جاکتابی

آرشیو کتاب‌نویسی‌هایمان در جراید مختلف

جاکتابی

آرشیو کتاب‌نویسی‌هایمان در جراید مختلف

جاکتابی

جاکتابی عنوان ستونی است که نخستین‌بار در تاریخ بیست و هفت تیرماه سنه یکهزار و سیصد و هشتاد و هفت خورشیدی در صفحه چهاردهم جیم از ضمیمه‌ی جریده‌ی یومیه‌ی خراسان به طبع ‌نگارنده (زهیر قدسی) رسید و الی زماننا هذا به طبع می‌رسد. (برگرفته از مطلع الوبلاق/ پست شماره ۱) و اکنون دیر زمانی است که میزبان بازنشر معرفی‌های من و همسرم (الهام یوسفی) در جراید مختلف است.

۱۰ مطلب با کلمه‌ی کلیدی «محرم‌نوشت» ثبت شده است

به پیشواز اندوهی بزرگ...


* «قصه کربلا» داستان نامکرری است، اگرچه گاه از روی عادت و تکرار خوانده می‌شود. قصه کربلا حکایتی است که انگار باید تلاش نمود اوراق پراکنده‌اش را به ترتیب کنار هم چید تا بیش‌تر به راز آشکار و نهانش پی برد. برای همین است که عاشورائیانِ امروز، نمی‌توانند قرار بگیرند. پی بردن به این راز، خود همتی حسینی طلب می‌کند و چه ساده‌اند و زیان‌کار کسانی که دل خوش دارند به همین اندکی از این ماجرا می‌دانند.

درباره کتاب و نویسنده

* اما «قصه کربلا» نام مجموعه‌ای است ۱۰جلدی، که در عین منفصل بودن‌شان رشته‌ای آن‌ها را متصل نموده. ۱۰فصل با نام‌های امام، علم‌دار، پیام‌بر دوباره، صبر، کوفه، یاران، دشمنان، اسارت، انتقام و فصل عاشقی که در ۱۰جلد نازک و کم‌حجم کنار هم آمده تا روایتی باشد از این ماجرای بزرگ. کاری خوب و چشم‌نواز از لحاظ طراحی و با عنواینی که نام آن‌ها روی جعبه آن دیده می‌شود. «مهدی قزلی» نویسنده نام‌آشنای این مجموعه است که توجه او در نویسندگی اغلب در ارائه روایت‌های کوتاه به صورت داستانک است و از این لحاظ تا کنون به چهره‌ای نسبتا موفق بدل گشته.



حقیقت‌هایی درباره اثر

اگرچه خواندن این مجوعه را به شما حتما توصیه می‌کنم اما باید چند نقطه‌ضعف را برای این مجموعه برشمرد تا خدای نکرده متهم به نابلدی نشویم و سطح توقع مخاطب هم خدای ناکرده پایین نیاید و فکر نکند که این مجموعه ۱۰جلدی دیگر آخرش است!

اول این‌که در چنین مجموعه‌ای توقع می‌رود که در انتهای هر کتاب نام منابع دست‌اول را ببینیم و نه کتاب‌هایی را که اگرچه خوبند و محترم اما به هرحال خود بازآفرینی همان منابع دست اول و دومند.
توقع دوم هم این بود که ای کاش جناب قزلی منبع هر نوشته را در انتهای همان ذکر می‌کرد تا مخاطب بتواند ردیابی آسانی را برای رسیدن به منبع هر نوشته داشته باشد. علی‌الخصوص که در پاره‌ای از داستانک‌ها این نیاز بیش‌تر احساس می‌شود. و سوم این‌که ای کاش جناب قزلی زبانی محکم‌تر و زیباتر برای بیان خود انتخاب می‌کردند که مخاطب در عین بهره‌مندی از فهم یک ماجرا، از لذت ادبیِ نوشته نیز محروم نمی‌شد.

و اما این‌همه باعث نمی‌گردد تا خوانش این مجموعه را –علی‌الخصوص برای آن‌هایی که حوصله خواندن متن‌های بلند را ندارند- به شما توصیه نکنیم.

* حسین که از مدینه می‌رفت سمت مکه و بعد کوفه، شب بیست و هفتم رجب بود؛ شب مبعث. عجیب است، بعثت حسین با هجرتش هم‌زمان شد. شب مبعث حسین بود. شب مبعث عشق بود آن شب.




مشخصات کتاب:

عنوان: قصه کربلا

نویسنده: مهدی قزلی

ناشر: کتاب یوسف

تعداد جلد: ۱۰


این کتاب را می‌توان از فروشگاه کتاب آفتاب واقع در: مشهد، چهارراه شهدا، روبه‌روی شیرازی۱۴، پاساژ رحیم‌پور، انتهای پاساژ (با شماره تماس ۰۵۱۱.۲۲۲۲۲۰۴) تهیه نمود.


۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۴ آبان ۹۳ ، ۱۴:۴۹
زهیر قدسی

نگاهی دوباره به قیامی جاودانه


پیش از معرفی:

*‌ برخی وقایع تاریخی با همه ابعاد وسیع و عمیق‌شان و با همه شهرت‌شان، گاه به واسطه غفلت ما و گاه به سبب عظمت واقعه آن‌چنان که باید و شاید شناخته نمی‌شوند، اگر چه بسیار درباره‌شان شنیده باشیم و اگر چه چند ماه در سال را برای بزرگداشت‌شان اختصاص دهیم باز هم مسئولیت‌مان برای کاویدن همه زوایای قابل شناخت آن کم نمی‌شود، بلکه به واسطه آن‌که عالمان بسیاری آن واقعه را تحلیل کرده و در حد وسع فکری و عملی‌شان درباره‌اش قلم زده‌اند مسئولیت‌مان سنگین‌تر نیز خواهد شد. قیام عاشورا که مبداء بسیاری تحولات دیگر در طول تاریخ شده است را می‌توان از این دسته وقایع شمرد، واقعه‌ای بس شگرف و تاثیرگذار که حرف‌های بسیاری برای همه نسل‌ها و عصرها دارد.




درباره کتاب:

از میان آثار فراوانی که برای بررسی و جستار در قیام امام حسین(ع) به رشته تحریر درآمده بی‌گمان کتاب«قیام امام حسین(ع)» اثر دانشمند معاصر «دکتر سید جعفر شهیدی» جایگاه خاصی دارد، این کتاب که به بررسی زمینه‌های تاریخی قیام،‌ اصل قیام و پیامدهای آن پرداخته، با خطی داستانی نوشته شده، که البته در دل سطر به سطر آن می‌توان تحلیلی تاریخی اما دل‌چسب و روان را یافت. ‌از همین روی برای مخاطبی که هنوز با کتب تخصصی تاریخی انس و الفتی ندارد بسیار مطلوب و پرفایده‌ست. نویسنده در این کتاب سعی نموده به این سوال پاسخ گوید که چرا تنها پس از پنجاه سال بعد از رحلت پیامبر گرامی اسلام حضرت محمد(ص)، نوه عزیز و مورد اکرام او را که درباره‌اش فرموده است «حسین از من است و من از حسین» آن‌چنان جنایت‌آمیز به شهادت می‌رسانند و خانواده‌اش را به اسارت می‌برند؟ مگر بر سر جامعه اسلامی پس از پیامبر چه آمده بود که چنین سرنوشتی برای عزیزترین افراد خاندان او رقم خورد؟ آن هم در زمانه‌ای که هنوز تعدادی از صحابه و بسیاری از تابعین در عرصه جامعه حضور داشتند، چرا باید نوه پیامبر و فرزند علی(ع) و فاطمه زهرا(س) چنین مظلومانه به قربان‌گاه برود؟ نویسنده تلاش کرده جامعه و مردم آن دوره تاریخی را بشناساند و نیز سعی نموده هدف ارزشمند امام را مورد ارزیابی قرار دهد در حالی‌که آن‌چنان هنرمندانه خط داستانی را حفظ کرده که مخاطب را با خود همراه می‌کند و او را به فکر وامی‌دارد.


درباره نویسنده:

استاد «سید جعفر شهیدی» از پژوهشگران ارزنده ادبیات فارسی و تاریخ اسلام به شمار می‌رود. وی علاوه بر تحصیلات دانشگاهی تا مقطع دکترا، در حوزه نیز به تحصیل علم پرداخته و نزد اساتیدی چون«سید حسین طباطبایی بروجردی» و «سید ابوالقاسم خویی» تلمذ کرده است.  او آثار و فعالیت‌های ارزشمندی در حوزه ادبیات و تاریخ اسلام از خود به جای گذاشته که از جمله آن می‌توان هم‌کاری در تدوین «فرهنگ معین» و «لغت‌نامه دهخدا» و غیره در زمینه ادبیات و ترجمه «نهج‌البلاغه»، نگارش کتاب «تاریخ تحلیلی اسلام»، «زندگانی فاطمه زهرا(س)»، «زندگانی علی‌بن حسین(ع)»، «زندگانی امام صادق(ع)» و ... را در زمینه تاریخ نام برد. از میان آثار او کتاب «پس از پنجاه سال» از شهرت بسیاری برخوردار است و علی‌رغم این‌که در سال 1357 به رشته تحریر در آمده، هنوز هم حرف‌های فراوان و تازه‌ای برای گفتن دارد.


یک جرعه از کتاب:

«...اما همین که محمد(ص) از این جهان رخت بربست، همین که اسلام از مرز جزیره فراتر رفت، همین که مردم غیر عرب با خوی و خصلت غیرقبیله‌ای این دین را پذیرفتند همین که در آمد‌های سرشار به مدینه سرازیر شد، و سران مسلمانان از درگیری در میدان جنگ به تن‌آسایی در کاخ و سرگرمی در کشت و باغ و مزرعه پرداختند، نشانه‌های آن اشرافیت فراموش شده به تدریج پدید آمد...»




مشخصات کتاب:

عنوان: قیام امام حسین (ع)

نویسنده: سید جعفر شهیدی

انتشارات: دفتر نشر فرهنگ اسلامی

تعداد صفحه: ۱۹۶

قطع: رقعی

 

این کتاب را می‌توان از فروشگاه کتاب آفتاب واقع در: مشهد، چهارراه شهدا، روبه‌روی شیرازی۱۴، پاساژ رحیم‌پور، انتهای پاساژ (با شماره تماس ۰۵۱۱.۲۲۲۲۲۰۴) تهیه نمود.



۴ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۷ دی ۹۲ ، ۱۰:۴۸
الهام یوسفی

شور و شینی عاشورایی در قالب کلمات!

پیش از معرفی:

*‌ عاشورا سرچشمه الهام بسیاری از جوش و خروش‌های هنر و ادب است. خروش‌هایی ادیبانه و شاعرانه. خروش‌هایی عارفانه و عاشقانه که همه و همه مدیون شهدای کربلاست. شهدایی که راه‌شان و خون‌شان عنصر حیات بود بر رگ‌های مرده و یخ‌زده بشر. جوهری بود برای قلم‌های افسرده و خاموش که از شکوه این عظمتِ نامیرا به وجدی شوریده‌وار درآیند و نَمی از اقیانوس عظیم انسانیِ جاری در آن واقعه را بر لب‌های لب‌تشنگان اعصار جاهلیت‌ ثانی بزنند تا آن روح بزرگ جوانمردی زنده بماند. از سویی نیز روایت‌گر شقاوت حیوان‌صفتانی باشد که در کالبد شریف انسانی پست‌ترین اعمال بشری را مرتکب شدند و لکه ننگی شدند بر دامان انسانیت!پربیراه نگفته‌ایم اگر ادعا کنیم  این راه را شعرا در طول تاریخ با طبع و قلم موزون‌شان بیش از دیگران به تصویر کشیده و می‌کشند...


مقدمه ای دیگر برای شعر عاشورایی:

*‌ شعر عَلَم سرفراز  این تصویرگری‌ست و شاعر، علمداری که در طول تاریخ آن را بر دوش‌های حساس و شکننده احساس خویش عاشقانه کشیده است. مگر نه این‌که محرم با پارچه کتیبه‌هایی منقش به اشعار «محتشم کاشانی» معنا می‌یابدکه «باز این چه شورش است که در خلق عالم است...» و مگر نه این‌که شور این احساس بی پایان در اندیشه شعر «عمان سامانی» در جریان است و زمزمه‌ای بر لب‌ها که «کیست این پنهان مرا در جان و تن...». و حالا این علمداری تا شعر معاصر شیعه نیز ادامه یافته است و شعرای معاصر آن را که رسالتی است زینب‌گونه برای پاسداشت روح حماسی و هدف والای عاشورا  بر دوش می‌کشند. در این میان نیز هر نوع قالب شعری خواسته است در حد خود ادای دینی کند. غزل، مثنوی، قصیده و رباعی...



درباره شین!

 *‌ مجموعه رباعیات شاعر رباعی‌سرای معاصر«جلبل صفربیگی» که همه حال و هوای عاشورایی دارند با نام «شین» توسط انتشارات «سپیده‌باوران» منتشر شده است. کتابی کوچک جیبی و بیست و هفتمین کتاب از مجموعه کتاب‌های«شعر امروز» نشر سپیده‌باوران. با مقدمه شاعر گران‌قدر «یوسفعلی میرشکاک» درباره رباعی‌سرایی بالاخص در ساحت شعر آیینی. در مقدمه درباره  شاعر کتاب چنین آمده است: «جلیل صفربیگی  سال‌هاست که به عنوان یکی از رباعی‌سرایان معاصر نام و آوازه‌ای دارد و در ساحت شعر آیینی خود را ملزم به نوآوری می‌داند  و بر آن است که شعر شیعی را به ویژه در نسبت با ماجرای کربلا در قالب رباعی متحول کند...» از دیگر آثار او می‌توان به «او نویسی»، «هیچ»، «کم‌کم کلمه می‌شوم»، «انجیلی به روایت جلیل»، «سونات بلوط» و ... اشاره کرد.

 

چند قطره رباعی:

*‌ افتاده به خاک، جسم بی پیرهنت

قطعه...قطعه، شده تن بی‌کفنت

حمد است و برائت است و اعراف و فجر

سی‌پاره قرآن مجید است تنت

 

*‌ فردا همه گویند سپهدار آمد

سقای حرم سید و سالار آمد

در دشت خروش و ولوله می افتد

گویند ابالفضل علمدار آمد

 

*‌ تیری که نداشت از خدا پروایی

حتی نگذاشت تا که دست و پایی

انگار که از سقیفه شلیک شده

هر شعبه اش آب می‌خورد از جایی




مشخصات کتاب:

عنوان: شین

نویسنده: جلیل صفربیگی

انتشارات: سپیده باوران

تعداد صفحه: ۹۱

قیمت: ۲۴۰۰ تومان

قطع: جیبی

 

این کتاب را می‌توان از فروشگاه کتاب آفتاب واقع در: مشهد، چهارراه شهدا، روبه‌روی شیرازی۱۴، پاساژ رحیم‌پور، انتهای پاساژ (با شماره تماس ۰۵۱۱.۲۲۲۲۲۰۴) تهیه نمود.



۶ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۰ آذر ۹۲ ، ۱۳:۲۰
الهام یوسفی

آیین فتوّت در آیینه کلمات!


* «...من یارانی باوفاتر و بهتر از یاران خود سراغ ندارم...» این فرموده حسین ابن علی(ع) در شب عاشورا است.

 درک اینکه چگونه خاندان پیامبر(ص) به این مرتبه از لیاقت رسیده‌اند که در زمره بهترین‌ها قرار بگیرند شاید چندان سخت نباشد اما چگونه یاران غیر هاشمیِ آن حضرت به این مرتبه و جایگاه رسیده‌اند، سوالی‌ست بس مشکل و سخت! علی‌الخصوص وقتی که می‌بینیم در این میان تعدادی نیز بوده‌اند که در روزهای آخر و حتی ساعات واپسین از لشکر شقاوت، به سپاه شهادت پیوسته‌اند و چنان صحنه‌هایی عاشقانه‌ای را به نمایش گذاشته‌اند که تاریخ را انگشت به دهان گذاشته است. این اصحاب که رسم وفا را به بشریّت آموختند، همانانی بودند که تا آخرین‌نفر پاسدار جانِ امام و خانواده ایشان شدند.


رسم وفا


«رسمِ وفا» نام کتابی‌ست به قلم خانم «رفیعه رضاداد» که گذری بر زندگی شهدای غیر هاشمی کربلاست و شاید پاسخی مختصر به این سوال باشد. مولف در بخشی از مقدمه‌اش می‌نویسد:«آنچه در کتب و منابع مختلف تاریخی –خصوصا کتب فارسی- به آن پرداخته شده عمدتا زندگی و شرح حال شهدای بنی‌هاشم و عدّه‌ی انگشت‌شماری است از غیر بنی‌هاشم چون حبیب بن مظاهر، حرّ بن یزید ریاحی و... و درباره سایر شهدا و یارانی که از خاندان بنی‌هاشم نبوده‌اند، متاسفانه فقط به ذکر نامی کوتاه، و یا توضیحی گذرا و عمدتاً ناقص بسنده شده است...» از این‌رو خانم رضاداد برای شفاف شدن زندگی این شهدا سراغ کتب و منابع تاریخی متعدد می‌رود -و از ۲۸عنوان کتاب که نام‌شان در پایان این اثر آمده استفاده می‌کند-  و به شرح حال ۹۰تن از شهدای غیر هاشمی که نام‌شان در زیارت ناحیه مقدسه امام زمان(ع) آمده و یاران دیگری که نام‌شان در این زیارت نیامده، می‌پردازد. نویسنده به شکل رسمی و مورّخانه قلم بدست گرفته، و هرآنچه در تاریخ درباره این شهدا آمده، و اینکه ایشان چگونه امام ملحق شده‌اند و در عاشورا چه کرده‌اند را نقل می‌کند. خانم رضاداد کمتر وارد فضای احساسی شده است؛ اما با این حال، چون خیلی مرتب و مختصر و مفید کتابش را نوشته، خواننده را به خوانِشِ خویش تشویق می‌کند. بخشی از شرح حال و شرح رزم «عَمرو بنِ جناده انصاری» یکی از شهدای نوجوان کربلا را با هم می‌خوانیم:

«...عَمرو، همراه پدر و خانواده‌اش از مکه تا کربلا آمد و در کربلا ملازم امام حسین(ع) بود. صبح روز عاشورا، پس از شهادت پدرش، او عازم میدان شد تا حسین بن علی(ع) را یاری کند. نزد آن حضرت رفت و اجازه خواست تا با دشمن بجنگد، امام فرمود: «پدر این نوجوان کشته شده، شاید برای مادرش سخت باشد و او راضی نباشد.»

عَمرو گفت: «به خدا قسم نه، مادرم خود به من دستور داده و لباس رزم بر تنم کرده تا شما را یاری کنم.» لذا امام به او اجازه داد و عَمرو به میدان رفت و چنین رجز می‌خواند:

امیری حُسَینُ و نِعْمَ الامیر

سُرورُ فوادِ البَشیر النَّذیر

عَلِیُّ و فاطِمَهُ والِدَه

فَهَلْ تَعْلَمونَ لَهُ مِنْ نَظیرْ

لَهُ طَلَعهُ مِثْلُ شَمْسِ الضُّحی

لَهُ عِزَّه مِثْلُ بَدْرِ مُنیر

عَمرو به دشمن حمله کرد و جنگید تا شهید شد. کوفیان سر او را از بدنش بریدند و به طرف سپاه امام حسین(ع) پرتاب کردند...



مشخصات کتاب:

عنوان: رسم وفا

نویسنده: رفیعه رضاداد

انتشارات: جام طهور

تعداد صفحه: ۲۲۲

قیمت: ۳۵۰۰ تومان

قطع: جیبی

 

این کتاب را می‌توان از فروشگاه کتاب آفتاب واقع در: مشهد، چهارراه شهدا، روبه‌روی شیرازی۱۴، پاساژ رحیم‌پور، انتهای پاساژ (با شماره تماس ۰۵۱۱.۲۲۲۲۲۰۴) تهیه نمود.

۵ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۹ آبان ۹۲ ، ۱۳:۰۹
زهیر قدسی

روایت زندگی تنها پیامبر زن


* به یاد دارم از سنین نوجوانی‌ام –شاید اول دبیرستان بودم- که تازه خریده بودمش و از آن پس هرساله، محرم و صفر که می‌آمد، در خانه‌مان روضه‌ای داشتیم؛ در قفسه کتاب‌هایم! گاهی من سراغش می‌رفتم و روضه‌خوان می‌شدم دیگران مستمع و گاهی برادرم. گاهی وقت‌ها برای خودم می‌خواندمش و هم روضه‌خوان می‌شدم و هم مستمع، و تنها با آن گریه می‌کردم. از آن سال تا همین سه سال پیش به گمانم روضه‌خوانی با این کتاب را ترک نکردم.

* «آفتاب در حجاب» اثری است از «سیدمهدی شجاعی». نویسنده‌ای که قلمش عموما گرد اسوه‌ها و اسطوره‌های دینی می‌گردد و حداقل 5 عنوان از آثار او به عاشورائیان اختصاص دارد؛ کتاب‌هایی مانند «پدر، عشق و پسر»، «سقای آب و ادب» را که در همین ستون پیش‌تر معرفی کرده‌ایم و «مردان و رجزهایشان» و «از دیار حبیب» را اگر عمری بود در سال‌های بعد معرفی خواهیم نمود.

آفتاب در حجاب

* آفتاب در حجاب روایتی است خواندنی و تاثیرگذار از پیام‌آور عاشورا، حضرت زینب(س) که به قلم شجاعی آمده. اگرچه کتاب در هر فصل و هر صفحه گریزی دارد به صحرای کربلا اما ویژگی این کتاب در این است که تا حدی حجاب از آفتاب آن حضرت برمی‌کند تا بتوانیم بهتر فهم کنیم صبری که زینب(س) را این‌گونه اسطوره می‌کند و دریابیم که گویا زینب از همان روز اول قرار بود در نینوا زینبی کند و ما را در هر عصر و زمانه‌ای که باشیم، دعوت به صبر و خروش کند! تا بفهمیم او هم باید صبر دیدن این‌همه مصیبت داشته باشد و هم توان بیان آن‌چه که دیده است. این کتاب چون عموم کتاب‌های شجاعی که در این قالب قرار می‌گیرند، رفت و برگشت‌هایی دراماتیک و نمایشی دارد و ما را از ادبیاتی دل‌چسب بهره‌مند می‌سازد.

* «عجب سکوتی بر عرصه کربلا سایه افکنده است! چه طوفانی دیگری در راه است که آرامشی اینچنین را به مقدمه می‌طلبد؟ سکون میان دو زلزله! آرامش میان دو طوفان!
یک‌سو جنازه است و خاک‌های خون‌آلود و سوی دیگر تا چشم کار می‌کند اسب و سوار و سپر و و خود و زره و شمشیر. و این‌همه برای یک تن؛ امام که هنوز چشم به هدایت‌شان دارد.
قامت بلندش را می‌بینی که پشت به خیمه‌ها و رو به دشمن ایستاده است، دو دستش را بر قبضه شمشیر تکیه زده و شمشیر را عمود قامت خمیده‌اش کرده است و با آخرین رمق‌هایش مهربانانه فریاد می‌زند: آیا کسی هست که از حریم رسول خدا دفاع کنئ؟ آیا هیچ خداپرستی هست که به خاطر او فریاد مرا بشنود و به امید رحمتش به یاری ما برخیزد؟ آیا کسی هست ...؟»




مشخصات کتاب:

عنوان: آفتاب در حجاب

نویسنده: سیدمهدی شجاعی

انتشارات: کتاب نیستان

تعداد صفحه: ۲۴۰

قیمت: ۹۰۰۰تومان

قطع: رقعی

 

این کتاب را می‌توان از فروشگاه کتاب آفتاب واقع در: مشهد، چهارراه شهدا، روبه‌روی شیرازی۱۴، پاساژ رحیم‌پور، انتهای پاساژ (با شماره تماس ۰۵۱۱.۲۲۲۲۲۰۴) تهیه نمود.

۵ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۴ آبان ۹۲ ، ۱۹:۵۵
زهیر قدسی


کبوتر سپید، امپراطور سیاه

این‌بار هم به پیشنهاد یک دوست، سراغ این دوست جدید رفتم. انگار دوستی‌ها پلی هستند برای ایجاد یک دوستی جدید و اغلب لذت‌بخش و خاطره‌انگیز، البته سابقه دوستی با دوست معرفی‌کننده به نیم ساعت هم نمی‌کشید، نیم ساعتی که در کتاب‌فروشی کنار هم بودیم و یک دوست مشترک به نام کتاب ما را با هم، هم‌کلام کرد. اگر پیشنهاد این دوست نبود خودم دست و دلم به خواندن این کتاب نمی‌رفت، نام نویسنده‌اش ناآشنا بود و نام کتاب هم البته کلیشه‌ای! «امپراطور عشق». که پیش‌فرضی خاص و دور از واقع را به ذهنم آورده بود.

*‌ دوست پیشنهاد‌دهنده صبوری کرد و از محتوای کتاب به ذکر این‌نکته که بسیار خواندنی‌است اکتفا نمود و من هم تا انتهای خوانش داستان نفهمیدم قرار است به کجا برسم. شما را هم در جریان نمی‌گذرام، باشد که لذت کشف پایان را یک‌باره نوش کنید. من فیلم‌نامه خوان نیستم اما در چند تجربه اخیر، خواندن نمایشنامه و فیلم‌نامه به دلم نشسته است؛ آن‌چنان‌که جسارت می‌کنم و می‌گویم حتی اگر فیلمش را دیده باشید خللی به خواندنش وارد نمی‌کند. البته امپراطور عشق داستانی است که متاسفانه بر هیچ تصویری روایت نشده جز در صحنه تاریخ قبل از اسلام!




** «بهزاد بهزادپور» را بعدتر شناختم، که کارگردان نمایشنامه مذهبی به نام «شب آفتابی» است. نمایش‌نامه‌ای که خودش آن‌ را ژانری نو در عرصه هنرهای نمایشی به حساب می‌آورد. که ندیدمش و لاجرم قضاوتی هم نمی‌توانم کرد و نقد و بررسی‌اش را به همان اهل هنر می‌سپارم. اما درباره امپراطور عشق، آن‌چه بیش از هرچیز شما را با داستان همراه می‌کند بیانی ساده و گیرا و البته کشش داستانی و فراز و فرودهای جذاب آن است. شاید بتوان گفت داستان بیش از هرچیز عاشقانه و لطیف است تا خشک و تاریخی. شخصیت اصلی در پشت چهره خود انسانی نهفته دارد که مسیر اصلی داستان را شکل می‌دهد. رباح برده‌ای سیاه که حادثه‌ای، زندگی‌اش را در تلاطم تصمیم مهمی قرار می‌دهد. حمامه، دوشیزه زیبایی که دست روزگار او را به خیمه برده سیاه می‌کشاند. و خلف بن وهب، همسرش و کارگزار او شخصیت‌های اصلی و شکل‌دهنده فیلم‌نامه‌اند. حجم کتاب آن‌چنان است که به یک‌باره بتوان آن را مطالعه کرد و لذت اتمام یک کتاب خواندنی را در ساعتی چشید.

*‌ [رباح هم‌چنان که خیش را به جلو هل می‌دهد.]

رباح: مادیان نحیفی است مولای من... زور و توانش به قدرت زیبایی چهره‌اش نیست.

[کارگزار که در کنار خلف رباح را دنبال می‌کند، نیشخند زده و به گونه‌ای با خود حرف می‌زند که خلف بشنود.]

کارگزار: با این شلاق می‌توان این مادیان نحیف را تبدیل به نره گاو نمود.

[خلف اخم‌هایش در هم می‌رود و با لحنی گلایه‌آمیز به رباح می‌گوید.]

خلف: برده‌ای و برده‌داری نمی‌دانی رباح...!




مشخصات کتاب:

عنوان: امپراطور عشق

نویسنده: بهزاد بهزادپور

انتشارات: کتاب نیستان

تعداد صفحه: ۹۲

قیمت: ۲۰۰۰تومان

قطع: رقعی

 

این کتاب را می‌توان از فروشگاه کتاب آفتاب واقع در: مشهد، چهارراه شهدا، روبه‌روی شیرازی۱۴، پاساژ رحیم‌پور، انتهای پاساژ (با شماره تماس ۰۵۱۱.۲۲۲۲۲۰۴) تهیه نمود.

۳ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۳ آبان ۹۲ ، ۱۱:۰۲
زهیر قدسی

با کاروان اشک


*از خود می‌پرسم اگر «عاشورا» نبود و اگر «کربلا»یی وجود نداشت یا آن 72 نفر نمی‌بودند، جای چه شعرهایی در ادبیات‌مان خالی می‌شد؟! نه از ترکیب‌بند مشهور محتشم کاشانی خبری بود و نه از مثنوی زیبای «عمان سامانی» و نه از خیلی آثار دیگر... بعد به خودم پاسخ می‌دهم که معمولا هر فرهنگی و هر تمدنی برای خودش اسطوره‌هایی دارد که شاعرانش را به خود مشغول کند! اما آیا واقعا چنین اسطوره‌هایی، با اینچنین عظمتی در دیگر فرهنگ‌ها وجود دارد؟ و اصلا آیا حرف ما بر سرِ «اسطوره‌های افسانه‌ای» است یا «اسوه‌های حقیقی»؟

با کاروان نیزه


*«با کاروان نیزه» عنوان اثری است از «علیرضا قزوه» شاعر پرآوازه‌ معاصرمان که آثارش هر کدام بارها تجدید چاپ شده‌اند. با کاروان نیزه فقط یک ترکیب‌بند معمولی نیست، روضه‌ای است پر سوز و گداز؛ سفری است با کاروان اشک و آه که از چهارده زاویه -چهارده بند- صورت می‌گیرد. و البته این شعر با نظر و تاثیری از ترکیب‌بند مشهور محتشم کاشانی و عمان سامانی و حتی با نگاهی انتقادی که شاید بی‌تاثیر از شریعتی نباشد، همراه است. کار او هم تصویری است و هم تاریخی. و نکته قابل توجه این‌جاست که گویا در ذهن قزوه، برخی از صحنه‌های کربلا تاثیر ویژه‌ای داشته که با زبا‌ن‌های مختلف و از زاویه‌های جدید تکرار می‌شود اما این نه تنها مایه ملال دل‌زدگی نگشته است، بلکه باعث توجه و تاثیر بیشتر مخاطب می‌شود. او گریزها و تلمیحات زیبایی به وقایع عاشورا و آثار دیگر شاعران نیز دارد. استاد علی معلم دامغانی مقدمه‌ای فاخر و زیبا بر کتاب دارد که بسیار خواندنی است و همچنین معرفی و موخره‌ای که عبدالجبار کاکایی دیگر شاعر معاصرمان نوشته است. بهتر است به جای پُرگویی و پُرنویسی، دوازدهمین بند از این کتاب را با هم بخوانیم:


*گودالِ قتلگاه، پُر از بوی سیب بود
تنهاتر از مسیح کسی بر صلیب بود
سرها رسید از پیِ هم، مثل سیبِ سُرخ
اول سری که رفت به کوفه، «حبیب» بود
مولا نوشته بود، بیا ای حبیبِ ما
تنها همین، چقدر پیامش غریب بود
مولا نوشته بود: بیا دیر می‌شود
آخر حبیب را، زِ شهادت نصیب بود
مکتوب می‌رسید فراوان، ولی دریغ
خطّش تمام کوفی و مُهرش فریب بود
اما حبیب رنگ خدا داشت نامه‌اش
اما حبیب جوهرش «اَمّن یُجیب» بود
یک دشت سیب سرخ به چیدن رسیده بود
باغ شهادتش به «رسیدن» رسیده بود


مشخصات کتاب:

عنوان: با کاروان نیزه
نویسنده: علیرضا قزوه
ناشر: سوره مهر
قطع: رقعی
تعداد صفحه: ۴۷
قیمت: ۱۵۰۰تومان
نوبت چاپ: نهم

این کتاب را می‌توان از فروشگاه کتاب آفتاب واقع در: مشهد، چهارراه شهدا، روبه‌روی شیرازی۱۴، پاساژ رحیم‌پور، انتهای پاساژ (با شماره تماس ۰۵۱۱.۲۲۲۲۲۰۴) تهیه نمود.


پی‌نوشت:

۱. پس از سال‌ها انتظار بالاخره وبلاگ نیم‌پز با خرده خاطراتی از کودکی، به‌روز شد. حضور و نظرتان موجب امتنان است.

۳ نظر موافقین ۲ مخالفین ۰ ۱۴ دی ۹۱ ، ۱۰:۵۳
زهیر قدسی

نفسی آغشته به غم


امروز زمانه‌ای فرا رسیده که کمتر یک مجلس حسینی(ع) را می‌توان یافت که به دروغ و کذب آراسته(!) نشده باشد. و این ناشی از یک تفکر ناصحیح است که: دیگر آنچه نقل شده را همگان شنیده‌اند و اگر آنها را هرساله دوباره تکرار کنیم باعث ملال و دلزدگی جوانان از این مجالس خواهیم شد.

این فکر ناصحیح و از سوی دیگر جهل و کم‌سوادی برخی از مادحین حسینی و در برخی موارد شهرت‌طلبی و نفس‌مداری آنان، باعث شده که در حال حاضر اصل ماجرا ناگفته ماند و در میان اوراقی که فقط در کتابخانه علما باقی مانده مستور شود.

«کتاب آه» شاید بتواند نقطه آغازی مناسب باشد برای آشتی کردن حسین‌جویان با مقتل‌خوانی. این کتاب، بازخوانی ترجمه‌ی کتاب «نفس‌المهموم» مرحوم حاج شیخ عباس قمی توسط «یاسین حجازی» است. کتاب آه، کتابی است که هم ذائقه مخاطبان سنتی را –که فقط کتب قدیمی را شایسته خوانش می‌دانند- پاسخ گفته و هم نیاز مخاطب امروز را که حوصله مطالعه متون طولانی و پیوسته را ندارد. حجازی با دقتی ستودنی، جای آنکه کتاب را با کذب و دروغ آراسته کند از خطوطی که فقط مورد ملال و خستگی مخاطب می‌شود پیراسته است. او خود در مقدمه کتاب توضیحی خواندنی در رابطه با کارش نوشته است: «...غافلید از مراقبه و احتیاطِ مولفانی که دست‌کمی از زرگران ندارند در عیار زدنِ مثقال‌مثقالِ منقولات تاریخ! کافی است مثلا صفحات مربوط به حواث روز "عاشورا" یا "شام" را از ترجمه نفس‌المهموم بخوانید تا ببینید که از یک واقعه چند صورت مختلف ذکر شده که در هرکدام جزئیاتی است که در دیگری نیست و در عین حال، جمع همه‌ی آنها هم، با هم شدنی نیست، و یا بشمرید به چند نفر با نَسَب و حَسَب و قبیله‌ی مختلف بر می‌خورید که در حقیقت چند نفر نیستند، بلکه همه ضبط‌های محتمل اسمِ یک نفرند! این‌طوری‌هاست که تا بوده کتاب‌های این‌چنینی قیافه‌هایی خشک و جدی داشته‌اند...»


اما حجازی در بازخوانی و بازروایی کتاب نفس‌المهموم، سعی کرده تا این کتاب را برای آنان که مشتاقند به دور از تکرارها و دروغ‌هایی که به این واقعه نسبت می‌دهند، سهل‌الوصول نماید. پس برای اینکار خط حادثه را پررنگ می‌سازد و ترتیب وقایع را رعایت می‌کند و در ضمن آدم‌هایی که اسم‌شان در آغاز یک چیز بوده و در میان و پایان چیز دیگر را یکی نموده و از سویی روایت‌های مختلفی را که در کتاب پراکنده افتاده‌اند را با یکدیگر ادغام می‌کند تا هم تصویر جامع‌تری ارائه دهد و هم از طولانی شدنِ بیهوده کتاب جلوگیری کرده باشد. از طرفی اقوالی که با هم نمی‌خوانند را در کتب متفرقه جستجو کرده تا نقل معقول‌تر و مشهورتر را بیاورد.


اگرچه ادبیات کتاب آه، آسان‌تر و روان‌تر از کتاب دمع‌السّجومِ مرحوم شعرانی است ولی در عین حال -شاید برای حفظ ارائه یک متن فاخر- این کتاب نیز از الفاظ قدیمی و نامتعارف بی‌بهره نیست که البته معنای این لغات را در پایان کتاب می‌توان یافت. یکی از ویژگی‌های ارزشمند این کتاب، نقشه‌ای است که در پایان آن آمده و جایگاه مکان‌هایی که در کتاب نامی از آنان ذکر شده را در آن مشخص نموده است.


درنهایت این کتاب را می‌توان به کسانی توصیه کرد که اولا به دنبال یک روایت معتبر از کل وقایع مربوط با عاشورا هستند و ثانیا آنان که به همه اجزاء و زمینه‌های این قیام حساس‌اند و می‌خواهند مردها و نامردهای کربلا را آن‌گونه که بوده‌اند بشناسند و مانند بیننده واقعیِ یک فیلم نمی‌خواهند یک سکانس و حتی یک فِرِیم را از دست بدهند.


مشخصات کتاب:

عنوان: کتاب آه
نویسنده: یاسین حجازی
ناشر: جام طهور
تعداد صفحه: 578
قیمت: 15000تومان
نوبت چاپ: ششم

این کتاب را می‌توان از فروشگاه کتاب آفتاب واقع در مشهد، چهارراه شهدا، روبه‌روی شیرازی۱۴، پاساژ رحیم‌پور، انتهای پاساژ (با شماره تماس ۰۵۱۱.۲۲۲۲۲۰۴) تهیه نمود.


پی‌نوشت:

1. این نوشته پیش‌تر در سایت لوح منتشر گردیده است.

2. خواندن و تامل در این کتاب را به عنوان یک فریضه، در محرم و صفر توصیه می‌کنم.


۱۱ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۰۲ آذر ۹۱ ، ۰۸:۵۸
زهیر قدسی

ده روایت از محرّم


"سنت شهادت را فراموش کرده‌ایم و به مقبره‌داری شهدا پرداخته‌ایم. مرگ سیاه را ناچار گردن نهاده‌ایم."
این جمله نه چندان مشهوری است که دکتر شریعتی آن را در "حسین وارث آدم" ازجلال آل احمد نقل می‌کند تا تکمیلی باشد بر نقدش، به شیوه نگاه و سبک عمل ما در برخورد با محرم و عزاداری.
خیال آن نیست که حسین وارث آدم را به معرفی بنشینیم یا کتابی از جلال معرفی کنیم. بلکه می‌خواهیم اثری را به تماشایتان بگذاریم که با خواندنش، بتوان بدون بهانه هر محرم آن را گریست. روایتی از محرم به قلم «سیدمرتضی آوینی»؛ روضه‌ای از صحنه‌های کربلا که سنت شهادت را به معنای حقیقی برای همه نسل‌های تاریخ معنا می‌کند.
«فتح خون» در میان آثار آوینی حرف‌های دیگری برای گفتن دارد که اثرش را به سمت جاودانگی می‌برد. این‌جاست که دغدغه‌های درونی‌اش را می‌جوید و با پل زدن میان دیروز کربلا و روزهای آن 8سال کربلایی، جنگ حق و باطل را جنگ هماره تاریخ می‌داند و عرصه ابتلا و آزمایش را در کربلا و عاشورای زمان خویش می‌جوید. فتح خون روایتی است -منزل به منزل- از مدینه تا کربلا. ده روایت که باید همین روزهای آغازین محرم سراغ‌شان رفت و هر روز جرعه‌ای از آن را نوشید.
در ابتدای هر فصل، راوی‌ست که سخن را آغاز می‌کند و با کلماتی سحرانگیز و موزون، تصویری شفاف و تحلیل‌گرانه صحنه‌ای از واقعه را ارائه می‌دهد تا آن‌جا که اگر بارها و بارها روایت‌ها را بخوانید نخواهید توانست واژه‌ای زیباتر و جمله‌ای متناسب‌تر از آن‌چه که سیدمرتضی به کار برده است، به جایش بنشانید. در هر بار خواندن، بار معنایی کلمات فضای ذهن‌تان را آن‌چنان در خود می‌گیرد که انگار اول‌بار است که می‌خوانیدش و هربار مفهومی تازه را کشف می‌کنید و این نه خاصیت کتاب «فتح خون» که خاصیت فتحِ خون است.


آوینی در هر فصل و در میان روایت‌ها، توضیحاتی داستان‌گونه را با استناد به آیات و روایات طرح می‌کند که زمینه تاریخی حادثه را روشن می‌سازد و ذهن خواننده را در میان دو زمان یعنی سال 61 ه.ق  و سالی که اکنون در آن می‌زیَد، سیّال‌گونه به حرکت وا می‌دارد و باز این راوی است که مرز زمان و مکان را می‌شکند و در همه واژه‌ها مُصّرانه تلاش می‌کند «کل ارض کربلا و کل یوم عاشورا» را تاویل و تفسیر نماید.

و اگرچه سخت است معرفی فتح خون و سخت‌تر گزینشی از متن آن، اما به ناچار از میان زلال کلمات روایت محرم، بخشی از فصل کربلا را با هم می‌خوانیم:


«...آه از رنجی که در این گفته نهفته است! و اما سرّ الاسرار این خطبه در این عبارت است که [لیرغب المومن فی لقاءالله] ، تا مومن به لقاء خدا مشتاق شود، یعنی دهر بر مراد سفلگان می‌چرخد تا تو در کشاکش بلا امتحان شوی و این ابتلائات نیز پیوسته می‌رسد تا رغبت تو در لقاء خدا افزون شود...

پس ای دل، شتاب کن تا خود را به کربلا برسانیم! می‌گویی: مگر سر امامِ عشق را بر نیزه ندیده‌ای و مگر بوی خون را نمی‌شنوی؟ کار از کار گذشته است. قرن‌هاست که کار از کار گذشته...
اما ای دل! نیک بنگر که زبان رمز چه رازی را با تو می‌گوید. کل ارض کربلا و کل یوم عاشورا... یعنی اگرچه قبله در کعبه، اما «فاینما تولوا فثم وجه الله» یعنی هر جا که پیکر صدپارة تو بر زمین افتد، آن‌جا کربلاست، نه به اعتبار لفظ و استعاره، که در حقیقت! و هرگاه که علم قیام تو بلند می‌شود عاشوراست، باز هم نه به اعتبار لفظ و استعاره... و اگر آن قافله را قافلۀ عشق خواندیم در سفر تاریخ، یعنی همین...»

۱ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۲ بهمن ۸۸ ، ۲۲:۵۳
زهیر قدسی

مُحرّمی دیگر فرا رسید و باز به سنّت، لباس سیاه به تن می‌کنیم و در هیئت سینه می‌زنیم و این‌ها همه بدان خاطر است که بگوییم دوست‌شان داریم و دوست می‌داشتیم که در آن روز هم«راه»‌شان بودیم و یاری‌شان می‌کردیم. راستی اکنون آن «راه» کجاست؟ این‌همه سیه‌پوش‌اند و عزادار، ولی انگار آن راه فراموش شده!

وقتی به خودم و اطرافیانم دقیق می‌شوم، می‌بینم انگار این عزاداری‌ها حکم یک سرگرمی را برای‌مان پیدا کرده است. نه این‌که بگویم کسی سوگوار آن عزیزان نیست؛ نه... همه، سنگینیِ غم را بر دل‌های‌مان احساس می‌کنیم و با گریه سعی داریم بار دل‌مان و بار سنگین گناهان‌مان را سبک کنیم ولی آیا آن‌همه مصیبتی که بر آن عزیزان وارد شد فقط همین کارکرد را داشت؟!

به راستی که برای حسین(ع) دو بار باید عزا بگیریم و دوبار بگرییم. یک‌بار برای حسینی که در عاشواری محرم سال 61 شهید شد و دیگر برای حسینی که هرروز، در میان نگاه بی‌تفاوت همه‌گان شهید می‌شود! مصیبت حسینی که هر روز -حتی در مجلس عزایش- خواسته یا ناخواسته مظلوم واقع می‌شود، جان‌سوز نیست؟

وقتی در زیارت عاشورا بر اولین ظالم محمد(ص) و خاندانش لعن می‌فرستم و سپس هرآنکس را که از آن ظالمین تبعیت کرده‌اند شامل آن لعن می‌کنم؛ می‌ترسم که نکند این لعن شامل من شود وقتی دستورات ایشان را آن‌گونه که می‌خواهم عمل می‌کنم و نه آن‌گونه که ایشان از من خواسته‌اند. وقتی، در مقابل سفره‌های رنگینی که به نام سیدالشهدا پهن می‌شود -آن‌گاه که عده‌ای گرسنه‌اند- ساکت می‌مانم. وقتی این‌همه اسراف به نام اهل بیت(ع) صورت می‌گیرد و صدای بلندگوهای هیئت حسینی(!) ریاکارانه، آن‌قدر بلند می‌شود که همسایه‌های چند کوچه بالاتر را نیز آزار می‌دهد و به ایشان نمی‌توانم اعتراض کنم و نمی‌توانند اعتراض کنند؛ می‌بینم که اگر کاری نکنم انگار حسین را تنها گذاشته‌ام. انگار آن‌چه را که به او نسبت داده‌اند پذیرفته‌ام. احساس می‌کنم انگار حسین(ع) برای مسلمانان همان کاری می‌کند که مسیح برای مسیحیان. یعنی فلسفه عاشورا فقط در این بوده که من و تو را بگریاند تا بار گناهان‌مان سبک شود. من و تو هردو سرباز حسینیم اگر در مقابل بداخلاقی‌های خود و دیگران بی‌تفاوت نباشیم.

۵ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۸ آذر ۸۸ ، ۱۸:۰۹
زهیر قدسی