جاکتابی

آرشیو کتاب‌نویسی‌هایمان در جراید مختلف

جاکتابی

آرشیو کتاب‌نویسی‌هایمان در جراید مختلف

جاکتابی

جاکتابی عنوان ستونی است که نخستین‌بار در تاریخ بیست و هفت تیرماه سنه یکهزار و سیصد و هشتاد و هفت خورشیدی در صفحه چهاردهم جیم از ضمیمه‌ی جریده‌ی یومیه‌ی خراسان به طبع ‌نگارنده (زهیر قدسی) رسید و الی زماننا هذا به طبع می‌رسد. (برگرفته از مطلع الوبلاق/ پست شماره ۱) و اکنون دیر زمانی است که میزبان بازنشر معرفی‌های من و همسرم (الهام یوسفی) در جراید مختلف است.

لاجرم میل شدیدم برای به اشتراک‌گذاردن ابیات مورد علاقه‌ام، و از سویی پرهیز از این‌که جاکتابی هویت کتابی‌اش را از دست دهد،‌ سبب شد تا  این صفحه را با نام «ختم ساغر» بنا بگذارم تا دیگران نیز همچون من، نصیبی داشته باشند از خوانش این ابیات. امید که مقبول طبع مردم صاحب‌نظر واقع شود. توضیح این‌که این صفحه به فراخور حال و ابیاتی که با آن‌ها مواجهه پیدا می‌کنم -یا برایم تفسیری نو پیدا می‌کند- ویرایش و به‌روز رسانی می‌شود.

امیدوارم که شما نیز در این اشتراک‌گذاری پویا و فعال باشید.



ای  مــــــرغ  گـرفتار  بمـانی  و  بـبـیـنـی

آن روز همایون که به عالم قفسی نیست

**

روزگاری شد و کس مرد ره عشق ندید

حالیا چشم  جهانی نگران من و توست


هوشنگ ابتهاج (سایه)

****


هزار  سـال  در  ایـن آرزو توانم بود

تو هرچه دیر بیایی هنوز باشد زود

تو سخت ساخته می‌آیی و نمی‌دانم

که  روز آمدنـت روزی کـه خواهد بود؟


هوشنگ ابتهاج (سایه)

****

روزگاری شد و کس مرد ره عشق ندید

حالیا چشم  جهانی نگران من و توست


هوشنگ ابتهاج (سایه)

****


این عجب نبود که میش از گرگ جَست

این عجب کین میش دل در گرگ بست!

جلال‌الدین محمد بلخی رومی

****

ای عجب آن عهد و آن سوگند کو؟

وعده‌های آن لب چون قند کو؟

گر فراق بنده از بد بندگیست

چون تو با بد، بد کنی پس فرق چیست؟

ای بدی که تو کُنی در خشم و جنگ

با طرب‌تر از سماع و بانگ چنگ!

ای جفای تو ز دولت خوب‌تر

و انتقام تو ز جان محبوب‌تر

نار تو اینست نورت چون بود؟

ماتم این تا خود که سورت چون بود؟

از حلاوت‌ها که دارد جور تو

وز لطافت کس نیابد غور تو

نالم و ترسم که او باور کند

وز کرم آن جور را کمتر کند!

عاشقم بر قهر و بر لطفش بجد

بوالعجب من عاشق این هر دو ضد!

والله ار زین خار در بستان شوم

همچو بلبل زین سبب نالان شوم...

جلال‌الدین محمد بلخی رومی

****

مو که چون اُشتران قانع به خارُم

جهازم چوب و خرواری ببارُم

بدین مزد قلیل و رنج بسیار

هنوز از روی مالک شرم‌سارُم

باباطاهر عریان
****


در نظربازی ما بی‌خبران حیرانند

من چنینم که نمودم دگر ایشان دانند!

عاقلان نقطه پرگار وجودند ولی

عشق داند که در این دایره سرگردانند

جلوه‌گاه رخ او دیده من تنها نیست

ماه و خورشید همین آینه می‌گردانند

عهد ما با لب شیرین‌دهنان بست خدا

ما همه بنده و این قوم خداوندانند

مفلسانیم و هوای می و مطرب داریم

آه اگر خرقه پشمین به گرو نستانند

وصل خورشید به شبپره‌ی اعمی نرسد

که در آن آینه صاحب نظران حیرانند

لاف عشق و گله از یار؟ زهی لاف دروغ!

عشق‌بازان چنین مستحق هجرانند

مگرم چشم سیاه تو بیاموزد کار

ور نه مستوری و مستی همه کس نتوانند

گر به نزهتگه ارواح برد بوی تو باد

عقل و جان گوهر هستی به نثار افشانند

زاهد ار رندی حافظ نکند فهم، چه شد؟

دیو بگریزد از آن قوم که قرآن خوانند

گر شوند آگه از اندیشه ما مغبچگان

بعد از این خرقه صوفی به گرو نستانند

 حافظ شیرازی

****

سحرگه ره روی در سرزمینی

همی‌گفت این معما با قرینی

که ای صوفی شراب آن گه شود صاف

که در شیشه برآرد اربعینی

خدا زان خرقه بیزار است صد بار

که صد بت باشدش در آستینی

مروت گر چه نامی بی‌نشان است

نیازی عرضه کن بر نازنینی

ثوابت باشد ای دارای خرمن

اگر رحمی کنی بر خوشه چینی

نمی‌بینم نشاط عیش در کس

نه درمان دلی نه درد دینی

درون‌ها تیره شد باشد که از غیب

چراغی برکند خلوت نشینی

گر انگشت سلیمانی نباشد

چه خاصیت دهد نقش نگینی؟!

اگر چه رسم خوبان تندخوییست

چه باشد گر بسازد با غمینی؟

ره میخانه بنما تا بپرسم

مآل خویش را از پیش‌بینی

نه حافظ را حضور درس خلوت

نه دانشمند را علم الیقینی

حافظ شیرازی

****

هم مرگ بر جهان شما نیز بگذرد

هم رونق زمان شما نیز بگذرد

وین بوم محنت از پی آن تا کند خراب

بر دولت آشیان شما نیز بگذرد

باد خزانِ نکبتِ ایام، ناگهان

بر باغ و بوستان شما نیز بگذرد

آب اجل که هست گلوگیر خاص و عام

بر حلق و بر دهان شما نیز بگذرد

ای تیغتان چو نیزه برای ستم دراز

این تیزی سنان شما نیز بگذرد

چون داد عادلان به جهان در بقا نکرد

بیداد ظالمان شما نیز بگذرد

در مملکت چو غرش شیران گذشت و رفت

این عوعو سگان شما نیز بگذرد!

آن کس که اسب داشت غبارش فرو نشست

گرد سم خران شما نیز بگذرد!

بادی که در زمانه بسی شمع‌ها بکشت

هم بر چراغدان شما نیز بگذرد

زین کاروانسرای، بسی کاروان گذشت

ناچار کاروان شما نیز بگذرد

ای مفتخر به طالع مسعود خویشتن

تأثیر اختران شما نیز بگذرد

این نوبت از کسان به شما ناکسان رسید

نوبت ز ناکسان شما نیز بگذرد

بیش از دو روز بود از آن دگر کسان

بعد از دو روز از آن شما نیز بگذرد

بر تیر جورتان ز تحمل سپر کنیم

تا سختی کمان شما نیز بگذرد

در باغ دولت دگران بود مدتی

این گل، ز گلستان شما نیز بگذرد

آبی‌ست ایستاده درین خانه مال و جاه

این آب ناروان شما نیز بگذرد

ای تو رمه سپرده به چوپانِ گرگ‌طبع

این گرگی شبان شما نیز بگذرد

پیل فنا که شاه بقا مات حکم اوست

هم بر پیادگان شما نیز بگذرد

ای دوستان! خوهم که به نیکی دعای سیف

یک روز بر زبان شما نیز بگذرد

سیف فرغانی
****
گر خون دلی بیهوده خوردم، خوردم
چندان که شب و روز شمردم، مردم
آری همه باخت بود سرتاسر عمر
دستی که به گیسوی تو بردم، بردم!

هوشنگ ابتهاج (سایه)

****


چه ملامت بود آن را که چنین باده خورد؟!

این چه عیب است بدین بی‌خردی وین چه خطاست

باده نوشی که در او روی و ریایی نبود

بهتر از زهدفروشی که در او روی و ریاست!

چه شود گر من و تو چند قدح باده خوریم؟

باده از خون رزان است نه از خون شماست

حافظ شیرازی
****

این سینه نیست مرکز اجماع دردهاست

دیگر قدم خمیده‌تر از پیرمردهاست

قلبی شکسته، آتش غصه: تمام من

این شهرِ بازمانده‌ی بعد از نبردهاست

جان می‌کند دلم، همه سرگرم می‌شوند

چون رقص تاس در وسط تخته‌نرد هاست

طوفان بکن! مرابشکن! ، دل نمی‌کنم

دریا تمام هستی دریانوردهاست

جای گلایه نیست اگر درد می‌کشیم

صد قرن آزگار همین رسم مردهاست ...

حسین دهلوی


****

نظرات  (۳)

ثوابت باشد ای دارای خرمن

اگر رحمی کنی بر خوشه چینی

نمی‌بینم نشاط عیش در کس

نه درمان دلی نه درد دینی

درون‌ها تیره شد باشد که از غیب

چراغی برکند خلوت نشینی

گر انگشت سلیمانی نباشد

چه خاصیت دهد نقش نگینی؟!


حق حق

سلام

از مطالبتون خوشم اومد
طلبه هستید؟
پاسخ:
سلام.
ممنون از لطف‌تون!
یعنی باید طلبه باشم که از مطالبم خوش‌تون بیاد؟!
خبر او ز کسی جستم و گفتا دیدم
سوخت از رشک دلم،کاش نمی پرسیدم

همائی نسائی

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی