جاکتابی

آرشیو کتاب‌نویسی‌هایمان در جراید مختلف

جاکتابی

آرشیو کتاب‌نویسی‌هایمان در جراید مختلف

جاکتابی

جاکتابی عنوان ستونی است که نخستین‌بار در تاریخ بیست و هفت تیرماه سنه یکهزار و سیصد و هشتاد و هفت خورشیدی در صفحه چهاردهم جیم از ضمیمه‌ی جریده‌ی یومیه‌ی خراسان به طبع ‌نگارنده (زهیر قدسی) رسید و الی زماننا هذا به طبع می‌رسد. (برگرفته از مطلع الوبلاق/ پست شماره ۱) و اکنون دیر زمانی است که میزبان بازنشر معرفی‌های من و همسرم (الهام یوسفی) در جراید مختلف است.

غزلداستانهای سال بد / نادر ابراهیمی

شنبه, ۳۰ شهریور ۱۳۹۲، ۱۱:۲۲ ب.ظ

چند نکته نادر درباره نادره ادبیات ایران


**گاه بعضی دغدغه‌ها مثل خوره‌ای می‌افتد به جان مغز آدمی‌زاد! اما انگار پای طلسمی در کار است، که نمی‌گذارد این بار سنگینِ روی دستت را با واسطه قلم زدن بچکانی روی کاغذ و راحت شوی. و شاید هم در برخی موارد نه چندان محدود، پای ترس در میان باشد و این‌که می‌ترسی حق مطلب را درباره آن موضوع یا آن آدم یا آن کتاب ادا نکنی و سوژه را بسوزانی. درباره نادر ابراهیمی نوشتن برای من چنین احساسی را به همراه داشت. چیزی در میانه بیم و امید. بیم‌اش را که گفتم؛ اما امیدش به سبب آن است که درباره این نویسنده و کتاب‌هایش آن‌قدر کم گفته‌اند و کم نوشته‌اند که تو هر چه بنویسی در بوته مقایسه قرار نمی‌گیرد و هر چه بنویسی بکر است و ناگفته اگر چه در دل همین امید هم نوعی بیم و مسئولیت نهفته است.


نادر ابراهیمی

نادر را کم شناخته‌ایم و کم شناسانده‌اند به ما! نادر در میان هیاهوی هم نسلانش مهجور و گوشه‌گیر و بی‌ادعا نشسته است و شاید منتظر،که زمانه‌اش برسد تا دوباره از لا‌به‌لای ورق‌‌های نوشته‌هایش حرف حسابی تازه بیرون بکشیم. گاهی عمیقا می‌ترسم از اینکه بخواهم درباره شخصیت و زندگی نویسنده کتاب مورد علاقه‌ام چیزی بدانم و بخوانم از آن روی که تصویر نوشته‌اش را در ذهنم دیگرگون کند و شخصیت و زندگی خصوصی‌اش آن‌قدر ناجور و بد فرم باشد که حلاوت خواندن قصه را در کامم کم کند. اما درباره نادر ابراهیمی باید بگویم بیش و پیش از داستان‌هایش باید خود او را و داستان زندگی‌اش را و نگاهش به زندگی را کاوید و فراوان آموخت. که خود نیز در این باب به شیرینی قلم زده است در «ابن‌مشغله» و «ابوالمشاغل». او خود در مقدمه کتاب «خانه‌ای برای شب» نوشته است که از آن دست نویسنده‌هایی نیست که برای سرگرم کردن مخاطب‌ها بنویسد:«اگر میل دارید چشم‌هایتان را با نوشته‌ای گرم کنید تا خواب خوش به سروقتتان بیاید، اگر می‌خواهید در پشت میز اداره‌ای کمر بیکاری را بشکنید، یا شب‌هنگام در بستر محبوب خود نیاز به مطالعه را احساس می‌کنید لطفا از خواندن نوشته‌های من چشم بپوشید. این نهایت محبت شماست زیرا حتی در ساده‌ترین و عاطفی‌ترین قصه‌ها هدف من سرگرم کردن کسی نبوده است.» و نیز مخاطبان نوشته‌های خود را به ایجاز این‌گونه توصیف می‌کند:«من برای تمام کسانی می‌نویسم که تمایل به اندیشیدن در ایشان کشته نشده است و یا خود دست به قتل‌عام اندیشه نزده‌اند.»
نادر فرصت آن را داشته که دوران‌های مختلفی را در زندگی‌اش تجربه کند که شاید در یک تقسیم‌بندی کلی بتوان آن را به سه دوره تقسیم کرد: قبل از انقلاب و مبارزات انقلابیون با هر تفکری چه ملی و چه مذهبی، جریان انقلاب و شخصیت امام خمینی (ره) و دفاع هشت ساله، دوران پس از آن تا سال‌های نزدیک به ما. و در هر دوره‌ای قلم زده و سعی کرده از دریچه انصاف و انسانیت واقعیات و حوادث پیش روی کشورش را بنگرد و درباره‌اش بنویسد. داستان‌های او را می‌توان در این سه دوره گنجاند و راحت‌تر درباره‌شان قضاوت کرد.
نادر ابراهیمی از این منظر که بسیاری از غالب‌ها را آزموده و در یک چارچوب نگنجیده بسیار شبیه «جلال آل احمد» است. اگر چه نادر به دلیل زیستن در زمانه دیگر از ابزارهای پیچیده‌تری برای رسیدن به مقصود خود بهره جسته؛ داستان کوتاه، رمان، مقاله، داستان کودکان، شعر و ترانه و سرود، سریال سازی و مستند‌سازی و... البته ما نادر را بیش از هرچیز با قلمش می‌شناسیم و او را بیش از آن‌که ترانه‌سرا بدانیم یا مستند‌ساز، نویسنده می‌دانیم و من البته او را بیش از هرچیز یک انسان مبارز و مجاهد می‌د‌انم که از ابزار ادبیات و هنر برای آرمان‌های انسانی و به قول خودش برای «ایمان-عشق- کار» بهره جسته است.




۱.    غزلداستان‌های سال‌ها بد


این که دست تقدیر، دست تو را برای نخستین‌بار به سوی کدام کتاب نویسنده دراز کند بسیار سرنوشت ساز است! اگر چه دست تقدیر دست مرا به سوی «بار دیگر شهری که دوست می‌داشتم» دراز کرد اما تقدیرِ مرا با «غزلداستانهای سال‌های بد» پیوند زده بودند. کتابی که مرا به دنیای نادر پرتاب کرد و چون رشته‌ای به دیگر آثارش پیوند زد. برای خواندن کتاب‌های نادر باید آن‌قدر از آثارش مزمزه کنید تا یکی  زان میان پیدا شود و نمک‌گیرتان کند و با سبک و نثر نادر دوستی‌تان دهد تا الباقی را بی آن‌که بدانید پی‌گیرید و از یکی به دیگری لقمه بزنید. برای من غزلداستان‌های سال‌های بد نقطه عطف نادر خوانی بود نه نقطه شروع. مجموعه‌ای از داستان‌های کوتاه او از سال‌های ۴۴ تا ۵۷. در حال و هوای ایمان و مبارزه در سال‌های بد و شکنجه و تبعید. داستان‌ها تقریبا حال و هوایی یک‌رنگ دارند نثر نادر در غزلداستان‌ها، مخصوصا داستان‌های نهایی چیزی است میان نثر و شعر. غزلداستان‌ها اگرچه تلخ‌فامند لیکن رنگ امید و مبارزه دارند و قصه‌ آدم‌هایی است که که برای هدفی مشترک زندگی‌می‌کنند و آن نابودی ظلم و بیداد است. غزلداستان‌ها هم چون بیشتر آثار ابراهیمی پر است از نشانه‌ها و سمبل‌ها و نماد‌ها که باید یافت‌شان و از یافتن‌شان لذت برد. این کتاب در سال ۱۳۵۷ برای نخستین بار منتشر شده است.

غزلداستانهای سال بد

«در نهایت، یک روز همه خودکشی خواهند کرد، همه-بدون استثنا: دزدزده‌ها و دزدها، دزدزده‌ها به دلیل آن‌که دزدها همه چیز آن‌ها را زده‌اند و برده‌اند؛ و دزدها به دلیل آن‌که دیگر هیچ‌کس باقی نمانده که در موضع دزدزده‌ها قرار بگیرد. بدیهی است که گروه اول، اگر با تریاک خودکشی کنند، گروه دوم، آن‌قدر تریاک می‌کشند تا خود کشته شود.»


مشخصات کتاب:
عنوان: غزلداستانهای سال بد
مولف: نادر ابراهیمی
ناشر: روزبهان
قطع: رقعی
تعداد صفحه: ۸۴
قیمت: ۲۵۰۰تومان


این کتاب را می‌توان از فروشگاه کتاب آفتاب واقع در: مشهد، چهارراه شهدا، روبه‌روی شیرازی۱۴، پاساژ رحیم‌پور، انتهای پاساژ (با شماره تماس ۰۵۱۱.۲۲۲۲۲۰۴) تهیه نمود.


پی‌نوشت:

۱. دیگر خودم را راحت کردم و جای آن‌که هربار در پی‌نوشت، صاحب‌قلم را نام ببرم برای خودِ صاحب قلم نیز چون نیم‌پز، وبلاگ دیگرمان -که این روزها با قلم سرکار بانو خوب طوفانی شده- نام نویسنده را کلید زدم و ایشان را به عنوان شریک رسمی و قانونی وبلاگ (هم‌چون زندگی‌ام) معرفی کردم. باشد که موجب برکت جاکتابی شود!

۲. آنچنان که در مقدمه پیداست قرار است که یک سلسله معرفی کتاب آثار نادر ابراهیمی در این‌جا داشته باشیم و این کاری بدون سابقه در جاکتابی بوده و اگر نبود احساس وام‌داری نسبت به آثار این نویسنده، شاید چنین نمی‌شد. همین‌جا دوستان و خوانندگان جاکتابی را به خواندن تمامی آثار او دعوت می‌کنیم.

۳.
پیش‌تر در اینجا معرفی کتاب‌های «انسان، جنایت و احتمال»، «ابن مشغله» و «ابوالمشاغل» از این نویسنده را داشته‌ایم.
موافقین ۰ مخالفین ۰ ۹۲/۰۶/۳۰
الهام یوسفی

داستان‌های ایرانی

نظرات  (۱۰)

۰۱ مهر ۹۲ ، ۱۶:۵۴ شیرین زاده

سلام .

سرای محله علم و صنعت زیر نظر شهرداری تهران هستیم . قصد داریم مکان و امکانات برگزاری کلاسهای کتابخوانی را به طور رایگان و یا با هزینه ای اندک در اختیار گروهای کتابخوانی و یا فعال در زمینه های مرتبط و یا فرهنگی قرار دهیم .

لطفا" برای همکاری بیشتر با ما تماس بگیرید.

خیابان فرجام – پلاک 495 – سرای محله علم و صنعت تلفن : 09335999078 -77185404 ایمیل : Yashar@sepanta.com

http://elmosanat.mytehran.ir

شیرین زاده

سلام اگ ممکن پی نوشت1 یک باز نویسی یا ویراست بکنین ما ک هر چی خوندیم منظورتون نفهمیدیم دادیم 2 نفر دیگه هم خوندن نفهمیدن
پاسخ:
سلام
سپاس بابت تذکرتان
راستش وقتی می‌نوشتم تا حدی با شتاب نوشتم و فرصت اصلاحش نشد. کمی پی‌نوشت تغییر یافت. انشالا که مفهوم افتد!
سلام و درود
باز هم من 
میگن از قدیم گفتن جلو قاضی و ملق (معلق) بازی

آدم کتابخونی که نیستم ولی
به لطف معرفی شما با استاد نادر اشنا شدم و ابن مشغله و ابوالمشاغل و سه دیدار 1و 2 را از ایشان خوانده ام
قلم شان برای ام فوق العاده ست
کتاب هایی که دوست دارم زیر بسیاری از عباراتش خط بکشم و بارها بخوانم
و باز خواستیم ریایی کرده باشیم و تشکری از باب آشنا کردن مان با نویسنده ای نادر در ادبیات سرزمین مان
و راستی سعادت زناشویی را هم خواندیم، هرچه فکر کردم دیدم اولین داستان خارجی بود کع خوانده ام
جالب ناک بود و ...
و خیلی حرف زدیم!
یا حق
۰۲ مهر ۹۲ ، ۱۹:۳۹ علی هاجری

سلام

 

این هفته در سایت رسانه بیداری کتاب ارمیا رو معرفی کردیم

و قصد داریم نظرات کسانی که این کتاب را مطالعه کرده اند برای آشنایی خوانندگانمان جمع آوری کنیم از شما دعوت می کنیم اگر این کتاب را مطالعه کرده اید حتما نظر خود را برای ما در سایتمان بگذارید

با تشکر

پاسخ:
سلام
چشم انشالا در اسرع وقت!
۰۳ مهر ۹۲ ، ۱۳:۰۵ لی لی کتابدار

با سلام و عرض خسته نباشید.

