جاکتابی

آرشیو کتاب‌نویسی‌هایمان در جراید مختلف

جاکتابی

آرشیو کتاب‌نویسی‌هایمان در جراید مختلف

جاکتابی

جاکتابی عنوان ستونی است که نخستین‌بار در تاریخ بیست و هفت تیرماه سنه یکهزار و سیصد و هشتاد و هفت خورشیدی در صفحه چهاردهم جیم از ضمیمه‌ی جریده‌ی یومیه‌ی خراسان به طبع ‌نگارنده (زهیر قدسی) رسید و الی زماننا هذا به طبع می‌رسد. (برگرفته از مطلع الوبلاق/ پست شماره ۱) و اکنون دیر زمانی است که میزبان بازنشر معرفی‌های من و همسرم (الهام یوسفی) در جراید مختلف است.

۷ مطلب با کلمه‌ی کلیدی «کتاب‌خوانی» ثبت شده است

تند بخوانید، بسیار بخوانید!

معرفی دو کتاب برای آنان که دوست دارند سریع‌تر بخوانند...

(لطفا پیش از مطالعه این مطلب، با دقت زمان را در نظر گرفته و ببینید طی چه زمانی این نوشته را می‌خوانید!)


نمی‌توان انکار کرد که یکی از موانع پیش رو برای مطالعه بیش‌تر و مفیدتر، ناآشنایی جامعه کتاب‌دوست با روش‌های تندخوانی و درست‌خوانی است. به نظر چندان فرقی نمی‌کند که با این روش‌ها در کلاس‌ها آشنا شده باشید یا در کتاب‌ها. آنچه مهم است به کارگیری همیشگی (عادت کردن) این اصول است. شاید بد نباشد سرعت مطالعه خود را بررسی کنید و ببینید، چکاره‌اید؟!

اگر سرعت مطالعه شما ۲۵۰کلمه در دقیقه است، سرعت شما معمولی است و احتمالا برای مطالعه کتب درسی و غیردرسی وقت کم می‌آورید! بین ۴۰۰ تا ۶۰۰کلمه در دقیقه زمان بدی نیست. اما حتما برای‌تان جالب خواهد بود بدانید که با تمرین و به کارگیری اصول تندخوانی شما می‌توانید سرعت‌تان را به ۳۰۰۰کلمه در دقیقه افزایش دهید. یعنی زمانی را که برای خواندن یک کتاب صرف می‌کنید را می‌توانید به ده کتاب هم‌اندازه آن، اختصاص دهید یا کتاب‌تان را چند بار بخوانید! با این توصیف دیگر بهانه کمبود وقت –حتی اگر واقعیت داشته باشد- قابل قبول نخواهد بود.

با این اوصاف به شما پیشنهاد می‌دهیم که حتما سراغ یک یا دو کتاب از ده‌ها کتابی که به آموزش تندخوانی پرداخته‌اند بروید. تکنیک‌های تندخوانی تفاوت چندانی در این کتاب‌ها نمی‌کند. اما ویرایش و کیفیت جملات و برخی خدمات جانبی (مانند پرسش برای درک مطلب) برخی کتاب‌ها را متمایز می‌کند.


پیشنهاد نخست و برتر ما کتاب «مرجع جامع تندخوانی» نوشته «تونی بازان» است که انتشارت همگرا نشر داده و خانم سمیه موحدی فرد مترجم این کتاب است. قیمت چاپ سوم این کتاب ۲۴۰صفحه‌ای ۷۰۰۰تومان است.



پشنهاد بعدی ما کتاب «آموزش تندخوانی: برنامه تندخوانی و فراگیری در هفت روز» این کتاب با روش اویلین وود توسط «استانلی فرانک» و با ترجمه خانم سهیده زنگنه در ۲۴۷صفحه، توسط نشر علم منتشر شده است. قیمت چاپ دوم این کتاب ۵۵۰۰ تومان است.




(توجه داشته باشید این متن ۳۰۰کلمه بود. پس می‌توانید با یک ضرب و تقسیم ساده، سرعت مطالعه خودتان را محسابه کنید و اگر دوست داشتید به ما هم اعلام کنید!)




این کتابها را می‌توان از فروشگاه کتاب آفتاب واقع در: مشهد، چهارراه شهدا، روبه‌روی شیرازی۱۴، پاساژ رحیم‌پور، انتهای پاساژ (با شماره تماس ۰۵۱.۳۲۲۲۲۲۰۴) تهیه نمود.


۷ نظر موافقین ۲ مخالفین ۰ ۱۳ بهمن ۹۳ ، ۱۳:۳۵
زهیر قدسی


مرثیه‌ای برای کتاب و نمایشگاه

قرار بر این بود که در این‌جا (صفحه سرویس ادب و هنر)۱ چند خرده‌مصاحبه با مخاطبان کتاب‌خوان جیم، که روز پنج‌شنبه مهمان غرفه جیم می‌شوند داشته باشیم. قرار بر این بود که چند جیمیِ کتاب به دست را غافل‌گیر کنیم و از کتاب‌هایی که خریده‌اند پرس و جو کنیم. اما راستش هرچه به دستان بچه‌هایی که با لطف و نشاطی ویژه به دیدن بچه‌های جیم آمده بودند، خیره شدیم نتیجه‌ای حاصل نشد.

راستش اول زود قضاوت کردیم که: نکند بچه‌های جیم اصلا کتاب نمی‌خرند؟! یعنی این‌همه معرفی کتاب باعث نشده حتی یکی کتابی خریده باشد و...

