*اگر خاطر مبارکتان باشد یکبار از «علی موذنی» در این ستون -آن زمان که اینقدر تنگ نبود- نوشته بودیم و کتاب «نه آبی، نه خاکی»اش را معرفی کردیم. از تعدد و کیفیت آثار او و اینکه نثر او و پرداختش چقدر زیباست صحبت شد. «نهآبی، نهخاکی» یک داستان بلند بود با موضوع جنگ و دفاع مقدس، اما اینبار میخواهیم کتاب «شعر به انتظار تو»ی او را به معرفی بنشینیم.
*سالها پیش اولین داستانی که از موذنی خوانده بودم «قاصدک» بود. داستانی که از زبان یک مادر روایت میشد و پرداختِ این روایت و لطافت در نوع بیان و نگاه به نحوی بود که باورِ اینکه نویسنده داستان یک مرد است را سخت میکرد! آن زمان این داستان به صورت یک کتابچة آبیرنگ چاپ شده بود و اکنون یکی از داستانهای همین کتابِ «شعر به انتظار تو» است.
این کتاب شامل 22 داستان کوتاه است که محصول پانزده سال داستاننویسی موذنی است؛ یعنی از سال 59 تا 74. سیدمهدی شجاعی درباره کیفیت داستانهای او اینگونه نوشته است: «علی موذنی یکی از برجستهترین قصهنویسان ایرانی است. انتخاب سوژههای جذاب و منظرههای بدیع، شناخت و تسلط نسبت عناصر داستان، نثر روان و صمیمی و تاثیر گذار و دیالوگهای محکم و حساب شده، مجموعه عواملی است که به داستانهای علی موذنی، ویژگی خاص و منحصر به فرد بخشیده است. گرایش او به فیلمنامه نویسی در سالهای اخیر سبب شد که نامش در فهرست قصهنویسان معاصر کمرنگ شود.»
از نکات قابل تامل در داستانهای موذنی، انتخابهای او در شکل و فرمِ روایت است که اگرچه شاید در این زمان کمنظیر نباشد ولی در مقایسه با داستانهایی که در آن زمان به دست نویسندگان ایرانی تحریر میشد واقعا ویژه به نظر میرسد و او را- از گمان این نویسنده- پیشآهنگ داستاننویسانِ همنسل خود میکند. سوژههایی که او برگزیده، متعدد و متنوع است. نویسنده، مفهوم و پیامی را که میخواهد در اثنای داستان به مخاطبش منتقل میکند، و در عین حال مخاطب با توجه به زمان نگارش داستان، به یک شناخت اجتماعی-تاریخیِ متفاوت میرسد. امیدوارم این بخش کوتاه از داستان قاصدک گویای زیبایی قلم موذنی باشد:

پشت لبهای بستهاش پوف کرد و خندید. برنجها پخش شدند تو سفره. گفت: «قیلی ویلی...» و قهقهه زد: «قیلی ویلی...» و زد روی زانوش و یکوری شد...
*این کتاب را میتوان از انتشارت کتاب آفتاب واقع در چهارراه شهدا، روبهروی شیرازی۱۴، پاساژ رحیمپور، انتهای پاساژ تهیه نمود. شماره تماس: ۰۵۱۱.۲۲۲۲۲۰۴



*«ترنّم داوودی سکوت» عنوان مجموعه غزلهای «قربان ولیئی»، این شاعر ستوده و تواناست. شاعری که کارش فراتر از بازی با کلمات و عبارات تکراریست و با تاسف باید اعتراف نمود که شعر و کتابش بیش از اینها ارزش شهرت و فراگیری دارد. ترنم داوودی سکوت از آن کتابهایی نیست که لازم باشد در میان اوراقش، به زحمت، به دنبال شعری ناب بگردی. او به راحتی این واقعیت را اثبات کرده که: در دل قالبهای کهنهای، مانند غزل، هنوز تعابیر بِکر و دستنخوردهای وجود دارد که منتظر دستی لایق است. شاعر زمانی لایق صید شهود میشود که روح خود را برای دگرگونه نگریستن به عالم هستی، فربه کرده باشد. و روح آن زمان فربه میشود که از تُنگِ تَنگِ عادتها و روزمرگیها خارج شود. شاعر وقتی تابِ سکوت و تنهایی، در پیلۀ خویش را نداشته باشد چگونه میتواند پروانه را ـ آن زمان که بالش را به شعلههای نور روشن میسازد- فهم کند؟ خوشا بیکرانگیِ شاعران دریادل! از قربان ولیئی، جز اینکه متولد 1349 در شهرستان صحنه، واقع در استان کرمانشاه است و اینکه مدرک کارشناسی ارشدش را در رشته زبان و ادبیات فارسی از دانشگاه تهران اخذ نموده، چه میتوان گفت؟ اصلا اینها چه ارزشی دارد وقتی او شاعری آئینهدل است. بهتر است بیخود زحمت توصیف اشعار او را به خود ندهم که به قول خودش: «شرمندهام... اسیر عبارات ماندهام».
