جاکتابی

آرشیو کتاب‌نویسی‌هایمان در جراید مختلف

جاکتابی

آرشیو کتاب‌نویسی‌هایمان در جراید مختلف

جاکتابی

جاکتابی عنوان ستونی است که نخستین‌بار در تاریخ بیست و هفت تیرماه سنه یکهزار و سیصد و هشتاد و هفت خورشیدی در صفحه چهاردهم جیم از ضمیمه‌ی جریده‌ی یومیه‌ی خراسان به طبع ‌نگارنده (زهیر قدسی) رسید و الی زماننا هذا به طبع می‌رسد. (برگرفته از مطلع الوبلاق/ پست شماره ۱) و اکنون دیر زمانی است که میزبان بازنشر معرفی‌های من و همسرم (الهام یوسفی) در جراید مختلف است.

خانواده تیبو / روژه مارتن دوگار

پنجشنبه, ۱۶ آذر ۱۳۹۱، ۰۸:۳۸ ق.ظ
تابستان ۱۹۱۴



*«داستان، یعنی زندگی»! دقیقا نمی‌دانم این جمله از کیست!؟ به گمانم از خودم باشد، یعنی یک جورهایی خیلی شبیه افاضات خودمان است! شاید معنایش خیلی مبهم نباشد اما من همیشه با این انگیزه داستان خوانده‌ام که زندگی کنم، این‌طوری انگار از زندگی خودم در این گوشه دنیا پلی زده‌ام به زندگی دیگری در آن‌سوی عالم و شاید هم، گذشته و یا عالمی که خیالی است.(این البته بستگی دارد به شما و کتاب منتخبتان) و آن‌وقت از یک زندگی که زندگی خودم باشد ده‌ها زندگی را دیده‌ام و در ده‌ها زمان و مکان نفس کشیده‌ام و تجربه اندوخته‌ام. این برای من یعنی: زندگی!

*بعضی وقت‌ها آدم دوست دارد که سر و ته یک زندگی، که درآن سرک کشیده بیش‌تر از ۲۰۰ صفحه نباشد، اما گاهی این میل در بعضی آدم‌ها پایش را فراتر می‌برد و تا بیش از ۲۰۰۰ صفحه هم می‌کشد، که در این حالت کتاب یا زندگی مورد نظر می‌شود «چند جلدی»!  و من اولین مواجه‌ام را با این زندگی چند جلدی با «خانواده تیبو» آغاز کردم. رمانی فرانسوی به قلم نویسنده مشهور«روژه مارتن دوگار» و ترجمه بسیار عالی از«ابوالحسن نجفی». حق دهید اگر این ستون را برای معرفی رمانی با این حجم و محتوا مناسب ندانم.


خانواده تیبو


اما دلم نمی‌آمد دیگران را در این تجربه حیرت‌انگیز شریک نکنم،‌ و از زندگی‌ام در ماه‌هایی که به خواندن این شاهکار گذشت حرفی نزنم. خانواده تیبو سرگذشت خانواده‌ای ثروتمند و صاحب نام است که در دوره‌ای بس حساس که سرنوشت اروپا را برای قرون جدید رقم می‌زد در فرانسه زیسته‌اند؛ ابتدایی‌ترین سال‌های قرن بیستم را، سال‌های رقت‌بار جنگ اول جهانی. داستان نه صرفا سیاسی است و نه اجتماعی و نه عاشقانه، بلکه روایتی است موشکافانه از زندگی چند نسل،که در کشاکش با هم و جامعه‌شان تمامی این فراز و فرودها را تجربه کرده‌اند. آقای «اسکار تیبو» و پسر ارشدش «دکتر آنتوان تیبو» و پسر نوجوان و سرکشش «ژاک تیبو» هر کدام شاید نماینده شخصیتی باشند در آن روزهای پرتلاطم اروپا. داستان ابتدا روایتی یک‌نواخت دارد و خواننده بی‌حوصله را خسته می‌کند، اما وقتی تحمل کنید و بگذارید داستان با شما زندگی کند و شما با او، خواهید دید که پرده از روی اسرار بسیاری از پشت‌صحنه‌های قدرت‌های نوظهور در جنگ جهانی نخست بر‌می‌دارد و شما را بی‌آنکه خسته شوید با مناسبات دنیای ابرقدرت‌ها و البته تاریخ اروپای معاصر آشنا می‌کند، در همین بستر است که شما چند روایت عاشقانه را نیز دنبال خواهید کرد، مگر نه این‌که عشق جزیی از زندگی است؟ و ژاک البته محور داستان و همان روح سرکشی است که زمانه‌اش را تاب نمی‌آورد و....

اگرچه گرفتن جایزه نوبل ادبیات نیز گاهی با مناسبات سیاسی پیوند می‌خورد لیکن مارتن‌دوگار به راستی مستحق دریافت چنین جایزه‌ای بوده است. ناگفته نماند که عده‌ای از هواخواهان رمان‌نویسیِ کلاسیک این رمان را بزرگترین رمان قرن بیستم می‌دانند.


مشخصات کتاب:

عنوان: خانواده تیبو
نویسنده: روژه مارتن دوگا
مترجم: ابولحسن نجفی
ناشر: نیلوفر
تعداد صفحه: ۲۳۰۰ صفحه/ ۴جلد رقعی
قیمت: ۴۰.۰۰۰تومان (طبق آخرین استعلامات!)
نوبت چاپ: ششم

این کتاب را می‌توان از فروشگاه کتاب آفتاب واقع در مشهد، چهارراه شهدا، روبه‌روی شیرازی۱۴، پاساژ رحیم‌پور، انتهای پاساژ (با شماره تماس ۰۵۱۱.۲۲۲۲۲۰۴) تهیه نمود.


پی‌نوشت:

1. معرفی دیگری است به قلم توانای همسرم



موافقین ۱ مخالفین ۰ ۹۱/۰۹/۱۶

نظرات  (۶)

این کتاب را  خانمتون معرفی اش کرده بود!
پاسخ:
سلام
بله ولی جاش تو جاکتابی خالی بود!
اقای قدسی پا جای پای شما گذاشتیم و سعی کردیم جاکتابی بنویسیم میشود لطف کنید نگاهی بیندازید و ایرادات را گشزد کنید
http://www.jeem.ir/pagetwo.php?print=3&type=9&id=800
و
http://www.jeem.ir/pagetwo.php?print=3&type=9&id=609
پاسخ:
اول باعجله، فکر کردم تو وبلاگ‌تون چیزی نوشتید و هرچه گشتم چیزی ندیدم!
حالا متوجه لینک‌ها شدم. باشه!
سلام آقای قدسی
خانه جدید مبارک باشه!
///
از آقای گروس عبدالملکیان کتابی هست در کتابفروشی آفتاب؟
پاسخ:
سلام
ممنون
بله، چند عنوانی باید باشه!
سلام

خانه جدید مبارک

آدرس اصلاح شد.

ضمنا فقرایی که پول ندارند کتابهایی چنین گرانقیمت را از کتاب آفتاب بخرند، اما بزاقشان با خواندن چنین جاکتابی‌هایی مترشح شده، باید چه کنند!؟ :)
پاسخ:
سلام و عرض هیجان!

ممنون. و باز هم ممنون!

برای آن فقرا راه حل هست، می‌توانند بیایند از خانه‌ی برادرشان کتاب را امانت بگیرند! اما همکارن محترم شما که در تلفیزیون غذاهای رنگارنگ نشان نشان می‌دهند جایی را برای امانت دادن خوراکی‌هایشان به فقرا در نظر گرفته‌اند؟!
۲۰ آذر ۹۱ ، ۱۳:۴۹ امیر کریمی گنابادی
با عرض سلام و ارادت محضر جناب آقای قدسی عزیز
همان طلبه ای هستم که مختصری با هم اختلاطی داشتیم ...
خوشمان آمد آقا . همین و بس .
به بلاگ زیبایتان زین پس ، سر خواهم زد . ( إن شاء الله )
دعایمان کنید ...
پاسخ:
عرض سلام و درود

خیلی ممنون از لطف و نظرتان!
اقای قدسی ان وقت انهایی که برادر ندارند چه کنند!
تازه طی یک اقدام در حد مرگ تعجب انگیز کتابخوانیشان توسط پدرو مادر محترمه ضبط شده باشد چه؟!
ان وقت باید با بی کتابی چه کنند!؟
پاسخ:
در این شرایط باید آدم گریه کند!

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی