رزیتاخاتون / سیدمهدی شجاعی
همیشه پای یک زن در میان است!
*معمولا در عالم جراید کمتر نشریهای پیدا میشود که ارزش آن را داشته باشد که همه صفحاتش را بخوانیم. (مثلا همین جیم، اگر جاکتابیاش را حذف کنی چه چیزی از آن باقی میماند!) باری، مهرماه 1374 بود که ماهنامهای به مدیرمسئولی و صاحبامتیازیِ «سیدمهدی شجاعی» به نام «نیستان» آغاز به کار کرد که مجموعهای از نویسندگان مطرح امروز و آن روز را در خود جای داد و همچنین بستری فراهم ساخت تا نویسندگانی که هنوز «اسمی» نشده بودند را در خود رشد دهد.
*«رزیتا خاتون» عنوان یکی از ستونهای طنز ماهنامه نیستان بود که خود شجاعی آن را قلم میزد. نام این ستون برخواسته از شخصی به همین نام بود که به شدت مدعی دفاع از حقوق جامعه نسوان بود، اما تاکید میشود که فقط مدعی بود و نه چیز دیگر! رزیتا خاتون همان گونه که از نامش پیداست از شخصیتی متضاد برخوردار است؛ یک پای در سنت فرو برده و پای دیگرش به دنبال فتح قلههای تجدد است. البته مقصود از سنت -در اینجا- بیشتر همان مفهوم کهنگی و عوامی است که البته چنین معنایی ندارد و منظور از تجدد هم همان چیزی است که فقط خود را در ظواهر نشان میدهد. رزیتا خاتون یکی از اهالی اتاق پشتی مجله نیستان است که با صدور بیانیه در دفاع از جامعه زنان، پلههای ترقی را چندتا چندتا طی میکند تا جایی که سر از مجلس در میآورد و حتی پس از آن مدعی ریاست جمهوری میشود و به قول خودش کابینت تشکیل میدهد! البته احتمالا سنِ سیاسیِ شما قد نمیدهد اما اگر نوشتههای این کتاب را برای بزرگترهایتان بخوانید و آنها هم به زمان نگارش این نوشتهها توجه کنند حتما شخصیت حقیقی رزیتا خاتون را در جامعه آن زمان پیدا خواهند نمود. به هرحال رسالت این مجموعه بیشتر نقد عوامزدگی در حیطه دفاع از حقوق زنان است که البته امروز شاید بیش از پیش شاهد آن باشیم.
*اما عاقبت آن چنان که گفتهاند زبان سرخ سر سبز بر باد داد و عدهای نوشتههای شجاعی را برنتابیدند و به بهانهای واهی او را به دادگاه مطبوعات فراخواندند. اگرچه شجاعی در این دادگاه از اتهامی که از ابتدا هم معلوم بود نابجاست، تبرئه شد اما به عنوان اعتراض نیستان را تعطیل کرد و آتش در نیستان انداخت. او به صورت طنز داستان دادگاهی شدنش را در یکی از داستانهای کتاب «غیر قابل چاپ» با عنوان «همیشه پای یک زن در میان است» مطرح ساخت که بعدها دستمایهای برای فیلمی به همین نام قرار گرفت. متن دفاعیه شجاعی در دادگاه مطبوعات، در پایان کتابش آمده است که خود از طنزی تلخ برخوردار است. اما حیف که این ستون آنقدر کوچک شده که جایی برای آوردن بخشی از کتاب باقی نمیماند. پس همه به اعتراض یک دقیقه سکوت کنید و به جیم یک پیامک بزنید!
*...سوال این است که برای اوقات فراغت چه طرحی دارید؟
رزیتا خاتون: طرح من این است که یک دانشگاه درست کنیم، اسمش را بگذاریم:«دانشگاه آزاد». جوانترها را بگذاریم درس بخوانند. بزرگترها را هم بگذاریم درس بدهند. هم هر دو نسل را سرِ کار گذاشتهایم، هم اوقات فراغتشان را پر کردهایم. در این پروژه، میتوانیم از جوانترها بیشتر پول بگیریم و به بزرگترها یعنی اساتید، کمتر پول بدهیم. با این مابهالتفاوت هم صفا کنیم...
*این کتاب را میتوان از انتشارت کتاب آفتاب واقع در چهارراه شهدا، روبهروی شیرازی۱۴، پاساژ رحیمپور، انتهای پاساژ تهیه نمود. شماره تماس: ۰۵۱۱.۲۲۲۲۲۰۴
خب این درد تو تنها نیست گرفتاریه و هزار دردسر شهریور را نرسیدی مطالعه کنی کتاب و حرف جدید در جاکتابی بگزاری اینطور است که باز زدی به صحرای کربلا و یادت از ان در و دیوار امد
خلاصه از گوگول و ابراهیمی به این طرف حالی ندادی که البت این عارضه در سایت کتاب افتاب اظهر من الشمس است حالا صد رحمت به در خانه خدا که سالی یک بار باز مشود تا با گلاب قمصر شستشویی کند سایت شما که همان سالی یک بار هم ...
زهیر جان دست تنها که نمیشود به قولی : سن که رسید به پنجا /فشار میاد به چندجا..الان که جوونی و سر حال اینجوری حال ما رو با این دو تا معرفی شهریورت میگیری وای به حال پیریت......