب و معرفت است- را نیز نمی‌توانند بی‌پاسخ بگذراند.
از سویی شوق نویسندگی در جوانان برومندمان، این‌روزها در حجم انبوه وبلاگ‌های ایشان قابل مشاهده است و البته خود این وبلاگ‌ها نیز فرصتی را برای‌مان فراهم ساخته؛ به شرط آن‌که دچار بی‌خودی‌نویسیِ مزمن نشویم! البته بی‌خودی‌نویسی در جای خود خوب است اما در جای خود و در حد لازم! این کتاب برای کسانی که دوست دارند برای نوشته‌هاشان از آثار مکتوب الهام بگیرند نیز قابل توصیه است.

غروب بود و تو بودی


نویسنده کیست؟
«محمدرضا سنگری» نویسنده گم‌نامی نیست اما برای آنان‌که نمی‌دانند باید عرض کنیم که او متولد سال ۱۳۳۳ از شهرستان شوش است و دارای دکترای زبان و ادبیات فارسی از دانشگاه تهران. تا کنون در تالیف ۳۵جلد از کتب درسی دوره‌های مختلف تحصیلی مشارکت داشته و از آن مهم‌تر مولف بیش از ۳۰ جلد کتاب در حوزه ادبیات، فرهنگ و تعلیم و تربیت بوده است. از آثار پژوهشی‌اش که بگذریم، او صاحب نثری روان و ذوقی سرشار و نگاهی شاعرانه است. آثار او همگی دارای درون‌مایه‌های دینی و مذهبی‌اند و می‌توان ادعا نمود که بیش‌تر تلاشش –آن‌چنان که از تعدد آثارش دیده می‌شود- متوجه عاشورا و کربلاست. او همچنین سردبیری مجله تربیت و نیز مجله رشد زبان و ادب فارسی را در کارنامه خود دارد.


بخشی از کتاب:
درخت، خود کدام میوه ممنوعه خورده است، که محکوم عریانی پاییز است؟

جرم برگ چیست که سردبادها بر او حد جاری می‌کنند؟

گناه گیاه چیست، در داس مرگ بی‌رحم باغبان؟

چرخه عجیبی است! معصومیت محکوم درختان، برگ‌ها و گیاهان. نه، هیچ‌کس محکوم نیست. متهم نگاه ماست. درخت عریان، برگ‌های ریزان، داس باغبان... همه آیینه‌های روشن آفرینش‌اند. همه تصویرهایی از یک حقیقت، از حقیقت یگانه.

زاویه را عوض کنیم، تفسیرها تغییر می‌کند.

تو پشت کدام دریچه به تماشا نشسته‌ای؟

دریچه حتی مهم نیست. نگاه تو حتی دریچه‌ها را متفاوت می‌کند.

آه، آه، کو آن نگاه؟!



مشخصات کتاب:

عنوان: غروب بود و تو بودی

نویسنده: محمدرضا سنگری

ناشر: تکا

تعداد صفحه: ۱۵۶

قیمت: ۱۹۰۰تومان

قطع: رقعی

نوبت چاپ: یکم


این کتاب را می‌توان از فروشگاه کتاب آفتاب واقع در: مشهد، چهارراه شهدا، روبه‌روی شیرازی۱۴، پاساژ رحیم‌پور، انتهای پاساژ (با شماره تماس ۰۵۱۱.۲۲۲۲۲۰۴) تهیه نمود.


پی‌نوشت:

۱. این کتاب را دوست عزیزم جناب آقای مهدی سخاوت‌نیا به بنده هدیه داده‌اند. البته ناگفته نماند که در انتخاب هدیه و تقدیمیه‌شان قدری احساسات ناسیونالیستی و همشهری‌‌گری دخیل نموده‌اند!

۲. سر زدن و اظهار نظرتان در نیم‌پز موجب دل‌گرمی نویسنده است، دل‌گرمش کنید!
۹ نظر موافقین ۲ مخالفین ۰ ۱۳ اسفند ۹۱ ، ۱۹:۴۸
زهیر قدسی