*یکی از مصیبتهایی که در رفتارهای اجتماعی با آن روبهرو هستیم «محکم گرفتن احتمالات است.» همه ما در روابط اجتماعی-کم یا زیاد- ناگزیر پیشداوری میکنیم اما مصیبت آنجاست که در این پیشداوری احتمال خطا را در نظر نگیریم و یکعمر -بیآنکه پیشفرضهامان را اصلاح کنیم- در غلطهامان بغلتیم! بیشک هرکه در این رهآورد موفق به پیشداوری کمتر و واقعبینی بیشتر شود جام سعادت را ربوده است. «جاکتابی» همانگونه که از نامش پیداست برای معرفی کتاب خلق شده پس با توجه و تامل به این مقدمه به معرفی کتاب «انسان، جنایت و احتمال» اثری از زندهیاد «نادر ابراهیمی» میرویم.
*«نادر ابراهیمی» از بزرگنویسندگانی است که معرفی او و شرح زندگی پر فراز و نشیبش صفحهها میطلبد که جایی برای آن نیست و باشد برای زمان و فضایی بهتر. به اختصار اکتفا میکنیم به این توضیح که: او در فروردین 1315 در تهران به دنیا آمد. در 13سالگی وارد مبارزات سیاسی شد که برای او بارها دستگیری و بازجویی و زندان رفتن را به ارمغان آورد. او در دو کتاب «ابو المشاغل» و «ابن مشغله» به شرح وقایع زندگی خود و کارها و فعالیتهای گوناگونی که انجام داده، پرداخته است. اگر بخواهیم آثار او و جایزههایی که از آن خود کردهاند را فقط نام ببریم بیشک تمام این ستون کوچک را پُر خواهد کرد! پس فقط اشاره میکنیم که او فقط 36 اثر را در ادبیات بزرگسال قلم زده و 46اثر هم برای کودک و نوجوان به یادگار گذاشته است و همچنین نمایشنامهها و فیلمنامهها و کارگردانی برخی آثار سینمایی و تلوزیونی... او سرانجام در سن 72سالگی در خردادماه سال87 این جهان را بدرود گفت.
*«انسان، جنایت و احتمال» داستان جنایتی است که اگرچه درابتدا خیلی محرض مینماید اما در ادامه در اصل وقوع و نحوه جنایت احتمالاتی فرض میشود که ذهن خواننده را درگیر خود میسازد. داستان از زبان یک وکیل تازهکار است که با خبر یک جنایت در روزنامه روبهرو میشود و تصمیم میگیرد دفاع از متهم را -که سیدبابا خان نام دارد- به عهده بگیرد. اتفاق در منطقه خراسان و در روستای لاجورد به شیوه شگفتانگیزی اتفاق میافتد. سیدبابا خان، مرد روستایی، متهم است که زن خود فاطمه را هنگام وقوع زلزله در خراسان به قتل رسانده، جسدش را در زیر دیوار پنهان کرده، سپس به شهر گریخته است. او قبلا با زنش اختلاف داشته و چندین بار برای جدایی از وی مسافت 170کیلومتری روستا تا شهر را میپیماید ولی دادگاه حمایت از خانواده حکمِ به سازش بین آن دو، داده است. در این داستان یک جنایت و احتمال آن و تمام عواملی که بر روی قضاوت دادگاه اثر میگذارد بررسی میشود. مانند حال و هوای حاکم بر متهم و دادستان و قاضی و...
*این کتاب را میتوان از انتشارت کتاب آفتاب واقع در چهارراه شهدا، روبهروی شیرازی۱۴، پاساژ رحیمپور، انتهای پاساژ تهیه نمود. شماره تماس: ۰۵۱۱.۲۲۲۲۲۰۴
* و اما کتابی که این هفته برای معرفی در نظر گرفتهایم متعلق به نویسندهای است که در همین ستون، از پدر ایشان -سیدمهدی شجاعی- چند اثر معرفی شده است. «سیدعلی شجاعی» نویسندهای جوان است که با کتاب «ستارههایی که خیلی دور نیستند» به خوبی استعداد و تواناییاش را در عرصه نویسندگی نشان داده، به تازگی نیز کتابی با عنوانِ «عاشقی به وقت کتیبهها» از این نویسنده جوان منتشر شده است. «ستارههایی که خیلی دور نیستند» شامل 12 داستان کوتاه است که در اصل باید هر کدام را جداگانه ارزشگذاری کرد اما به صورت کلی میتوان گفت که این مجموعه شامل چند سوژه جدید و چند سوژه نسبتا تکراری است که در هر دو حالت با پرداخت خوبِ داستانی، مخاطب خود را درگیر داستان مینماید.
«بالهایت را کجا جا گذاشتی؟» شاید -تا حدّی- پاسخی باشد به همان سوال روزهای کودکی.



