جاکتابی

آرشیو کتاب‌نویسی‌هایمان در جراید مختلف

جاکتابی

آرشیو کتاب‌نویسی‌هایمان در جراید مختلف

جاکتابی

جاکتابی عنوان ستونی است که نخستین‌بار در تاریخ بیست و هفت تیرماه سنه یکهزار و سیصد و هشتاد و هفت خورشیدی در صفحه چهاردهم جیم از ضمیمه‌ی جریده‌ی یومیه‌ی خراسان به طبع ‌نگارنده (زهیر قدسی) رسید و الی زماننا هذا به طبع می‌رسد. (برگرفته از مطلع الوبلاق/ پست شماره ۱) و اکنون دیر زمانی است که میزبان بازنشر معرفی‌های من و همسرم (الهام یوسفی) در جراید مختلف است.

۱۸۷ مطلب با موضوع «جاکتابی» ثبت شده است

پاسخ به پرسش‌های ناتمام


*خوب یادم است آن روزهایی را که تازه ستون جاکتابی افتتاح شده بود و می‌خواستم حتما یک روز «قرآن» را به عنوان یک کتاب معرفی کنم؛ اما نشد! هربار چنین تصمیمی می‌گرفتم به ذهنم افکاری خطور می‌کرد که مرا از این عمل باز می‌داشت. مهم‌ترین دلیلم این بود که آیا کسی چون من می‌تواند قرآن را معرفی کند و دیگران را توصیه به خواندن آن کند، بی‌آن‌که دچار حالتی از نفاق شود؟!


*و خوب یادم است آن ایام را که وقتی با ذهنی جستجوگر و پرسش‌گر سراغ قرآن می‌رفتم و هربار سنگین‌تر باز می‌گشتم... آن ایام برخی آیات قرآن برایم بی‌معنا می‌نمود و این برایم غیر قابل قبول بود؛ چون نمی‌توانست این‌گونه باشد. برخی آیات هم به نظر می‌رسید که با دیگر آیات و روایات در تضاد است و این خود برایم پرسش‌ساز بود. و البته آیاتی از قرآن هم حالتی دل‌چسب داشت که انگار برای من نازل شده بود. با این همه یا می‌بایست که قرآن را بدون توجه به معانی آن می‌خواندم –برای ثواب آن- و یا هربار، باری از پرسش‌های تازه را به دوش کشم که خارج از حد و توان من بود.

*اگر خاطرتان باشد زمانی در همین ستون از کتاب «نامه‌های بلوغِ» زنده‌یاد «علی صفایی حائری» نوشتم که: «این کتاب را مانند دیگر آثار این نویسنده فقط به آنانی توصیه می‌کنم که به دنبالی راهی هستند و برای یافتنش تحمّل و تأمّل دارند.» این‌بار و در این روزهای پایانی ماه مبارک رمضان از «روش برداشت از قرآن» اثر گران‌سنگ دیگر این نویسنده، اگر خدا بخواهد، خواهم نوشت. اول از همه باید اعتراف نمود از این کتاب پربار و پرمغز نوشتن، کار ساده‌ای نیست؛ پس بیش‌تر از خود کتاب وام خواهیم گرفت تا این مشکل بر ما آسان گردد. فقط توضیح آن‌که: کتاب حاضر را نه برای خواندن بلکه برای اندیشیدن باید خواند و برای آن نیاز به حوصله فراوان داریم. و دیگر آن‌که هر کلمه در آثار مرحوم صفایی، معنای واقعی خودش را دارد پس نباید از کنار این کلمات ساده گذشت. این کتاب می‌تواند آغاز خوبی باشد برای بهره‌برداری واقعی از قرآن.


*«... در این بازگشت، کسانی هستند که بر اساس آرزوها و رویاهای گنگ و یا تلقین‌ها و تشویق‌ها و یا افتادن در یک جوّ گرم، به قرآن رو آورده‌اند. این‌ها بدون این‌که سوالی طرح کرده‌باشند و یا نیازی و ضرورتی را یافته باشند و یا اصلا چیز معلوم و مشخصی را خواسته باشند، کتاب را می‌گشایند و معلوم است که با دست خالی باز می‌گردند و مایوس و متحیر می‌مانند و یا با خیالات و بافته‌های هماهنگ، خود را فریب می‌دهند و سرگرم می‌سازند. اصولا مطالعه هر کتاب، مادام که با طرح سوال همراه نباشد، بهره نمی‌دهد...»



۱۵ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۷ ارديبهشت ۹۱ ، ۲۰:۴۱
زهیر قدسی

کلیدهایی برای بازیگر شدن!


*آرزوی بازیگری از دیرباز در ذهن و اندیشه آدمی حضور داشته و حتی مشاهده می‌شود که قلب برخی از آدمیان فقط با آرزوی شیرین بازیگری در سینما و تلویزیون می‌تپد! این آرزو نه فقط در دل انسان امروز جای داشته که حتی غارنوشته‌های انسان‌های اولیه نیز حکایت از این آرزوی دیرینه دارد!! متاسفانه با وجود این‌که استعداد بازیگری در بسیاری از آدمیان مشاهده می‌گردد اما شاهدیم که این توفیق نصیب کسان معدودی می‌شود که از قضا چیزی هم نسبت به دیگران سر ندارند! به هر حال قصد گلایه نداریم بنده خودم به عنوان یک نویسنده، گله و شکایتی که ندارم هیچ، حتی خدا را بر این موضوع شاکرم؛ اما رسالتم ایجاب می‌کند که راهی برای مشتاقان این حرفه بنمایم!


*اخیرا کتابی توسط نشر سوره مهر منتشر گردیده با عنوان «چگونه بازیگر شویم؟». این کتاب بی‌شک راهنمای خوبی می‌تواند باشد برای آنان‌که کنجکاوند تا به راز موفقیت برخی بازیگران پی ببرند. «امید مهدی‌نژاد» نویسنده این اثر بی‌هیچ مضایقه‌ای پرده از اسرار ایشان –یعنی بازیگران شهیر محترم‌مان- برمی‌دارد تا هرآن‌کس که مشتاق و مستعد این هنر است به آرزویش برسد. اما امید مهدی‌نژاد را لابد می‌شناسید و البته باید بشناسید و حتما نیازی به معرفی‌اش نیست! حالا برای آنان‌که خواب بوده‌اند و یا دوست دارند دوباره بدانند یا بیش‌تر بدانند عرض می‌کنم که از مهدی‌نژاد، شاعر و طنزپرداز معاصر، در همین ستون معرفی‌هایی به عمل آمده. او هم در عرصه شعر دست توان‌مندی دارد و هم در وادی طنز، قلم کوشا و موفقی. عموما کارهای طنز خود را در نشریات و جراید با عنوان «برزو بی‌طرف» ثبت می‌کند و خیلی‌ها هم احتمالا با این نام بشناسندش. از او مجموعه‌هایی با عنوان «رجزمویه»، «کتاب سوم» و... منتشر شده و آخرین مجموعه شعر او با عنوان «آتش‌گردان» به زودی منتشر خواهد شد(این‌ها یعنی که خیلی کارش درست است!).

*اما کتاب چگونه بازیگر شویم یکی از عناوین مجموعه چگونه «هنرمند شویم است؟»، خوب این یعنی چه؟ یعنی اگر دوست داشتید که خواننده، موسیقی‌دان، نقاش و... هم بشوید ناامید نباشید اما به هرحال چون همه دوست دارند که.... ما رعایت حال عموم را کردیم! این کتاب به دو فصل تقسیم می‌شود. فصل اول: توصیه‌هایی برای بازیگر شدن است و فصل دوم: توصیه‌هایی برای بازیگر ماندن! نیازی به توضیح بیش‌تر هم ندارد. توضیحات و راهنمایی‌های مهدی‌نژاد به تصویرگری «محسن ایزدی» آراسته شده تا توضیحات بی‌ابهام باشند و نکته‌ای جا نیافتد.


*«مبحث «دماغ» از مباحث کلیدی کار بازیگری است. دماغ‌تان را به تیغ جراحی جراحان بسپارید تا کوچک و کوچک‌ترش کنند. سعی کنید دماغ‌تان در هر فیلم کوچک‌تر از فیلم قبلی باشد. اگر بتوانید دماغ را بالکل از صورت‌تان محو کنید، موفقیت‌تان را به میزان دویست درصد تضمین کرده‌اید.

۲۶ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۱ ارديبهشت ۹۱ ، ۲۳:۵۷
زهیر قدسی

با داستان نامرئی شوید!


*‌‌ بعضی وقت‌ها اشتهای آدم به یک پرس کامل و پرو پیمان غذا نمی‌کشد. دوست دارد مزمزه‌ای کند و بنشیند کنار، بعد اگر خوشش آمد وقتِ گرسنگی بیاید و یک دل سیر از همان چیزی که مزه کرده و به مذاقش خوش آمده، بلنباند! درست مثل وقتی که آدم بعضی کتاب‌های ورزشکارِ سنگین‌وزن را، در قفسه کتاب‌ها می‌بیند و دلش برنمی‌دارد قاشقی بزند. در عوض دلش قنج می‌رود برای یک بستنی یخی یا آلوچه‌ای ترش که اشتهایش را تحریک کند! 


* من اولین باری که کتاب‌های«نشر ماهی» را توی قفسه یکی از کتاب‌فروشی‌های شهرمان دیدم درست وقتی بود که مشغله زیاد و حجم کتاب‌های درسی که البته دوست‌شان دارم نمی‌گذاشت خطر کنم و بروم دنبال دیگِ آبگوشت! نه این‌که دلم رمان و داستان نخواهد، مگر بی‌داستان هم می‌توان زیست!؟ اما آن موقع بیش‌تر دنبال جایگزینی بودم تا خلاء بی‌داستانی را پُر کند و چه بهتر از یک مجموعه داستان که هر وقت اراده کنی از داستان‌هایش مزه کنی. اما لطف کتابی که من دیدم فقط به مجموعه داستان بودنش نبود، بل گردآوری هدف‌مند آن بود که برای نویسندگان هم‌طن و یا هم‌زبان و یا نویسندگان مهاجرِ هم‌درد و... به صورت مجزا کتابی تعریف شده بود. این طوری بدون دردسر می‌توانستی از یک نویسنده داستانکی بخوانی و نه کاملا بلکه نسبتا با فضای روحی و حال و هوای درونی داستا‌ن‌های او آشنا شوی آن وقت اگر دلت خواست و به هوس افتادی بروی سراغ آثار دیگر و مستقل همان نویسنده.

