لئوناردو داوینچی، رافائل، میکل آنژ و…
*«هنر متعهد، تعهد هنری، هنرمند متعهد و...»
شاید اینها بهنظر مفاهیم ساخته شده قرون جدید باشند. مفاهیمی که لابد ما ساختهایم و خواستهایم به ذهن انسان قرن بیستمی بچپانیم تا مثل ما متعهد بار بیاید! اما داستان خیر و شر قدیمیترین افسانه ذهن بشر است. داستان اهریمن و اهورا که در بستر هر فرهنگ و تاریخی به شکلی خود را مینمایاند و هنر مسئول است به نظم یا نثر، با نتهای موسیقی یا با رنگ و بوم و قلممو این دو چهرهزشت و زیبا را به تصویر کشد. چرا راه دور برویم؟ همین ایران باستان خودمان که نماد شر و بدی را اهریمن میداند و نماد خیر و نیکی را اهورا، وسرانجام تاریخ نیز با پیروزی نهایی خیر است. و هنر هم مسئول بیان همین چیزهاست مثل یک نقاشی یا یک پرتره که میتواند تصویر یک شیطان باشد یا یک فرشته و یا تصویری از دوزخ و بهشت.
*روسها در نویسندگی ید طولایی دارند. پدر همه رماننویسهای دنیا را بیاغراق میتوان «لئون تولستوی» دانست با آن شاهکار بیبدیلش یعنی «جنگ و صلح ». اما در میان داستاننویسهای قهار روسی از داستایوفسکی و شولوخوف و پوشکین که بگذریم، «نیکلای واسیلیویچ گوگول» هم نه فقط به خاطر آثارش بلکه به خاطر نام خانوادگی بامزهاش حتما در خاطرمان مانده! نویسندهقرن نوزدهمی که فقط 43 سال عمر کرد اما آثارش شهرت جهانی یافت. «داستانهای شامگاهان»، «تاراس بولبا»، «نفوس مرده»، کمدیِ «بازرس دولتی» و «عروسی»، «یادداشتهایی معتبر از نامههایی به دوستان» و… از آثار به جای مانده از اوست.
*«پرتره» داستانی است در 2 بخش و تقریبا کوتاه که حکایت همان خیر و شر است به زبان دیگر. خیری که در همه جای داستان جریان دارد و شری که فقط یقه بعضی را میگیرد بیآنکه خود فرد ذرهای بفهمد زیر پوستی و آرام زندگی او را در خود میگیرد و از قضا همه این به شرافتادگان هنرمندند! داستان روایت جوان نقاش و با استعدادی به نام «چارتکوف» است که در فقر و فلاکت هنرمندانه و متعهدانهاش غوطه می خورد اما حاضر نیست قلمموی سحرآمیزش را برای پول و سکه بفروشد و نمیخواهد چون نقاشان تاجرپیشه هنرش را تقدیم سکههای پرزرق و برق اعیان و اشراف روسی کند تا چهره متکبرانه و فخرفروشانه زنان اشرافی را به تصویر کشد. چارتکوف به دنبال روح نقاشی است. اما شبی از شبهای آرامِ پترزبورگ، زندگی آرام و فقیرانه جوان، بیآنکه بخواهد و بداند دستخوش شری ناخواسته میشود. داستان در دو قسمت روایت شده است. در خلال هر دو بخش داستان، نویسنده اتفاقات مشابهی از چنین شری را به تصویر میکشد که نشان میدهد هنرمند یا نویسنده با هر بار تکان دادن قلماش یا قلممویش چه خدمتها و خیانتهایی که نمیتواند به بشر بکند. و ترجیح دادیم قسمتی از کتاب را بیاوریم که نصیحتِ نقاشی است به فرزندش که البته نصیحتی است برای همه هنرمندان تاریخ بشری...
*«…پسرم مدتی است که انتظارت را میکشیدم. تو اکنون در مسیری گام میگذاری که سرنوشتت بدان بستگی دارد. راهی که برگزیدهای پاک و بی آلایش است مگذار از آن منحرفت کنند… یک اثر عظیم هنری از هرآنچه که در این جهان وجود دارد ارزشمندتر است، به همان اندازه که آرامش آسمانی از هرآنچه که محکوم به نابودی است، والاتر است…»
عنوان کتاب: پرتره
نویسنده: نیکلای واسیلیویچ گوگول
ترجمه: پرویز همتیان بروجنی
انتشارت: چشمه
تعداد صفحات: 84
قیمت: 800تومان
*این کتاب را میتوان از انتشارت کتاب آفتاب واقع در چهارراه شهدا، روبهروی شیرازی۱۴، پاساژ رحیمپور، انتهای پاساژ تهیه نمود. شماره تماس: ۰۵۱۱.۲۲۲۲۲۰۴

* و اما کتابی که این هفته برای معرفی در نظر گرفتهایم متعلق به نویسندهای است که در همین ستون، از پدر ایشان -سیدمهدی شجاعی- چند اثر معرفی شده است. «سیدعلی شجاعی» نویسندهای جوان است که با کتاب «ستارههایی که خیلی دور نیستند» به خوبی استعداد و تواناییاش را در عرصه نویسندگی نشان داده، به تازگی نیز کتابی با عنوانِ «عاشقی به وقت کتیبهها» از این نویسنده جوان منتشر شده است. «ستارههایی که خیلی دور نیستند» شامل 12 داستان کوتاه است که در اصل باید هر کدام را جداگانه ارزشگذاری کرد اما به صورت کلی میتوان گفت که این مجموعه شامل چند سوژه جدید و چند سوژه نسبتا تکراری است که در هر دو حالت با پرداخت خوبِ داستانی، مخاطب خود را درگیر داستان مینماید.
این کتاب، شما را با اندیشه و شخصیت مردی آشنا میکند که از برجستهترین و سؤال برانگیزترین مردان تاریخ است، لااقل در تاریخی که نوشتهاند!
رباعی بالا از «میلاد عرفانپور» شاعرِ جوانِ شیرازی است که سابقه شاعری او به ایام نوجوانیاش بر میگردد. البته نام شیراز را که میشنویم ناخودآگاه ذهنمان شهری شاعرپرور را تداعی میکند. شهر شاعران بزرگی چون حافظ و سعدی که هرکدام میراثی جاودان، برای ادبیات ما محسوب میشود. عرفانپور یک رباعیسُرا است که تا کنون سه دفتر از وی منتشر شده است. اولین مجموعه او «از شرمِ برادرم» نام داشت. سپس مجموعه «پاییز بهاریست که عاشق شده است» منتشر شد و پس از چند سال، مجموعه «پادشهر» به تازگی انتشار یافت. شاید از نگاه برخی رباعی ـبه جهت کوتاه بودنـ یک قالبِ شعریِ ساده باشد اما اگر یکبار سعی کرده باشید یک پیامک جذاب و تاثیرگذار از خودتان تولید کنید به احتمال زیاد چنین گمانی نخواهید داشت. شعر عرفانپور دارای چند ویژگی است که به صورت مختصر به آنها اشاره میکنیم:
«بالهایت را کجا جا گذاشتی؟» شاید -تا حدّی- پاسخی باشد به همان سوال روزهای کودکی.
الی و مات فرزندان پدر و مادری دامپزشک هستند که پدر خود را از دست دادهاند و مادرِ “مات” علاقه فراوانی برای ادامه تحصیل او ـ دانشآموز نخبه و ممتاز مدرسه ـ در همین رشته دارد، اما مات تصمیم بزرگی در سرش میپروراند که حتی بتل اخمو (در داستان بخوانید چه کسی است!) را به غرولند وا میدارد، اما مات تصمیم خودش را گرفته و می خواهد بچههای فقیر و بدبخت آفریقا را شاد کند.