جاکتابی

آرشیو کتاب‌نویسی‌هایمان در جراید مختلف

جاکتابی

آرشیو کتاب‌نویسی‌هایمان در جراید مختلف

جاکتابی

جاکتابی عنوان ستونی است که نخستین‌بار در تاریخ بیست و هفت تیرماه سنه یکهزار و سیصد و هشتاد و هفت خورشیدی در صفحه چهاردهم جیم از ضمیمه‌ی جریده‌ی یومیه‌ی خراسان به طبع ‌نگارنده (زهیر قدسی) رسید و الی زماننا هذا به طبع می‌رسد. (برگرفته از مطلع الوبلاق/ پست شماره ۱) و اکنون دیر زمانی است که میزبان بازنشر معرفی‌های من و همسرم (الهام یوسفی) در جراید مختلف است.

۵۰ مطلب با کلمه‌ی کلیدی «داستان‌های خارجی» ثبت شده است

*اگر خاطر مبارک‌تان باشد چندی پیش، کتاب «نان زنان افسونگر» اثر «اُ.هنری» را خدمت عزیزتان معرفی کردیم و از سبک روایی ساده و درون‌مایه طنز داستان‌ها و همچنین پایان‌های غافل‌گیر کننده او نوشتیم و گفتیم که شخصیت‌های داستان‌های او اغلب آدم‌های معمولی نظیر فروشنده‌ها، خدمت‌کاران و... بوده‌اند. اما آن‌جا چیزهایی را ننوشتیم، که حالا برایتان بنویسم! مثلا این‌که او تاثیر بسیار ویژه‌ای در رواج داستان کوتاه‌نویسی در آمریکا داشته تا جایی که دوستان و مخاطبان اش چند سال پس از درگذشت او تصمیم گرفتند که به یاد او برای نویسندگان برجسته داستان کوتاه جایزه‌ای در نظر بگیرند و به این منظور کمیته جایزه‌ای تشکیل دادند. این کمیته در سال‌های اول سیاست و هدف خود را تثبیت و حمایت از داستان کوتاه قرار داد و نویسندگان جوان را به خلق داستان کوتاه تشویق می‌کرد. شیوه انتخاب داستان‌های برگزیده برای جایزه اُ.هنری خود داستان مفصلی دارد که به علت ضیق فضا از خیر آن می‌گذریم.


*اما کتاب «تماس» که به تازگی منتشر شده، مجموعه‌ای از 14داستان از 20داستانِ کوتاه برگزیده جایزه اُ.هنری در سال 2008 است. به هیچ عنوان نباید توقع داشت که این داستان‌ها شبیه همان‌هایی باشد که اُ.هنری صدسال پیش از این می‌نوشته زیرا همان‌گونه که روابط انسان‌ها در طی زمان شکل پیچیده‌تری به خود می‌گیرد باید این حال در داستان‌ها نیز نمود داشته باشد. فضای داستان‌های این کتاب -گرچه در همین سال‌های نزدیک نوشته شده‌اند- بیش‌تر مربوط زمان‌های دور می‌شود و شاید همین موضوع باعث شده که نسبت به داستان‌های امروزه، شکل کلاسیک‌تری داشته باشند.

تماس

*عموم داستان‌های موفق این مجموعه خلاف داستان‌های اُ.هنری از فضایی سرد و تاریک و تلخ برمی‌خیزد و برخی شدیدا ضربه‌زننده و تاثیرگذار است. مانند خود داستان «تماس» اثر «الکسی زنتنز» که روایتی است از زندگی مردم یک دهکده که مردانِ آن، زندگی خود را از طریق قطع درختان کاج و شناور ساختنِ آن‌ها در آب سرد رودخانه و در نهایت فروش الوارهای چوب، می‌گذرانند. تعاملی که این کارگران با مرگ ناشی از حوادثِ کار دارند و توصیفی که فرزند یکی از همین کارگران از زندگی مردم می‌دهد بسیار تکان‌دهنده و تلخ است. یا داستان «برای چه می‌خواهید بدانید؟» اثر «آلیس مونرو» که دو داستان موازی را با انقطاعی منظم پیگیری می‌کند. یکی جستجوی راوی داستان در مقبره‌ای قدیمی و تلاش برای یافتن پرسش‌هایی که او تصور می‌کند برای دیگران باید بی‌اهمیت باشد و دیگر کشف غده‌ای سرطانی در سینه او که آمیختگی با مرگ را دوچندان می‌کند. همچنین داستان «جنونِ دو نفری» اثر «ویلیام ترور» که داستان یک اشتباه و کنجکاوی مشترک کودکانه است که شکل جنایت به خود می‌گیرد و رفت و برگشت‌هایی از گذشته به زمان حال دارد و توصیف تاثیری که هر کدام از آن اتفاق گرفته‌اند. گفتنی است این سه داستان، منتخب برگزیدگان جایزه اُ.هنری درسال 2008 شدند.



مشخصات کتاب:

عنوان: تماس
نویسنده: الکسی زنتنز، ونتنر، آلیس مونرو، لوره سگال  و... (جمعی از نویسندگان آمریکا)
ناشر: کتاب نیستان
قطع: رقعی
تعداد صفحه: ۳۶۱
قیمت: ۶۶۰۰تومان
نوبت چاپ: نخست

این کتاب را می‌توان از فروشگاه کتاب آفتاب واقع در: مشهد، چهارراه شهدا، روبه‌روی شیرازی۱۴، پاساژ رحیم‌پور، انتهای پاساژ (با شماره تماس ۰۵۱۱.۲۲۲۲۲۰۴) تهیه نمود.


پی‌نوشت:

۱. بازدید و نظردهی‌تان در صفحه‌ی ختم ساغر مایه‌ی تشویق و سرور نگارنده خواهد بود.

۲. پس از مدت‌ها چنان دل لاجورد به درد آمد که به‌روز شد، سر بزنید.

۶ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۵ دی ۹۱ ، ۱۶:۵۳
زهیر قدسی
تابستان ۱۹۱۴



*«داستان، یعنی زندگی»! دقیقا نمی‌دانم این جمله از کیست!؟ به گمانم از خودم باشد، یعنی یک جورهایی خیلی شبیه افاضات خودمان است! شاید معنایش خیلی مبهم نباشد اما من همیشه با این انگیزه داستان خوانده‌ام که زندگی کنم، این‌طوری انگار از زندگی خودم در این گوشه دنیا پلی زده‌ام به زندگی دیگری در آن‌سوی عالم و شاید هم، گذشته و یا عالمی که خیالی است.(این البته بستگی دارد به شما و کتاب منتخبتان) و آن‌وقت از یک زندگی که زندگی خودم باشد ده‌ها زندگی را دیده‌ام و در ده‌ها زمان و مکان نفس کشیده‌ام و تجربه اندوخته‌ام. این برای من یعنی: زندگی!

*بعضی وقت‌ها آدم دوست دارد که سر و ته یک زندگی، که درآن سرک کشیده بیش‌تر از ۲۰۰ صفحه نباشد، اما گاهی این میل در بعضی آدم‌ها پایش را فراتر می‌برد و تا بیش از ۲۰۰۰ صفحه هم می‌کشد، که در این حالت کتاب یا زندگی مورد نظر می‌شود «چند جلدی»!  و من اولین مواجه‌ام را با این زندگی چند جلدی با «خانواده تیبو» آغاز کردم. رمانی فرانسوی به قلم نویسنده مشهور«روژه مارتن دوگار» و ترجمه بسیار عالی از«ابوالحسن نجفی». حق دهید اگر این ستون را برای معرفی رمانی با این حجم و محتوا مناسب ندانم.


خانواده تیبو


اما دلم نمی‌آمد دیگران را در این تجربه حیرت‌انگیز شریک نکنم،‌ و از زندگی‌ام در ماه‌هایی که به خواندن این شاهکار گذشت حرفی نزنم. خانواده تیبو سرگذشت خانواده‌ای ثروتمند و صاحب نام است که در دوره‌ای بس حساس که سرنوشت اروپا را برای قرون جدید رقم می‌زد در فرانسه زیسته‌اند؛ ابتدایی‌ترین سال‌های قرن بیستم را، سال‌های رقت‌بار جنگ اول جهانی. داستان نه صرفا سیاسی است و نه اجتماعی و نه عاشقانه، بلکه روایتی است موشکافانه از زندگی چند نسل،که در کشاکش با هم و جامعه‌شان تمامی این فراز و فرودها را تجربه کرده‌اند. آقای «اسکار تیبو» و پسر ارشدش «دکتر آنتوان تیبو» و پسر نوجوان و سرکشش «ژاک تیبو» هر کدام شاید نماینده شخصیتی باشند در آن روزهای پرتلاطم اروپا. داستان ابتدا روایتی یک‌نواخت دارد و خواننده بی‌حوصله را خسته می‌کند، اما وقتی تحمل کنید و بگذارید داستان با شما زندگی کند و شما با او، خواهید دید که پرده از روی اسرار بسیاری از پشت‌صحنه‌های قدرت‌های نوظهور در جنگ جهانی نخست بر‌می‌دارد و شما را بی‌آنکه خسته شوید با مناسبات دنیای ابرقدرت‌ها و البته تاریخ اروپای معاصر آشنا می‌کند، در همین بستر است که شما چند روایت عاشقانه را نیز دنبال خواهید کرد، مگر نه این‌که عشق جزیی از زندگی است؟ و ژاک البته محور داستان و همان روح سرکشی است که زمانه‌اش را تاب نمی‌آورد و....

اگرچه گرفتن جایزه نوبل ادبیات نیز گاهی با مناسبات سیاسی پیوند می‌خورد لیکن مارتن‌دوگار به راستی مستحق دریافت چنین جایزه‌ای بوده است. ناگفته نماند که عده‌ای از هواخواهان رمان‌نویسیِ کلاسیک این رمان را بزرگترین رمان قرن بیستم می‌دانند.


مشخصات کتاب:

عنوان: خانواده تیبو
نویسنده: روژه مارتن دوگا
مترجم: ابولحسن نجفی
ناشر: نیلوفر
تعداد صفحه: ۲۳۰۰ صفحه/ ۴جلد رقعی
قیمت: ۴۰.۰۰۰تومان (طبق آخرین استعلامات!)
نوبت چاپ: ششم

این کتاب را می‌توان از فروشگاه کتاب آفتاب واقع در مشهد، چهارراه شهدا، روبه‌روی شیرازی۱۴، پاساژ رحیم‌پور، انتهای پاساژ (با شماره تماس ۰۵۱۱.۲۲۲۲۲۰۴) تهیه نمود.


پی‌نوشت:

1. معرفی دیگری است به قلم توانای همسرم



۶ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۱۶ آذر ۹۱ ، ۰۸:۳۸
زهیر قدسی
سایه روشن زندگی!

** آیا باید شرم داشته باشم از این‌که اعتراف کنم با خواندن یک کتاب داستان -که رمان نوجوان نامیده می‌شود- چقدر اشک ریختم؟!
وقتی محمدجواد ۱۴ساله از این کتاب تعریف کرد و نمره ۴۰ از ۲۰ به آن داد –درحالی‌که چندان هم در نمره دادن دست و دل‌باز نیست!- آن اندازه حس کنجکاوی‌ام برانگیخته شد تا یک کتاب ۲۵۰صفحه‌ای نوجوانانه را بخوانم؛ در حالی‌که حداقل با خواندن یک کتاب همین اندازه‌ای از یک نویسنده کلاسیک یا مدرن، پز بیش‌تری سهم آدم می‌شود! اما مگر کتاب را برای پز و افاده‌اش باید خواند؟!


** رمان «خانه‌ی خودمان» بی‌شک یکی از تاثیرگذارترین کتاب‌های نوجوانانه‌ای بوده که خواندنش در این روزها نصیب نویسنده جاکتابی شده. داستانی که اگرچه احتمالا برای نوجوانان نوشته شده باشد اما مخاطب خود را به جرم کم‌سن و سالی، مورد کم‌توجهی قرار نمی‌دهد. و مانند بسیاری از کتاب‌هایی که شاهدیم از ضعف روایی و داستانی رنج می‌برند -و نویسنده را گمان بر این است که مخاطب نوجوانش چندان ملتفت این شلختگی و بی‌در و پیکری نخواهد شد- نیست. از همین روست که این کتاب به شایستگی برنده مدال طلایی جایزه نیوبری در سال ۲۰۰۵ می‌شود. مدالی که به نوعی مطرح‌ترین جایزه در ادبیات کودک و نوجوان در سطح جهان محسوب می‌شود و حتی مدال نقره‌اش برای نویسنده افتخارآفرین است.

** این کتاب روایتی است کودکانه از دختری ژاپنی‌تبار و ساکن آمریکا به نام کتی از خواهر بزرگ‌ترش لین. و در این کنار البته شرایط زندگی یک خانواده مهاجر و کارگر ساکن آمریکا را نیز می‌بینیم و شرایط اقتصادی ناجوانمردانه‌ای که در برخی کشورهای صنعتی وجود دارد. کتی برخلاف خواهر بزرگ‌ترش تنبل و بازیگوش است اما این‌ها از دوست‌داشتنی بودنش هیچ نمی‌کاهد. او نگاهی اسطوره‌ای و ستایش‌گرانه نسبت به خواهر بزرگ‌ترش دارد و هر دو به شکلی عمیق، سرشار از آرزوها و رفتارهای پاک و مقدسی‌اند که بچه‌هایی با این سن و سال دارند. نگاه کودکانه کتی نسبت به رفتارهای بزرگ‌ترها گاه شکل طنزآمیزی به داستان می‌دهد و این شیرینیِ طنز، آمیخته می‌شود با تلخیِ یک زندگی دشوار. تا جایی که گاه لبخند بر صورت گریان خواننده می‌نشاند و این خود نشانی از توانایی نویسنده برای ارائه یک داستان به واقع معتدل است. نه شیرینی‌های این زندگی انکار ناپذیرند و نه تلخی‌هایش اغراق شده.


** «...عمویم درست دو و نیم سانتی‌متر از پدرم قدبلندتر بود، اما شکم نرمی داشت. سال قبل که با مشت توی شکمش زدیم، این را فهمیدیم. همو دادش به هوا رفت و برای‌مان خط و نشان کشید. پدر و مادر ما را بدون شام به رختخواب فرستادند. آن‌ها معتقد بودند که زدن دیگران بدترین گناه است. دزدی در درجه دوم و دروغ‌گویی در درجه سوم بود. و من هنوز دوازده سالم نشده بود که مرتکب هر سه گناه شدم...»



مشخصات کتاب:


انتشارات افق /۲۵۲صفحه / چاپ سوم ۱۳۸۸/ قطع پالتویی/ ۳۵۰۰تومان

این کتاب را می‌توان از فروشگاه کتاب آفتاب واقع در مشهد، چهارراه شهدا، روبه‌روی شیرازی۱۴، پاساژ رحیم‌پور، انتهای پاساژ با شماره تماس ۰۵۱۱.۲۲۲۲۲۰۴ تهیه نمود.


پی‌نوشت: هنوز رایانه‌ی منزل‌مان ما را سر کار گذاشته و قصد درست شدن ندارد و از همین جهت جاکتابی دیرتر از پیش به‌روز می‌شود. ببخشایید.

در ضمن چنان‌که شاهدید مصداق ضرب‌المثل «موش تو سوراخش نمی‌رفت، جارو به دمش می‌بست» شده‌ایم و در جمله‌ی ذوبلاقین(!) قرار گرفته‌ایم و صفحه‌ای غیر کتابی گشوده‌ایم بر آنان‌که منت می‌نهند و قدم‌رنجه می‌فرمایند. وبلاگ نیم‌پز گونه‌ای شخصی از نوشته‌هایم است، اگر خدا همت دهد تا در آن قرارش دهم.

۱۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۷ مهر ۹۱ ، ۱۹:۴۵
زهیر قدسی

اندوهِ جنگل ارواح جیغ‌زن


* نقاطی در دنیا هست که ما فقط اسمی از آن شنیده‌ایم و خیلی حساس باشیم می‌دانیم در کدام کشور یا قاره است و چه مدل آب و هوایی دارد! یا نهایتا در فلان زمان فلان جنگ در آن روی داده...همین! خیلی هم که بشر دوست باشیم دل‌مان برای مردم بخت‌برگشته‌اش که در آن جنگ قتل عام شده‌اند می‌سوزد. مثل هیروشیما! مثل ویتنام! مثل فلسطین! اما هیچ‌گاه اندوه انسانی پشت این روی‌داد را درک نمی‌کنیم. یاد آن جمله رعب‌انگیز و تکان‌دهنده «هانس ماگنوس» در مقاله «نگاهی به جنگ‌های داخلی» می‌افتم که: «انسان‌ تنها گونه‌ای است که با برنامه و شوق و علاقه و در ابعاد گسترده برای قتل هم‌نوع خود طرح می‌ریزد، جنگ از عمده‌ترین ساخته‌های اوست.»

* اما ویتنام! آن گوشه‌ای از دنیا که همه می‌دانند زمانی با ‌سربازان آمریکایی دسته و پنچه نرم کرده و آمریکا به خاطر جلوگیری از اشاعه کمونیسم چه آتشی که بین ویتنام شمالی و جنوبی نسوزانده. اما عجیب است! این هم از مظلومیت مضاعف ملتی است که پس از 16 سال جنگ در خاک خود و کشته شدن بیش از 4 میلیون ویتنامی در شمال و جنوب در برابر تنها 58000 آمریکایی، تاریخ‌اش را همان سرباز آمریکایی بنویسد و در تمام کتاب‌ها و فیلم‌هایش مظلومیت و مصائب و زجرهای سربازان آمریکایی به تصویر کشیده شود. بدترین ظلم به ملتی کتمان مظلومیت آن است و بدتر از آن وارونه جلوه دادن آن!!!


* «بائو نینه»، نویسنده رمان «اندوه جنگ» که به گفته منتقدان «اولین اثری است که از منظر نیرو‌های ویتنامی به جنگ نگاه می‌کند»، در 17 سالگی وارد ارتش شد و در شمار ده تنی بود که از میان 500 نفر تیپ بیست و هفتم جوانان که در 1969 به جنگ اعزام شدند جان سالم به در برد. شاید این حضور طولانی در جنگ و لمس آلام و درد‌های عمیق جنگ از نزدیک، رمان او را بی‌نهایت باورپذیر و تلخ کرده است. اگر چه او ادعایی ندارد که همه وقایع رمان را بر اساس واقعیت نوشته اما نمی‌توان اندوه جاری در داستان را تنها زائیده ذهن نویسنده دانست. «نینه» در اندوه جنگ یک سرباز ویتنامی سرخورده را به تصویر می‌کشد که که زندگی او تجسمی است از همه ضربات مهلک جنگ بر پیکره روح انسانی اجتماع، همان که عوارض جنگ می‌نامندش، روانی، فرهنگی، سیاسی، اجتماعی و اقتصادی ...و بدتر از همه مرگ باورهای انسانی و عاشقانه.


*«...آن‌چه که باقی می‌ماند اندوه بود، اندوهی عظیم، اندوه زنده ماندن، اندوه جنگ. اما برای هوآ و بی‌شمار هم‌رزمان عزیز او، سربازان عادی بی‌نام ونشان، آن‌ها که برای دیگران و برای ویتنام از خود گذشتگی کردند، نام ویتنام را سرافراز کردند و تصویر زیبایی برای مقاومت ترسیم کردند، جنگ چیزی نبود جز واقعه‌ای وحشتناک و وحشیانه.»


انتشارات افق /264صفحه / چاپ یکم 1390 / قطع رقعی/ 5200تومان

این کتاب را می‌توان از فروشگاه کتاب آفتاب واقع در چهارراه شهدا، روبه‌روی شیرازی14، پاساژ رحیم‌پور، انتهای پاساژ با شماره تماس 0511.2222204 تهیه نمود.



پی‌نوشت: متاسفانه دچار قصه‌ی غم انگیزی شدیم و احتمالا تا اول مهرماه از اینترنت در منزل محروم باشیم. ببخشید و صبر بفرمایید این‌همه دیرآپی را!

۵ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۸ شهریور ۹۱ ، ۱۳:۵۰
زهیر قدسی

توضیح: معرفی دیگری است به قلم همسرم

نغمه‌های غمگین یک نویسنده


«...در پایان سال اول دانشجویی‌ام در کالج، سال1936، در پنج درس از مجموع پنج درسی که داشتم رد شدم...از قرار معلوم آن کالجِ خاصی که من دانشجویش بودم، به جای آن‌که نمرات مردم را با پست به خانه‌هایشان ارسال کند، ترجیح می‌داد از نوعی تفنگ شلیک‌شان کند. وقتی به خانه‌ام در نیویورک برگشتم حتی قیافه سرپیشخدمت هم مطلع و خصمانه به نظر می‌رسید...»


«جی.دی. سلینجر» را از آن جهت که داستان‌نویس پُر رمز و راز و کم‌حاشیه‌ای است، بیش و کم همه می‌شناسند. حداقل کمتر کتاب‌خوان و داستان‌خوری است که «ناتور دشت»‌‌اش را نخوانده باشد و «هولدن» را که شخصیتی عجیب و در عین حال دوست داشتنی است، نشناسد. البته که ما نیز پیش از این در همین ستون، آثاری از این نویسنده آمریکایی را معرفی کرده‌ایم و از زندگی سلینجر منزوی سخن گفته‌ایم. کسی که اسم درازش «جروم دیوید سلینجر» است و کم‌ترین اطلاعات ممکن را از زندگی او در دست داریم. نویسنده‌ای که اخیراً، یعنی در 27 ژانویه 2010 از دنیا رفت. آن هم در حالی که سال‌های زندگی‌اش را در انزوا و گوشه‌گیری و بدون دردسر و جنجال‌های روزنامه‌های دوست‌د‌ار و منتقدش در خانه‌اش می‌گذراند و غریبه‌ها قبل از هر چیز می‌دانستند که ورود به حریم و دنیای شخصی سلینجر و سرک کشیدن به آن یعنی مواجه شدن با لوله ششلول تفنگ او! اما به هر حال آن‌چه می‌تواند بیش از هر چیز بیان‌گر شخصیت و زندگی هر فردی باشد آثاری است که او خلق کرده است.

 «نغمه غمگین» نام مجموعه‌ای است از داستان‌های کوتاه سلینجر که توسط نشر نیلا و با ترجمه «امیر امجد» و «بابک تبرائی». شاید تعدادی از این داستان‌ها از ناشر دیگری، در مجموعه دیگری و با عنوان دیگری چاپ شده باشد اما این گردآوری انصافاً بسیار با حُسن سلیقه همراه بوده و همه داستان‌های مجموعه حاضر را خواندنی کرده است. در انتهای هر داستان شما می‌توانید نام اولین مجله‌ و سالی که داستان در آن منتشر شده را ببینید و لذا  با کمی دقت، از سِیر زندگی و احوالات و تفکرات سلینجر چیزهایی دست‌گیرتان می‌شود. تعدادی از عناوین این داستان‌ها عبارت است از: «بَر و بچه‌ها»، «برو اِدی رو ببین»، «قِلِق»، «دختری که می‌شناختم» و شش داستان دیگر. درون‌مایه داستان‌ها با یکدیگر متفاوت است از داستان عاشقانه و درام می‌توان در آن یافت تا داستانی مثل «برادران واریونی» که حال و هوای جنایی هم دارد اما عموم داستان‌های سلینجر در هر فضایی که باشد با نوعی نگاه اجتماعی طنز آلود و نقادانه و منحصر به فرد همراه است که تیغ تیزش جامعه آمریکای معاصرش را نشانه رفته است.


پس‌نوشت: یک پرسش؟ مدتی است که تصمیم داشتم تک‌بیت‌های محبوبم را به عنوان یک پست مستقل در وبلاگم قرار بدهم؛ اما می‌ترسیدم که این‌شکلی کتاب‌محور بودن وبلاگ از بین بره و حالا دارم این‌کارو با کد پیام خوش‌آمدگویی انجام می‌دم. نظرتون چیه؟ این‌کار بهتر یا این‌که ابیات رو به صورت پست‌هایی مستقل در جاکتابی بگذارم؟ اطفا نظرتون رو ترجیحا با ذکر دلیل اعلام فرمایید.

۲۹ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۵ خرداد ۹۱ ، ۱۳:۴۲
زهیر قدسی

کتابی پر از آهنگ و زندگی


** کتابی که این هفته برای معرفی در نظر گرفته‌ام کتابی است که سال پیش به سفارش یکی از دوستان کتاب‌خوان (یا به عبارتی کتاب‌خوار!) برای خواندن انتخاب کردم؛ البته درست یادم نیست کدام‌شان بود، یعنی کدام‌یک از دوستانم به من توصیه کرد و خوب این از عوارض پیری است دیگر! به هر حال این کتاب همین «شبانه‌ها»ی «کازوئو ایشی‌گورو»، نویسنده انگلیسی ژاپنی‌تباری است که این روزها خیلی سر و صدا به پا کرده است!


** شبانه‌ها آخرین اثر ایشی‌گورو است. نویسنده‌ای ژاپنی که از پنج‌سالگی مقیم انگلستان شده و باعث شده او را انگلیسی ژاپنی‌تبار بخوانند! ایشی‌گورو البته از آن‌هایی نبوده که از کودکی بخواهد نویسنده شود و خیال نویسندگی در سر بپروراند. آن‌گونه که خودش از کودکی‌اش روایت کرده بیش‌تر دوست داشته تا یک  نوازنده یا موسیقی‌دان باشد تا نویسنده؛ اما از بخت خوبِ ما، بی‌آن‌که خود او درست بداند، ورق برگشته و او روی به نوشتن آورده است! نویسندگی او اول با ترانه‌سرایی‌هایش آغاز شد؛ و از قضا هیچ خواننده‌ای ترانه‌های او را نخوانده تا برای‌مان خبر بیاورد که در ترانه‌سرایی چند مرده حلاج بوده؟! اما هرچه بوده در همان آغاز داستان‌نویسی دهان ناشران انگلیسی را آب می‌اندازد، و چون آن‌ها بر خلاف ناشران مملکت‌مان انگلیسی بوده‌اند(!) از همان ابتدا بو برده‌اند که این یارو قرار است نویسنده مشهوری بشود و از همان ابتدا از او استقبال خوبی به عمل آورده‌اند.
حالا جای آن‌که از قدر نشناسی ناشران ایرانی گلایه کنید ادامه ماجرا را بخوانید: آقای ایشی‌گورو گرچه امروز 58 سال دارد اما عمر نویسندگی حرفه‌ایش 30 سال بیش‌تر نیست. اول کار او «منظره پریده‌رنگ تپه‌ها» بود و بعدا کارهایی چون «بازمانده روز»، «وقتی یتیم بودیم» و «هرگز ترکم مکن» که دست‌مایه یک فیلم به همین نام شد، منتشر شدند.

** پس از پنج سال آقای نویسنده متوجه شد دیگر وقتش شده تا کاری بکند، بنابراین همین کتاب شبانه‌ها را که مجموعه‌ای از پنج داستان کوتاه است منتشر نمود. این داستان‌ها چند ویژگی مشترک دارند. اول این‌که گویا نویسنده عشق ایام کودکی‌اش را که همان موسیقی بوده تقریبا در همه این داستان‌ها آورده و تقریبا موسیقی، بخش قابل توجهی از داستان و توصیف‌هایش را تشکیل می‌دهد. اشتراک دیگر این‌که نویسنده به خودش در ایجاد فرم‌های متعدد و متنوع زحمتی نداده و در همه داستان‌هایش، راوی شخص اول داستان است که از گذشته‌ای سخن می‌گوید.ایشی‌گورو اعتقاد زیادی به توصیف جزئیات دارد و رمز موفقیت او شاید در همین جزئی‌پردازی‌های اوست.

** «... از شنیدنش متاسفم آقای گاردنر. فکر می‌کنم بعضی ازدواج‌ها حتی ممکن است بعد از بیست و هفت سال به جدایی ختم شود. اما دست کم شما می‌توانید به این روش از هم جدا شوید؛ تعطیلاتی در ونیز؛ خواندن روی یک قایق...»

۶ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۸ خرداد ۹۱ ، ۰۸:۵۷
زهیر قدسی

با داستان نامرئی شوید!


*‌‌ بعضی وقت‌ها اشتهای آدم به یک پرس کامل و پرو پیمان غذا نمی‌کشد. دوست دارد مزمزه‌ای کند و بنشیند کنار، بعد اگر خوشش آمد وقتِ گرسنگی بیاید و یک دل سیر از همان چیزی که مزه کرده و به مذاقش خوش آمده، بلنباند! درست مثل وقتی که آدم بعضی کتاب‌های ورزشکارِ سنگین‌وزن را، در قفسه کتاب‌ها می‌بیند و دلش برنمی‌دارد قاشقی بزند. در عوض دلش قنج می‌رود برای یک بستنی یخی یا آلوچه‌ای ترش که اشتهایش را تحریک کند! 


* من اولین باری که کتاب‌های«نشر ماهی» را توی قفسه یکی از کتاب‌فروشی‌های شهرمان دیدم درست وقتی بود که مشغله زیاد و حجم کتاب‌های درسی که البته دوست‌شان دارم نمی‌گذاشت خطر کنم و بروم دنبال دیگِ آبگوشت! نه این‌که دلم رمان و داستان نخواهد، مگر بی‌داستان هم می‌توان زیست!؟ اما آن موقع بیش‌تر دنبال جایگزینی بودم تا خلاء بی‌داستانی را پُر کند و چه بهتر از یک مجموعه داستان که هر وقت اراده کنی از داستان‌هایش مزه کنی. اما لطف کتابی که من دیدم فقط به مجموعه داستان بودنش نبود، بل گردآوری هدف‌مند آن بود که برای نویسندگان هم‌طن و یا هم‌زبان و یا نویسندگان مهاجرِ هم‌درد و... به صورت مجزا کتابی تعریف شده بود. این طوری بدون دردسر می‌توانستی از یک نویسنده داستانکی بخوانی و نه کاملا بلکه نسبتا با فضای روحی و حال و هوای درونی داستا‌ن‌های او آشنا شوی آن وقت اگر دلت خواست و به هوس افتادی بروی سراغ آثار دیگر و مستقل همان نویسنده.

* و اما «مجموعه نامرئی» عنوان کتابی است از همین نشر و با همین سبک و سیاق. مجموعه 45 داستان کوتاه از 26 نویسنده آلمانی‌زبان یعنی: اتریش، آلمان فدرال و دموکراتیک و سوییس. این کتاب اگرچه واقعا نامرئی نیست اما بعضی از داستان‌هایش آدم را می‌برد به دنیای نامرئی قصه و خیال. حال و هوای داستان‌ها با هم بسیار متفاوت است حتی سبک بیان و شکل داستان‌ها هم یک‌دست نیست. از داستان تخیلی بگیرید تا جنایی و فلسفی و اجتماعی. خلاصه چهل تکه‌ای است نه در خور توصیف محدود کلمات. اگر چه ممکن است همه داستان‌ها را نپسندید همان‌گونه که من نپسندیدم! اما لطف کار به همین امکان مقایسه و انتخاب است. و چشیدن یک عالمه مزه با هم. در این مجموعه می‌توانید از نویسنده‌هایی مثل توماس مان، پتر هانتکه، گونتر گراس، ماکس فریش، هرمان هسه، برتولت برشت و دیگران داستان پیدا کنید. داستان‌هایی با ترجمه «علی‌اصغر حداد» و پیشگفتار مفصلی از او که کلی درباره ادبیات آلمانی‌زبان به شما اطلاعات می‌دهد.


پی‌نوشت: دوباره یک معرفی دیگر از همسرم در فرصتی کوتاه، یعنی در مدت زمانی که از فروشگاه تماس گرفتم و با دوچرخه رکاب‌زنان آمدم -شاید 20 دقیقه- گو این‌که به گمانم مانند دیگر نوشته‌هایش نشده، اما به نظرم در این مدت زمان که در کنارش زحمت درست کردن کشک بادمجان -این غذای مورد علاقه‌ام- را هم می‌کشید به اندازه‌ی کافی خارق‌العاده است!

۲۲ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۷ ارديبهشت ۹۱ ، ۲۱:۲۶
زهیر قدسی
روشنایی‌های زندگی

*پیش‌درآمد/ «سینمای اقتباس» واژه‌ای کاملا آشنا برای اهالی سینماست. در تاریخ سینما فیلم‌های مشهور و متعددی ساخته شده‌اند که از آثار داستانی -مشهور یا مهجور- اقتباس شده‌اند. جالب این جاست که این فیلم‌ها، هراندازه در تولید موفق بوده‌اند معمولا رضایت کسانی را که پیش‌تر رمان را خوانده‌اند، جلب نکرده است؛ اهالی سینما و روان‌شناسان دلایل متعددی را هم برای توجیه این امر ذکر کرده‌اند (که ما ذکر نمی‌کنیم و خودتان جویای آن باشید!).


