امیرخوانی در اتوبوس!۱
** تاریخ و آدمهایش همیشه پشت ابرهایی از نداستنها پنهان بودهاند. مورخنماها کارشان این بوده که این ابرها را متراکمتر و تیرهتر کنند تا کمتر رد و نشانی از واقعیت باقی بماند؛ حالا این مورخنماها از کجا پیدایشان شده، خدا عالم است! قاعدتا از همانجایی که هنرمندنماها و ورزشکارنماها و... پیداشان شده، ما که به آنها کاری نداریم! اما از آن طرف مورخان دلسوز گویا بادبزن بهدست، مدام در تلاش بودهاند تا این ابرها را تا حدی کنار بزنند تا بلکه شبحی از حقیقت را -به آنانکه مشتاقند تا چهره حقیقت را دریباند- نمایش دهند. البته با توجه به اینکه همیشه سعی و تلاش مورخنماها بیشتر بوده، نمیتوان توقع داشت تا چهره هر شخص و هر واقعه را در تاریخ به وضوح دید؛ اما ندیدنش و بالکل ندانستنش واقعا مصیبت است.
** امیرکبیر از چهرههایی است که تاثیرگذاریش در تاریخ ایران غیر قابل انکار است. آن هم در دوره شکوفا و پر افتخار(!) قاجار. که دور، دور صدراعظمکشی و یا به عبارت گویاتر شایستهکُشی بوده است. کسی که در دوره قریب به پنج سال صدارتش لیستی عریض و طویل از اقدامات و برنامههای تمام و ناتماماش به جا گذاشت، از اصلاحات اقتصادی و مالیاتی بگیرید تا تاسیس دارالفنون و حرکت دادن نظام آموزشی به سمت نو شدن و برنامهریزی برای کوتاه کردن دست اجانب از دامن ایران، که از قضا دستی دراز بود به این آسانیها نمیشد قطعاش کرد و از همه جالبتر، کوتاه کردن دست خودیها از خزانه مردم، که خودیتر از همه شاه بود که امیر پول تو جیبیاش را از سالی ۶۰هزار تومن به سالی ۱۲هزار تومن کاهش داد! با این همه آیا کسی میتواند در مورد این شخصیت مهم و تاثیرگذار چهارخط صحبت کند و بگذرادش در بوته نقد. این است که صحبت از مورخنماها میکنیم و کتمان حقیقت.
** «مینا چوپانی» تلاش نموده و سعی کرده تا در کتابش زندگی «میرزا تقیخان امیرکبیر» را جذاب و با قلمی آمیخته با نمک طنز، جمع آورد. کتابی اتوبوسی که به راحتی میتوان در یک روز کاری و در انتظار اتوبوسهای محترمِ وابسته به شرکتهای خصوصیِ محترمِ تحت نظارت سازمان محترمِ اتوبوسرانیِ شهرداریِ محترمِ...، مطالعه نمود و بعد هم میتوانی کمی تخیل مبارک را به کار بیاندازی که اگر امیرکبیر اکنون بود، با این مجموعه محترم چه میکرد؟! کتاب اگر چه مختصر است اما اطلاعات مناسبی را با قلمی خوب، برای آنانکه تصور میکنند چندان از تاریخ خوششان نمیآید، ارائه نماید.
** در خانهی امیر، فاطمه خانمی بود که خوب کشک و بادمجان میپخت. امیر وقتی وزیر مختار روس تقاضای نامربوطی در مورد سرحدّات ایران کرد. برای پاسخ گفت: «هر وقت فاطمه خانم کشک و بادمجان پخت، حتماً قسمی را هم برای شما خواهم فرستاد. آی کشک بادمجان، آی فاطمه خانمجان!»
مشخصات کتاب:
عنوان: میرزا تقی خان امیرکبیر
نویسنده: مینا چوپانی
ناشر: کتاب دانشجویی
تعداد صفحه: ۷۲
قیمت: ۱۴۰۰تومان
قطع: پالتویی
پینوشت:
۱- خواستم تیتر را اینگونه قرار دهم: «امیر»خوانی در اتوبوس اما کمی شیطنت کردم! ببخشید.