جاکتابی

آرشیو کتاب‌نویسی‌هایمان در جراید مختلف

جاکتابی

آرشیو کتاب‌نویسی‌هایمان در جراید مختلف

جاکتابی

جاکتابی عنوان ستونی است که نخستین‌بار در تاریخ بیست و هفت تیرماه سنه یکهزار و سیصد و هشتاد و هفت خورشیدی در صفحه چهاردهم جیم از ضمیمه‌ی جریده‌ی یومیه‌ی خراسان به طبع ‌نگارنده (زهیر قدسی) رسید و الی زماننا هذا به طبع می‌رسد. (برگرفته از مطلع الوبلاق/ پست شماره ۱) و اکنون دیر زمانی است که میزبان بازنشر معرفی‌های من و همسرم (الهام یوسفی) در جراید مختلف است.

محکمه‌ی شعر طنز!


نمی‌دانم تا چه اندازه این ادعا صحت دارد، اما بی‌راه نیست اگر ما ایرانیان خود را طنزپردازترین مردم جهان بدانیم، هم از لحاظ تعداد و هم کیفیت! سابقه‌ای دیرینه نیز در تاریخ‌مان دیده می‌شود، از سعدی و حافظ و مولانا بگیرید تا همین ایرج‌میرزایی که نام خیابانش را تغییر داده‌اند و کرده‌اند جلال آل احمد! جلال هم که نیازی به معرفی ندارد ظریف‌بینی‌هایی که او نسبت به جامعه‌اش دارد در سطر-سطر آثارش به صورت طنز مشاهده می‌شود.
از آن هنگام که موبایل و پیامک اختراع شد، خدا می‌داند که چقدر لطیفه و طنز میان صاحبان این تکنولوژی رد و بدل شده است. اما به پیوست، ابزارهایی از قبیل بلوتوث و اینترنت نیز باعث شد که محدودیت‌ها کاملا برداشته شود و ما به صورت شنیداری و تصویری از انبوه جوک‌های تولید شده نیز بهره‌مند شویم.
اما به گمانم کمتر کسی است که «محکمه الهی» را نشنیده باشد (حتی بنده‌ای که نه وب‌گردم و نه بلوتوث‌باز و نه حتی پیامک‌زن!) مثنوی طنزی که «خلیل جوادی» سراینده آن، مدعی می‌شود که شبی خوابی دیده و این شعر الهام گرفته از آن خواب است! به هر تقدیر بلوتوثی که دست به دست –یا به عبارتی گوشی به گوشی- گردید و همه شنیدند و با آن خندیدند، به تازگی از حالت شنیداری به صورت کتاب درآمده و درکنار دیگر سروده‌های طنز شاعر، با همان نام، توسط خودش (ناشر مولف) منتشر و از قضا مورد توجه هم واقع شده تا جایی که تیراژ پنج‌هزار نسخه‌ای آن در کمتر از یک ماه به اتمام رسیده و حالا او می‌خواهد در چاپ بعدی‌اش شمارگان کتابش را سی‌هزار جلد قرار دهد. و این درحالی است که این‌گونه کاری در این بلبشو اقتصادی و گرانی کاغذ و... حرکتی عجیب محسوب می‌شود.
سروده‌های جوادی از ادب خاصی پیروی می‌کند و این اولین چیزی است که در مواجهه با کتابش متوجه می‌شویم. از سوی دیگر طنز او طنز تفریحی نیست و با ظرافت خاصی به گوشه و کنار می‌زند و کسی را بی‌نصیب نمی‌گذارد. لحن شعرهایش صمیمی و حالتی محاوره‌ای دارد و شیرین‌کاری‌های تکنیکی نیز در میان کارهایش به چشم می‌خورد.
پیش از این کتاب، از او مجموعه «خیابان‌خواب‌ها» در سال ۸۳ منتشر شد و اکنون در آستانه چهارمین نوبت از چاپ خود است. عنوان کتاب نیز برگرفته از یکی از شعرهای این کتاب است که علیرضا عصار در همان ایام آن را در کاست «عشق الهی»اش می‌خواند و درون‌مایه‌ای اجتماعی-سیاسی دارد.

و نیز «سمفونی جیرجیرک‌ها» که مجموعه ترانه‌های اوست که اکثر قریب به اتفاق آن‌ها در کاست‌ها و آلبوم‌های مختلف و یا در صدا و سیما منتشر شده‌اند.
به بهانه انتشار این کتاب، با او گفتگوی کوتاهی درباره شعر طنز ترتیب داده‌ایم:

محکمه الهی


** این سوال اگرچه تازه نیست اما همچنان جای پرسش دارد؛ آقای جوادی به نظر شما ویژگی‌های شعر طنز چیست؟
@ من فکر می‌کنم شعر طنز یک نیاز اجتماعی است به عبارتی سفارش جامعه است. باید نیاز جامعه باشد، باید دغدغه مردم باشد، چنان‌که گفته‌اند: «دکان بی‌متاع چرا وا کند کسی؟». و باید نشانه‌هایی از روز مردم داشته باشد.
** به نظر شما شاعران طنزپرداز تا چه اندازه می‌توانند وارد عرصه هزل و لودگی بشوند؟
@ شعر طنز چیزی است که بتوان پیش هرکسی خواند، از بابابزرگ گرفته تا پدر و مادر و خواهر و فرزند و همسایه و... چیزی که نشانه‌ای از هزل و هجو نداشته باشد.
** یعنی شما هزل و هجو و فکاهه را بی‌کاربرد می‌دانید؟ باید آن را کنار گذاشت؟ از طرفی ما داریم که اشخاص بزرگی چون مولانا و سعدی در سروده‌هایشان چیزهایی دارند که ما نمی‌توانیم جز برای خودمان بخوانیم!
@ این‌ها هر کدام می‌تواند در جای خود حکمت‌آموز و حکمت‌آمیز باشد و نمی‌توان درِ آن را تخته کرد. این‌ها هم کاربرد و زیبایی خود را دارند اما به شرطی که هنرمندانه کار شود، به شرطی که مثل سعدی باشد یا حتی ایرج‌میرزا! این‌ها ارزش هنری خود را دارند؛ اما به هرحال نسبت به طنز قابلیت گسترش و اشاعه محدودی دارند و من به هرحال نمی‌توانم برخی از این اشعار را نزد پدربزرگم بخوانم؛ برای خودم می‌خوانم یا نهایتا با دوستان نزدیکم. به هر حال این اشعار باید آن «چگونه گفتن» را در خود داشته باشند.
** لطفا این «چگونه گفتن» را توضیح دهید.
@ این چگونه گفتن فقط خاص شعر طنز نیست، در شعر عاشقانه و حکیمانه و اجتماعی و... نیز باید باشد. ما می‌بینیم شاعری چون سعدی پس از گذشت قرن‌ها هنوز در اوج است. چون سعدی هنر چگونه گفتن دارد. هنر زیبا سرودن، هنر زیبا قرار دادن واژه‌ها در کنار یکدیگر؛ البته واقعا این عبارت‌ها نمی‌توانند آن‌چه را که می‌خواهم انتقال دهند. این چگونه گفتن آن جوهری است که در جان کلام نهفته است و خواننده را دچار سرور و یک احساس زیبا می‌کند.
**  از شاعران طنزپرداز معاصر به کدامیک توجه بیش‌تری دارید و به آثارشان علاقه‌مندید؟
@ من همه ایشان را دوست دارم و برای‌شان آرزوی موفقیت دارم اما نمی‌توانم از نام استاد ابولفضل زرویی نصرآباد بگذرم. ایشان در میان تمام طنزپردازان معاصر تنها کسی است که بنده استاد خطاب‌شان می‌کنم و برایم شان و جایگاه خاصی دارند. آثار زنده‌یاد عمران صلاحی را هم می‌پسندیدم. آثار دیگران را دوست دارم و به ایشان احترام می‌گزارم. هرکدام‌شان سروده‌هایی دارند که تحسین مخاطب را برمی‌انگیزند.
** رسالت شعر طنز را چگونه می‌بینید؟
@ به نظرم نیت شاعر باید به صورت صادقانه‌ای اصلاح‌گری باشد. شاعر نباید وارد عرصه توهین شود. طنزپرداز باید مانند کاریکاتوریست‌ها آن بخش از ناهماهنگی‌ها و کج‌رفتاری‌ها را به گونه‌ای بزرگ نماید که جامعه و سیاست‌مداران را به سمت اصلاح و بهبود آن حرکت دهد. از سوی دیگر به گمان من وظیفه شاعر در اصل فرهنگ‌سازی است و به همین علت است که من در این مجموعه سعی کرده‌ام که عامیانه سخن بگویم تا مناسب همه اقشار باشد و رسالت خود را برای فرهنگ مردم انجام دهد.


**جناب آقای جوادی از همراهی‌تان در این گفتگو سپاسگزارم و آرزوی توفیق و بهروزی را برای‌تان دارم.

@ من هم برای شما و خوانندگان آرزوی موفقیت دارم.



پی‌نوشت:
-بله...بله... حق می‌دهم! جاکتابی دارد کپک می‌زند. اما واقعا حال و حوصله به روز کردن جاکتابی را ندارم؛ گو این‌که لااقل سی معرفی منتشر نشده دارم. با این حال وسواس‌های بی‌خودی که: چه بگذارم و چه نگذارم و چگونه بگذارم و... باعث می‌شود بالکل کمتر فرصت کنم و این‌جا را به‌روز کنم. پیش‌تر بانو کمک دست‌مان بود تقبل زحمت می‌کرد اما ایشان هم سرشان شلوغ است و پایان‌نامه -و کلی مشغله دیگر که من و اطرافیان برایش درست کرده‌ایم- دارد و وقت سر زدن به این بیغوله و دست کشیدن به سر و رویش را پیدا نمی‌کند. هرچه بادا باد...



۱ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۶ فروردين ۹۳ ، ۲۳:۲۱
زهیر قدسی

جدال دو نیمه‌ی یک ویکنت شقه شده!


یک گاز از کتاب!

*‌ «دایی‌ام (ویکُنت) که به شکم روی تخته سنگی دراز کشیده...گفت: کاش می‌شد هرچیز کاملی را به این شکل دو نیم کرد، کاش هرکسی می‌توانست از این قالب تنگ و بیهوده‌اش بیرون بیاید. وقتی کامل بودم، همه‌چیز برایم طبیعی، درهم و برهم و احمقانه بود، مثل هوا، گمان می‌کردم همه چیز را می‌بینم ولی جز پوسته سطحی آن چیزی نمی‌دیدم، اگر روزی نیمی از خودت شدی که امیدوارم این‌طور بشود، چون بچه هستی چیزهایی را درک خواهی کرد که فراتر از هوشمندی مغزهای کامل است، تو نیمی از خودت و دنیا را از دست خواهی داد ولی نیمه دیگرت هزاران بار ژرف‌نگرتر و ارزشمندتر خواهد شد...»


داستان چیست؟

*‌ دایی‌اش یعنی همان ویکنت، یک اشراف‌زاده بود، یک اشراف‌زاده که بر مردم حکومت می‌کرد، دست بر قضا به جنگ رفت و باز هم دست بر قضا نمرد بلکه دست بر قضا دوشقّه شد!  دایی راوی داستان را می‌گویم. او یک ویکنت نسبتاً خوب بود و مردمش قبل از رفتن به جنگ از او راضی بودند، اما وقتی تنها با یک نیمه از بدن سابقش (نیمه راست) به سرزمین‌اش بازگشت، قصه آغاز شد، قصه‌ای را که نویسنده ایتالیایی یعنی «ایتالو کالوینو» آن را نوشته است. قصه‌ای با نام «ویکنت دو نیم شده».



نویسنده کیست؟

*‌ ایتالو کالوینو، نویسنده داستان‌های فراوانیست، کسی که تا سال 1985 نفس می‌کشیده! کسی که داستان‌هایی مثل «شوالیه ناموجود»، «شاه‌ گوش می‌کند»، «یک روز ناظر انتخاباتی» و... را نوشته است. «ویکنت دو نیم شده» هم مثل بسیاری از داستان‌هایش اسم عجیبی دارد! و در فضایی بین تخیل و واقعیت شناور است. در کُنه داستان او، مفهمومی حقیقت‌طلبانه و حتی پیامی خردمندانه وجود دارد اما قصه‌اش دور از ذهن است و نشات گرفته از تخیلی خلاق! آیا شما دیده‌اید آدمی را که در عالم واقع تنها یک نیمه بدن داشته باشد؟ تنها نصف سر و یک دست و یک پا!


برگشت به داستان

*‌ نیمه نخستین دایی ویکنت، به شهرش باز می‌گردد تا آتش بسوزاند و شر به پا کند، البته تنها نمی‌ماند، او به راستی نماد نیمه شر بشر است! نیمه نیک او پس از فاجعه دو نیم شدن در یک داستان عجیب دیگر نجات می‌یابد و باز می‌گردد، نیمه‌ای که همه خیر و نیکی است. داستان در هیاهو و جنجال میان این دو نیمه شکل می‌گیرد، در دعوای بین خود و در ارتباط با مردم و راوی داستان-خواهر زاده دو نیمه- بچه‌ایست که داستان را از نگاه معصومانه و پرسش‌گر خود روایت می‌کند. کالوینو هم گویا از آن دست نویسنده‌هایی است که همه ابزار نوشتن را در خدمت مفهوم گرفته، حتی تخیل وسیع را!




مشخصات کتاب:


عنوان: ویکنت دو نیم‌شده

نویسنده: ایتالو کالوینو

مترجم: پرویز شهدی

قطع: رقعی

تعداد صفحه: ۱۲۰

قیمت:۴۴۰۰تومان


این کتاب را می‌توان از فروشگاه کتاب آفتاب واقع در: مشهد، چهارراه شهدا، روبه‌روی شیرازی۱۴، پاساژ رحیم‌پور، انتهای پاساژ (با شماره تماس ۰۵۱۱.۲۲۲۲۲۰۴) تهیه نمود.

۲ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۳ اسفند ۹۲ ، ۱۴:۲۷
زهیر قدسی
تابستان گندِ سارا...


پیش درآمد

برخی کتاب‌های خوب را وقتی می‌خوانی، درمانده می‌شوی که چطور باید از دیگران بخواهی تا آن را بخوانند. دوست داری کنار پیاده‌رو بایستی، کتاب را در دستت بگیری و رو به عابرانی که می‌گذرند داد بزنی که: هی آقا! شما این کتابو خوندین؟! ببخشید خانوم! با شمام... آره با شما! این کتابی که تو دستای منه رو تا حالا خوندین؟! نه؟! آخه چطور... چطور می‌شه کتابی به این خوبی رو را تاحالا نخونده باشین؟!...
حالا نه این‌که چنین احساس کنم که تا کنون چنین کتابی نخوانده‌ام؛ و یا کمتر کتابی، این اندازه خواندنش برایم، لذت‌بخش و ویژه بوده!... نه از این حرف‌ها نیست... اما هرگاه کتاب خوبی به دستم می‌رسد و آن را می‌خوانم فکر می‌کنم باید چنین بکنم. کنار پیاده رو بایستم و...

درباره کتاب:


«تابستان قوها» نه تنهای نام زیبایی دارد؛ بلکه نقاشی روی جلدش هم الهام‌بخش است. اما غیر این دو ویژگی، دو موضوع قابل توجه دیگر نیز دارد. یکی نویسنده‌اش است که برایش خواهیم نوشت و دیگری جایزه‌ مشهور «نیوبری» است که نصیب این کتاب و نویسنده‌اش شده است. جایزه معتبر و مشهور جهانی که گرچه به ادبیات نوجوان اختصاص دارد اما معمولا به آثاری اختصاص می‌یابد که برای بزرگ‌ترها نیز خواندنی و آموزنده‌اند.
داستان در حال و هوای دختری چهارده ساله به نام «سارا» است که به قول خودش مزخرف‌ترین تابستان عمرش را می‌گذراند! نویسنده چنان به حالات روحی و روانی شخصیت‌های داستانش پرداخته که گویی با آن‌ها زندگی کرده و یا حتی خود آن‌ها بوده.
سارایی که در سن حساس چهارده سالگی هیچ از وضعیت خودش راضی نیست. او گمان می‌کند نه از زیبایی بهره‌ای برده و نه حتی سر زبانی برای حرف زدن دارد. و فکر می کند که پاهایش زیادی بزرگند و در این میان حتی بوی‌زی گربه خانگی‌شان هم مثل گذشته به او توجه نمی‌کند و...


تابستان قوها

درباره نویسنده:


«بتسی کورمر بایارس» نویسنده مشهور آمریکایی است که پیش‌تر در همین ستون، کتاب «شیفته تلویزیون»اش را معرفی کرده‌ایم. او درک عمیقی از مسایل و حالات درونی و روانی کودکان و نوجوانان دارد و این شناخت در جمله آثار او به خوبی مشهود است. او کارش را با روزنامه‌نگاری آغاز کرده و تا کنون کتاب‌های بسیاری برای کودکان و نوجوانان نوشته است.

یک گاز از کتاب:


«...سارا اخم کرد. او نه فقط از صدای بلند عمه ویلی بیزار بود؛ بلکه از رفتارهای دیگرش نیز دل خوشی نداشت: از امر و نهی کردنش به آن‌ها، از این‌که هرگز از ته دل به حرف‌شان گوش نمی‌داد، و... ازی این‌که احساسات او را جدی نمی‌گرفت. یک بار در داروخانه کارتر، چنان بلند اعلام کرده بود که یک شیشه شیر منیزی برای رفع یبوست سارا می‌خواهد که همه شنیده بودند!...»



مشخصات کتاب:


عنوان: تابستان قوها

نویسنده: بتسی کرومر بایارس

مترجم: پروین علی‌پور

قطع: پالتویی

تعداد صفحه: ۱۵۵

قیمت: ۲۵۰۰ تومان


این کتاب را می‌توان از فروشگاه کتاب آفتاب واقع در: مشهد، چهارراه شهدا، روبه‌روی شیرازی۱۴، پاساژ رحیم‌پور، انتهای پاساژ (با شماره تماس ۰۵۱۱.۲۲۲۲۲۰۴) تهیه نمود.

۵ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۲۷ بهمن ۹۲ ، ۲۰:۴۵
زهیر قدسی

جایی برای اخلاق نیست!


*قصه چی است؟ جوشکار ساده‌ای که برای شکار به دشت‌های جنوب آمریکا می‌رود، تصادفاً بعد از درگیری خونین دو گروه قاچاق‌چی مواد مخدر به صحنه می‌رسد. پول کلانی که در میان اجساد و مواد باقی مانده. و البته که او این پول را برمی‌دارد. و البته که برای نگه داشتن آن پول باید بجنگد. که پول همیشه صاحب دارد. و آن جنگ، می‌شود این قصه: «جایی برای پیرمردها نیست».

یا یک چیز دیگر؛ کلانتری که در آستانه‌ی بازنشستگی است و آخرین روزهای مأموریتش را سپری می‌کند. کلانتر از آدم‌های باقی مانده از آمریکای قدیم است. کلانتر نمی‌تواند این دنیای جدید را درک کند. و حالا در آخرین مأموریتش، با پرونده‌ای روبرو است که قاتلی غیرعادی در راه رسیدن به هدفی که مشخص نیست، یکسره آدم می‌کشد، به خشن‌ترین روش ممکن. آن قاتل احتمالاً بازمانده­ی همان درگیری ِ بالاست که حالا دنبال آن پول است. و مونولوگ‌های آن کلانتر از دنیایی که نمی‌تواند درکش کند، می‌شود این قصه. جایی برای پیرمردها نیست.

*«کارمک مک‌کارتی» در سال ۲۰۰۵، جایی برای پیرمردها نیست را نوشت. برادران کوئن در سال ۲۰۰۷ فیلمی از روی این رمان ساختند که برنده‌ی جایزه‌ی اسکار شد. جایی..، یک قصه‌ی مدرن در ژانر گانگستری است. قصه‌ای که در آن اتفاقات خیلی مهم نیستند بلکه این آدم‌ها و واکنش‌های‌شان است که مهم است. روابط انسانی. نگاه انسانی. و زوال انسانیت.



*داستان دو خط موازی دارد. یکی روایت دانای کل از اتفاقی که می‌افتد، آن مرد که آن پول را می‌دزدد و آن شخص که دنبال آن پول است، و دیگری روایت اول شخص کلانتری در آستانه‌ی بازنشستگی از شغلش و آمریکای پیرامونش. روایتی که هم‌پای جریان قصه جلو می‌رود و در کنار تصویر واقعی‌ای که قصه می‌دهد، انگار توضیحی تمام کننده است. توضیحات از بیرون یک راوی. برای مطمئن کردن مخاطب. داستان مک‌کارتی، قصه‌ی زوال انسانیت است. زوال اخلاق. روایت سرنوشت اندوه‌بار انسان معاصر. قصه‌ای که آن‌قدر بر انسان‌ها تاکید دارد که می‌تواند بر هر جغرافیایی صدق کند. و این آن را جهان‌شمول می‌کند.

نقطه‌ی قوت کتاب، بدون شک دیالوگ‌های نفس‌گیر آن هستند. دیالوگ‌هایی که کوتاه و موجزند. از شخصیت‌هایی که هیچ کدام فیلسوف و روشن‌فکر نیستند. دیالوگ‌هایی به شدت واقعی و شبیه زندگی. نویسنده، هوشمندانه بارِ روایت داستان را بر دوش دیالوگ‌ها گذاشته و خودش را بیرون کشیده است. این به واقعی شدن قصه به شدت کمک کرده است. که زندگی انسانی هم در واقع تشکیل شده از دیالوگ است نه چیزی دیگر. اما این دیالوگ‌ها با این‌که بین آدم‌هایی عادی شکل می‌گیرند، عادی نیستند. سرشار از مفهوم­اند. از روایت نگاه آن آدم‌ها به دنیا، تا روایت سلوک شخصی آن‌ها.

و آخر قصه؟ به همان اندازه‌ی تمام قصه، واقعی. همان اتفاقی می‌افتد که باید بیفتد. همان اتفاقی که آن جامعه و آن آدم‌ها می‌طلبند. هیچ آدم «خوبه»ای نیست که «برنده» بشود. آخر این قصه مانند زندگی واقعی است. همان چیزی است که باید باشد. مهم نیست که خوب یا بد. زشت یا زیبا.
*«- میدونی که داشتن تفنگ تو اماکن عمومی خلاف قانونه. نمیدونستی؟او هم همچین تفنگی.
- یه چیزی می‌خوام ازت بپرسم.
- بپرس.
- وقتی تیراندازی شروع بشه ترجیح میدی قانونی باشی یا مسلح؟»




مشخصات کتاب:

عنوان: جایی برای پیرمردها نیست

نویسنده: کارمک مک کارتی

مترجم: امیر احمدی آریان

ناشر: چشمه

قیمت:  ۶۵۰۰ تومان

تعداد صفحه: ۲۸۵



این کتاب را می‌توان از فروشگاه کتاب آفتاب واقع در: مشهد، چهارراه شهدا، روبه‌روی شیرازی۱۴، پاساژ رحیم‌پور، انتهای پاساژ (با شماره تماس ۰۵۱۱.۲۲۲۲۲۰۴) تهیه نمود.



پی‌نوشت:

معرفی این کتاب را دوستی که نمی‌خواست نامش فاش شود، نوشته. اگر کمی دقت کرده باشید هم این موضوع کاملا آشکار است! حالا نظرتان در مورد این شکل از معرفی کتاب چیست؟
۴ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۰۳ بهمن ۹۲ ، ۱۲:۲۸
زهیر قدسی

دل‌نویسی‌های پنهان

 

** هرکسی برای خودش دل‌نویسی‌هایی دارد. چیزهایی که برای خودش می‌نویسد و شاید خوش نداشته باشد که شخص دیگری آن‌ها را بخواند. نامه‌هایی یواشکی که بین دلش و خدایش رد و بدل می‌شود. گاهی بزرگ می‌شوی و می‌بینی چه چیزهای کوچکی دل‌نگرانت کرده بود و گاهی هم –خدای ناکرده- پیش می‌آید و به احساس زلال و دریای درونی که داشتی و آن‌ها را به فراموشی گذاشتی، رشک می‌بری. ولی باز هم خوب است؛ باز چیزی برای خودت به یادگار گذاشته‌ای تا بعدها دل‌خوشی‌ها و دل‌نگرانی‌هایت را مرور کنی و ببینی چه کرده‌ای؟!


** «نامه‌های یواشکی» عنوان کتابی است از «سیده‌زهرا برقعی». کتابی است با نثری ساده و شاید مناسب مخاطب دبیرستانی. کتاب کوچک و مختصر است و از چهل نوشته تشکیل شده. چهل نوشته که هرکدام به بهانه آیه‌ای از آیات نور نوشته شده است. نمی‌توان این یادداشت‌ها و دل‌نویسی‌ها را تفسیری از آیات دانست و خود نویسنده هم چنین ادعایی ندارد و در پیش‌مقدمه کتابش این‌گونه ادعا می‌کند که این کتاب حاصل کشف‌هایی است که او از آیات قرآن داشته و او خود را مخاطب این کتاب و کلماتش فرض کرده و در حد خودش و درکش آن‌چه درکش شده را نوشته و این کتاب کوچک، حاصل خرده‌کشف‌های اوست. و در پایان هم یادآور می‌شود که این کتاب تفسیر و تاویل آیات نیست و فقط گامی است در جهت نزدیک‌تر شدن به معنای واژه‌های نور.



کتاب چنان‌که گفته شد ساده و بدون هیچ‌پیچیدگی است. و هر بخش کتاب که تقریبا یک صفحه است، هر کدام عنوانی دارد و اشاره‌ای کم‌رنگ به یکی از آیات قرآن، که در پایان کتاب این آیات و ترجمه‌شان، جهت توجه دادن بیش‌تر مخاطب منتشر شده است. کتاب صفحه‌آرایی مناسبی دارد و درلابه‌لای صفحات برمی‌خوریم به تصاویری سیاه و سفید که بی‌ربط با مضامین کتاب نیست. وقتی با این کتاب مواجه شدم به یاد کتاب «نامه‌های خط‌خطی» خانم نظرآهاری افتادم، با این تفاوت که شاید نثر این کتاب در مقایسه با کتاب نامه‌های خط‌خطی اندکی رسمی‌تر باشد.



بهتر است برای هم‌دل شدن با این کتاب یکی از بخش‌هایش را بخوانیم:

** «...تکلیف‌مان کرده‌ای، تا دل‌بستگی‌هایمان کم شود. تا مبادا روزی بیاد که دنیا را بیش‌تر از آخرت دوست داشته باشیم. می‌گویی انفاق کن و ته کلامت، این نکته سنجاق شده که: هرچقدر ارزش چیزی که انفاق می‌کنی برای خودت بیش‌تر باشد، ارزش خودت پیش من بالاتر می رود...

می‌گویی: منت نگذار. می‌گویی: آن‌چه را داده‌ای فراموش کن. می‌گویی: تو بده، من از همه ترس‌ها ایمنت می‌کنم. و به تو آرامش می‌بخشم. اما خدا! این‌که می‌گویی خیلی سخت است. بخشیدن چیزی که دوستش داریم، گاه مثل جان کندن می‌ماند. انگار هنوز بند ناف‌مان را نبریده‌اند. انگار هنوز وصل به دنیاییم و وابسته رنگ و لعاب آن شده‌ایم. ما در انفاق کردن سخت بخیلیم خدا!»




مشخصات کتاب:

عنوان: نامه‌های یواشکی

نویسنده: سیده‌زهرا برقعی

تعداد صفحات: ۱۴۴

قطع پالتویی

ناشر: نشر معارف

قیمت: ۲۳۰۰تومان


این کتاب را می‌توان از فروشگاه کتاب آفتاب واقع در: مشهد، چهارراه شهدا، روبه‌روی شیرازی۱۴، پاساژ رحیم‌پور، انتهای پاساژ (با شماره تماس ۰۵۱۱.۲۲۲۲۲۰۴) تهیه نمود.



۱۳ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۱۱ دی ۹۲ ، ۱۵:۱۰
زهیر قدسی

نگاهی دوباره به قیامی جاودانه


پیش از معرفی:

*‌ برخی وقایع تاریخی با همه ابعاد وسیع و عمیق‌شان و با همه شهرت‌شان، گاه به واسطه غفلت ما و گاه به سبب عظمت واقعه آن‌چنان که باید و شاید شناخته نمی‌شوند، اگر چه بسیار درباره‌شان شنیده باشیم و اگر چه چند ماه در سال را برای بزرگداشت‌شان اختصاص دهیم باز هم مسئولیت‌مان برای کاویدن همه زوایای قابل شناخت آن کم نمی‌شود، بلکه به واسطه آن‌که عالمان بسیاری آن واقعه را تحلیل کرده و در حد وسع فکری و عملی‌شان درباره‌اش قلم زده‌اند مسئولیت‌مان سنگین‌تر نیز خواهد شد. قیام عاشورا که مبداء بسیاری تحولات دیگر در طول تاریخ شده است را می‌توان از این دسته وقایع شمرد، واقعه‌ای بس شگرف و تاثیرگذار که حرف‌های بسیاری برای همه نسل‌ها و عصرها دارد.




درباره کتاب:

از میان آثار فراوانی که برای بررسی و جستار در قیام امام حسین(ع) به رشته تحریر درآمده بی‌گمان کتاب«قیام امام حسین(ع)» اثر دانشمند معاصر «دکتر سید جعفر شهیدی» جایگاه خاصی دارد، این کتاب که به بررسی زمینه‌های تاریخی قیام،‌ اصل قیام و پیامدهای آن پرداخته، با خطی داستانی نوشته شده، که البته در دل سطر به سطر آن می‌توان تحلیلی تاریخی اما دل‌چسب و روان را یافت. ‌از همین روی برای مخاطبی که هنوز با کتب تخصصی تاریخی انس و الفتی ندارد بسیار مطلوب و پرفایده‌ست. نویسنده در این کتاب سعی نموده به این سوال پاسخ گوید که چرا تنها پس از پنجاه سال بعد از رحلت پیامبر گرامی اسلام حضرت محمد(ص)، نوه عزیز و مورد اکرام او را که درباره‌اش فرموده است «حسین از من است و من از حسین» آن‌چنان جنایت‌آمیز به شهادت می‌رسانند و خانواده‌اش را به اسارت می‌برند؟ مگر بر سر جامعه اسلامی پس از پیامبر چه آمده بود که چنین سرنوشتی برای عزیزترین افراد خاندان او رقم خورد؟ آن هم در زمانه‌ای که هنوز تعدادی از صحابه و بسیاری از تابعین در عرصه جامعه حضور داشتند، چرا باید نوه پیامبر و فرزند علی(ع) و فاطمه زهرا(س) چنین مظلومانه به قربان‌گاه برود؟ نویسنده تلاش کرده جامعه و مردم آن دوره تاریخی را بشناساند و نیز سعی نموده هدف ارزشمند امام را مورد ارزیابی قرار دهد در حالی‌که آن‌چنان هنرمندانه خط داستانی را حفظ کرده که مخاطب را با خود همراه می‌کند و او را به فکر وامی‌دارد.


درباره نویسنده:

استاد «سید جعفر شهیدی» از پژوهشگران ارزنده ادبیات فارسی و تاریخ اسلام به شمار می‌رود. وی علاوه بر تحصیلات دانشگاهی تا مقطع دکترا، در حوزه نیز به تحصیل علم پرداخته و نزد اساتیدی چون«سید حسین طباطبایی بروجردی» و «سید ابوالقاسم خویی» تلمذ کرده است.  او آثار و فعالیت‌های ارزشمندی در حوزه ادبیات و تاریخ اسلام از خود به جای گذاشته که از جمله آن می‌توان هم‌کاری در تدوین «فرهنگ معین» و «لغت‌نامه دهخدا» و غیره در زمینه ادبیات و ترجمه «نهج‌البلاغه»، نگارش کتاب «تاریخ تحلیلی اسلام»، «زندگانی فاطمه زهرا(س)»، «زندگانی علی‌بن حسین(ع)»، «زندگانی امام صادق(ع)» و ... را در زمینه تاریخ نام برد. از میان آثار او کتاب «پس از پنجاه سال» از شهرت بسیاری برخوردار است و علی‌رغم این‌که در سال 1357 به رشته تحریر در آمده، هنوز هم حرف‌های فراوان و تازه‌ای برای گفتن دارد.


یک جرعه از کتاب:

«...اما همین که محمد(ص) از این جهان رخت بربست، همین که اسلام از مرز جزیره فراتر رفت، همین که مردم غیر عرب با خوی و خصلت غیرقبیله‌ای این دین را پذیرفتند همین که در آمد‌های سرشار به مدینه سرازیر شد، و سران مسلمانان از درگیری در میدان جنگ به تن‌آسایی در کاخ و سرگرمی در کشت و باغ و مزرعه پرداختند، نشانه‌های آن اشرافیت فراموش شده به تدریج پدید آمد...»




مشخصات کتاب:

عنوان: قیام امام حسین (ع)

نویسنده: سید جعفر شهیدی

انتشارات: دفتر نشر فرهنگ اسلامی

تعداد صفحه: ۱۹۶

قطع: رقعی

 

این کتاب را می‌توان از فروشگاه کتاب آفتاب واقع در: مشهد، چهارراه شهدا، روبه‌روی شیرازی۱۴، پاساژ رحیم‌پور، انتهای پاساژ (با شماره تماس ۰۵۱۱.۲۲۲۲۲۰۴) تهیه نمود.



۴ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۷ دی ۹۲ ، ۱۰:۴۸
الهام یوسفی

شور و شینی عاشورایی در قالب کلمات!

پیش از معرفی:

*‌ عاشورا سرچشمه الهام بسیاری از جوش و خروش‌های هنر و ادب است. خروش‌هایی ادیبانه و شاعرانه. خروش‌هایی عارفانه و عاشقانه که همه و همه مدیون شهدای کربلاست. شهدایی که راه‌شان و خون‌شان عنصر حیات بود بر رگ‌های مرده و یخ‌زده بشر. جوهری بود برای قلم‌های افسرده و خاموش که از شکوه این عظمتِ نامیرا به وجدی شوریده‌وار درآیند و نَمی از اقیانوس عظیم انسانیِ جاری در آن واقعه را بر لب‌های لب‌تشنگان اعصار جاهلیت‌ ثانی بزنند تا آن روح بزرگ جوانمردی زنده بماند. از سویی نیز روایت‌گر شقاوت حیوان‌صفتانی باشد که در کالبد شریف انسانی پست‌ترین اعمال بشری را مرتکب شدند و لکه ننگی شدند بر دامان انسانیت!پربیراه نگفته‌ایم اگر ادعا کنیم  این راه را شعرا در طول تاریخ با طبع و قلم موزون‌شان بیش از دیگران به تصویر کشیده و می‌کشند...


مقدمه ای دیگر برای شعر عاشورایی:

*‌ شعر عَلَم سرفراز  این تصویرگری‌ست و شاعر، علمداری که در طول تاریخ آن را بر دوش‌های حساس و شکننده احساس خویش عاشقانه کشیده است. مگر نه این‌که محرم با پارچه کتیبه‌هایی منقش به اشعار «محتشم کاشانی» معنا می‌یابدکه «باز این چه شورش است که در خلق عالم است...» و مگر نه این‌که شور این احساس بی پایان در اندیشه شعر «عمان سامانی» در جریان است و زمزمه‌ای بر لب‌ها که «کیست این پنهان مرا در جان و تن...». و حالا این علمداری تا شعر معاصر شیعه نیز ادامه یافته است و شعرای معاصر آن را که رسالتی است زینب‌گونه برای پاسداشت روح حماسی و هدف والای عاشورا  بر دوش می‌کشند. در این میان نیز هر نوع قالب شعری خواسته است در حد خود ادای دینی کند. غزل، مثنوی، قصیده و رباعی...



درباره شین!

 *‌ مجموعه رباعیات شاعر رباعی‌سرای معاصر«جلبل صفربیگی» که همه حال و هوای عاشورایی دارند با نام «شین» توسط انتشارات «سپیده‌باوران» منتشر شده است. کتابی کوچک جیبی و بیست و هفتمین کتاب از مجموعه کتاب‌های«شعر امروز» نشر سپیده‌باوران. با مقدمه شاعر گران‌قدر «یوسفعلی میرشکاک» درباره رباعی‌سرایی بالاخص در ساحت شعر آیینی. در مقدمه درباره  شاعر کتاب چنین آمده است: «جلیل صفربیگی  سال‌هاست که به عنوان یکی از رباعی‌سرایان معاصر نام و آوازه‌ای دارد و در ساحت شعر آیینی خود را ملزم به نوآوری می‌داند  و بر آن است که شعر شیعی را به ویژه در نسبت با ماجرای کربلا در قالب رباعی متحول کند...» از دیگر آثار او می‌توان به «او نویسی»، «هیچ»، «کم‌کم کلمه می‌شوم»، «انجیلی به روایت جلیل»، «سونات بلوط» و ... اشاره کرد.

 

چند قطره رباعی:

*‌ افتاده به خاک، جسم بی پیرهنت

قطعه...قطعه، شده تن بی‌کفنت

حمد است و برائت است و اعراف و فجر

سی‌پاره قرآن مجید است تنت

 

*‌ فردا همه گویند سپهدار آمد

سقای حرم سید و سالار آمد

در دشت خروش و ولوله می افتد

گویند ابالفضل علمدار آمد

 

*‌ تیری که نداشت از خدا پروایی

حتی نگذاشت تا که دست و پایی

انگار که از سقیفه شلیک شده

هر شعبه اش آب می‌خورد از جایی




مشخصات کتاب:

عنوان: شین

نویسنده: جلیل صفربیگی

انتشارات: سپیده باوران

تعداد صفحه: ۹۱

قیمت: ۲۴۰۰ تومان

قطع: جیبی

 

این کتاب را می‌توان از فروشگاه کتاب آفتاب واقع در: مشهد، چهارراه شهدا، روبه‌روی شیرازی۱۴، پاساژ رحیم‌پور، انتهای پاساژ (با شماره تماس ۰۵۱۱.۲۲۲۲۲۰۴) تهیه نمود.



۶ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۰ آذر ۹۲ ، ۱۳:۲۰
الهام یوسفی

آیین فتوّت در آیینه کلمات!


* «...من یارانی باوفاتر و بهتر از یاران خود سراغ ندارم...» این فرموده حسین ابن علی(ع) در شب عاشورا است.

 درک اینکه چگونه خاندان پیامبر(ص) به این مرتبه از لیاقت رسیده‌اند که در زمره بهترین‌ها قرار بگیرند شاید چندان سخت نباشد اما چگونه یاران غیر هاشمیِ آن حضرت به این مرتبه و جایگاه رسیده‌اند، سوالی‌ست بس مشکل و سخت! علی‌الخصوص وقتی که می‌بینیم در این میان تعدادی نیز بوده‌اند که در روزهای آخر و حتی ساعات واپسین از لشکر شقاوت، به سپاه شهادت پیوسته‌اند و چنان صحنه‌هایی عاشقانه‌ای را به نمایش گذاشته‌اند که تاریخ را انگشت به دهان گذاشته است. این اصحاب که رسم وفا را به بشریّت آموختند، همانانی بودند که تا آخرین‌نفر پاسدار جانِ امام و خانواده ایشان شدند.


رسم وفا


«رسمِ وفا» نام کتابی‌ست به قلم خانم «رفیعه رضاداد» که گذری بر زندگی شهدای غیر هاشمی کربلاست و شاید پاسخی مختصر به این سوال باشد. مولف در بخشی از مقدمه‌اش می‌نویسد:«آنچه در کتب و منابع مختلف تاریخی –خصوصا کتب فارسی- به آن پرداخته شده عمدتا زندگی و شرح حال شهدای بنی‌هاشم و عدّه‌ی انگشت‌شماری است از غیر بنی‌هاشم چون حبیب بن مظاهر، حرّ بن یزید ریاحی و... و درباره سایر شهدا و یارانی که از خاندان بنی‌هاشم نبوده‌اند، متاسفانه فقط به ذکر نامی کوتاه، و یا توضیحی گذرا و عمدتاً ناقص بسنده شده است...» از این‌رو خانم رضاداد برای شفاف شدن زندگی این شهدا سراغ کتب و منابع تاریخی متعدد می‌رود -و از ۲۸عنوان کتاب که نام‌شان در پایان این اثر آمده استفاده می‌کند-  و به شرح حال ۹۰تن از شهدای غیر هاشمی که نام‌شان در زیارت ناحیه مقدسه امام زمان(ع) آمده و یاران دیگری که نام‌شان در این زیارت نیامده، می‌پردازد. نویسنده به شکل رسمی و مورّخانه قلم بدست گرفته، و هرآنچه در تاریخ درباره این شهدا آمده، و اینکه ایشان چگونه امام ملحق شده‌اند و در عاشورا چه کرده‌اند را نقل می‌کند. خانم رضاداد کمتر وارد فضای احساسی شده است؛ اما با این حال، چون خیلی مرتب و مختصر و مفید کتابش را نوشته، خواننده را به خوانِشِ خویش تشویق می‌کند. بخشی از شرح حال و شرح رزم «عَمرو بنِ جناده انصاری» یکی از شهدای نوجوان کربلا را با هم می‌خوانیم:

«...عَمرو، همراه پدر و خانواده‌اش از مکه تا کربلا آمد و در کربلا ملازم امام حسین(ع) بود. صبح روز عاشورا، پس از شهادت پدرش، او عازم میدان شد تا حسین بن علی(ع) را یاری کند. نزد آن حضرت رفت و اجازه خواست تا با دشمن بجنگد، امام فرمود: «پدر این نوجوان کشته شده، شاید برای مادرش سخت باشد و او راضی نباشد.»

عَمرو گفت: «به خدا قسم نه، مادرم خود به من دستور داده و لباس رزم بر تنم کرده تا شما را یاری کنم.» لذا امام به او اجازه داد و عَمرو به میدان رفت و چنین رجز می‌خواند:

امیری حُسَینُ و نِعْمَ الامیر

سُرورُ فوادِ البَشیر النَّذیر

عَلِیُّ و فاطِمَهُ والِدَه

فَهَلْ تَعْلَمونَ لَهُ مِنْ نَظیرْ

لَهُ طَلَعهُ مِثْلُ شَمْسِ الضُّحی

لَهُ عِزَّه مِثْلُ بَدْرِ مُنیر

عَمرو به دشمن حمله کرد و جنگید تا شهید شد. کوفیان سر او را از بدنش بریدند و به طرف سپاه امام حسین(ع) پرتاب کردند...



مشخصات کتاب:

عنوان: رسم وفا

نویسنده: رفیعه رضاداد

انتشارات: جام طهور

تعداد صفحه: ۲۲۲

قیمت: ۳۵۰۰ تومان

قطع: جیبی

 

این کتاب را می‌توان از فروشگاه کتاب آفتاب واقع در: مشهد، چهارراه شهدا، روبه‌روی شیرازی۱۴، پاساژ رحیم‌پور، انتهای پاساژ (با شماره تماس ۰۵۱۱.۲۲۲۲۲۰۴) تهیه نمود.

۵ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۹ آبان ۹۲ ، ۱۳:۰۹
زهیر قدسی

روایت زندگی تنها پیامبر زن


* به یاد دارم از سنین نوجوانی‌ام –شاید اول دبیرستان بودم- که تازه خریده بودمش و از آن پس هرساله، محرم و صفر که می‌آمد، در خانه‌مان روضه‌ای داشتیم؛ در قفسه کتاب‌هایم! گاهی من سراغش می‌رفتم و روضه‌خوان می‌شدم دیگران مستمع و گاهی برادرم. گاهی وقت‌ها برای خودم می‌خواندمش و هم روضه‌خوان می‌شدم و هم مستمع، و تنها با آن گریه می‌کردم. از آن سال تا همین سه سال پیش به گمانم روضه‌خوانی با این کتاب را ترک نکردم.

* «آفتاب در حجاب» اثری است از «سیدمهدی شجاعی». نویسنده‌ای که قلمش عموما گرد اسوه‌ها و اسطوره‌های دینی می‌گردد و حداقل 5 عنوان از آثار او به عاشورائیان اختصاص دارد؛ کتاب‌هایی مانند «پدر، عشق و پسر»، «سقای آب و ادب» را که در همین ستون پیش‌تر معرفی کرده‌ایم و «مردان و رجزهایشان» و «از دیار حبیب» را اگر عمری بود در سال‌های بعد معرفی خواهیم نمود.

آفتاب در حجاب

* آفتاب در حجاب روایتی است خواندنی و تاثیرگذار از پیام‌آور عاشورا، حضرت زینب(س) که به قلم شجاعی آمده. اگرچه کتاب در هر فصل و هر صفحه گریزی دارد به صحرای کربلا اما ویژگی این کتاب در این است که تا حدی حجاب از آفتاب آن حضرت برمی‌کند تا بتوانیم بهتر فهم کنیم صبری که زینب(س) را این‌گونه اسطوره می‌کند و دریابیم که گویا زینب از همان روز اول قرار بود در نینوا زینبی کند و ما را در هر عصر و زمانه‌ای که باشیم، دعوت به صبر و خروش کند! تا بفهمیم او هم باید صبر دیدن این‌همه مصیبت داشته باشد و هم توان بیان آن‌چه که دیده است. این کتاب چون عموم کتاب‌های شجاعی که در این قالب قرار می‌گیرند، رفت و برگشت‌هایی دراماتیک و نمایشی دارد و ما را از ادبیاتی دل‌چسب بهره‌مند می‌سازد.

* «عجب سکوتی بر عرصه کربلا سایه افکنده است! چه طوفانی دیگری در راه است که آرامشی اینچنین را به مقدمه می‌طلبد؟ سکون میان دو زلزله! آرامش میان دو طوفان!
یک‌سو جنازه است و خاک‌های خون‌آلود و سوی دیگر تا چشم کار می‌کند اسب و سوار و سپر و و خود و زره و شمشیر. و این‌همه برای یک تن؛ امام که هنوز چشم به هدایت‌شان دارد.
قامت بلندش را می‌بینی که پشت به خیمه‌ها و رو به دشمن ایستاده است، دو دستش را بر قبضه شمشیر تکیه زده و شمشیر را عمود قامت خمیده‌اش کرده است و با آخرین رمق‌هایش مهربانانه فریاد می‌زند: آیا کسی هست که از حریم رسول خدا دفاع کنئ؟ آیا هیچ خداپرستی هست که به خاطر او فریاد مرا بشنود و به امید رحمتش به یاری ما برخیزد؟ آیا کسی هست ...؟»




مشخصات کتاب:

عنوان: آفتاب در حجاب

نویسنده: سیدمهدی شجاعی

انتشارات: کتاب نیستان

تعداد صفحه: ۲۴۰

قیمت: ۹۰۰۰تومان

قطع: رقعی

 

این کتاب را می‌توان از فروشگاه کتاب آفتاب واقع در: مشهد، چهارراه شهدا، روبه‌روی شیرازی۱۴، پاساژ رحیم‌پور، انتهای پاساژ (با شماره تماس ۰۵۱۱.۲۲۲۲۲۰۴) تهیه نمود.

۵ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۴ آبان ۹۲ ، ۱۹:۵۵
زهیر قدسی


مرثیه‌ای برای کتاب و نمایشگاه

قرار بر این بود که در این‌جا (صفحه سرویس ادب و هنر)۱ چند خرده‌مصاحبه با مخاطبان کتاب‌خوان جیم، که روز پنج‌شنبه مهمان غرفه جیم می‌شوند داشته باشیم. قرار بر این بود که چند جیمیِ کتاب به دست را غافل‌گیر کنیم و از کتاب‌هایی که خریده‌اند پرس و جو کنیم. اما راستش هرچه به دستان بچه‌هایی که با لطف و نشاطی ویژه به دیدن بچه‌های جیم آمده بودند، خیره شدیم نتیجه‌ای حاصل نشد.

راستش اول زود قضاوت کردیم که: نکند بچه‌های جیم اصلا کتاب نمی‌خرند؟! یعنی این‌همه معرفی کتاب باعث نشده حتی یکی کتابی خریده باشد و...

اما بعد با خود گفتیم: حتما بچه‌ها از ذوق‌زدگی، اول به غرفه جیم آمده‌اند و بعدا کتاب‌هایشان را خواهند خرید! شاید هم کتاب‌هایشان را در ازدحام جمعیت نمی‌بینیم. و کلی شاید دیگر... تا خدای ناکرده شما مخاطب گرامی را بی‌خود و بی‌جهت متهم نکرده باشیم!

تا این‌جا هنوز در نمایشگاه نگشته بودیم. و فاجعه را به چشمان‌مان ندیده بودیم.

***

وقتی در میان جمعیت راه می‌گشودم (گرچه ازدحام جمعیت نسبت به روزهای پایانی نمایشگاه‌های قبلی کتاب کمتر بود اما همین اندازه هم بیش‌تر به ورم شبیه بود!) بیش از آن که تصور شود اوضاع وخیم می‌نمود. جمعیت یا به دنبال کتاب‌های درسی و غیردرسی‌شان بودند و یا بی‌هدف می‌گشتند و چهره‌ای مایوس داشتند. امیدوارم مسئولانی که آمار و ارقام بازدید از نمایشگاه و خرید کتاب به دست‌شان می‌رسد مطلع باشند که آمارها هرچه بگوید نشانه رضایت کتاب‌دوستان از نمایشگاه کتاب نیست!

دوستی می‌گفت: «بازدید از نمایشگاه مشهد هر سال برای اهل کتاب راحت‌تر می‌شود. کافی است مثل یک فرمانده که از لشکر خونین و مالین خود سان می‌بیند، سر را بدهی بالا و سینه را بدهی جلو و استوار و سریع قدم بزنی، بی‌کوچک‌ترین نیازی به درنگ! در کل نمایشگاه سه-چهار تا غرفه ارزش ایستادن و بازدید و تورق داشت...» که آن‌ها نیز با توان واقعی خود نیامده بودند. کسری‌هایشان بسیار و غرفه‌ها ناآراسته... نمایشگاه بیش‌تر به جمعه‌بازاری می‌مانست که هر فروشنده‌ای چند قلم جنس روی میز بساط کرده بود.


کلید شکسته و قفل

البته برای جویندگان کتاب باز هم کتاب‌هایی وجود داشت تا دست خالی برنگردند اما مگر همین تعداد کتاب را از کتاب‌فروشی‌ها راحت‌تر نمی‌توان خرید؟! بماند که متصدیان غرفه‌ها بیش‌تر همان کتاب‌فروش‌هایی بودند که از فرصت نمایشگاه برای تکان دادن بازار بی‌رمق کتاب استفاده کرده بودند اما با هزینه و انرژی بیش‌تر!

این‌بار وقتی می‌دیدیم که غرفه شیرینی و چیپس و ساندویچ به رسم سابق پرمخاطبند، مخاطبانشان را ملامت نمی‌کردیم که چرا کتاب نمی‌خرید؟! راز دست های خالی مخاطبان در کیفیت نمایشگاه و عناوین تکراری کتاب‌ها و کتابفروش‌هایی بود که به جای ناشران در نمایشگاه حاضر شده بودند و تا توانسته بودند کتاب‌هایی را که از نمایشگاه‌های قبلی روی دست‌شان مانده و در فروشگاه به فروش نرسیده بود را عرضه می‌کردند و این موضوع را می‌شد به راحتی فهمید.

با این‌همه، باید این روزهای بیمار را با تمام سختی‌هایش سپری کرد. باید با تمام بهانه‌های نسبتا موجهی که می‌توان برای کتاب‌نخوانی دست و پا کرد، سراغ این یار مهربان فراموش شده را گرفت و در آغوشش کشید تا شاید روزهای پیش رو به سامان‌تر شود...


پی‌نوشت:

۱. اول قرار بر این بود که این نوشته در صفحه ادب و هنر جیم منتشر شود اما تصمیم دگرگون شد و در ستون محرمانه مستقیم جای گرفت.
۲. این مطلب را بعد از نوشته نمایشگاه کتاب خراسان در سال ۱۴۰۰ نوشتم تا خدای ناکرده دیگران گمان نبرند که من به واقع چنین امیدی دارم.
۳ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۱۷ آبان ۹۲ ، ۱۱:۳۸
زهیر قدسی