جاکتابی

آرشیو کتاب‌نویسی‌هایمان در جراید مختلف

جاکتابی

آرشیو کتاب‌نویسی‌هایمان در جراید مختلف

جاکتابی

جاکتابی عنوان ستونی است که نخستین‌بار در تاریخ بیست و هفت تیرماه سنه یکهزار و سیصد و هشتاد و هفت خورشیدی در صفحه چهاردهم جیم از ضمیمه‌ی جریده‌ی یومیه‌ی خراسان به طبع ‌نگارنده (زهیر قدسی) رسید و الی زماننا هذا به طبع می‌رسد. (برگرفته از مطلع الوبلاق/ پست شماره ۱) و اکنون دیر زمانی است که میزبان بازنشر معرفی‌های من و همسرم (الهام یوسفی) در جراید مختلف است.

از ارمیای ارمیا تا ارمیای بیوتن

با توجه به اینکه مخاطب معزز و کتاب دوست جیم مدتها بود؛ تقاضای معرفی کتاب داشت و با توجه به اینکه فصل گرم تابستان موقعیت مناسبی است تا بازار کتابخوانی هم داغ شود و با توجه تر به اینکه پدر و مادرهای شما جیم دوستان تقاضای فراوان داشتند که شما را در این ایام فراغت از کوچه و خیابان جمع کنیم و کلا برای اینکه کتاب چیز خوبی است. دبیر جیم صبح زود زنگ زد خانه مان و ما و اهل خانه را بیدار کرد که چه نشسته ای که باید کتاب معرفی کنی!!! ما هم خروس خوان با چشمان بسته نشستیم به معرفی کتاب ...


در ضمن اگر کتابی را برای معرفی به ما پیشنهاد دهید متشکر می شویم.

 

 در وادی ادب و هنر هرگاه به بن بست می رسیم؛ تصور می کنیم که دیگر راهی به سوی نوآوری و خلاقیت وجود ندارد، ولی افراد و آثاری ظهور می کنند که این پندار ما را زایل می کنند. به حقیقت قبل از کتاب «من او» مدتها بود که منتظر چنین اثری بودیم و این انتظار، می رفت که به یاس بدل شود. تا این که «من او»آمد و امیدی نو در دل دوستداران ادبیات کاشت! «من او»یی که حتما خیلی از شما آن را خوانده اید و یا لااقل تعریف آن را شنیده اید. این ستون تنگ را برای معرفی من او در نظر نگرفته ام که به قول شاعر از دست و زبان که برآید که از عهده وصفش به درآید؟!! ولی این را می خواهم بگویم که پس از خواندن«من او»  تصور نمی کردم رمانی با این همه تازگی و نوآوری حتی به دست خود امیرخانی خلق شود (اگر آن را خوانده باشید منظورم را می فهمید) . پس از خواندن این اثر بود که مهر «باطل شد» را بر تصور خود دیدم! و دریافتم که خلاقیت امیرخانی نمی خشکد. خواننده ای که شما باشید تاکنون حرصتان درآمده که به جای تعریف از این نویسنده، کتابت را معرفی کن! و نویسنده ای که مثلا من باشم به شما می گویم که تعریف و معرفی هر دو از یک ریشه یعنی عَرَفَ (شناخت) می آید. و این شناخت تا وقتی کتاب را نخوانید حاصل نخواهد شد. شما هم عمرا حاضر شوید وقت شریفتان را از دیدن تبلیغات تلویزیون بگیرید و برای خواندن کتاب بگذارید. (سانسورچی محترم جیم به اینجا که می رسد به خاطر اهانت به مخاطب فرهیخته جیم بقیه جملات را خط می زند و من با هزار زور و زحمت اجازه می گیرم تا اینجا را نگه دارد!)

باور کنید این همه پرت و پلاگویی ،متاثر از فضای جیم است که پر است از: جفنگیات، جنگولیات، جلفیات و...(این قسمت را هم سانسورچی محترم به علت ضیق وقت ندید وگرنه حذف می کرد)

بیوتن

اگر «ارمیا» را خوانده باشید و «بیوتن» را هم بخوانید؛ خواهید فهمید که بیوتن ادامه زندگی ارمیاست ولی ادامه داستان وی نیست، یعنی با داستان و فضای جدیدی رو به رو می شویم زیرا داستان مربوط به سالها بعد می شود زمانی که آرمان و ایده آل و حقیقت به سخره گرفته می شود با این اوصاف باز هم گریزهایی به گذشته ارمیا می شود که این باعث خواهد شد خود کنار «ارمیا» را هم بخوانید.

اگر ارمیای «ارمیا» را تنها یافتید؛ ارمیای «بیوتن»به مراتب تنهاتر است. ارمیایی که نه تنها، تنهاست بلکه پرصداییِ اطراف مجال توجه به ندای درونی اش را از او گرفته است. در عصری که : «کلُّ دَرهم عِندَهم صَنَم»که هر درهم نزد ایشان بتی است. ارمیا در جایی زندگی می کند که او را تنها نمی گذارند تا به تنهایی اش بگرید. جایی که آسمان خراش ها نه فقط دل آسمان را خراشیده اند که جایی برای دیدن آسمان هم نگذاشته اند.

نویسنده با ذهن توانای خود بین کلمات و تصاویر پل هایی می زند که شاید به نوعی سینمایی محسوب شود از فِید کردن تا دیزالو و...

در نهایت این شما هستید که باید این کتاب زیبا را بخوانید و ببینید این تعریف ها ره به جایی نبرده است!!!

 

منتشر شده در تاریخ۲۷/۴/۸۷

۷ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۲ مهر ۸۷ ، ۰۰:۵۵
زهیر قدسی

ازین لذت نمی‌برم که هر روز به سراغ وبلاگم روم و آمار بازدیدکنندگانش را بنگرم. بلکه بیش‌تر خوش دارم دیگران نیز در حظّ من از آنچه خوانده‌ام شریک شوند و چه بهتر که آنان نیز مرا از خوان نعمت کتب مورد علاقه‌شان محروم نسازند.

جاکتابی ستونی است که نخستین بار در تاریخ بیست و هفت تیرماه سنه یکهزار و سیصد و هشتاد و هفت خورشیدی در صفحه چهاردهم جیم از ضمیمه جریده یومیه خراسان به طبع ‌نگارنده رسید والی زماننا هذا به طبع می‌رسد.

به هر تقدیر زمانی به صرافت ایجاد این وبلاگ افتادم که دیدم این فضای مجازی امکان ارتباطی دوسویه را فراهم می‌آورد و مونولوگ این بنده را مبدل به دیالوگ می‌سازد.

از طرفی فضای خفقا‌ن‌آور پانصد کلمه‌ای این ستون مرا به ستوه آورده بود.

واما چند نکته:

یکم: اگر مخاطب خود جیم هستید اعلام کنید تا بیشتر تحویلتان بگیرم!!!

دویّم: معرفی‌هایی که در این وبلاگ می‌آید ممکن است مفصل‌تر از آنی باشد که در جیم دیده‌اید.

سیّم: نه مدعی نقد کتاب‌ها هستم و نه خوش دارم که ما حصل تلاش مؤلفین را به نیشتر نقد مجروح کنم. پس همانگونه که در بعضی یادداشت‌ها اشاره کرده‌ام کتاب‌ها را فقط معرفی می‌کنم.همین!

چهارم: بی خیال! همان قبلی‌ها را دقت کنید؛ باقی پیش‌کشتان!

۱۲ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۰۲ مهر ۸۷ ، ۰۰:۴۲
زهیر قدسی