*درآمد/ اما این مقدمه‌چینی برای معرفی رمانی با نام «لایم لایت» است که داستانی وارونه دارد! این رمان اقتباسی داستانی از آخرین فیلم ساخته «چارلی چاپلین» با همین نام است که «روژه گرونیه» نویسنده فرانسوی قلم‌رنجه فرموده است!


*پرانتز/ چارلی چاپلین کسی نیست که نیاز به معرفی داشته باشد. اطراف این نوشته هم معرفی مشروحی از او صورت گرفته اما بد نیست تذکر دهیم که جدا از حرکات ویژه صورت و بدن او، که او را کمدینی مشهور و موفقی نمود و همچنین خلق آثاری گزنده و شیرین که او را فراتر از زمان خود نشان می‌دهد. دو ویژگی واقعا قابل تحسین را باید از او یاد کرد: جسارت و شجاعت و همچنین روشن‌بینی اجتماعی او که کاملا با آثار و شخصیت او همراه است.

*نهفت/ لایم لایت، داستان زوال و انزوای کمدینی مشهور است که با زندگی دست و پنجه نرم می‌کند. کمدینی با نام «کال‌وِرو» که افکار و مشاهدات روزانه‌اش و هم‌چنین کابوس‌های شبانه‌اش همه او را به یاد ایام شهرت و محبوبیتش می‌اندازد، آن زمان که در مشهورترین تالارهای شهر انبوهی از تماشاگران به احترام او می‌ایستادند و او را با تشویق‌های پیاپی و طولانی بدرقه می‌نمودند. اما خواننده در طول داستان با اشخاص دیگری که هرکدام در زندگی خود به نوعی دچار این زوال و سقوط شده‌اند مواجه می‌شود. از دوست و همکار او در دوران جوانی بگیرید تا صاحب‌خانه‌اش و همچنین دختری که پس از اقدام به خودکشی توسط کال‌ورو نجات داده می‌شود. اما این آشنایی تغییراتی در زندگی هردو شخصیت داستان می‌گذارد و به نوعی ریسمان داستان همین آشنایی و به قول خود کال‌ورو: عشق افلاطونیی است که بین او و این دختر ایجاد می‌شود. اما توجه به این‌که این آخرین اثر چاپلین است، اثری که او در ایام پیری خلق کرده، می‌تواند کلیدی باشد برای درک بهتر از شخصیت آخرین سال‌های این کمدین بزرگ.


*فرود/«...یگانه کاری که ستارگان می‌کنند این است که بر محور خود برقرار بمانند. و خورشید که شعله‌های خود را تا مسافت پانصدهزار کلیومتری پرتاب می‌کند، این ابلهی که همه ثروت‌های طبیعی خود را به باد می‌دهد، همین خورشید، آیا قدرت تفکر دارد؟ نه!...»

۲۵ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۱ ارديبهشت ۹۱ ، ۱۵:۲۳
زهیر قدسی
پیش‌نوشت: این هم معرفی یک رمان روسی دیگر، برای روسی خوانان محترم!
کالبدشکافی یک انقلاب!

*نمایشگاه کتاب در کنار همه‌ی خوبی‌هایش، بدی‌های جالبی هم دارد! البته بدترین بدی‌اش به زعم اهالی عشق کتاب، حسرتی است که از دیدن و نخریدن آن همه کتاب به دل می‌ماند و البته قیمت پشت جلد! اما از همه این‌ها که بگذریم گیجی خریدار به خاطر تنوع عناوین از همه بدتر است. اگر کسی لیستی از پیش تعیین شده نداشته باشد و برعکس، بودجه محدود داشته باشد، می‌ماند از بین این همه کتاب کدام را برگزیند. این مشکل البته امسال به لطف یک دوست کتاب‌خوان برای من حل شد و کتاب‌هایی به کتاب‌خانه‌ام راه یافت که خواندن‌شان پشیمانی به بار نیاورد. «دل سگ» یکی از آن‌ها بود.


*«میخائیل بولگاکف» نویسنده روسی، دل سگ را در ۱۹۲۵ یعنی چند ماه پس از مرگ «لنین» نوشت و در آن سروشت پرولتاریا را پیش‌بینی کرد اما کتاب‌اش بیش از چهل سال در جامعه ادبی شرق مورد بی‌مهری واقع شد و مهجور ماند. بولگاکف هم البته از اول نویسنده نبود، بلکه کاملا اشتباهی در رشته پزشکی تحصیل کرد و دکتر شد! خودش در مورد نویسنده شدن ناگهانی‌اش می‌نویسد: «در یک روز غم‌انگیز پاییزی سال۱۹۱۹، در کوپه قطاری که تلق‌تلق کنان پیش می‌رفت، زیر نور چراغی که با یک باک بنزین خالی درست کرده بودند، اولین داستان کوتاهم را نوشتم...» و به همین سادگی بولگاکف فمهمید که نویسنده است نه پزشک. در نتیجه پزشکی را رسما بوسید و کنار گذاشت و زندگی‌اش شد نوشتن. دل سگ از تخیلی سرشار بهره برده و در نگاه اول داستانی دور از ذهن به نظر می‌رسد اما خوب که بنگریم، تمثیل برّنده‌ای است درباره انقلاب روسیه. بولگاکف با قلمی طنز گونه و تخیل بی‌مانند که در این‌جا از تجربیات پزشکی‌اش نشات گرفته، آینده‌ای را که در انتظار این نظام پرسروصداست پیش‌بینی می‌کند. داستان بسیار ژرف و پر از سَنبل‌ها و نماد‌های عمیق است. «شاریک» سگ قصه، دکترفیلیپ، بورمنتال و مسیو شاریکوف... هر کدام سنبلی هستند برای به نقد کشیدن این انقلاب! (نگارنده این سطور پیشنهاد می‌کند که دیباچه کتاب را بگذارید آخرکار مطالعه کنید و گرنه لذت کشف را از خود خواهید گرفت.)