* و اما «مجموعه نامرئی» عنوان کتابی است از همین نشر و با همین سبک و سیاق. مجموعه 45 داستان کوتاه از 26 نویسنده آلمانی‌زبان یعنی: اتریش، آلمان فدرال و دموکراتیک و سوییس. این کتاب اگرچه واقعا نامرئی نیست اما بعضی از داستان‌هایش آدم را می‌برد به دنیای نامرئی قصه و خیال. حال و هوای داستان‌ها با هم بسیار متفاوت است حتی سبک بیان و شکل داستان‌ها هم یک‌دست نیست. از داستان تخیلی بگیرید تا جنایی و فلسفی و اجتماعی. خلاصه چهل تکه‌ای است نه در خور توصیف محدود کلمات. اگر چه ممکن است همه داستان‌ها را نپسندید همان‌گونه که من نپسندیدم! اما لطف کار به همین امکان مقایسه و انتخاب است. و چشیدن یک عالمه مزه با هم. در این مجموعه می‌توانید از نویسنده‌هایی مثل توماس مان، پتر هانتکه، گونتر گراس، ماکس فریش، هرمان هسه، برتولت برشت و دیگران داستان پیدا کنید. داستان‌هایی با ترجمه «علی‌اصغر حداد» و پیشگفتار مفصلی از او که کلی درباره ادبیات آلمانی‌زبان به شما اطلاعات می‌دهد.


پی‌نوشت: دوباره یک معرفی دیگر از همسرم در فرصتی کوتاه، یعنی در مدت زمانی که از فروشگاه تماس گرفتم و با دوچرخه رکاب‌زنان آمدم -شاید 20 دقیقه- گو این‌که به گمانم مانند دیگر نوشته‌هایش نشده، اما به نظرم در این مدت زمان که در کنارش زحمت درست کردن کشک بادمجان -این غذای مورد علاقه‌ام- را هم می‌کشید به اندازه‌ی کافی خارق‌العاده است!

۲۲ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۷ ارديبهشت ۹۱ ، ۲۱:۲۶
زهیر قدسی
روشنایی‌های زندگی

*پیش‌درآمد/ «سینمای اقتباس» واژه‌ای کاملا آشنا برای اهالی سینماست. در تاریخ سینما فیلم‌های مشهور و متعددی ساخته شده‌اند که از آثار داستانی -مشهور یا مهجور- اقتباس شده‌اند. جالب این جاست که این فیلم‌ها، هراندازه در تولید موفق بوده‌اند معمولا رضایت کسانی را که پیش‌تر رمان را خوانده‌اند، جلب نکرده است؛ اهالی سینما و روان‌شناسان دلایل متعددی را هم برای توجیه این امر ذکر کرده‌اند (که ما ذکر نمی‌کنیم و خودتان جویای آن باشید!).


*درآمد/ اما این مقدمه‌چینی برای معرفی رمانی با نام «لایم لایت» است که داستانی وارونه دارد! این رمان اقتباسی داستانی از آخرین فیلم ساخته «چارلی چاپلین» با همین نام است که «روژه گرونیه» نویسنده فرانسوی قلم‌رنجه فرموده است!


*پرانتز/ چارلی چاپلین کسی نیست که نیاز به معرفی داشته باشد. اطراف این نوشته هم معرفی مشروحی از او صورت گرفته اما بد نیست تذکر دهیم که جدا از حرکات ویژه صورت و بدن او، که او را کمدینی مشهور و موفقی نمود و همچنین خلق آثاری گزنده و شیرین که او را فراتر از زمان خود نشان می‌دهد. دو ویژگی واقعا قابل تحسین را باید از او یاد کرد: جسارت و شجاعت و همچنین روشن‌بینی اجتماعی او که کاملا با آثار و شخصیت او همراه است.

*نهفت/ لایم لایت، داستان زوال و انزوای کمدینی مشهور است که با زندگی دست و پنجه نرم می‌کند. کمدینی با نام «کال‌وِرو» که افکار و مشاهدات روزانه‌اش و هم‌چنین کابوس‌های شبانه‌اش همه او را به یاد ایام شهرت و محبوبیتش می‌اندازد، آن زمان که در مشهورترین تالارهای شهر انبوهی از تماشاگران به احترام او می‌ایستادند و او را با تشویق‌های پیاپی و طولانی بدرقه می‌نمودند. اما خواننده در طول داستان با اشخاص دیگری که هرکدام در زندگی خود به نوعی دچار این زوال و سقوط شده‌اند مواجه می‌شود. از دوست و همکار او در دوران جوانی بگیرید تا صاحب‌خانه‌اش و همچنین دختری که پس از اقدام به خودکشی توسط کال‌ورو نجات داده می‌شود. اما این آشنایی تغییراتی در زندگی هردو شخصیت داستان می‌گذارد و به نوعی ریسمان داستان همین آشنایی و به قول خود کال‌ورو: عشق افلاطونیی است که بین او و این دختر ایجاد می‌شود. اما توجه به این‌که این آخرین اثر چاپلین است، اثری که او در ایام پیری خلق کرده، می‌تواند کلیدی باشد برای درک بهتر از شخصیت آخرین سال‌های این کمدین بزرگ.


*فرود/«...یگانه کاری که ستارگان می‌کنند این است که بر محور خود برقرار بمانند. و خورشید که شعله‌های خود را تا مسافت پانصدهزار کلیومتری پرتاب می‌کند، این ابلهی که همه ثروت‌های طبیعی خود را به باد می‌دهد، همین خورشید، آیا قدرت تفکر دارد؟ نه!...»

۲۵ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۱ ارديبهشت ۹۱ ، ۱۵:۲۳
زهیر قدسی

سرنوشت یک خان‌زاده!


* آدم‌ها از قدیم الایام  دو دسته بوده‌اند، دسته اول آن‌هایی که تاریخ را دوست دارند و دسته دوم کسانی‌اند که تاریخ را دوست ندارند و چه بسا از آن متنفرند. شک نکنید که دسته سومی هم وجود ندارد! البته بر اساس گزارش‌های تاریخی موثق، تاریخ در مورد هر دو گروه احساس خاصی ندارد چون اطمینان دارد که همه این آدم‌ها روزی روزگاری جزئی از خودش می‌شوند. پر بی‌راه نیست اگر بگوییم که اصولا بسیاری از ‌ما جزء دسته دومیم؛ شاید به خاطر کتاب‌های پُرنوشته و ناتمام تاریخِ دوره تحصیل‌مان که لبریز بود از نام آدم‌ها و جنگ‌ها و حمله‌ها. و دو ساعت از امتحان نگذشته از حافظه کوتاه مدت‌مان به صورت کامل محو می‌شد. و اگر نمره ناپلئونی نصیب‌مان نمی‌شد کتاب می‌رفت در کیسه کاغذهایی که گذاشته‌ایم روز چارشنبه‌سوزی، دّقِ دلی‌مان را سرشان خالی کنیم. این بود قصه ما و تاریخ! (هر خواننده فهیمی می‌فهمد که کتاب‌های تاریخ ما یک جایش می‌لنگد و هر بچه مدرسه‌ای این علامت سوال در ذهنش تا به آخر وجود دارد که: خوب که چه؟ فایده این همه حفظ کردن در چیست؟)


* تاریخ اگرچه در شکل خواندن برای امتحان، سخت ملال‌آور است اما اگر مثل یک قصه و به قصد عبرت خوانده شود می‌ارزد به یک دنیا کتاب! اگر بدانی برای چه باید بخوانی‌اش. بعضی وقت‌ها هم چاره کار این است که تنها به سراغ آن بخش از تاریخ بروی که برایت جذاب‌تر و مبهم‌تر است. مثلا داستان مغول‌هایی که آمدند و کشتند و بردند و ویران کردند اما چند نسل بعد تا به خود آمدند دیدند که ایرانیزه شده‌اند و مسلمان!

* «غازان خان» عنوان کتابی است که به بیان زندگی غازان، هفتمین خان ایلخانان(سلسله مغولی حاکم بر ایران) می‌پردازد. کتابی به قلم «دکتر جواد عباسی». که اگرچه آن را یک متخصص تاریخ نوشته اما به زبانش ساده، روان و البته جذاب است. نویسنده در روایت داستان‌گونه‌اش هر کجا به توضیحی نیاز بوده، آن توضیح را در پاورقی کتاب آورده است؛ مثلا اصطلاحات مغولی، آیین، آداب و رسوم و غیره. اول این کتاب کوچک هم می‌توانید شجره کل خاندان مغول را ببینید. و البته سال‌شمار زندگی غازان  را.  نویسنده سعی نموده دوره‌های مختلف زندگی غازان را جدا کرده و برای هر کدام با یک تیتر مجزا قصه‌گویی ‌کند که این به نظم‌بندی ذهن خواننده کمک می‌کند. اما شاید تنها ایراد کتاب حاضر این باشد که از یک ناشر دولتی (با توجه به حجم کتاب) توقع چنین قیمتی را نداریم. مخصوصا که خواندن چنین کتاب‌هایی هویت ملی و مذهبی‌مان را حفظ خواهد نمود.


پی نوشت: قلم روان و صمیمی این نوشته، گویاست که متعلق به اینجانب نیست. نویسنده این معرفی -و برخی جاکتابی های دیگر- همسرم الهام یوسفی است که بی آن که ادعایی داشته باشد گاه جاکتابی جیم را به عهده میگرد. لطفش مدام!

۲۲ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۳۱ فروردين ۹۱ ، ۰۱:۰۳
زهیر قدسی

در کف هرکس اگر شمعی بدی


* قدیم‌ترها عادتی بوده نکو و در شایسته تحسین که امروز کمتر از آن نشانی می‌بینیم. شنیده‌ام و شنیده‌اید از بزرگ‌ترها که در همین فصل زمستان، قدیمی‌ترها می‌نشستند پای کرسی و در حالی که پاهایشان را دراز کرده‌اند سوی اجاق زیر تخت و چای می‌نوشیده‌اند و حتما انار دانه‌سرخ تناول می‌کرده‌اند، پیر مجلس مثنوی‌خوانی می‌کرده و تفالی به حافظ می‌زده و شاهنامه‌ای می‌گشوده. و دیگران همه گوش بوده‌اند و محظوظ از این‌همه رنگ و آهنگی که در این اشعار بوده است. چقدر آن سرمای زمستانی پر خیر و برکت بود که همه اعضای خانواده را دور این کرسی جمع می‌کرد و ما بچه‌ها را از فیض سخنان آقابزرگ و مادرجان و پدر و مادر بهره‌مند می‌کرد. و چه کلاس درس‌های پرلذتی تشکیل می‌شد بی‌آن‌که چوب و ترکه‌ای در کنار باشد.

* این دل‌نوشته همه جوشش و قلیان احساسی بود که از دیدن کتاب‌های جدید سرکار خانم «فیروزه گل‌محمدی» به نویسنده دست داد. اما به کسانی که ایشان را احیانا نمی‌شناسند تذکر دهم که اشتباه نشود، ایشان اصلا نویسنده نیست بلکه تصویرگر است. طراحی‌های زیبا و چشم‌نوازشان را پیش‌تر در کتاب «چای با طعم خدا» خانم نظرآهاری و «منظومه ظهر روز دهم» مرحوم قیصر امین‌پور و... دیده بودم اما این‌بار کاری فوق‌العاده وجدانگیز و سرورآفرین، با طرح و ایده‌ای جدید از این ایشان دیدم که با تمامی کتاب‌های معرفی شده در جاکتابی متفاوت است. ایشان حدود 20جلد کتاب را که اغلب به حوزه ادبیات کودک و نوجوان تعلق دارد، تصویرگری کرده و در این میان صاحب 14مدال داخلی و بین‌المللی شده است. ژانین دسپینت، منتقد مشهور فرانسوی هم ضمن شرح و تحلیل برخی آثار او نوشته که: «اصول نقاشی مدرن از روش اصیل و شخصی او می‌تراود.» (خب که چی؟ یعنی حتما یک نفر فرانسوی درباره هنر ایشان نظر بدهد که بفهمیم کار ایشان تا چه حدی مهم بوده؟!)

* اما دو کتابِ «راز آن درخت» و «فیل در خانه تاریک» دو اثر واقعا ستودنی خانم گل‌محمدی است که تصویرگری‌هایش بر اساس دو حکایت حکیمانه از مثنوی معنوی است. برای اهل ادب و شعر هر دو حکایت آشناست، علی‌الخصوص حکایت دوم. حکایت‌هایی که اگرچه خواندن چندبارشان نامکرر است اما با تصویگری‌های مصور لطافتی مضاعف پیدا می‌کند. و چه خوب رنگ‌های نگارگر با رنگ شعر نشسته است. هر دو کتاب برنده چند مدال بین‌المللی شده‌اند. مدال‌های «کنکور نوما»، «کاتاچیتر آکلاهند» و «اوکتاگونا فرانسه» کمترین افتخاری است که نصیب این هنرمند هم‌وطن‌مان شده است.

۱۷ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۳ فروردين ۹۱ ، ۲۲:۲۷
زهیر قدسی
پیش‌نوشت: خیلی فکر کردم که اولین کتابی را که در سال جدید، معرفی‌اش را در وبلاگ قرار می‌دهم چه باشد. تا رسیدم به کتابی که در آخرین هفته‌‌ی ماه رمضان معرفی شده بود اما مورد غفلت واقع شد. کتابی واقعا کاربردی که به نوعی مهریه‌ی همسرم قرار دادمش، چون خیلی برایم عزیز بوده و راه‌گشا. امید که برای شما نیز چنین باشد.
در ضمن سال نو هم برای همگی انشاءالله مبارک باشه!
رسم حیات


*بارت را بسته‌ای لابد! یک ماه تمام وقت داشتی تا با حوصله و دقت ببندی‌اش! سه شب تمام هم وقت داشته‌ای تا یک‌به‌یک چک‌شان کنی و ببینی کم و کسری نداشته باشد و دست به دامان پروردگار و اهل‌بیت شوی که کم و کسری‌هایت را نادیده بگیرند و کوله‌بارت را پر کنند از بخشش! و لابد تمام... تا سال بعد و سال‌های بعد که شاید بیایند و تو دوباره یک ماه تمام را برگردی به خودت.
و حالا بعد از یک ماه دوباره آمده‌ای سر زندگی‌ات، زندگی قبلی! اما دیگر قرار نیست همه چیز مثل سابق باشد، و زندگی‌ات نه زندگی قبلی، که زندگی تازه‌ای است که رمضان، روح در آن دمیده است، حتما. و قرار نیست مثل زندگی سابقت رفتار کنی و بنشینی و صحبت کنی و معاشرت کنی ودر یک کلمه «زندگی» کنی. و لابد انتظار هم نداری  به واسطه یک ماه روزه‌داری در زندگی‌ات تحول ایجاد شود، بدون فکر و تامل و برنامه‌ریزی!


*از کودکی در هر مجلس وعظ و عزا بسیار شنیده‌ایم که قال رسول‌الله و قال علی(ع)، و در ادامه‌اش جمله‌هایی که گاه بسیار مشهورند؛ آن‌چنان که از فرط تکرار به آن نمی‌اندیشیم و نیز بسیار احادیث که مغفول مانده‌اند و راهی به زندگی ما باز نکرده‌اند. و همیشه هم بر این خیال بوده‌ایم که این کتاب‌های حدیث با زبان عربی‌شان و حجم زیادشان به درد همان وعاظ می‌خورد و از همین روست که این کتاب‌ها راهی به قفسه‌های ما باز نکرده‌اند. و حتما بارها هم از خودمان پرسیده‌ایم که چرا دین من رُک و راست نگفته در فلان موقعیت با کدام میزان رفتار کنم؟


*«منتخب میزان الحکمه» از آن کتاب‌هایی است که گردآورنده‌اش با توجه به همین کاستی‌ها و نیازها سعی نموده مجموعه‌ای را عرضه کند که شما بر اساس احساس نیازتان به آن مراجعه کنید، منتخبی از احادیث، که به عربی و فارسی و با ذکر نشانی دقیق منبع،  ترجمه‌ای راحت و روان، و فهرست‌هایی کامل که دسترسی به موضوع مورد نظر را بسیار آسان می‌کند. کتاب دارای سه فهرست مجزاست، فهرست الفبایی عربی، فهرست الفبایی فارسی و فهرست موضوعی فارسی. یعنی سه روش برای دست‌یابی به موضوع مورد نظر. آن‌چه که بیش از همه کتاب را کاربردی می‌کند انتخاب احادیث بر اساس نیاز زندگی روزمره ماست. مسائلی که با آن مواجهیم از مسائل اعتقادی گرفته تا موضوعات اخلاقی؛ از همین روست که این کتاب نه برای اهل فن که برای مخاطب معمولی گردآوری شده، برای همه اعضای یک خانواده. کتابی که تا به امروز جای خالی‌اش در قفسه‌ خانوادگی کتاب‌خانه ما خالی بوده به کوشش گردآورنده این اثر می‌تواند هم در خانه ما راه یابد و هم در روش زندگی ما انعکاس یابد.

۵ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۹ فروردين ۹۱ ، ۱۶:۰۲
زهیر قدسی
پیش‌نوشت: این هم معرفی یک رمان روسی دیگر، برای روسی خوانان محترم!
کالبدشکافی یک انقلاب!

*نمایشگاه کتاب در کنار همه‌ی خوبی‌هایش، بدی‌های جالبی هم دارد! البته بدترین بدی‌اش به زعم اهالی عشق کتاب، حسرتی است که از دیدن و نخریدن آن همه کتاب به دل می‌ماند و البته قیمت پشت جلد! اما از همه این‌ها که بگذریم گیجی خریدار به خاطر تنوع عناوین از همه بدتر است. اگر کسی لیستی از پیش تعیین شده نداشته باشد و برعکس، بودجه محدود داشته باشد، می‌ماند از بین این همه کتاب کدام را برگزیند. این مشکل البته امسال به لطف یک دوست کتاب‌خوان برای من حل شد و کتاب‌هایی به کتاب‌خانه‌ام راه یافت که خواندن‌شان پشیمانی به بار نیاورد. «دل سگ» یکی از آن‌ها بود.


*«میخائیل بولگاکف» نویسنده روسی، دل سگ را در ۱۹۲۵ یعنی چند ماه پس از مرگ «لنین» نوشت و در آن سروشت پرولتاریا را پیش‌بینی کرد اما کتاب‌اش بیش از چهل سال در جامعه ادبی شرق مورد بی‌مهری واقع شد و مهجور ماند. بولگاکف هم البته از اول نویسنده نبود، بلکه کاملا اشتباهی در رشته پزشکی تحصیل کرد و دکتر شد! خودش در مورد نویسنده شدن ناگهانی‌اش می‌نویسد: «در یک روز غم‌انگیز پاییزی سال۱۹۱۹، در کوپه قطاری که تلق‌تلق کنان پیش می‌رفت، زیر نور چراغی که با یک باک بنزین خالی درست کرده بودند، اولین داستان کوتاهم را نوشتم...» و به همین سادگی بولگاکف فمهمید که نویسنده است نه پزشک. در نتیجه پزشکی را رسما بوسید و کنار گذاشت و زندگی‌اش شد نوشتن. دل سگ از تخیلی سرشار بهره برده و در نگاه اول داستانی دور از ذهن به نظر می‌رسد اما خوب که بنگریم، تمثیل برّنده‌ای است درباره انقلاب روسیه. بولگاکف با قلمی طنز گونه و تخیل بی‌مانند که در این‌جا از تجربیات پزشکی‌اش نشات گرفته، آینده‌ای را که در انتظار این نظام پرسروصداست پیش‌بینی می‌کند. داستان بسیار ژرف و پر از سَنبل‌ها و نماد‌های عمیق است. «شاریک» سگ قصه، دکترفیلیپ، بورمنتال و مسیو شاریکوف... هر کدام سنبلی هستند برای به نقد کشیدن این انقلاب! (نگارنده این سطور پیشنهاد می‌کند که دیباچه کتاب را بگذارید آخرکار مطالعه کنید و گرنه لذت کشف را از خود خواهید گرفت.)




بولگاکف را معمولا نمایش‌نامه نویس می‌دانند اما در سال‌های اخیر آثاری غیر از نمایش‌نامه از او به دست آمده و چاپ شده است.آثار دیگری چون«دیابولیاد»، «گارد سفید»،«تخم‌های مرگبار» و «یادداشت‌های علی‌الحساب». البته به گمانم نمایش‌نامه «مرشد و مارگریتا» هم‌چنان بهترین و مشهورترین اثر این نویسنده کوتاه عمر است.



*«مراحل مقدماتی است، ایوان! به آن‌چه می‌گویی فکر کن. آخر غده هیپوفیز که در فضای خالی معلق نیست... شاریکوف حالا نشانه‌هایی از رفتار سگ را بروز می‌دهد... نکته هولناک این وضعیت این است که حالا دل آدمی دارد، نه دل سگ. و دلش فاسدترین دل آفرینش است.»
۱۹ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۹ اسفند ۹۰ ، ۲۳:۵۷
زهیر قدسی
یک سرنوشت شوم!
* چندی پیش وقتی در مقدمه معرفی کتاب خواندنی مارکز یعنی : «گزارش یک مرگ» نوشتم که از رمان‌های روسی و اسپانیایی اعصابم به هم می‌ریزد، به خاطر اسم‌های طولانی‌شان که باید زوربزنی تا خوانده و تمام شوند(!)؛ نمی‌دانستم که رمان‌های روسی چنین خاطرخواهانی دارد. که مجبورم سازند و تهدید به مرگم کنند که حرفم را پس بگیرم!! نشان به این نشان که یکی گریبان چاک داده بود و غرامت می‌خواست به خاطر توهین به حضرت تولستوی و چخوف! و بنده هم به خاطر خوف از جان و هم برای دفاع از خودم عرض کنم که: دقیقا همان ایامی که باید سرم در کتاب‌های درسی‌ام می‌بود، سرگرم خواندن سه اثر از «لئون تولستوی» بودم؛ دقیقا سه هفته پیش از امتحان کنکور!!
* تولستوی از پرآوازه‌ترین نویسندگان کلاسیک است. «جنگ و صلح»اش با حضور پانصد قهرمان و شخصیت داستانی در شش جلد، معجزه‌ای بوده که منتقدان آن زمان را به تحیر وامی‌دارد؛ تا جایی که نوشتند: «جنگ و صلح تصویر کاملی از زندگی بشری است. تصویر کاملی از همه چیزهایی است که در آن‌ها مردم: سعادت، عظمت، اندوه و خواری خود را در می‌یابند.» او اشراف‌زاده‌ای دم‌دمی مزاج و سرسخت بوده. در جوانی‌اش عیاشی را در تا سر حد ممکن تجربه می‌کند، تا جایی که چندبار زندگی‌اش به مرز ورشکستگی می‌کشد. دوبار ترک تحصیل می‌کند و در نهایت پس از خلق آثاری چند، زندگی زاهدانه‌ای را در پیش می‌گیرد و نان به دست خویش می‌پزد و کفش دست خویش می‌دوزد و اعتقاد دارد که این‌ها از آن‌چه تا آن موقع نوشته است ارزش‌مندترند!