اما بعد با خود گفتیم: حتما بچه‌ها از ذوق‌زدگی، اول به غرفه جیم آمده‌اند و بعدا کتاب‌هایشان را خواهند خرید! شاید هم کتاب‌هایشان را در ازدحام جمعیت نمی‌بینیم. و کلی شاید دیگر... تا خدای ناکرده شما مخاطب گرامی را بی‌خود و بی‌جهت متهم نکرده باشیم!

تا این‌جا هنوز در نمایشگاه نگشته بودیم. و فاجعه را به چشمان‌مان ندیده بودیم.

***

وقتی در میان جمعیت راه می‌گشودم (گرچه ازدحام جمعیت نسبت به روزهای پایانی نمایشگاه‌های قبلی کتاب کمتر بود اما همین اندازه هم بیش‌تر به ورم شبیه بود!) بیش از آن که تصور شود اوضاع وخیم می‌نمود. جمعیت یا به دنبال کتاب‌های درسی و غیردرسی‌شان بودند و یا بی‌هدف می‌گشتند و چهره‌ای مایوس داشتند. امیدوارم مسئولانی که آمار و ارقام بازدید از نمایشگاه و خرید کتاب به دست‌شان می‌رسد مطلع باشند که آمارها هرچه بگوید نشانه رضایت کتاب‌دوستان از نمایشگاه کتاب نیست!

دوستی می‌گفت: «بازدید از نمایشگاه مشهد هر سال برای اهل کتاب راحت‌تر می‌شود. کافی است مثل یک فرمانده که از لشکر خونین و مالین خود سان می‌بیند، سر را بدهی بالا و سینه را بدهی جلو و استوار و سریع قدم بزنی، بی‌کوچک‌ترین نیازی به درنگ! در کل نمایشگاه سه-چهار تا غرفه ارزش ایستادن و بازدید و تورق داشت...» که آن‌ها نیز با توان واقعی خود نیامده بودند. کسری‌هایشان بسیار و غرفه‌ها ناآراسته... نمایشگاه بیش‌تر به جمعه‌بازاری می‌مانست که هر فروشنده‌ای چند قلم جنس روی میز بساط کرده بود.


کلید شکسته و قفل

البته برای جویندگان کتاب باز هم کتاب‌هایی وجود داشت تا دست خالی برنگردند اما مگر همین تعداد کتاب را از کتاب‌فروشی‌ها راحت‌تر نمی‌توان خرید؟! بماند که متصدیان غرفه‌ها بیش‌تر همان کتاب‌فروش‌هایی بودند که از فرصت نمایشگاه برای تکان دادن بازار بی‌رمق کتاب استفاده کرده بودند اما با هزینه و انرژی بیش‌تر!

این‌بار وقتی می‌دیدیم که غرفه شیرینی و چیپس و ساندویچ به رسم سابق پرمخاطبند، مخاطبانشان را ملامت نمی‌کردیم که چرا کتاب نمی‌خرید؟! راز دست های خالی مخاطبان در کیفیت نمایشگاه و عناوین تکراری کتاب‌ها و کتابفروش‌هایی بود که به جای ناشران در نمایشگاه حاضر شده بودند و تا توانسته بودند کتاب‌هایی را که از نمایشگاه‌های قبلی روی دست‌شان مانده و در فروشگاه به فروش نرسیده بود را عرضه می‌کردند و این موضوع را می‌شد به راحتی فهمید.

با این‌همه، باید این روزهای بیمار را با تمام سختی‌هایش سپری کرد. باید با تمام بهانه‌های نسبتا موجهی که می‌توان برای کتاب‌نخوانی دست و پا کرد، سراغ این یار مهربان فراموش شده را گرفت و در آغوشش کشید تا شاید روزهای پیش رو به سامان‌تر شود...


پی‌نوشت:

۱. اول قرار بر این بود که این نوشته در صفحه ادب و هنر جیم منتشر شود اما تصمیم دگرگون شد و در ستون محرمانه مستقیم جای گرفت.
۲. این مطلب را بعد از نوشته نمایشگاه کتاب خراسان در سال ۱۴۰۰ نوشتم تا خدای ناکرده دیگران گمان نبرند که من به واقع چنین امیدی دارم.
۳ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۱۷ آبان ۹۲ ، ۱۱:۳۸
زهیر قدسی

اشاره:

در این لحظات که این سطور رقم می‌خورند(یعنی ساعت هشت شامگاه جمعه ۳آبان ۱۳۹۲)، مراسم افتتاحیه پانزدهمین نمایشگاه کتاب خراسان در حال برگزاری است. و روزی که شما نوشته را در جیم می‌خوانید یعنی پنج‌شنبه نهم آبان، روز اختتامیه نمایشگاه کتاب استانی خواهد بود. پس قطعا این نوشته‌ها نه می‌تواند جنبه خبری داشته باشد و نه تاثیری بر کیفیت برگزاری نمایشگاه کتاب خواهد داشت!


***

وضعیت نمایشگاه کتاب خراسان هر سال اسفناک‌‌تر از پیش می‌شود و هر سال دوستداران کتاب ناراضی‌تر از پیش. برخی از حرفه‌ای‌ها تکلیف‌شان را یکسره کرده‌اند و رفتن به نمایشگاه کتاب را وقت تلف کردن می‌دانند. اگر این وضعیت ادامه یابد نمایشگاه کتاب خراسان سال ۱۴۰۰ آن‌قدر غم‌انگیز خواهد بود که توصیف آن قدری دلخراش می‌شود. اما بیایید نسبت به آینده خوش‌بین باشیم و قانون جذب را باور کنیم. امیدوار باشیم تا آن زمان، مسئولان فرهنگی ما کمی به خودشان زحمت خواهند داد و جای آن‌که تنها دست در جیب نفت ببرند و به عنوان بن خرید در نمایشگاه کتاب خرجش کنند، برنامه‌ای مبنایی‌تر برای بهبود وضعیت کتاب بریزند.

پس چشمان‌مان را می‌بندیم و در خیال‌مان چنین تصویری از بیست و سومین نمایشگاه کتاب خراسان که در سال ۱۴۰۰ برگزار خواهد شد مجسم می‌کنیم، باشد که بهتر از این شود!


***

 

** پیش از هر چیز تصور کنید وارد نمایشگاه کتابی می‌شوید و می‌دانید که دنبال چه کتابی می‌گردید و مطمئنید که ناشران کتاب‌های مورد علاقه‌تان، همگی در نمایشگاه حضور دارند. بلوتوث گوشی خود را روشن می‌کنید تا نقشه و برنامه‌ها و کتاب‌های نمایشگاه را دریافت کنید. بی‌سردرگمی به سمت نزدیک‌ترین غرفه گام برمی‌دارید. غرفه ناشر مورد علاقه‌تان را می‌یابید و از حجم تازه‌های کتاب ناشر مذکور شگفت‌زده می‌شوید!





** عناوین کتاب‌ها –که یکی از یکی جذاب‌ترند- را از نظر می‌گذرانید و با تشنگی آن‌ها را ورق می‌زنید. فهرست کتب مورد علاقه‌تان را به نماینده غرفه می‌دهید و او شما را به سمت آن کتاب‌ها راهنمایی می‌کند. بعد دست به جیب می‌شوید تا آن‌ها را بخرید(در آن زمان قیمت کتاب آن‌قدر گران نیست تا شما مجبور شوید برای استفاده از هشت هزار تومان تخفیف دولتی به صف طولانی بن کتاب مراجعه کنید!) اما متصدی غرفه اعلام می‌کند که در نمایشگاه هیچ کتابی فروخته نمی شود! عصبانی و برافروخته می‌شوید که: مگر امسال سال ۱۴۰۰ نیست؟! و پاسخ می‌بینید یارو (متصدی غرفه را می‌گویم!) سر تکان می‌دهد. بعد اعتراض می‌کنید که پس آن نمایشگاه رویایی که در جیم خوانده بودیم چه شد؟!! بعد می‌بینید که متصدی غرفه با احترام و پوزش به شما فهرستی از کتابفروشان شهرتان را معرفی می‌کند تا کتاب‌تان را از آنجا تهیه کنید. در عوض اعلام می‌کند که با تمام وجود آماده پاسخ‌گویی و مشاوره و معرفی کتاب به شماست و حتی نویسنده جاکتابی جیم را هم به عنوان مهمان مخصوص دعوت کرده‌اند تا اگر سوالی دارید از ایشان بپرسید!!!


** چشم‌هایتان از خوشحالی گرد شده (عین چشم‌های ای‌کی‌یوسان یا هر کارتون ژاپنی دیگر!) سراغ نویسنده جاکتابی می‌روید و نزد ایشان ابراز ذوق‌زدگی می‌کنید و فهرست تمام کتاب‌هایی که طی این سال‌ها در ستون جاکتابی معرفیش را خوانده‌اید و خوش‌تان آمده را رو می‌کنید و با انگشت نشان می دهید که کنار هرکدام‌شان تیک خورده (یعنی آن را خوانده‌اید) ایشان هم لابد با تواضع سری تکان می‌دهد که کار مهمی نکرده و اعلام می‌کند که شما و دیگر مخاطبانی که این کتاب‌ها را خوانده‌اید چه قدر خوبید!


**  بعد اعلام می‌کنید که دوستی‌تان با کتاب را مدیون اویید و فهرست طولانی‌تر دیگری را رو می‌کنید و اعلام می‌کنید که این کتاب‌ها را هم خوانده‌اید. این‌جاست که نویسنده جاکتابی چشم‌هاش از تعجب گرد می‌شود. صحنه تیره و تار می‌شود و نمایشگاه به دور سر نویسنده جاکتابی می‌چرخد!

** تا ایشان را به بخش درمانگاه نمایشگاه می‌برند، شما در عین این‌که نگران حال‌شان هستید، سراغ دیگر غرفه‌های نمایشگاه می‌روید. خوشحالید که همه ناشران معتبر در نمایشگاه حضور دارند و همه کتاب‌هایشان را آورده‌اند. نویسنده‌های مورد علاقه‌تان نیز هستند و درباره هر کتابی اگر پرسشی داشته باشید، به صورت کاملی پاسخ می‌گیرید.


** از طرفی در ذهن‌تان به یاد می‌آورید روزهایی را که تهیه کتاب چقدر دشوار بود و کتاب‌فروشی‌ها چقدر در شهر اندک بودند. لبخندی از رضایت بر صورت‌تان می‌نشیند و حالا بیش از پیش به شهرتان افتخار می‌کنید. دوستان‌تان همگی اهل مطالعه‌اند و هر کدام از گوشه و کنار نمایشگاه دیده می‌شوند و شما را از تازه‌های نشر مطلع می‌کنند.


** آن زمان مسئولین فرهنگی‌مان هم حتما اهل مطالعه شده‌اند و بیش‌تر از آن‌که تشویق به کتاب‌خوانی کنند و در ضرورت کتاب‌خوانی سخن گویند، کتاب می‌خوانند.


** اصلا بگذارید شبیه فیلم‌های تخیلیش کنیم... می‌بینید که آقای وزیر فرهنگ و ارشاد نشسته رو نیمکت و دارد کتاب می‌خواند و همه آن‌قدر غرق شور و شوقند که اصلا حواس‌شان به او نیست تا از زحماتش تشکر کنند. او هم عین خیالش نیست و دارد از خواندن کتابش لذت می‌برد!

(پایان!)



پس‌نوشت: این نوشته امروز در ضمیمه روزنامه خراسان (هفته‌نامه جیم) منتشر شد. اما با  قدری کاستی، که شاید مربوط به کمبود فضا در صفحه بوده. شاید هم کمی بی‌نمک به نظر رسیده!

به هر تقدیر امتیاز ویژه مخاطبان جاکتابی این است که متن کامل را مشاهده کنند. به عنوان یک یادداشت خارج از دستور، مایلم نظر خواننده گرامی را بدانم!

۴ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۰۹ آبان ۹۲ ، ۰۹:۵۱
زهیر قدسی
پیش‌نوشت: خلاصه‌ای از متن پیش رو در شماره‌ی دیروز جیم منتشر شد. به عبارت دیگر آن‌چه در زیر آمده نسبت به آن‌چه دیروز در جیم منتشر شده کامل‌تر است؛ به عبارت دیگر لطفا آن‌چه در زیر آمده را بخوانید زیرا آن‌چه دیروز خوانده‌اید (خوانده‌اید؟) ناقص بوده و این متن کامل. به عبارت دیگر...!



** آنان که عجله داشته‌اند و مثل این بچه‌مثبت‌ها خواسته‌اند خودشان را اول وقت به آنجا برسانند که هیچ! اما اگر قرار است راهی سفر به مقصد نمایشگاه کتاب تهران باشید یا الان در راهید خوب گوش سپارید تا بعدا گلایه نکنید که چرا نگفتی؟!


** پیش از شروع هر کاری باید نیت کنید! خودتان هم خوب می‌دانید که اگر نیت‌تان درست نباشد ضرر می‌کنید! نیت‌تان را هم اصلا لازم نیست به زبان بیاورید فقط تکلیف‌تان را با خودتان مشخص کنید که چرا به نمایشگاه می‌روید؟ اگر برای خورد و خوراک است که حسابی ضرر کرده‌اید. چون واقعا ساندویچ‌های آنجا یا حتی پلوخورشت‌هایش به طی مسافت ۲۰۰۰کیلومتر نمی‌ارزد! آدم برای شکمش نهایتا می‌رود شاندیز نه بیش‌تر!


اگر برای تخفیف می‌روید هم بنده به عنوان نویسنده جاکتابی حساب کرده‌ام که اگر کمتر از ۵۰۰هزار تومان کتاب بخرید هم ضرر کرده‌اید. خودتان بنشینید پای حساب و کتاب متوجه عرض بنده خواهید شد. تازه اگر در این وانفسای بازار کتاب سراغ یک کتابفروشی بروید و این‌قدر از او خرید کنید مطمئن باشید اگر ذوق‌مرگ نشود همان اندازه به‌تان تخفیف خواهد داد!


اما اگر عجله دارید تا تازه‌های کتاب را ببینید و نمی‌توانید صبر کنید تا کتابفروش شهرتان آن را بیاورد که خوب جای اعتراضی وجود ندارد، چون عجله را که نمی‌شود کارش کرد!


اما اگر اصلا شهرتان کتابفروشی درست درمانی ندارد که بتوانید کتاب‌های دل‌خواه‌تان را از او تهیه کنید لطفا به مسئولان فرهنگی‌مان گزارش دهید، تا اگر از دیدن این‌همه جمعیت در نمایشگاه تهران ذوق‌زده شده‌اند، ذوق‌زدگی‌شان قدری فرو بنشیند و شاید هم خدای ناکرده قدری دچار تالم و اندوه شدند و نم اشکی بر چشمان‌شان نشست!


اما اگر به نیت تفریح می‌روید نمایشگاه هم که معلوم می‌شود دل‌تان خوش است! به قول حضرت سعدی:
همه موسم تفرج به چمن روند و صحرا
تو بیا قدم به چشم من نِه، بنشین کنار جویی!


تصویری از غرفه‌ی نشر سپیده‌باوران پیش از افتتاح نمایشگاه

** آن‌قدر این نیت را کش دادیم که نمایشگاه‌مان قضا شد! آقا کلا بی‌خیال! وسواس را کنار بگذارید و حتما نمایشگاه بیاید. به هرحال از قدیم گفته‌اند: «کاچی بِه از هیچی» اما سریع و تند این نکته‌ها را هم خدمت‌تان عرض کنم که مخاطب محترم کتاب‌خوان جیم‌دوست آن جا از دست‌مان نرود! اول این‌که؟ آنجا وقت‌تان را جلوی هر غرفه‌ای تلف نکنید؛ مگر این‌که پاهای آهنین‌تان را با خود برداشته باشید و همچنین خورد و خوراک لازم برای یک هفته را به همراه آورده باشید.


بهتر است برای جلوگیری از اتلاف وقت، قبلا فهرستی از کتاب‌های مورد نظرتان و همچنین ناشران آن‌ها و همچنین ناشرانی که به کتب آن‌ها علاقه دارید تهیه کنید و بعد در روزهای اول نمایشگاه، که سر راهنمایان نمایشگاه خیلی شلوغ نیست، از ایشان نشانی‌شان را بگیرید!


** حالا که این‌قدر به خودتان زحمت سفر داده‌اید لااقل بروید سراغ کتاب‌هایی که تهیه آن‌ها در کتابفروشی‌های شهرتان مقدور نبوده تا زیره به کرمان نبرده باشید!


** اگر کمی قدر حساب و کتاب باشید می‌توانید به راحتی محاسبه کنید که تخفیف ناشران در نمایشگاه کتاب و حتی تخفیفی که خود نمایشگاه –به صورت بن‌کارتبه دانشجویان و... با هزار زحمت و مکافات می‌دهد- و آخر هم با ترافیک پایانه‌های آنجا به زور باید از آن استفاده کنید اصلا به این نمی‌ارزد که حلقه‌های توزیع را در هر شهری که هستید ضعیف‌تر و نحیف‌تر کنید و بازارشان را تا با خرید یک‌ساله خود کساد کنید. زیرا بعدا کتاب‌هایی را که به صورت فوری لازم دارید نمی‌توانید از آن کتابفروش بیچاره تهیه کنید!


** حال و هوای نمایشگاه را خوب بررسی کنید تا حال و هوا و وضعیت بازار نشر دست‌تان بیاید. بعد بنشینید و یک دل سیر گریه کنید!


** گریه چرا؟!! وقتی کتاب‌های نمایشگاه را از لحاظ محتوا به صورت کمی بررسی کنید و ببینید که این‌همه کتاب بی‌فایده، بله دقیقا کتاب بی‌فایده، در این نمایشگاه وجود دارد و جای این‌همه کتاب خوب خالی است، می‌بینید که دهر بر مدار سفلگان و کتاب‌هایشان می‌چرخد! گو این‌که محتوای این کتاب‌ها این‌قدر تکراری باشد. مثلا وقتی دقت کنید می‌بینید که در این نمایشگاهی که یک‌وجب جایش این‌قدر ارزش دارد، شونصد جلد کتاب درباره این‌که چگونه نوک بینی‌تان را تیز کنید، پیدا می‌شود.


** حتما از زمان مسافرت‌تان برای مطالعه استفاده کنید!


پس‌نوشت: نمایشگاه کتاب تهران، شبستان، انتهای راهروی۱۹ غرفه‌ی۴۳ (درضمن اگر دنبال غرفه‌ی امیرکبیر می‌گرید روبروی غرفه‌ی ماست!) منتظر حضورتان هستیم. نشر سپیده‌باوران.

در ضمن امسال با عناوینی تازه و جذاب میزبان‌تان شده‌ایم:

هی شعر تر انگیزد (طنز امروز۰۵)/سعید بیابانکی
داشت عبا‌س‌قلی خان پسری (طنز امروز۰۴)/نسیم عرب‌امیری با مقدمه‌ی ابولفضل زرویی نصرآباد
انجیل به روایت جلیل(شعر امروز۲۵)/جلیل صفربیگی
در آستانه تازه شدن (۱۰۰رباعی امروز)/به کوشش سیدعلی میرافضلی

۱۴ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۵ ارديبهشت ۹۱ ، ۲۱:۴۵
زهیر قدسی
«چرا تا این اندازه عادت به مطالعه و کتاب‌خوانی در میان ما کم‌رونق است؟» این جمله و این پرسش تا به حدی نخ‌نما و تکراری شده که نویسنده را مجبور به گریز از پرداختن به این موضوع می‌کند! این جمله‌ای را که میان این گیومه قرار گرفته، آن‌قدر این طرف و آن طرف جار زده‌اند، و حتی خود تلویزیون که خود شاید از مسببان اصلی کتاب‌نخوانی در جامه ما باشد، شاید آن‌قدر در همین ایام این را در گوش ما خوانده باشد که مفهوم اصلی و دغدغه‌ای که باعث پرسش می‌شود را شکل مضحکی بخشیده! چرا؟ چون به حقیقت، این پرسش به همین اندازه‌ی نازلی که در رسانه‌های ما مطرح می‌شود به عنوان دغدغه در ذهن و روح پرسش کننده جای ندارد؛ و احتمالا به آن، جز در همین ایام هفته کتاب یا نمایشگاه کتاب، نمی‌اندیشد. گاهی برای بی‌توجه کردن انسان نسبت به یک مسئله هیچ روشی بهتر از این نیست که مدام آن موضوع را -به شکلی بی‌روح و بدون آن‌که عمقی نسبت به آن مسئله ایجاد کنی- در گوش مخاطب تکرار کنی.

به همین دلیل بهترین روش برای آن‌که کتاب به حاشیه برود و شکل مسخره‌ای به خود بگیرد این است که دقیقا و فقط ایام هفته کتاب و نمایشگاه کتاب، از یک شخصی که کتابی به دست گرفته و یا در کتاب‌خانه مشغول به مطالعه است پرسش کنی که: «شما چرا کتاب می‌خوانید؟» و یا «چرا کتاب بهترین دوست است؟» با پرسشی چنین کلی و تکراری چگونه پاسخی را می‌توان تصور نمود؟ بیم آن می‌رود که زمانی صحبت کردن از کتاب و کتاب‌خوانی نه تنها مضحک، بلکه مبتذل شود؛ تا به جایی که صحبت کردن پیرامون آن سرخیِ شرم به گونه‌های گوینده و نویسنده بدواند!



اما به واقع آیا کتاب چیز مفیدی است؟ آیا تا کنون مواجه نشده‌اید با پیرمردان و پیرزنانی روستایی، که علی رغم نداشتن سواد ظاهری بسیار فهمیده و پخته می‌نمایند؟ اجازه دهید اعتراف کنم که بسیاری چیزها آموخته‌ام از آنان که چند سالی را بیش در مدرسه و مکتب نبوده‌اند! پس آیا این شعار که کتاب بخوانیم را باید به کناری نهاد و پیِ بی‌سوادی رفت؟

پاسخ به این پرسش چندان که می‌اندیشید ساده نیست! اگر پاسخ مثبت باشد، پس این همه توصیه بزرگان، به مطالعه و کتاب و کتاب‌خوانی از چیست؟ و اگر منفی باشد، مگر مواجه نشده‌اید با کسانی که بسیار کتاب خوانده‌اند و این مطالعه برای ایشان جز بادی در غبغب، چیزی به ارمغان نیاورده؟ بنابراین پاسخ چیست؟

در ستایش بی‌سوادی!

امروز، شاهد آنیم که مردم به واسطه‌ی برخورداری از رسانه‌هایی یکسان، از سطح اطلاعاتی تقریبا یکسان برخوردارند. امروزه کافی است وارد شبکه اینترنت شوی و میان www و  org نام یک سایت مانند Wikipedia را درج کنی و هر آنچه دانشمندان قدیم به دنبال آن می‌گشتند را در آن به صورت چکیده و مختصر بیابی. اما آن چه امروز در کتاب‌ها و یا جایی دیگر به دنبال آنیم «دانش» نیست «حکمت» است. امروز به دنبال حکیم می‌گردیم. به دنبال کسی که میان این همه دانستنی به ما بگوید چه بیاموزیم و با آن چه کنیم؟!


شاید امروز بزرگترین خیانتی که رسانه‌هایی از قبیل اینترنت و تلوزیون و ماهواره به ما کرده‌اند این است که ما را بی‌سبب و بی‌آنکه بخواهیم پر کرده‌اند و ما را دچار سیری کاذبی نموده‌اند که دست و دل‌مان به چیزی نمی‌رود و احساس نیاز به مطالعه را از ما گرفته‌اند بی‌آنکه نیاز ما به مطالعه مرتفع شده باشد؛ درست مانند پفک!
چه باید کرد؟

این پرسش هم همیشه پس از این گونه درد دل کردن‌ها و به قول برخی نق و غر زدن‌ها مطرح می‌گردد. به نظر می‌رسد اصل توجه به آن چه که پیش از این خدمت‌تان عرض شد می‌تواند حکم چراغ قرمز چشمک‌زنی را داشته باشد که راننده را امر به مکث می‌کند (ولو آن‌که هیچ راننده‌ای گوشش بدهکار آن نباشد). اصل این درنگ می‌تواند آغازی باشد بر این‌که تا چه اندازه می‌توان از کتاب فاصله گرفت و تا چه اندازه می‌توان همچون حباب در دریای کم‌عمق و بی‌کران رسانه‌هایی از قبیل ایترنت و تلویزیون شناور ماند؟


اگر اهل مطالعه و کتاب نیستید، مدتی با یک دوست اهل مطالعه و حکمت، هم‌نشین شوید و بگذارید او به شما کتاب‌هایی را معرفی کند و پس از آن به مرور آن کتاب‌ها به شما حکم خواهند کرد که چه بکنید و چه بخوانید و تا چه اندازه پای اینترنت و تلویزیون بنشینید. اما همواره در نظر داشته باشید نسبت به آن چه می‌خوانید و می‌شنوید منفعل نباشید و همیشه با عمیق شدن در کتاب‌ها و آن‌چه می‌بینید و نقادیِ آن‌ها حالتی فعال و هوشیار داشته باشید!


*پی‌نوشت: تیتر انتخابی بود از کتابی با همین نام از «هانس‌ماگنوس انسنس‌برگر» که به زودی معرفی‌اش خواهم کرد.

**در ضمن هم‌اکنون در نمایشگاه کتاب مشهد منتظر حضورتان هستیم. سالن فردوسی غرفه ۱۸۹ تا ۱۹۲. غرفه‌های سپیده باوران و سوره مهر.

۶ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۷ آبان ۹۰ ، ۲۲:۱۰
زهیر قدسی

به بهانه نمایشگاه کتاب مشهد(۱)


*فردای روزی که جیم، به دست عزیزی چون شما می‌رسد ـ‌یعنی جمعه‌ـ آغاز نمایش‌گاه بین‌المللی(!) کتاب مشهد است.
*معمولا تجربه نشان داده که شلوغ‌ترین غرفه نمایش‌گاه کتاب، غرفه فروش چیپس و سیب‌زمینی است! پس پول زیاد بردارید که زبانم لال، چیپس‌نخورده از نمایشگاه بیرون نروید.
*«۴۹% مردم ایران در سال حتی یک‌بار هم کتاب نمی‌خرند!»
«تیراژ متوسط کتاب در تاجیکستان 50هزار نسخه برای 5میلیون نفر است و در ایران 3هزار نسخه برای 60میلیون نفر!!»
برای دوستانی که حوصله محاسبه‌اش را ندارند باید بگویم که: به نسبت جمعیت، آمار تیراژ کتاب در کشور تاجیکستان که مسافت چندانی با ما ندارد ۲۰۰بار بیش‌تر از کشور ماست! پس لازم نیست به خودتان زحمت بدهید و سراغ کشورهای دوری مثل: ژاپن و آمریکا و ... بروید!
*بد نیست هر از چند گاهی، خودتان را گول بزنید و کتاب بخرید و صدالبته بخوانید! مثلا وقتی از بیرون تشریف آوردید منزل، به جای آن‌که قبل از سلام کردن دست به کنترل تلوزیون ببرید تا مسابقه تیم‌های بنفش و صورتی را ببنید(که هیچ فایده‌ای به حال‌تان ندارد)؛ اول سلام کرده، سپس هنگامی که منتظر سرد شدن چای می‌شوید، فقط ۱۰صفحه کتاب مطالعه کنید. باور بفرمایید همین کارتان تاثیر شگفتی بر سرانه ناچیز مطالعه کتاب در ایران خواهد داشت.
*تاکید می‌کنم و باز هم تاکید می‌کنم که هدف، مطالعه کتابِ خوب است نه مطالعه هر کتابی. سعی کنید برای خرید و مطالعه هر کتابی، از دوستانِ اهلِ نظر که آشنا با نیازهای شما و محتوای کتاب‌ها هستند، استفاده کنید.
*اگر هر سال برای تولد دوستان‌تان، کتاب هدیه کنید؛ کاری کرده‌اید کارستان. یعنی این کارتان به مراتب با ارزش‌تر از کل پرونده فرهنگیِ فلان نهاد یا اداره فرهنگی است!
*خوبی کتاب این است که با هر قیمتی پیدا می‌شود. یعنی در بازار کتاب، کتاب۵۰۰تومانیِ خوب هم وجود دارد. پس بهانه گرانی کتاب را نگیرید.
*بعضی‌ها وارد هر بازاری که می‌شوند، دست خالی بر نمی‌گردند. و البته به جز خریدی که انجام داده‌اند کوله‌بار سنگینی از اطلاعات را با خود حمل می‌کنند. به عنوان مثال اگر از یک آقا پسرِ ۱۵ساله در مورد قیمت اتومبیل سوال کنید، قیمت انواع خودروِ ملی و غیر ملی را در انواع رنگ‌ها  و مدل‌ها، به شما اعلام می‌کند. اما وارد بازار کتاب که می‌شویم با دوستانی رو به رو هستیم که تفاوت رمان و شعر را نمی‌دانند! حالا اگر واقعا پول به اندازه کافی برای خرید کتاب ندارید، می‌توانید در نمایش‌گاهِ کتاب، قدم بزنید و حداقل به موضوعات و نویسندگان کتاب‌ها توجه کنید.
*سقراط حکیم، در جواب آن دشمن که او را به پدرش سرزنش کرده بود، گفت: تو پایان افتخارات گذشته‌ات هستی و من آغازگر فردا. سعی کنیم بیش از آن‌که به گذشته پر افتخار ایران‌مان مباهات کنیم، موجب افتخار و مباهات فرزندان‌مان باشیم.
*اگر هر روز، پای برنامه‌های تکراری تلوزیون نمی‌نشینید و احیاناً جومونگ را نگاه نمی‌کردید، معلوم می‌شود که سرتان خیلی شلوغ است!! بنابراین می‌توانید بگویید فرصت کتاب خواندن ندارید! با این وجود می‌توان همیشه یک کتاب سبک همراه داشت تا در مواقع زیر از آن استفاده کرد:

  1. هنگام انتظار کشیدن در ایستگاه اتوبوس خصوصا خط20(که در مدت انتظارش به راحتی می‌توان رمان سه تفنگ‌دار را خواند!).
  2. هنگامی که با یک دوست بدقول قرار ملاقات گذاشته‌اید.
  3. داخل اتوبوس، وقتی در یک ترافیک طاقت‌فرسا گرفتار شده‌اید.
  4. در صف نانوایی، شیر، CNG، ملاقات با جناب مدیر، رئیس دانش‌گاه و... (خدا رو شکر چیزی که زیاده صفه!)
  5. وقتی گرفتار میهمانی‌های طولانی و گفتگوهای خاله‌زنکی آن می‌شوید.

*باور بفرمایید اگر در همین وقت‌ها یک کتاب برای خواندن داشته باشید هم از سلامت روانی بیش‌تری برخوردار خواهید شد و هم این‌که خدمت بزرگی به فرهنگ فراموش شده کشورتان خواهید کرد!
*غلط کرده باشم اگر خدای ناخواسته قصد نصیحت کردن شما را داشته باشم. پس این‌ها را بر نصیحت نگذارید. این‌ها بیش‌تر حرف‌هایی بود که باید از گلوی قلم بیرون می‌آمد تا خفه نشود! وگرنه من کی‌ام که قصد نصیحت کردن شما را داشته باشم؟!
*به یک خبر خوش‌حال کننده که هم‌اکنون به دستم رسید توجه فرمایید:«اینجانب زهیر قدسی ـ‌تنها نویسنده سرشناس جیم‌ـ در نمایشگاه بین‌المللی کتاب خراسان، غرفه کتاب آفتاب، آماده به پاسخ‌گویی و معرفی شفاهیِ کتاب، خدمت شما دوستان هستم. پس از این فرصت استفاده کنید و قلم و کاغذ هم، با خودتان نیاورید که امضا نمی‌دهم!»


پی نوشت:

این نوشته را -همانگونه که مشخص است- به مناسبت نمایشگاه کتاب مشهد نوشته‌ام. اما برای این‌که حیف نشود به مناسبت نمایش‌گاه تهران می‌گذارم.

نمایش‌گاه تهران، شبستان مصلی، راهرو۲۳، غرفه ۲۲ انتشارات سپیده‌باوران منتظرتان هستم

۷ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۷ ارديبهشت ۸۹ ، ۱۷:۲۴
زهیر قدسی

تا حالا حتماً دوستدارن «جیم» و خصوصاً «جاکتابی» به نمایشگاه بین‌المللی کتاب تشریف آورده‌اند و یک  حال اساسی برده‌اند؛ امّا دوستانی که تا کنون در خواب غفلت به سر برده‌اند و هنوز تشریف‌فرما نشده‌اند حدّاکثر تا فردا مهلت دارند که حسابهای بانکی‌شان را خالی کنند و کیف‌هاشان را پر پول نمایند تا هنگام خرید با چشم حسرت به کتابها ننگرند! فقط چند نکته را هیچگاه فراموش نکنید:

1-      وقتی پول و وقت به اندازة کافی ندارید، وظیفه دارید که بهترین‌ کتاب‌ها را تهیه کنید، همانگونه که  در خرید هر جنس دیگری این کار را انجام می‌دهید. و بهترین کتاب برای شما کتابی است که مهمترین نیازهای‌تان را پاسخ گوید.

2-      برای آنکه مهمترین نیازتان را بشناسید. همیشه مدتی با خود خلوت کنید و ببنید چه سؤالهایی بیشتر ذهنتان را درگیر کرده و آنها را بنا به موضوع و اولویت در یک کاغذ مرتب کنید. و بعد از افراد مطّلع در آن حوزه بخواهید تا شما را راهنمایی‌ کنند.

3-       در خرید کتاب خساست به خرج ندهید. همانگونه که در خرید چیپس و پفک و ... خسیس نیستید. سعی کنید حداقل نصف بودجة پفک و چیپس‌تان را به خرید کتاب اختصاص دهید!!!* شاید بعدها بیشتر متوجه ارزش و جایگاه مطالعة کتاب شوید. توجّه داشته باشید که مطالعة کتاب سرمایه‌ای است که اگر بخواهید می‌توانید بعدها بهره‌های فراوان ببرید. مطالعة کتاب خوب می‌تواند شما را از درگیری‌ها و دغدغه‌های فراوانی نجات دهد.

4-      اگرچه می‌گویند بهترین دوست آدمی کتاب است، امّا باید بگوییم که بهترین دوست انسان کتاب خوب است. چه کتابها که وقت فراوان از ما ربوده و افکار بیهوده‌ای را در ذهنمان انباشته‌اند. همیشه چیدن وسایل در یک اتاق خالی راحت‌تر از مرتب ساختن یک اتاق شلوغ است.

5-      هیچگاه مبهوت کتابهای حجیم نشوید. شاید این کتاب‌ها همانند آدمهای پرحرفی باشند که نشستن پای صحبت آنان هیچ بهره‌ای جز دردسر نداشته باشد.

6-       سعی کنید کتابهای‌تان را با مشورت افراد اهل مطالعه‌ای بخرید و بخوانید که با افکار شما آشنا هستند و خیر و صلاحتان را می‌خواهند. نه آنکه قصد شلوغ‌کاری داشته باشند و یا بخواهند مطالعه‌شان را به رخ شما بکشند.

7-      حتی اگر فرد اهل مطالعه‌ای هستید مطالعة خود را به رخ کسی نکشید چراکه این کار نشان می‌دهد از مطالعه‌تان هیچ سودی نجسته‌اید.

8-      بیش از زمانی که به مطالعه مشغولید به فکر کردن دربارة آن کتاب بپردازید. شاید کتابی که این اندازه شما را به فکر کردن وادار نکرده، ارزش خواندن نداشته باشد.

9-      همیشه با نگاه نقادانه سراغ یک کتاب بروید. یک کتاب هرچه مشهور باشد و از هر نویسنده‌ای باشد جایی برای نقد آن هست. یک کتاب خوب با نقد بارور می‌شود و یک کتاب بد عقیم! پس از نقد کردن نترسید.

10-  هیچگاه نقد و ناسزا را با یکدگر مخلوط نکنید. نقد ویژگی‌هایی دارد از جمله: آگاهی، بی‌طرفی، و تمیز دادن و خوب و بد را از هم جدا کردن و ...

11-  فراموش نکنید که یک کتاب یا نویسنده هرچه بد باشد شایستة ناسزا نیست. شاید شما با ناسزا گفتن آن کتاب یا نویسنده را بزرگ کنید.

12-  نقد کتب به شما کمک می‌کند که افسار فکرتان را به دست هیچکس نسپارید

13-  در خرید هیچ کالایی گول تبلیغات را نخورید؛ خصوصاً اگر این کالا کتاب باشد. متاسفانه تبلیغات بیش از آنکه کاربرد واقعی خود (معرفی کالا) را داشته باشد جنبه بزرگنمایی دارد.

14-  تیراژ یک کتاب اگرچه می‌تواند معرّف محبوبیّت و اقبال آن نزد مردم باشد؛ ولی نشانة ارزش آن کتاب نیست.

15-  اگرچه تخفیف گرفتن همیشه دلپذیر است ولی سعی کنید هنگام خرید کتاب کمتر لذّت ببرید! سعی کنید از تخفیف گرفتن در مواردی استفاده کنید که احتمال می‌دهید کلاه سرتان بگذارند.

16-  فراموش نکنید تخفیف گرفتن بیش از حد در خرید کتاب، اثر سوء در توزیع آن می‌گذارد و خوشبختانه توزیع کتابِ خوب در کشور ما به اندازة کافی دچار مشکل هست!

17-  معرفیِ کتاب فراموش‌مان شد(!) پس فقط چند عنوان را به شما معرفی می‌کنم تا هنگام خرید کتاب سرگردان نباشید: (بادبادک‌ باز – رمان - خالد حسینی)، (رجزمویه- شعر-امید مهدی‌نژاد)، (فصلی از باران- داستان کوتاه- منتخب)، (دیوانه بازی- رمان - کریستین بوبن)، (رزیتا خاتون - مقالات طنز- سیدمهدی شجاعی)

 درج شده در هفته‌نامه جیم به تاریخ 29آبان1387

۱ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۳۰ آذر ۸۷ ، ۰۹:۳۲
زهیر قدسی