چهارده خورشید و یک آفتاب
چهارشنبه, ۷ بهمن ۱۳۸۸، ۱۰:۴۲ ب.ظ
چهارده آینه و یک تمثال
*سلام! ولادت امام رضامون مبارک! امیدوارم که خدای عزیز سرور و ابتهاجش را به برکت این روزها نصیب ما بفرماید.
خدمتتان عارضم که وقتی تصمیم گرفتم تا به مناسبت این عید بزرگ و البته ویژهنامه جیم یک کتاب با موضوع امام رضا(ع) که مناسب خوانندگانی مثل من و شما باشد معرفی کنم حقیقتا شرمنده شدم! نه اینکه بگویم کتاب خوب نبود؛ ولی اگر بوده بنده یا نمیشناختم و یا نخوانده بودم. به هر حال کتابی که برای معرفی این هفته برایتان در نظر گرفتهام. بیشتر معرفی یک مجموعه14جلدی است که هر کدام اختصاص به یک معصوم دارد و هر یک، نویسندهای مخصوص به خود، ولی با این حال میتوان گفت که از لحاظ فُرم و نوع انتخاب، این مجموعه از یک دستی و هماهنگیِ خوبی برخوردار است.
خدمتتان عارضم که وقتی تصمیم گرفتم تا به مناسبت این عید بزرگ و البته ویژهنامه جیم یک کتاب با موضوع امام رضا(ع) که مناسب خوانندگانی مثل من و شما باشد معرفی کنم حقیقتا شرمنده شدم! نه اینکه بگویم کتاب خوب نبود؛ ولی اگر بوده بنده یا نمیشناختم و یا نخوانده بودم. به هر حال کتابی که برای معرفی این هفته برایتان در نظر گرفتهام. بیشتر معرفی یک مجموعه14جلدی است که هر کدام اختصاص به یک معصوم دارد و هر یک، نویسندهای مخصوص به خود، ولی با این حال میتوان گفت که از لحاظ فُرم و نوع انتخاب، این مجموعه از یک دستی و هماهنگیِ خوبی برخوردار است.
*مجموعه «چهارده خورشید و یک آفتاب» زیر نظر مجموعه فرهنگی قلمستانِ اصفهان چاپ و منتشر شده است. هر جلدِ این مجموعه، از یکصد داستانک تشکیل شده است که داستانهایی از زمانِ ولادت، امامت و شهادت آن بزرگوارن را بیان میکند. هر کدام از این مجلدات به نامی، نامگذاری شده که هرکدام صفتی بر «آفتابِ» وجود آن معصوم است. به عنوان مثال کتاب«آخرین آفتاب» برای پیامبر اکرم(ص) یا «آفتاب بر نی» برای امام حسین(ع) و «آفتاب غریب» برای امام حسن(ع) و....
وقتی به سنّ نویسندگان این مجموعه، در شناسنامه کتابها توجه میکنیم، میبینیم که بیشتر نویسندگان این مجموعه نویسندههای همسن و سال من و شما هستند که با پختگی لازم دست به قلم گرفتهاند.
*این مجموعه بیشتر به کسانی توصیه میشود که از امامشان، بیش از اینکه امام چندم است، بخواهند بدانند. و البته بار آگاهی، گاهی بسیار سنگینی میکند برای کسانی که دلخوش به انجام برخی فرائض هستند. آنان که از امامشان فقط یک وجه را دیدهاند و چشمشان را به سیره زیبای ایشان بستهاند.
*در زیر بخشهایی از کتاب «هشتمین آفتاب» که برای امام رضا(ع) نگاشته شده آمده است. چه زیباست گامهایی که در جای گام امام قرار میگیرد و لبهایی که همانند لبهای امام حرکت میکند و سخن میگوید به همان نرمی به همان لطافت و به همان زیبایی...
«پیرمرد سرش را انداخته بود پایین. خجالت میکشید و معذرتخواهی میکرد.
امام با لبخند دلداریش میداد. رفته بود حمام. امام را نشناخته بود. کمک خواسته بود. امام هم پشتش را حسابی لیف کشیده بود.»
«گفتم:"پسر پیامبر! لباس سادهتری میپوشیدی بهتر نبود؟"
گفت:" دستت را بیاور جلو"
بردم. دستم را گرفت و برد داخل آستینش. دستم به لباس زبری خورد. لمسش کردم، خیلی خشن بود.
گفت:"این را برای سرکوبی نفسم پوشیدهام، برای خدا و آن یکی را برای مردم."»
وقتی به سنّ نویسندگان این مجموعه، در شناسنامه کتابها توجه میکنیم، میبینیم که بیشتر نویسندگان این مجموعه نویسندههای همسن و سال من و شما هستند که با پختگی لازم دست به قلم گرفتهاند.
*این مجموعه بیشتر به کسانی توصیه میشود که از امامشان، بیش از اینکه امام چندم است، بخواهند بدانند. و البته بار آگاهی، گاهی بسیار سنگینی میکند برای کسانی که دلخوش به انجام برخی فرائض هستند. آنان که از امامشان فقط یک وجه را دیدهاند و چشمشان را به سیره زیبای ایشان بستهاند.
*در زیر بخشهایی از کتاب «هشتمین آفتاب» که برای امام رضا(ع) نگاشته شده آمده است. چه زیباست گامهایی که در جای گام امام قرار میگیرد و لبهایی که همانند لبهای امام حرکت میکند و سخن میگوید به همان نرمی به همان لطافت و به همان زیبایی...
«پیرمرد سرش را انداخته بود پایین. خجالت میکشید و معذرتخواهی میکرد.
امام با لبخند دلداریش میداد. رفته بود حمام. امام را نشناخته بود. کمک خواسته بود. امام هم پشتش را حسابی لیف کشیده بود.»
«گفتم:"پسر پیامبر! لباس سادهتری میپوشیدی بهتر نبود؟"
گفت:" دستت را بیاور جلو"
بردم. دستم را گرفت و برد داخل آستینش. دستم به لباس زبری خورد. لمسش کردم، خیلی خشن بود.
گفت:"این را برای سرکوبی نفسم پوشیدهام، برای خدا و آن یکی را برای مردم."»
۸۸/۱۱/۰۷
سپاس