* «شیطان» عنوان یکی از آثار اوست که در ایام پس از تحول روحی تولستوی، نوشته شده است. پیام داستان در صفحه نخست کتاب، در دم آشکار می‌شود: «... پس اگر چشم راستت تو را بلغزاند، قلعش کن و از خود دور انداز، زیرا تو را بهتر آن است که عضوی از اعضایت تباه گردد از آن‌که کل بدنت در دوزخ افکنده شود... انجیل متی، باب پنجم، آیات ۲۸الی۳۰» شخصیت اول داستان با توجه به توصیفاتی که از او می‌شود، شخصیتی دور از شخصیت خود نویسنده ندارد؛ اشراف‌زاده‌ای دوست‌داشتنی که در سنین جوانی و پس از فوت پدر، می‌کوشد که املاک پدر را با همان رسم و رسوم احیا کند. نویسنده، شخصیت او را به نوعی عادی و موجه نشان می‌دهد که حتی خطاهای او نیز توجیهی قابل قبول –از آن دست توجیهاتی که ما هم برای خودمان، گاه دست و پا می‌کنیم- دارد. اما داستان هنگامی جالب می‌شود که شخص اول داستان –یوگنی ایرتینیف- پس از آن‌که رفته‌رفته زندگی خوبی را آغاز می‌کند، در زمان و وضعیتی غیر قابل پیش‌بینی، درست آن هنگام که زندگی‌اش رو به پیش‌رفت است، دچار شرایطی ویژه و غیر قابل پیش‌بینی می‌شود.

پی‌نوشت: با توجه به موضوع این کتاب که پیرامون پیامدهای لاابالی‌گری جنسی است از توضیح و معرفی دقیق تر کتاب معذور بودم. ببخشید. با این حال خواندن کتاب مفید خواهد بود؛ انشاءالله!

۱۱ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۹ اسفند ۹۰ ، ۱۹:۲۰
زهیر قدسی

آیین دلبری


* انسان‌ها چونان سنگ‌هایی هستند که در برکه جامعه و تاریخ فرو می‌افتند. گاهی سنگ‌ریزه‌ای را مانند که تنها می‌تواند موج‌هایی حقیر و ‌کم‌دامنه‌ای ایجاد کند، که به سختی می‌توان نشان آن را پیدا نمود. و گاه انگار صخره‌ای را شبیه‌اند که از جایگاهی مرتفع بر قلب این برکه نشانه می‌رود و موج‌هایی چنان عظیم و پی‌درپی ایجاد می‌کند که نمی‌توان انتظار داشت به‌زودی فرو بنشیند.

* «سید موسی صدر» کتابی است از مجموعه کتاب‌های انتشارات کتاب دانشجویی که به روایت زندگی شخصیتی بزرگ و غیر قابل انکار می‌پردازد. آنچه می‌توان در این ستون تنگ نوشت تنها زحمت توصیف مختصری است از شخصیت پیچیده و تاثیرگذار او؛ و نه شرح و بیانی پیرامون خود کتاب. این کتاب کوچک تنها بهانه‌ای می‌تواند باشد تا هم‌سن و سالان من و تو، خدای ناکرده وجود او را –در این روزها که امید یافتنش را داشتیم- فراموش نکنند. و یا اگر بازی‌گوشی‌های زمانه یکسره ما را از وجود نازنین او بی‌خبر کرده، معرفی این کتاب و خواندن آن، می‌تواند توجهی را برای‌مان ایجاد نماید.


* امام موسی صدر بی‌شک یکی از نخبه‌ترین و خبره‌ترین رهبرانی است که جهان تشیع به خود دیده؛ چراکه در کشوری چون لبنان، لبنانی که در آن سال‌ها (۱۳۳۸ تا ۱۳۵۷) فرقه‌گرایی و قبیله‌گرایی موضوعی حاد و بحرانی بوده، برای مردم نه رهبری که دلبری می‌کند! در آن سال‌ها کسی گمان نمی‌کرد در کشوری چون لبنان، کسی بتواند در دعوت مردم به وحدت و اتحاد پیروز گردد، امام موسی تنها کسی بود که موفق شد دل‌های مردم را به یکدیگر نزدیک کند. و در زمانی که خود غرب نیز نتوانسته بودند تئوری‌هایی چون «برخورد تمدن‌ها» را هضم نمایند، برای اولین‌بار توانست «تز هم‌زیستی ادیان و تمدن‌های بشری» را مطرح و به اجرا در بیاورد. توانای او در ریشه‌کن سازی و کنترل گدایی در مرکز جبل‌عامل و انتشار این طرح در جنوب لبنان و حتی بیروت از معجزه‌های او بود. و همچنین دیگر فعالیت‌های فرهنگی وی که در آن زمان بی‌نظیر بود و توانست مقابله‌ای باشد با انواع فسادی که در بیروت آن زمان حاکم بود.


* ...سید موسی با حضورش در سه مرکز بزرگ مسیحیان: «دیرالمخلص» در جنوب، کلیسای«کبوشیه» در قلب بیروت و کلیسای«مارمارون»در شمال لبنان، ولوله‌ای در میان طرفداران این مذهب انداخت که از شور و شوق شیعیان به هنگام دیدار او چیزی کم نداشت. تا جایی که رهبران مسیحی به وضوح اعتراف می‌کردند که: «روحانیتی که آقای صدر با یک ساعت وعظ در دیرهای ما می‌ریزد، بیش از روحانیتی است که خود ما طی شش سال در این دیرها به وجود می‌آوریم»...


پی‌نوشت: بی‌رو در بایستی باید اعتراف کنم نوشته‌ای در خور او ننوشته‌ام. خداوند ببخشاید.
۵ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۴ اسفند ۹۰ ، ۱۰:۵۸
زهیر قدسی