نادر ابراهیمی واقعا بی نظیر بودن. هم نوشته هاشون و هم شخصیت خودشون. روحشون شاد و نوشته هاشون همیشه پابرجا باشه.

پاسخ:
با سلام و درود و عرض خیر مقدم می‌گم!
بله همین‌طوره! ما خیلی ارادت داریم به ایشون و قلم‌شون. مردی بوده که در قلم و زندگیش آزادگی دیده می‌شه و به همین جهته که آن‌گونه که باید هنوز شناخته شده نیست!
اقای قدسی میگم خیلی حس بدیه بخواهی یک کتابی را بخونی ولی وقت نکنی!از اون بدتر حسیه که فقط در طول روز کتابهای درسی بخوانی و گاهی دلت یک بغل شعر میخواهد بگذاری سر ذهنت تا به همه این فرمولهای فزیک دهن کجی کند!بل بدتر از ابنها این است که یک لیست برای خودت کنار بگذاری کنار بعد هی با خودت بگی بعدا میخرمشان!بعدا میخونم!
این نادر نوشتها را هم میگذاریم بعدا بخوانیم!!
قلم همسر گرامی هم مستدام!ادم لذت میبره!!کلا اینجا و نیم پز بزنید به نام ایشان!!تن تند هم اپ میشه حوصلمان سر نمیره!تازه قتل زنجیره ای جوجه هم نداره!لطیفه!
پاسخ:
سلام، بله خیلی بد است!
قلم بانو هم که نیازی تعریف و تایید ما ندارد! در ضمن اینجا و نیم‌پز به نام ایشان هست اما ایشان بخشی از آن را برای ما در نظر گرفته‌اند!
در مورد قتل‌های زنجیره‌ای هم بنده مراعات حال شما جماعت حساس را کرده‌ام!
با سلام
این کتاب با نام شما در پست برگزیده منتشر خواهد شد.
ممنون
پاسخ:
سلام
ممنون.
اقای قدسی یک سوال!این دامنه بلاگتان از کجا اوردید ایا؟؟میخواهیم سپبیدازمان برایش خانه جدید جور کنیم!
پاسخ:
از جایی نیامده والا! اما یکی از دوستان به من معرفیش کرد. و من خیلی از امکاناتش راضیم.
اگر مایل بودید اطلاع بدهید تا دعوتنامه برایتان بفرستم.
۱۴ مهر ۹۲ ، ۱۰:۱۹ علی هاجری

سلام

این هفته در سایت رسانه بیداری کتاب اشکانه از آقای ابراهیم حسن بیگی را معرفی کرده ایم .

خوشحال میشیم اگر این کتاب رو خوندید بیاید و نظرتون رو به مخاطبین ما در مورد این کتاب بگید

ممنون

پاسخ:
سلام و عرض درود
چه خوب اما من این کتاب رو شخصا نخوندم ولی از اشخاص واثقی تعریفشو شنیدم.

سلام
دیروز خواندمش
واقعا زیبا بود
می دانید، من نمی توانم آنچه احساس کرده ام را هنوز به خوبی قلم بزنم.
می دانم در غزل غزل این کتاب نادر حرف هایی دارد بس بزرگ، برخی را می فهمم و برخی را صادقانه بگویم بعدها خواهم فهمید. اما در آدم احساسی ایجاد می کند از نوع امید و حرکت و مبارزه!!!
نادر یک مبارز بوده است، یک بزرگمرد نادر.

(( ما آمده ایم  که با حضورمان، جهان را دگرگون کنیم، نیامده ایم تا پس از مرگمان بگویند: از کرم خاکی هم بی آزارتر بود و از گاو مظلومتر، ما باید وجودمان و نفس کشیدنمان، و راه رفتنمان، و نگاه کردنمان، و لبخند زدنمان هم مانند تیغ به چشم و گلوی بدکاران و ستمگران برود.
...
 ما نیامده ایم فقط به خاطر آنکه همچون گوسفندی زندگی کرده باشیم که پس از مرگمان، گرگ و چوپان و سگ گله، هر سه ستایشمان کنند.))

سپاس
یاحق
پاسخ:
با همین چند خط هم معلوم است سرشار شده‌اید. همین برای نوشتن کافیست. هرچند نتوانیم به واقع ادای دین کنیم که نمی‌توانیم.
چه ترکیب خوبی، نادر یک بزرگمرد نادر بود.
سپاس

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی