جاکتابی

آرشیو کتاب‌نویسی‌هایمان در جراید مختلف

جاکتابی

آرشیو کتاب‌نویسی‌هایمان در جراید مختلف

جاکتابی

جاکتابی عنوان ستونی است که نخستین‌بار در تاریخ بیست و هفت تیرماه سنه یکهزار و سیصد و هشتاد و هفت خورشیدی در صفحه چهاردهم جیم از ضمیمه‌ی جریده‌ی یومیه‌ی خراسان به طبع ‌نگارنده (زهیر قدسی) رسید و الی زماننا هذا به طبع می‌رسد. (برگرفته از مطلع الوبلاق/ پست شماره ۱) و اکنون دیر زمانی است که میزبان بازنشر معرفی‌های من و همسرم (الهام یوسفی) در جراید مختلف است.


کبوتر سپید، امپراطور سیاه

این‌بار هم به پیشنهاد یک دوست، سراغ این دوست جدید رفتم. انگار دوستی‌ها پلی هستند برای ایجاد یک دوستی جدید و اغلب لذت‌بخش و خاطره‌انگیز، البته سابقه دوستی با دوست معرفی‌کننده به نیم ساعت هم نمی‌کشید، نیم ساعتی که در کتاب‌فروشی کنار هم بودیم و یک دوست مشترک به نام کتاب ما را با هم، هم‌کلام کرد. اگر پیشنهاد این دوست نبود خودم دست و دلم به خواندن این کتاب نمی‌رفت، نام نویسنده‌اش ناآشنا بود و نام کتاب هم البته کلیشه‌ای! «امپراطور عشق». که پیش‌فرضی خاص و دور از واقع را به ذهنم آورده بود.

*‌ دوست پیشنهاد‌دهنده صبوری کرد و از محتوای کتاب به ذکر این‌نکته که بسیار خواندنی‌است اکتفا نمود و من هم تا انتهای خوانش داستان نفهمیدم قرار است به کجا برسم. شما را هم در جریان نمی‌گذرام، باشد که لذت کشف پایان را یک‌باره نوش کنید. من فیلم‌نامه خوان نیستم اما در چند تجربه اخیر، خواندن نمایشنامه و فیلم‌نامه به دلم نشسته است؛ آن‌چنان‌که جسارت می‌کنم و می‌گویم حتی اگر فیلمش را دیده باشید خللی به خواندنش وارد نمی‌کند. البته امپراطور عشق داستانی است که متاسفانه بر هیچ تصویری روایت نشده جز در صحنه تاریخ قبل از اسلام!




** «بهزاد بهزادپور» را بعدتر شناختم، که کارگردان نمایشنامه مذهبی به نام «شب آفتابی» است. نمایش‌نامه‌ای که خودش آن‌ را ژانری نو در عرصه هنرهای نمایشی به حساب می‌آورد. که ندیدمش و لاجرم قضاوتی هم نمی‌توانم کرد و نقد و بررسی‌اش را به همان اهل هنر می‌سپارم. اما درباره امپراطور عشق، آن‌چه بیش از هرچیز شما را با داستان همراه می‌کند بیانی ساده و گیرا و البته کشش داستانی و فراز و فرودهای جذاب آن است. شاید بتوان گفت داستان بیش از هرچیز عاشقانه و لطیف است تا خشک و تاریخی. شخصیت اصلی در پشت چهره خود انسانی نهفته دارد که مسیر اصلی داستان را شکل می‌دهد. رباح برده‌ای سیاه که حادثه‌ای، زندگی‌اش را در تلاطم تصمیم مهمی قرار می‌دهد. حمامه، دوشیزه زیبایی که دست روزگار او را به خیمه برده سیاه می‌کشاند. و خلف بن وهب، همسرش و کارگزار او شخصیت‌های اصلی و شکل‌دهنده فیلم‌نامه‌اند. حجم کتاب آن‌چنان است که به یک‌باره بتوان آن را مطالعه کرد و لذت اتمام یک کتاب خواندنی را در ساعتی چشید.

*‌ [رباح هم‌چنان که خیش را به جلو هل می‌دهد.]

رباح: مادیان نحیفی است مولای من... زور و توانش به قدرت زیبایی چهره‌اش نیست.

[کارگزار که در کنار خلف رباح را دنبال می‌کند، نیشخند زده و به گونه‌ای با خود حرف می‌زند که خلف بشنود.]

کارگزار: با این شلاق می‌توان این مادیان نحیف را تبدیل به نره گاو نمود.

[خلف اخم‌هایش در هم می‌رود و با لحنی گلایه‌آمیز به رباح می‌گوید.]

خلف: برده‌ای و برده‌داری نمی‌دانی رباح...!




مشخصات کتاب:

عنوان: امپراطور عشق

نویسنده: بهزاد بهزادپور

انتشارات: کتاب نیستان

تعداد صفحه: ۹۲

قیمت: ۲۰۰۰تومان

قطع: رقعی

 

این کتاب را می‌توان از فروشگاه کتاب آفتاب واقع در: مشهد، چهارراه شهدا، روبه‌روی شیرازی۱۴، پاساژ رحیم‌پور، انتهای پاساژ (با شماره تماس ۰۵۱۱.۲۲۲۲۲۰۴) تهیه نمود.

۳ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۳ آبان ۹۲ ، ۱۱:۰۲
زهیر قدسی

اشاره:

در این لحظات که این سطور رقم می‌خورند(یعنی ساعت هشت شامگاه جمعه ۳آبان ۱۳۹۲)، مراسم افتتاحیه پانزدهمین نمایشگاه کتاب خراسان در حال برگزاری است. و روزی که شما نوشته را در جیم می‌خوانید یعنی پنج‌شنبه نهم آبان، روز اختتامیه نمایشگاه کتاب استانی خواهد بود. پس قطعا این نوشته‌ها نه می‌تواند جنبه خبری داشته باشد و نه تاثیری بر کیفیت برگزاری نمایشگاه کتاب خواهد داشت!


***

وضعیت نمایشگاه کتاب خراسان هر سال اسفناک‌‌تر از پیش می‌شود و هر سال دوستداران کتاب ناراضی‌تر از پیش. برخی از حرفه‌ای‌ها تکلیف‌شان را یکسره کرده‌اند و رفتن به نمایشگاه کتاب را وقت تلف کردن می‌دانند. اگر این وضعیت ادامه یابد نمایشگاه کتاب خراسان سال ۱۴۰۰ آن‌قدر غم‌انگیز خواهد بود که توصیف آن قدری دلخراش می‌شود. اما بیایید نسبت به آینده خوش‌بین باشیم و قانون جذب را باور کنیم. امیدوار باشیم تا آن زمان، مسئولان فرهنگی ما کمی به خودشان زحمت خواهند داد و جای آن‌که تنها دست در جیب نفت ببرند و به عنوان بن خرید در نمایشگاه کتاب خرجش کنند، برنامه‌ای مبنایی‌تر برای بهبود وضعیت کتاب بریزند.

پس چشمان‌مان را می‌بندیم و در خیال‌مان چنین تصویری از بیست و سومین نمایشگاه کتاب خراسان که در سال ۱۴۰۰ برگزار خواهد شد مجسم می‌کنیم، باشد که بهتر از این شود!


***

 

** پیش از هر چیز تصور کنید وارد نمایشگاه کتابی می‌شوید و می‌دانید که دنبال چه کتابی می‌گردید و مطمئنید که ناشران کتاب‌های مورد علاقه‌تان، همگی در نمایشگاه حضور دارند. بلوتوث گوشی خود را روشن می‌کنید تا نقشه و برنامه‌ها و کتاب‌های نمایشگاه را دریافت کنید. بی‌سردرگمی به سمت نزدیک‌ترین غرفه گام برمی‌دارید. غرفه ناشر مورد علاقه‌تان را می‌یابید و از حجم تازه‌های کتاب ناشر مذکور شگفت‌زده می‌شوید!





** عناوین کتاب‌ها –که یکی از یکی جذاب‌ترند- را از نظر می‌گذرانید و با تشنگی آن‌ها را ورق می‌زنید. فهرست کتب مورد علاقه‌تان را به نماینده غرفه می‌دهید و او شما را به سمت آن کتاب‌ها راهنمایی می‌کند. بعد دست به جیب می‌شوید تا آن‌ها را بخرید(در آن زمان قیمت کتاب آن‌قدر گران نیست تا شما مجبور شوید برای استفاده از هشت هزار تومان تخفیف دولتی به صف طولانی بن کتاب مراجعه کنید!) اما متصدی غرفه اعلام می‌کند که در نمایشگاه هیچ کتابی فروخته نمی شود! عصبانی و برافروخته می‌شوید که: مگر امسال سال ۱۴۰۰ نیست؟! و پاسخ می‌بینید یارو (متصدی غرفه را می‌گویم!) سر تکان می‌دهد. بعد اعتراض می‌کنید که پس آن نمایشگاه رویایی که در جیم خوانده بودیم چه شد؟!! بعد می‌بینید که متصدی غرفه با احترام و پوزش به شما فهرستی از کتابفروشان شهرتان را معرفی می‌کند تا کتاب‌تان را از آنجا تهیه کنید. در عوض اعلام می‌کند که با تمام وجود آماده پاسخ‌گویی و مشاوره و معرفی کتاب به شماست و حتی نویسنده جاکتابی جیم را هم به عنوان مهمان مخصوص دعوت کرده‌اند تا اگر سوالی دارید از ایشان بپرسید!!!


** چشم‌هایتان از خوشحالی گرد شده (عین چشم‌های ای‌کی‌یوسان یا هر کارتون ژاپنی دیگر!) سراغ نویسنده جاکتابی می‌روید و نزد ایشان ابراز ذوق‌زدگی می‌کنید و فهرست تمام کتاب‌هایی که طی این سال‌ها در ستون جاکتابی معرفیش را خوانده‌اید و خوش‌تان آمده را رو می‌کنید و با انگشت نشان می دهید که کنار هرکدام‌شان تیک خورده (یعنی آن را خوانده‌اید) ایشان هم لابد با تواضع سری تکان می‌دهد که کار مهمی نکرده و اعلام می‌کند که شما و دیگر مخاطبانی که این کتاب‌ها را خوانده‌اید چه قدر خوبید!


**  بعد اعلام می‌کنید که دوستی‌تان با کتاب را مدیون اویید و فهرست طولانی‌تر دیگری را رو می‌کنید و اعلام می‌کنید که این کتاب‌ها را هم خوانده‌اید. این‌جاست که نویسنده جاکتابی چشم‌هاش از تعجب گرد می‌شود. صحنه تیره و تار می‌شود و نمایشگاه به دور سر نویسنده جاکتابی می‌چرخد!

** تا ایشان را به بخش درمانگاه نمایشگاه می‌برند، شما در عین این‌که نگران حال‌شان هستید، سراغ دیگر غرفه‌های نمایشگاه می‌روید. خوشحالید که همه ناشران معتبر در نمایشگاه حضور دارند و همه کتاب‌هایشان را آورده‌اند. نویسنده‌های مورد علاقه‌تان نیز هستند و درباره هر کتابی اگر پرسشی داشته باشید، به صورت کاملی پاسخ می‌گیرید.


** از طرفی در ذهن‌تان به یاد می‌آورید روزهایی را که تهیه کتاب چقدر دشوار بود و کتاب‌فروشی‌ها چقدر در شهر اندک بودند. لبخندی از رضایت بر صورت‌تان می‌نشیند و حالا بیش از پیش به شهرتان افتخار می‌کنید. دوستان‌تان همگی اهل مطالعه‌اند و هر کدام از گوشه و کنار نمایشگاه دیده می‌شوند و شما را از تازه‌های نشر مطلع می‌کنند.


** آن زمان مسئولین فرهنگی‌مان هم حتما اهل مطالعه شده‌اند و بیش‌تر از آن‌که تشویق به کتاب‌خوانی کنند و در ضرورت کتاب‌خوانی سخن گویند، کتاب می‌خوانند.


** اصلا بگذارید شبیه فیلم‌های تخیلیش کنیم... می‌بینید که آقای وزیر فرهنگ و ارشاد نشسته رو نیمکت و دارد کتاب می‌خواند و همه آن‌قدر غرق شور و شوقند که اصلا حواس‌شان به او نیست تا از زحماتش تشکر کنند. او هم عین خیالش نیست و دارد از خواندن کتابش لذت می‌برد!

(پایان!)



پس‌نوشت: این نوشته امروز در ضمیمه روزنامه خراسان (هفته‌نامه جیم) منتشر شد. اما با  قدری کاستی، که شاید مربوط به کمبود فضا در صفحه بوده. شاید هم کمی بی‌نمک به نظر رسیده!

به هر تقدیر امتیاز ویژه مخاطبان جاکتابی این است که متن کامل را مشاهده کنند. به عنوان یک یادداشت خارج از دستور، مایلم نظر خواننده گرامی را بدانم!

۴ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۰۹ آبان ۹۲ ، ۰۹:۵۱
زهیر قدسی

یک صندوق پستی برای دو نفر!

یا

«از»«به»های مجید قیصری


پیش درآمد

*جنگ... جنگ... جنگ...! این واژ‌ه‌ای است که در هر زمان و زبان و جغرافیایی تعریف شده است. حالا عرب «حرب» بخواندش یا انگلیسی «War» یا فرانسوی «guerre»... کافی است سری به google translate بزنید به خوبی درمی‌یابید که این واژه در همه زبان‌ها مترادف دارد و به گمانم بشر پیش از آن‌که بابا و مامان را به زبان بیاورد تکلیفش را با این واژه مشخص کرده بود! از همین‌رو است که می‌بینیم سهم عمده‌ای از ادبیات و سینمای جهان به جنگ اختصاص دارد و ایران هم در این میان استثنا نیست.

نویسنده کیست؟

*«مجید قیصری» نویسنده‌ای است که این سال‌ها جای خودش را در ادبیات داستانی ایران به خوبی باز کرده است. دفاع مقدس و مذهب سوژه‌های اصلی آثار اویند. نویسنده کتاب‌هایی چون: «سه دختر گل‌فروش»، «زیرخاکی»، «سه کاهن»، «باغ تلو»، «گوساله سرگردان»،... و «شماس شامی» که شاید بتوان گفت از سوی مخاطبان مورد توجه بیش‌تری قرار گرفت. «دیگر اسمت را عوض نکن» نام دیگر اثر اوست که توسط نشر چشمه انتشار یافت.

داستان چیست؟

داستان با نامه‌نگاری یک سرباز ایرانی و یک سرهنگ عراقی از این‌سو و آن‌سوی مرز روایت می‌شود. روزهای پایانی جنگ و پس از قبول قطعنامه است و یک سرهنگ عراقی که به دنبال گمشده‌ای در خرمشهر می‌گردد، نامه‌هایی برای یک رزمنده ایرانی جایی نزدیک اروند پنهان می‌کند تا شاید بتواند از او برای رسیدن به گمشده‌اش کمک بگیرد و...(خوب این‌جا قرار نیست داستان لو داده شود!)


digar esmat ra avaz nakon

چند نکته:

آنچه هنگام خواندن کتاب باید به آن توجه کرد، فاصله‌ای است که ما از پایان جنگ گرفتیم. و فرصتی که این فاصله برای نگاهی دوباره انداختن به جنگ -به استثناها، آدم‌ها و نیت‌های‌شان، شرایط و تقدیرشان و...-  نصیب ادبیات و هنر شده.

این روش که از نامه‌نگاری برای روایت داستان استفاده شود، ۸سال پیش از بازنویسی نهایی این کتاب (یعنی در سال ۱۳۸۰) توسط رضا امیرخانی در کتاب «از به» استفاده شده، که از قضا آن هم داستان پس از جنگ است. گرچه آن کتاب شاید از آثار ضعیف رضا امیرخانی محسوب می‌شود اما با توفیق و اقبال بیش‌تری همراه بود.

نویسنده اگرچه روی سوژه‌ای نسبتا خاص دست گذاشته اما در پرداخت داستان می‌توانست ماهرانه‌تر عمل کند و تعلیق و پایان‌بندی بهتری داشته باشد؛ اما با این وجود خواندن این کتاب برای کسانی که به دنبال سوژه‌های جدید در حوزه ادبیات جنگ می‌گردند، خالی از لطف نیست.

یک گاز از کتاب!

علیک‌السلام عزیزی؛

یک هفته‌ای است از تو نامه ندارم، اتفاق چی افتاده؟ چی خبر؟ خطا کردم؟ بگو. برای تو عکس حرم حسین می‌فرستم. می‌دانم شما ایرانی‌ها عاشق زیارت حرم حسین هستید. خبر خوشی برای تو دارم. وقتی یاد مادرم افتادم و رادیو گوش کردن او، به خودم گفتم من چرا رادیو ایران گوش نکنم؟ البته حالا می‌فهمم چرا مادرم آن‌قدر از بابام می‌ترسید. من هم با همان ترس دارم به رادیو ایران گوش می‌کنم. می‌ترسم سرباز نگهبان سنگر من به مخابرات خبر بدهد حضرت عقید فؤاد رادیو ایران گوش می‌کند. کسی این‌جا نیست که تعلیم زبان فارسی من کند. مجبور هستم با گذشته خیلی فکر کنم. رادیو کمک بزرگی است. این‌طور شاید فارسی خوب‌تر بنویسم...

 


مشخصات کتاب:

عنوان: دیگر اسمت را عوض نکن

نویسنده: مجید قیصری

ناشر: چشمه

تعداد صفحه: ۹۵

قطع: رقعی

قیمت: ۲۲۰۰تومان



این کتاب را می‌توان از فروشگاه کتاب آفتاب واقع در: مشهد، چهارراه شهدا، روبه‌روی شیرازی۱۴، پاساژ رحیم‌پور، انتهای پاساژ (با شماره تماس ۰۵۱۱.۲۲۲۲۲۰۴) تهیه نمود.

۱۱ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۲ مهر ۹۲ ، ۱۰:۳۵
زهیر قدسی

انقلاب‌های بامزه!


**تاریخ برای خیلی‌ها حالت خشک و کسل کننده‌ای دارد اما بعضی نویسنده‌ها و تاریخ‌خوان‌ها خوب بلدند که بخش‌های جالب تاریخ را جدا کنند و به خورد تاریخ‌نخوان‌ها بدهند! اگرچه وقتی تاریخ را مرور می‌کنیم عموما به جنگ و خون‌ریزی برمی‌خوریم ولی تاریخ در لایه‌ای از خود چهره طنزآمیزی دارد. چهره آدم‌های ساده‌دلی که برای جاه‌طلبی‌های کودکانه‌شان و پادشاهی چندروزه‌شان جان انسان‌های زیادی را تباه کرده‌اند. این کمدی‌درام صفحات زیادی از تاریخ است.

کتاب چیست؟

**«انقلاب‌های پرهیاهو» عنوان نخستین کتاب از مجموعه «تاریخ ترسناک» است. نویسنده در این مجموعه، به خوبی توانسته چهره کاریکاتوری تاریخ را به قلم بیاورد و ترسیم کند؛ پس باید در نظر داشت که این کتاب در کنار نکات خوب و خواندنیش قابل استناد نیست و نمی‌توان آن را به عنوان منبع تاریخی دانست. این کتاب در آغاز به روایت انقلاب‌های «باستانی‌های مخوف» می‌پردازد تا در نهایت به «کمونیست‌های ظالم» می‌رسد! البته یواشکی بریتانیایی بودن نویسنده را هم در موضع‌گیری‌های کتاب در نظر داشته باشید تا خدای ناکرده کلاه سرتان نرود!

مجموعه تاریخ ترسناک -که تا کنون 8 جلد آن توسط انتشارات افق منتشر شده- بر خلاف عنوانش هیچ نشانی از ترس و وحشت در خود ندارد. و اگر توقع دارید هنگام خواندن آن به قاتلانی برخورید که کارهایی از جنس فیلم ارّه یا  سکوت برّه‌ها انجام می‌دهند در اشتباهید! باید توجه داشت که تصویرگری کتاب نقش مهمی در جذابیتش دارد.

نویسنده کیست؟

** «تری دیری» نویسنده بریتانیایی، نویسنده‌ای فعال و محبوب، محسوب می‌شود و بیش‌تر آثار او در ژانر تخیلی می‌گنجد. مجموعه‌ی «آتش‌دزد» و آثاری چون «ارواح»، «کوسه‌ها» و «جنایت» از آثار اوست.


انقلاب‌های پرهیاهو

یک گاز از کتاب!

** تاریخ می‌تواند ترسناک باشد؛ اما بعضی قسمت‌های تاریخ از قسمت‌های دیگر آن ترسناک‌تر است. و یکی از مخوف‌ترین، خونین‌ترین و ویران‌گرترین بخش‌های آن تاریخ انقلاب‌ها و شورش‌هاست...فکرش را بکنید چه‌قدر خوش می‌گذرد، اگر بتوانید قوانین مدرسه و برنامه درسی را به میل خودتان تنظیم کنید!...[البته] اشکال شورشی بودن (و در نتیجه، بازنده بودن) این است که معمولا آدم را تنبیه می‌کنند. در مورد شما، شاید این تنبیه خوردن اجباری یک بشقاب لوبیا چیتی نپخته، یا حتی چیزهای بدتر باشد. اگر کتاب‌های تاریخ را مطالعه کنید، متوجه خواهید شد که در طول تاریخ بشر موارد بسیار زیادی شورش رخ داده، اما تعداد انقلاب‌ها به نسبت بسیار کمتر است... سر و کله ما آدم‌ها چه‌طور روی کره زمین پیداشد؟ بشر این سوال را از زمان اختراع علامت سوال از خودش پرسیده است...همه ماجرا از یک انقلاب آغاز شد!...


مشخصات کتاب:

عنوان: انقلاب‌های پر هیاهو

نویسنده: تری‌دیری

مترجم: مهرداد تویسرکانی

تصویرگر: فیلیپ ریو

انتشارات: افق

تعداد صفحه: ۱۹۱

۶۵۰۰تومان

قطع: رقعی

 

این کتاب را می‌توان از فروشگاه کتاب آفتاب واقع در: مشهد، چهارراه شهدا، روبه‌روی شیرازی۱۴، پاساژ رحیم‌پور، انتهای پاساژ (با شماره تماس ۰۵۱۱.۲۲۲۲۲۰۴) تهیه نمود.



 

پی‌نوشت:

نمی‌دانم ما را چه شده؟! مایی که اصلا حال و حوصله وب‌گردی و وبلاگ‌بازی نداشتیم و همین جاکتابی را به زور و ضرب به‌روز می‌کنیم، سومین و چهارمین وبلاگ را هم راه‌اندازی کردیم! اولیش وبلاگ مثنوی معنوی است که پاسخی به یک احساس نیاز و وظیفه بود؛ که به مناسبت ۸مهرماه روز بزرگداشت حضرت مولانا جلال‌الدین محمد بلخی گشایش شد. و دومی هم وبلاگ کافه کتاب آفتاب است که البته به پیشنهاد برخی دوستان و البته با حمایت و پشتیبانی همسرم راه‌اندازی شد. لینک هردو را هم در صدر صفحه ملاحظه می‌فرمایید! امیدواریم با پشتیبانی و تشویق دوستان بتوانیم آن‌چه را که مدنظرمان است در این دو قرار دهیم.
۱ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۴ مهر ۹۲ ، ۲۲:۲۹
زهیر قدسی

چند نکته نادر درباره نادره ادبیات ایران


**گاه بعضی دغدغه‌ها مثل خوره‌ای می‌افتد به جان مغز آدمی‌زاد! اما انگار پای طلسمی در کار است، که نمی‌گذارد این بار سنگینِ روی دستت را با واسطه قلم زدن بچکانی روی کاغذ و راحت شوی. و شاید هم در برخی موارد نه چندان محدود، پای ترس در میان باشد و این‌که می‌ترسی حق مطلب را درباره آن موضوع یا آن آدم یا آن کتاب ادا نکنی و سوژه را بسوزانی. درباره نادر ابراهیمی نوشتن برای من چنین احساسی را به همراه داشت. چیزی در میانه بیم و امید. بیم‌اش را که گفتم؛ اما امیدش به سبب آن است که درباره این نویسنده و کتاب‌هایش آن‌قدر کم گفته‌اند و کم نوشته‌اند که تو هر چه بنویسی در بوته مقایسه قرار نمی‌گیرد و هر چه بنویسی بکر است و ناگفته اگر چه در دل همین امید هم نوعی بیم و مسئولیت نهفته است.


نادر ابراهیمی

نادر را کم شناخته‌ایم و کم شناسانده‌اند به ما! نادر در میان هیاهوی هم نسلانش مهجور و گوشه‌گیر و بی‌ادعا نشسته است و شاید منتظر،که زمانه‌اش برسد تا دوباره از لا‌به‌لای ورق‌‌های نوشته‌هایش حرف حسابی تازه بیرون بکشیم. گاهی عمیقا می‌ترسم از اینکه بخواهم درباره شخصیت و زندگی نویسنده کتاب مورد علاقه‌ام چیزی بدانم و بخوانم از آن روی که تصویر نوشته‌اش را در ذهنم دیگرگون کند و شخصیت و زندگی خصوصی‌اش آن‌قدر ناجور و بد فرم باشد که حلاوت خواندن قصه را در کامم کم کند. اما درباره نادر ابراهیمی باید بگویم بیش و پیش از داستان‌هایش باید خود او را و داستان زندگی‌اش را و نگاهش به زندگی را کاوید و فراوان آموخت. که خود نیز در این باب به شیرینی قلم زده است در «ابن‌مشغله» و «ابوالمشاغل». او خود در مقدمه کتاب «خانه‌ای برای شب» نوشته است که از آن دست نویسنده‌هایی نیست که برای سرگرم کردن مخاطب‌ها بنویسد:«اگر میل دارید چشم‌هایتان را با نوشته‌ای گرم کنید تا خواب خوش به سروقتتان بیاید، اگر می‌خواهید در پشت میز اداره‌ای کمر بیکاری را بشکنید، یا شب‌هنگام در بستر محبوب خود نیاز به مطالعه را احساس می‌کنید لطفا از خواندن نوشته‌های من چشم بپوشید. این نهایت محبت شماست زیرا حتی در ساده‌ترین و عاطفی‌ترین قصه‌ها هدف من سرگرم کردن کسی نبوده است.» و نیز مخاطبان نوشته‌های خود را به ایجاز این‌گونه توصیف می‌کند:«من برای تمام کسانی می‌نویسم که تمایل به اندیشیدن در ایشان کشته نشده است و یا خود دست به قتل‌عام اندیشه نزده‌اند.»
نادر فرصت آن را داشته که دوران‌های مختلفی را در زندگی‌اش تجربه کند که شاید در یک تقسیم‌بندی کلی بتوان آن را به سه دوره تقسیم کرد: قبل از انقلاب و مبارزات انقلابیون با هر تفکری چه ملی و چه مذهبی، جریان انقلاب و شخصیت امام خمینی (ره) و دفاع هشت ساله، دوران پس از آن تا سال‌های نزدیک به ما. و در هر دوره‌ای قلم زده و سعی کرده از دریچه انصاف و انسانیت واقعیات و حوادث پیش روی کشورش را بنگرد و درباره‌اش بنویسد. داستان‌های او را می‌توان در این سه دوره گنجاند و راحت‌تر درباره‌شان قضاوت کرد.
نادر ابراهیمی از این منظر که بسیاری از غالب‌ها را آزموده و در یک چارچوب نگنجیده بسیار شبیه «جلال آل احمد» است. اگر چه نادر به دلیل زیستن در زمانه دیگر از ابزارهای پیچیده‌تری برای رسیدن به مقصود خود بهره جسته؛ داستان کوتاه، رمان، مقاله، داستان کودکان، شعر و ترانه و سرود، سریال سازی و مستند‌سازی و... البته ما نادر را بیش از هرچیز با قلمش می‌شناسیم و او را بیش از آن‌که ترانه‌سرا بدانیم یا مستند‌ساز، نویسنده می‌دانیم و من البته او را بیش از هرچیز یک انسان مبارز و مجاهد می‌د‌انم که از ابزار ادبیات و هنر برای آرمان‌های انسانی و به قول خودش برای «ایمان-عشق- کار» بهره جسته است.




۱.    غزلداستان‌های سال‌ها بد


این که دست تقدیر، دست تو را برای نخستین‌بار به سوی کدام کتاب نویسنده دراز کند بسیار سرنوشت ساز است! اگر چه دست تقدیر دست مرا به سوی «بار دیگر شهری که دوست می‌داشتم» دراز کرد اما تقدیرِ مرا با «غزلداستانهای سال‌های بد» پیوند زده بودند. کتابی که مرا به دنیای نادر پرتاب کرد و چون رشته‌ای به دیگر آثارش پیوند زد. برای خواندن کتاب‌های نادر باید آن‌قدر از آثارش مزمزه کنید تا یکی  زان میان پیدا شود و نمک‌گیرتان کند و با سبک و نثر نادر دوستی‌تان دهد تا الباقی را بی آن‌که بدانید پی‌گیرید و از یکی به دیگری لقمه بزنید. برای من غزلداستان‌های سال‌های بد نقطه عطف نادر خوانی بود نه نقطه شروع. مجموعه‌ای از داستان‌های کوتاه او از سال‌های ۴۴ تا ۵۷. در حال و هوای ایمان و مبارزه در سال‌های بد و شکنجه و تبعید. داستان‌ها تقریبا حال و هوایی یک‌رنگ دارند نثر نادر در غزلداستان‌ها، مخصوصا داستان‌های نهایی چیزی است میان نثر و شعر. غزلداستان‌ها اگرچه تلخ‌فامند لیکن رنگ امید و مبارزه دارند و قصه‌ آدم‌هایی است که که برای هدفی مشترک زندگی‌می‌کنند و آن نابودی ظلم و بیداد است. غزلداستان‌ها هم چون بیشتر آثار ابراهیمی پر است از نشانه‌ها و سمبل‌ها و نماد‌ها که باید یافت‌شان و از یافتن‌شان لذت برد. این کتاب در سال ۱۳۵۷ برای نخستین بار منتشر شده است.

غزلداستانهای سال بد

«در نهایت، یک روز همه خودکشی خواهند کرد، همه-بدون استثنا: دزدزده‌ها و دزدها، دزدزده‌ها به دلیل آن‌که دزدها همه چیز آن‌ها را زده‌اند و برده‌اند؛ و دزدها به دلیل آن‌که دیگر هیچ‌کس باقی نمانده که در موضع دزدزده‌ها قرار بگیرد. بدیهی است که گروه اول، اگر با تریاک خودکشی کنند، گروه دوم، آن‌قدر تریاک می‌کشند تا خود کشته شود.»


مشخصات کتاب:
عنوان: غزلداستانهای سال بد
مولف: نادر ابراهیمی
ناشر: روزبهان
قطع: رقعی
تعداد صفحه: ۸۴
قیمت: ۲۵۰۰تومان


این کتاب را می‌توان از فروشگاه کتاب آفتاب واقع در: مشهد، چهارراه شهدا، روبه‌روی شیرازی۱۴، پاساژ رحیم‌پور، انتهای پاساژ (با شماره تماس ۰۵۱۱.۲۲۲۲۲۰۴) تهیه نمود.


پی‌نوشت:

۱. دیگر خودم را راحت کردم و جای آن‌که هربار در پی‌نوشت، صاحب‌قلم را نام ببرم برای خودِ صاحب قلم نیز چون نیم‌پز، وبلاگ دیگرمان -که این روزها با قلم سرکار بانو خوب طوفانی شده- نام نویسنده را کلید زدم و ایشان را به عنوان شریک رسمی و قانونی وبلاگ (هم‌چون زندگی‌ام) معرفی کردم. باشد که موجب برکت جاکتابی شود!

۲. آنچنان که در مقدمه پیداست قرار است که یک سلسله معرفی کتاب آثار نادر ابراهیمی در این‌جا داشته باشیم و این کاری بدون سابقه در جاکتابی بوده و اگر نبود احساس وام‌داری نسبت به آثار این نویسنده، شاید چنین نمی‌شد. همین‌جا دوستان و خوانندگان جاکتابی را به خواندن تمامی آثار او دعوت می‌کنیم.

۳.
پیش‌تر در اینجا معرفی کتاب‌های «انسان، جنایت و احتمال»، «ابن مشغله» و «ابوالمشاغل» از این نویسنده را داشته‌ایم.
۱۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۳۰ شهریور ۹۲ ، ۲۳:۲۲
الهام یوسفی

یک روایت مدرن از یک روایت مدرن!


۱. سال ۱۳۸۵ از سوی انتشارات فرزان کتابی منتشر شد با عنوان «حافظ به روایت عباس کیارستمی».
۲. این کتاب شامل ۶۴۷مصرع (نیم‌بیت) است که کیارستمی از میان ۵۰۰ غزل (تقریبا) حافظ برگزیده و در ۱۸فصل گنجانده.
۳. فصل‌هایی با نام‌های: «عشق و شباب»، «در مدحت معشوق»، «تمنای وصال»، «نسیم بهشت»، «در رفتن جان از بدن» و...
۴. اتفاق دیگر در این کتاب شکسته شدن یک مصرع در چند سطر بود که شاید بتوان اسمش را یک روایت مدرن گذاشت. چنان‌که خود او در صفحه نخستین کتابش از «ژ.ن آرتور رمبو» به صورت یک تک‌جمله نقل کرده که: «باید مطلقا مدرن بود.»!
۵. همان‌گونه که عباس کیارستمیِ کارگردان و عکاس، طرفداران خودش را دارد، حضرت حافظ نیز پس از گذشت قرن‌ها بر طرفداران خود افزوده و شکی نیست که سینه‌چاکانش از لحاظ کمیت و کیفیت بر طرفداران کیارستمی بچربد!
۶. انصافا همیشه قرار دادن نام خود در کنار بزرگی چون حافظ دل شیر و ایضا جگر مضاف می‌طلبیده!
۷. پس در این میان جنگی درگرفت و طرفداران حضرت حافظ به اعتراض برخواستند که چرا یک کارگردان به خود اجازه چنین گزینشی داده!
۸. و طرفداران کیارستمی شاید چنین گفته باشند که: «چون دلش خواسته!» اما آن‌چه که عده‌ای بر سکوت آغاز انتشار کتاب نام نهادند «توطئه سکوت» بود. چراکه از نظر ایشان باید این کتاب از همان نخست بلوایی به راه می‌انداخت!

حافظ به روایت عباس کیارستمی

۹. دور از انصاف است اگر بخواهیم حق انتخاب و انتشار گزیده-شعرها را از کسی سلب کنیم؛ چراکه هرکسی حق دارد فراخور حال خود دست به انتخاب شعرهایی از یک شاعر –حتی حافظ- بزند. اتفاقا بی‌راه نیست اگر بگوییم که انتشار این گزیده‌ها ممکن است خدمتی به ادبیات باشد، چراکه باعث یادآوری و توجه بیش‌تر به ادبیات می‌شود.
۱۰. هرکسی که با حافظ انسی داشته باشد حتما برای خودش اشعار و ابیاتی را جدا کرده و یا علامت زده، پس جای گلایه نیست. این مضمون پاسخ کیارستمی به انتقاد مخالفان خود بود و بی‌راه هم نگفته.
۱۱. اما آن‌چه که به نظر نویسنده جاکتابی جای تامل دارد این است که گویا آقای کارگردان غیر از رویکرد مدرنش، نگاه شیئی به شعر حافظ داشته و این ناروا است. چنان‌که می‌دانیم کوچک‌ترین بخش زنده غزل «بیت» است که می‌توان بدون توجه به دیگر ابیات از آن استفاده نمود. چنان‌که در مثنوی و قصیده کم‌تر چنین است. اما جناب کیارستمی با شکستن ابیات و حتی مصرع‌ها، اگر نگوییم جان را از شعر حافظ گرفته آن را لااقل نیمه‌جان کرده!
۱۲. البته شاید این نوع گزینش نیم‌بیتی از شعر حافظ به جهان‌بینی و زاویه دید گزیننده ارتباط مستقیم داشته باشد.
۱۳. ناگفته نماند که روح مینی‌مالیسم در این زمانه فراگیر شده و این موضوع در استقبال از گزینش آقای کارگردان بی‌تاثیر نبوده.
۱۴. آقای کیارستمی بعدتر چنین کاری را با شعر سعدی نیز انجام می‌دهد.
۱۵. در پایان این سوال که آیا اگر شخص دیگری غیر از آقای کیارستمی دست به چنین کاری می‌زد، حتی با کیفیتی بالاتر، تا این اندازه مورد توجه و استقبال مخاطبان قرار می‌گرفت؟!


مشخصات کتاب:
عنوان: حافظ به روایت عباس کیارستمی
مولف: قاعدتا حضرت خواجه شمس‌الدین محمد حافظ شیرازی!
ناشر: فرزان روز
قطع: جیبی
تعداد صفحه: ۶۹۴
قیمت: ۶۰۰۰تومان


پی‌نوشت:

این کتاب تا کنون پایش به کتاب آفتاب باز نشده!

۱۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۱ شهریور ۹۲ ، ۱۷:۵۰
زهیر قدسی
آخوند باید روحانی باشد؟!


کتاب‌هایی هست که خواندنش نه چیزی بر داشته‌های خواننده می‌افزاید و نه چیزی از جنس  لذتی سفرگونه را نصیب او می‌کند. کتاب‌هایی هست که نخواندنش از دست دادنی است حسرت‌آور! اما کتاب‌هایی نیز هست فراتر از این تعریف‌ها، کتاب‌هایی که نخواندنش ظلمی است غیر قابل بخشش به نویسنده! از آن روی که نویسنده تکه‌ای از خودش و اعتقادش را در آن به نمایش گذاشته است. مخصوصاً اگر آن نویسنده را به جرم همان اعتقادی که نمی‌دانند حقیقت‌اش چیست به پای میزمحاکمه کشانده باشند. درست به این می‌ماند که به دهان متهمی که برای دفاع از خود حرفی برای گفتن دارد چسبی بزنند بعد هم درباره او هر قضاوتی را روا دارند!
**«درباره روحانیت» به حرف‌های همان متهم می‌ماند در دفاع از عقاید خود. حرف‌هایی که به عمد یا غفلت، از شریعتی لابه‌لای جزوه‌ها مهجور و بی‌سروصدا مانده و می‌تواند پاسخی باشد شفاف درباره عقاید او درباره روحانیت. آن‌چه که این سال‌ها بر سرش دعوایی نافرجام بوده، و حالا خود نویسنده آمده است تا دوطرف دعوا را از این نزاع بی‌سرانجام برهاند و حرف و موضع خود را شفاف و بی‌ابهام به همه بگوید.

درباره روحانیت

**«درباره روحانیت» کتابی است مشتمل بر سه جزوه از شریعتی که قبل‌تر –سال‌ها پیش-از او به چاپ رسیده بود و حالا در یک مجموعه مستقل به همت انتشارات سپیده‌باوران گرد آمده است. سه‌گانه‌ای به نام‌های «فلسفه تعلیم و تربیت»، «اجتهاد و نظریه انقلاب دائمی» و «روحانیت یا علمای اسلامی». در بخش نخست، شریعتی درباره  متد علمی حوزه‌های علمیه در مقایسه با آکادمی‌ها و دانشگاه‌های نوین سخن می‌گوید و فلسفه تعلیم و تربیت در نظام حوزه را در مقایسه با فلسفه‌ علم در جهان معاصر، فلسفه‌ای با مبنای کمال‌گرایانه و انسانی قلمداد کرده که هدف غایی را نه نیل به رفاه و قدرت، بلکه دستیابی به کمال و حقیقت برمی‌شمرد. بخش دوم در دفاع از اصل مترقی اجتهاد به عنوان مغز پویای مکتب اسلام نوشته شده و در بخش آخر شریعتی به سوالی درباره موضع خود در مقابل روحانیت پاسخ می‌گوید. و دعوای میان خود و عالم اسلامی را دعوای پدر-فرزندی می‌داند. او موضع اصلی انتقادات خود را شفاف می‌کند و روحانی راستین و پاک‌باز شیعه را منشا همه تحولات انسانی و انقلاب‌های ضداستعماری می‌داند. در این سه‌گانه، شریعتیِ روشنفکر در موضعی مسئولانه به دفاع از روحانیت راستین می‌پردازد و راه را بر هرنوع قضاوت غیرمنصفانه و ناجوانمردانه درباره خود می‌بندد. از همین روست که «درباره روحانیت» را دفاعیه‌ای خواندم، که نخواندنش به مثابه گرفتن گوش‌هاست برای فرار از حقیقت یک عقیده راستین.




مشخصات کتاب:
عنوان: درباره روحانیت
مولف: دکتر علی شریعتی
ناشر: سپیده‌باوران
قطع: رقعی
تعداد صفحه: ۱۶۰
قیمت: ۶۰۰۰تومان


این کتاب را می‌توان از فروشگاه کتاب آفتاب واقع در: مشهد، چهارراه شهدا، روبه‌روی شیرازی۱۴، پاساژ رحیم‌پور، انتهای پاساژ (با شماره تماس ۰۵۱۱.۲۲۲۲۲۰۴) تهیه نمود.


پی‌نوشت:

این نوشته نیز به قلم همسرم است.

۷ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۰۷ شهریور ۹۲ ، ۰۰:۲۳
زهیر قدسی

صد پنجره به سوی تازگی



** «اقبال به شعر کوتاه در دهه هشتاد به نحو محسوسی بالا گرفته و دلایل مختلفی می‌توان برای تحلیل این واقعه ادبی اقامه کرد که از جمله آن‌ها، کم‌حوصلگی شاعران و مخاطبان و بی‌رونقی بازار شعر (به طور عام)، شتاب‌زدگی و کمبود فرصت انسان امروز برای زیستن و اندیشیدن و هم‌ساز شدن او با ابزارهای نوین ارتباطی است... خیز دوباره رباعی (در اواسط دهه هفتاد) ربط چندانی به فراگیری اینترنت و پیامک ندارد، اما نقش این قبیل ابزارها را در رواج عمومی رباعی نمی‌توان نادیده گرفت...»


** متن بالا بخشی بود از یادداشت آغازین جناب «سیدعلی میرافضلی» بر کتاب ارزشمند «در آستانه تازه شدن» که انتخاب یکصد رباعی از شصت رباعی‌سرای امروز است. البته عادت بر این نبوده که از مقدمه یک کتاب برای معرفی آن استفاده کنیم اما مقدمه گران‌مایه گردآورنده این کتاب به گونه‌ای است که هرآنچه حرف زدنی را، زده؛ و این البته نشان از تسلط آشکار جناب آقای میرافضلی بر تاریخ رباعی و رباعی‌سرایان دارد. این مقدمه خواندنی بی‌شک برای تمامی کسانی که علاقه‌ای -ولو مختصر- به شعر دارند، توصیه کردنی است. در این مقدمه، خواننده درباره چگونگی و تاریخ پیدایش رباعی و فراز و نشیب‌های آن در ادوار شعر پارسی اطلاعات مفیدی کسب می‌کند و به صورت جدی‌تری با گرایش‌های تکنیکی و محتوایی این قالب شعری در چند دهه اخیر آشنا می‌شود.

در آستانه تازه شدن


** گرچه پیش از این، از جناب میرافضلی مجموعه‌هایی با عناوین «تقویم برگ‌های خزان»، «گنجشک ناتمام» و «تمام‌های ناتمام» توسط ناشران مختلف منتشر شده است، اما ایشان با تواضعی محسوس، در این مجموعه از سروده‌های خود چیزی نگنجانده‌اند.
به هرتقدیر، این کتاب پس از مجموعه‌های «دادخواست – ۱۰۰شعر اعتراض»، «یک بغل کاکتوس – ۱۰۰شعر طنز» و «همواره عشق – ۱۰۰شعر عاشقانه» چهارمین دفتری است که برای شناخت و معرفی بهتر شاعران معاصر، توسط نشر سپیده‌باوران منتشر شده است. چند رباعی زیر –با انتخاب کاملا تصادفی- برای مزه‌چشی تقدیم مخاطب عزیز می‌شود:


امروز، روا و ناروا مثل هم‌اند
نفرین تو و دعای ما مثل هم‌اند
فرقی بین قناری و کرکس نیست
این‌جا همه پرنده‌ها مثل هم‌اند
***
خون دهنم ریخته بر پیرهنم
بر پیرهنم ریخته رنگ سخنم
من حرف نمی‌زنم، شنیدن پیداست
از دستی که گذاشتی بر پیرهنم
***
از دشمن دیرینه شدن می‌ترسم
از دفن در این کینه شدن می‌ترسم
آن‌قدر پُر از لکه شده روحم که
از خیره به آیینه شدن می‌ترسم
***
باران: تب هر طرف ببارم دارم
دهقان: غم تا به کی بکارم دارم
درویش نگاهی به خود انداخت و گفت:
من هرچه که دارم از «ندارم» دارم



مشخصات:
عنوان: در آستانه تازه شدن - ۱۰۰ رباعی از شاعران معاصر
گردآورنده: سیدعلی میرافضلی
ناشر: سپیده‌باوران
تعداد صفحه: ۱۰۴
قیمت: ۳۳۰۰تومان


این کتاب را می‌توان از فروشگاه کتاب آفتاب واقع در: مشهد، چهارراه شهدا، روبه‌روی شیرازی۱۴، پاساژ رحیم‌پور، انتهای پاساژ (با شماره تماس ۰۵۱۱.۲۲۲۲۲۰۴) تهیه نمود.

۴ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۶ مرداد ۹۲ ، ۰۹:۰۰
زهیر قدسی

چه باید کرد؟


*این شب‌ها لیالیِ قدر است و مدام فکر می‌کنیم که چه کنیم تا این فرصتِ ویژه را از دست ندهیم؟ شاید این شب‌ها بیش‌تر به این پرسش فکر می‌کنیم که در زندگی چه باید کرد؟ اتفاقا گاهی به پاسخ‌های مناسبی هم می‌رسیم و حتی از این کشف و شهود دچار وجد بسیار می‌شویم و... اما همین که چند روزی می‌گذرد و دیگر این رسالت فکر کردن و عبادت کردن را از دوش خود برداشته می‌بینیم، آن کشف و شهودها همچون صابون خیسی از دست‌مان لیز می‌خورد و تا کی شود که خلوتی دوباره پیدا کنیم و کمی به این چیزها فکر کنیم.


*تصمیم داشتم این هفته کتابی را معرفی کنم از زنده‌یاد علی صفایی حائری؛ اما به دلایلی این معرفی را به تاخیر می‌اندازم تا کتابی از شاگردان ایشان معرفی کنم. «اندیشه‌های پنهان» اثر جناب «علاءالدین اسکندری» کتابی است که شاید برای محفوظ ماندن و همچنین منظم شدن و مکتوب شدن و وسیع شدن این افکار، به ما کمک خوبی بکند. این کتاب به ادعای خود نویسنده برگرفته از افکار خود مرحوم صفایی حائری است؛ اما در عین این‌که همیشه آب سرچشمه زلالی و خنکای بیش‌تری دارد این کتاب دو وجه تمایز دارد. یکی این‌که قلم این نویسنده فراخ‌تر و بازتر به طرح برخی مسائل می‌پردازد و فهم مسائل را ساده‌تر کرده است و دوم این‌که این کتاب سیر متفاوت و تدوین متفاوتی دارد و برای ورود به آثار و اندیشه‌های بلند مرحوم صفایی، گام مناسبی می‌تواند باشد.


اندیشه‌های پنهان


*نویسنده در مقدمه یادداشتی دارد با عنوان «زندگی بی‌حاصل» که در آن اشاره دارد به لزوم داشتن یک هدف مشخص و یک نقشه مشخص در زندگی و این‌که نبود این دو، چقدر سرگردانی و تکرار را برای‌مان فراهم می‌کند. سپس در آغاز فصل اول به معرفی انواع دین می‌پردازد و پس از آن به طرح کلی دین اصیل وارد می‌شود و ویژگی‌های آن را برمی‌شمرد. در فصل دوم هم به طرح این سوال‌ها که «چرا سوال کنیم؟» و «چگونه سوال کنیم؟» می‌پردازد و پس از آن روش شناخت...


*«... مثال ما مثال آن‌هایی است که در زمینی مشغول به کارند. با شتاب آجرها را بالا می‌اندازند و بارها را به دوش می‌کشند و چیزی می‌سازند. سلام می‌کنی و می‌پرسی: چه می‌کنید؟ جواب می‌شنوی نمی‌دانیم! نقشه دارید؟ -نه! چه‌قدر مصالح می‌خواهید؟ -نمی‌دانیم! آیا باید این‌جا را دیوار کشید؟ -نمی‌دانیم! پس چه می‌کنید؟ و جواب می‌شنوی که: تو راه بیفت، راه به تو می‌گوید چه بکن. تو شروع کن تا بفهمی چگونه باید ادامه بدهی! و تو با خنده می‌گویی پس حرکت معکوس دارید؟ اول مصالح جمع می‌کنید، سپس می‌سازید، سپس نقشه می‌کشید! سپس معلوم می‌کنید که چه می‌خواستید؟! اول عمل، بعد طرح، بعد هدف؟!...»





مشخصات:
عنوان: اندیشه‌های پنهان
نویسنده: علاءالدین اسکندری
ناشر: لیلة‌القدر
تعداد صفحه: ۱۹۸
قیمت: ۲۰۰۰تومان


این کتاب را می‌توان از فروشگاه کتاب آفتاب واقع در: مشهد، چهارراه شهدا، روبه‌روی شیرازی۱۴، پاساژ رحیم‌پور، انتهای پاساژ (با شماره تماس ۰۵۱۱.۲۲۲۲۲۰۴) تهیه نمود.



۹ نظر موافقین ۲ مخالفین ۰ ۰۷ مرداد ۹۲ ، ۰۱:۱۲
زهیر قدسی

روزهای گیلاس‌زارها


پیش‌درآمد:
خواندن برخی کتاب‌ها نیاز به «قسمت» دارد! یعنی باید قسمت شما را بکشاند به سوی کتابی تا بخوانیدش... البته ردپای سرگذشت و قسمت در همه زندگی آدمی دیده می‌شود اما این ردپا در برخی موارد پررنگ‌تر جلوه می‌کند؛ بگذریم...
یک روز آقا پستچی مهربان از راه می‌رسد و بسته‌ای پستی به دستم می‌دهد و من نشانی آشنای دوستم را می‌بینم و پستچی امضای دیجیتالم را تحویل می‌گیرد و... و من به یاد دوستم می‌افتم که حسب اتفاق با او آشنا شدم و اگر آن روز در کتاب‌فروشی حس کنجکاوی و فضولی‌ام گل نکرده بود تا او را بهتر بشناسم، اکنون از کتاب‌هایی که هرازگاهی برایم می‌فرستد و غافل‌گیرم می‌کند، محروم می‌شدم.


داستان چیست؟
درباره «سرگذشت آقای زومر» نوشتن کار دشواری است؛ الا این‌که درباره‌اش به این توصیف اکتفا کنیم که کتابی دل‌نشین و دوست‌داشتنی است. نویسنده که مرد میانسالی است، گویا داستان کودکی و نوجوانی‌اش را خاطره‌وار روایت می‌کند. و روایت بی‌تکلف و به قول خودش روده‌دازی‌هایش صمیمیت ویژه‌ای به اثر می‌دهد. داستان در دهکده‌ای سرسبز و آرام کنار دریاچه‌ای کوچک در سال‌های پس از جنگ جهانی دوم روایت می‌شود.
شخص اول داستان که آقای زومر نام دارد، خلاف توقع حضور پر طول و درازی در داستان ندارد اما شخصیت عجیب و مرموزش، و روایتی که نویسنده از او ارائه می‌کند به حضور کوتاه آقای زومر عمق می‌بخشد؛ چنان‌که برخی آدم‌ها در برخوردی کوتاه اثری فراموش نشدنی بر زندگی آدم می‌گذارند.
آقای زومر شخصی است کم‌گو که از صبح زود تا دیروقت همراه با عصایش تق-تق کنان و سریع از میان آدم‌ها می‌گذرد و به هیچ‌کس مجال گفت و گو و دوستی نمی‌دهد...


سرگذشت آقای زومر


نویسنده کیست؟
«پاتریک زوسکینت» نویسنده‌ای است ۶۴ساله که در یکی از دهکده‌های نزدیک مونیخ آلمان به دنیا آمده و در رشته تاریخ تحصیل کرده است. نخستین رمانش «عطر» به یک اثر بسیار پرفروش در سراسر جهان بدل شد. او را مشهورترین نویسنده‌ی دهه‌های اخیر آلمان دانسته‌اند. با این وجود او به دور از هیاهو و جنجال زندگی می‌کند.


دو نکته:
کتاب نقاشی‌های رنگی خیلی تو دل بروی دارد که نمی‌شود ساده از کنارشان گذشت. این نقاشی‌ها اثر «ژان-ژاک سامپه» تصویرگر مشهور فرانسوی است.
ترجمه کتاب را آقای «احمد کسایی‌پور» انجام داده که نمونه خوب یک ترجمه روان و هماهنگ محسوب می‌شود.
یک گاز از کتاب!
«...تازه صرف نظر از شستن دست‌ها، شیطنت‌های تلویزیونی من معمولا به نمونه‌ای از تعارض کلاسیک کیان اشتیاق و وظیفه بدل می‌شد. یا من باید هفت و نیم دقیقه قبل از خاتمه برنامه به طرف خانه راه می‌افتادم و لحظات گره‌گشایی دراماتیک برنامه را از دست می‌دادم؛ یا باید تا آخر برنامه را تماشا می‌کردم، که نتیجه‌اش هفت و نیم دقیقه تاخیر سر میز شام بود و پذیرش خطر بگو-مگو با مادرم و توضیحات مبسوط پیروزمندانه پدرم درباره تاثیر مخرب تلویزیون بر روابط خانوادگی...»





مشخصات:
عنوان: سرگذشت آقای زومر
نویسنده: پاتریک زوسکینت
مترجم: احمد کسایی‌پور
ناشر: هرمس
تعداد صفحه: ۱۰۷
قیمت: ۶۰۰۰تومان


این کتاب را می‌توان از فروشگاه کتاب آفتاب واقع در: مشهد، چهارراه شهدا، روبه‌روی شیرازی۱۴، پاساژ رحیم‌پور، انتهای پاساژ (با شماره تماس ۰۵۱۱.۲۲۲۲۲۰۴) تهیه نمود.


پی‌نوشت:

از این مکان مخاطبان جاکتابی را به پیگیری وبلاگ نیم‌پز دعوت می‌نمایم. با خرده‌خاطرات خانم و آقای قاف به‌روزیم!

۶ نظر موافقین ۳ مخالفین ۰ ۲۳ تیر ۹۲ ، ۲۱:۵۶
زهیر قدسی