گلدون شکسته / عبدالرضا رضائینیا
پنجشنبه, ۱۱ آذر ۱۳۸۹، ۱۰:۵۰ ب.ظ
*دس نذار روی دلم، دلم کبابه دادشی!
این روزا دلا تو خطِ نون و آبه، داداشی!
حالمون رو پرسیدی، قربونِ او معرفتت
توی این هول و ولا خیلی خرابه دادشی!
دل کجاس؟ دیگه باهاس دنبال بیدلا بریم
این روزا، این طرفا بیدلی بابه، داداشی!
یه نسیمی اومد و دمید و ما عین حباب
نقش ما نقش برآبه و سرابه، داداشی!
چی شد اونجوری نشد؟ کجا؟ کیا؟ کدوم طرف؟
چه سوالایی دارم که بیجوابه داداشی!
*نمیدانم اولبار «گلدونِ شکسته» ـ این منظومه زیبا ـ را اگر با صدای دلنشین «سهیل محمودی» نشنیده بودم آیا تا این حد از خواندن این شعر لذت میبردم یا نه؟! معمولا هرکسی از لحاظ ادبی به نوعی تربیت میشود. و سخت میتوان ذائقه شعریِ کسی را تغییر داد. کسی که آموختۀ شعرِ حافظ شده باشد کمتر میتواند با شعر بیدل، با تمام ظرائف ادبی و هنریاش، ارتباط برقرار کند و احتمالا بالعکس. و همچنین تمامی سبکهای اخیر که به مجموعۀ شعریِ ما افزوده شده هرکدام بند و زنجیری میتواند باشد برای کسانی که آمادگیِ گرفتار شدن در این بندها را دارند! اما حقیقت آن است که توده و عموم مردم بدون در نظر گرفتن این قالبها، بیشتر با شعر «بیدروغ و بینقاب» مانوس میشوند. شعری که نه برای خوشآمدِ منتقدان سروده شده باشد و نه از برای خوشآمد -زبانم لال- مسئولان!
نمیدانم چرا شعر «عبدالرضا رضائینیا» این همه دلچسب و گیراست؟ گلدون شکسته، نه شعری است که واجآرایی خیره کنندهای داشته باشد و نه منظومهای است که از صنایع بدیعِ ادبی سرشار باشد و نه حتی از آن اشعاریست که در هر بیتش، کشف و حکمتی نهفته باشد! شاید رمزِ گیراییِ این منظومه فقط این باشد که شعری بیدروغ و بینقاب است. او فقط با زبان محاوره و البته با کنایه به اکنون، حسرتِ آن روزهایِ زلالی را روایت میکند که مردم به کمتر از فرشته بودن راضی نمیشدند! انگار، شما با خواندن این منظومه، به واقع پای دل شاعر نشستهاید و با غم و اندوه و حسرت او گریستهاید. «"داداشی"، مخاطب قیل و قالهای گلدون شکسته، انگار صمیمانهتر و زلالترِ همان واژه "برادر" است که دیگر در ذهنها و زبانها رنگ و طعم برادری ندارد، دریغا!»
این روزا دلا تو خطِ نون و آبه، داداشی!
حالمون رو پرسیدی، قربونِ او معرفتت
توی این هول و ولا خیلی خرابه دادشی!
دل کجاس؟ دیگه باهاس دنبال بیدلا بریم
این روزا، این طرفا بیدلی بابه، داداشی!
یه نسیمی اومد و دمید و ما عین حباب
نقش ما نقش برآبه و سرابه، داداشی!
چی شد اونجوری نشد؟ کجا؟ کیا؟ کدوم طرف؟
چه سوالایی دارم که بیجوابه داداشی!
اگه دوس داری تو هم یه روز به روبات برسی،
چِش ببند و خوب بخواب؛ زندگی خوابه دادشی!
اولش بنا نبود عاشقا دسبهسر بشن
اولش بنا نبود این قده دربهدر بشن
جای پر زدن به شادی تو هوای زندگی
گم و گور بشن تو این پیچو خمای زندگی...
*نمیدانم اولبار «گلدونِ شکسته» ـ این منظومه زیبا ـ را اگر با صدای دلنشین «سهیل محمودی» نشنیده بودم آیا تا این حد از خواندن این شعر لذت میبردم یا نه؟! معمولا هرکسی از لحاظ ادبی به نوعی تربیت میشود. و سخت میتوان ذائقه شعریِ کسی را تغییر داد. کسی که آموختۀ شعرِ حافظ شده باشد کمتر میتواند با شعر بیدل، با تمام ظرائف ادبی و هنریاش، ارتباط برقرار کند و احتمالا بالعکس. و همچنین تمامی سبکهای اخیر که به مجموعۀ شعریِ ما افزوده شده هرکدام بند و زنجیری میتواند باشد برای کسانی که آمادگیِ گرفتار شدن در این بندها را دارند! اما حقیقت آن است که توده و عموم مردم بدون در نظر گرفتن این قالبها، بیشتر با شعر «بیدروغ و بینقاب» مانوس میشوند. شعری که نه برای خوشآمدِ منتقدان سروده شده باشد و نه از برای خوشآمد -زبانم لال- مسئولان!
نمیدانم چرا شعر «عبدالرضا رضائینیا» این همه دلچسب و گیراست؟ گلدون شکسته، نه شعری است که واجآرایی خیره کنندهای داشته باشد و نه منظومهای است که از صنایع بدیعِ ادبی سرشار باشد و نه حتی از آن اشعاریست که در هر بیتش، کشف و حکمتی نهفته باشد! شاید رمزِ گیراییِ این منظومه فقط این باشد که شعری بیدروغ و بینقاب است. او فقط با زبان محاوره و البته با کنایه به اکنون، حسرتِ آن روزهایِ زلالی را روایت میکند که مردم به کمتر از فرشته بودن راضی نمیشدند! انگار، شما با خواندن این منظومه، به واقع پای دل شاعر نشستهاید و با غم و اندوه و حسرت او گریستهاید. «"داداشی"، مخاطب قیل و قالهای گلدون شکسته، انگار صمیمانهتر و زلالترِ همان واژه "برادر" است که دیگر در ذهنها و زبانها رنگ و طعم برادری ندارد، دریغا!»
*رضائینیا شاعر و نویسنده و مترجمی پُرکار و دقیق، و البته کمحاشیه و در مخاطبِ عام، کمآوازه است پس اجازه دهید شرحِ کارنامۀ کاریِ او را به زمانی دیگر موکول کنیم.
*این کتاب را میتوان از انتشارت کتاب آفتاب واقع در چهارراه شهدا، روبهروی شیرازی۱۴، پاساژ رحیمپور، انتهای پاساژ تهیه نمود. شماره تماس: ۰۵۱۱.۲۲۲۲۲۰۴
۸۹/۰۹/۱۱
در کمتر از 2 دقیقه
آپدیت لحظه به لحظه
بازدیدکنندگان وبلاگ خود را در وبلاگ نگهدارید
http://www.manmigam.com/rss-links/rss-links.html