بولگاکف را معمولا نمایش‌نامه نویس می‌دانند اما در سال‌های اخیر آثاری غیر از نمایش‌نامه از او به دست آمده و چاپ شده است.آثار دیگری چون«دیابولیاد»، «گارد سفید»،«تخم‌های مرگبار» و «یادداشت‌های علی‌الحساب». البته به گمانم نمایش‌نامه «مرشد و مارگریتا» هم‌چنان بهترین و مشهورترین اثر این نویسنده کوتاه عمر است.



*«مراحل مقدماتی است، ایوان! به آن‌چه می‌گویی فکر کن. آخر غده هیپوفیز که در فضای خالی معلق نیست... شاریکوف حالا نشانه‌هایی از رفتار سگ را بروز می‌دهد... نکته هولناک این وضعیت این است که حالا دل آدمی دارد، نه دل سگ. و دلش فاسدترین دل آفرینش است.»
۱۹ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۹ اسفند ۹۰ ، ۲۳:۵۷
زهیر قدسی
یک سرنوشت شوم!
* چندی پیش وقتی در مقدمه معرفی کتاب خواندنی مارکز یعنی : «گزارش یک مرگ» نوشتم که از رمان‌های روسی و اسپانیایی اعصابم به هم می‌ریزد، به خاطر اسم‌های طولانی‌شان که باید زوربزنی تا خوانده و تمام شوند(!)؛ نمی‌دانستم که رمان‌های روسی چنین خاطرخواهانی دارد. که مجبورم سازند و تهدید به مرگم کنند که حرفم را پس بگیرم!! نشان به این نشان که یکی گریبان چاک داده بود و غرامت می‌خواست به خاطر توهین به حضرت تولستوی و چخوف! و بنده هم به خاطر خوف از جان و هم برای دفاع از خودم عرض کنم که: دقیقا همان ایامی که باید سرم در کتاب‌های درسی‌ام می‌بود، سرگرم خواندن سه اثر از «لئون تولستوی» بودم؛ دقیقا سه هفته پیش از امتحان کنکور!!
* تولستوی از پرآوازه‌ترین نویسندگان کلاسیک است. «جنگ و صلح»اش با حضور پانصد قهرمان و شخصیت داستانی در شش جلد، معجزه‌ای بوده که منتقدان آن زمان را به تحیر وامی‌دارد؛ تا جایی که نوشتند: «جنگ و صلح تصویر کاملی از زندگی بشری است. تصویر کاملی از همه چیزهایی است که در آن‌ها مردم: سعادت، عظمت، اندوه و خواری خود را در می‌یابند.» او اشراف‌زاده‌ای دم‌دمی مزاج و سرسخت بوده. در جوانی‌اش عیاشی را در تا سر حد ممکن تجربه می‌کند، تا جایی که چندبار زندگی‌اش به مرز ورشکستگی می‌کشد. دوبار ترک تحصیل می‌کند و در نهایت پس از خلق آثاری چند، زندگی زاهدانه‌ای را در پیش می‌گیرد و نان به دست خویش می‌پزد و کفش دست خویش می‌دوزد و اعتقاد دارد که این‌ها از آن‌چه تا آن موقع نوشته است ارزش‌مندترند!

* «شیطان» عنوان یکی از آثار اوست که در ایام پس از تحول روحی تولستوی، نوشته شده است. پیام داستان در صفحه نخست کتاب، در دم آشکار می‌شود: «... پس اگر چشم راستت تو را بلغزاند، قلعش کن و از خود دور انداز، زیرا تو را بهتر آن است که عضوی از اعضایت تباه گردد از آن‌که کل بدنت در دوزخ افکنده شود... انجیل متی، باب پنجم، آیات ۲۸الی۳۰» شخصیت اول داستان با توجه به توصیفاتی که از او می‌شود، شخصیتی دور از شخصیت خود نویسنده ندارد؛ اشراف‌زاده‌ای دوست‌داشتنی که در سنین جوانی و پس از فوت پدر، می‌کوشد که املاک پدر را با همان رسم و رسوم احیا کند. نویسنده، شخصیت او را به نوعی عادی و موجه نشان می‌دهد که حتی خطاهای او نیز توجیهی قابل قبول –از آن دست توجیهاتی که ما هم برای خودمان، گاه دست و پا می‌کنیم- دارد. اما داستان هنگامی جالب می‌شود که شخص اول داستان –یوگنی ایرتینیف- پس از آن‌که رفته‌رفته زندگی خوبی را آغاز می‌کند، در زمان و وضعیتی غیر قابل پیش‌بینی، درست آن هنگام که زندگی‌اش رو به پیش‌رفت است، دچار شرایطی ویژه و غیر قابل پیش‌بینی می‌شود.

پی‌نوشت: با توجه به موضوع این کتاب که پیرامون پیامدهای لاابالی‌گری جنسی است از توضیح و معرفی دقیق تر کتاب معذور بودم. ببخشید. با این حال خواندن کتاب مفید خواهد بود؛ انشاءالله!

۱۱ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۹ اسفند ۹۰ ، ۱۹:۲۰
زهیر قدسی