جاکتابی

آرشیو کتاب‌نویسی‌هایمان در جراید مختلف

جاکتابی

آرشیو کتاب‌نویسی‌هایمان در جراید مختلف

جاکتابی

جاکتابی عنوان ستونی است که نخستین‌بار در تاریخ بیست و هفت تیرماه سنه یکهزار و سیصد و هشتاد و هفت خورشیدی در صفحه چهاردهم جیم از ضمیمه‌ی جریده‌ی یومیه‌ی خراسان به طبع ‌نگارنده (زهیر قدسی) رسید و الی زماننا هذا به طبع می‌رسد. (برگرفته از مطلع الوبلاق/ پست شماره ۱) و اکنون دیر زمانی است که میزبان بازنشر معرفی‌های من و همسرم (الهام یوسفی) در جراید مختلف است.

روش برداشت از قرآن / علی صفایی حائری

چهارشنبه, ۲۷ ارديبهشت ۱۳۹۱، ۰۸:۴۱ ب.ظ

پاسخ به پرسش‌های ناتمام


*خوب یادم است آن روزهایی را که تازه ستون جاکتابی افتتاح شده بود و می‌خواستم حتما یک روز «قرآن» را به عنوان یک کتاب معرفی کنم؛ اما نشد! هربار چنین تصمیمی می‌گرفتم به ذهنم افکاری خطور می‌کرد که مرا از این عمل باز می‌داشت. مهم‌ترین دلیلم این بود که آیا کسی چون من می‌تواند قرآن را معرفی کند و دیگران را توصیه به خواندن آن کند، بی‌آن‌که دچار حالتی از نفاق شود؟!


*و خوب یادم است آن ایام را که وقتی با ذهنی جستجوگر و پرسش‌گر سراغ قرآن می‌رفتم و هربار سنگین‌تر باز می‌گشتم... آن ایام برخی آیات قرآن برایم بی‌معنا می‌نمود و این برایم غیر قابل قبول بود؛ چون نمی‌توانست این‌گونه باشد. برخی آیات هم به نظر می‌رسید که با دیگر آیات و روایات در تضاد است و این خود برایم پرسش‌ساز بود. و البته آیاتی از قرآن هم حالتی دل‌چسب داشت که انگار برای من نازل شده بود. با این همه یا می‌بایست که قرآن را بدون توجه به معانی آن می‌خواندم –برای ثواب آن- و یا هربار، باری از پرسش‌های تازه را به دوش کشم که خارج از حد و توان من بود.

*اگر خاطرتان باشد زمانی در همین ستون از کتاب «نامه‌های بلوغِ» زنده‌یاد «علی صفایی حائری» نوشتم که: «این کتاب را مانند دیگر آثار این نویسنده فقط به آنانی توصیه می‌کنم که به دنبالی راهی هستند و برای یافتنش تحمّل و تأمّل دارند.» این‌بار و در این روزهای پایانی ماه مبارک رمضان از «روش برداشت از قرآن» اثر گران‌سنگ دیگر این نویسنده، اگر خدا بخواهد، خواهم نوشت. اول از همه باید اعتراف نمود از این کتاب پربار و پرمغز نوشتن، کار ساده‌ای نیست؛ پس بیش‌تر از خود کتاب وام خواهیم گرفت تا این مشکل بر ما آسان گردد. فقط توضیح آن‌که: کتاب حاضر را نه برای خواندن بلکه برای اندیشیدن باید خواند و برای آن نیاز به حوصله فراوان داریم. و دیگر آن‌که هر کلمه در آثار مرحوم صفایی، معنای واقعی خودش را دارد پس نباید از کنار این کلمات ساده گذشت. این کتاب می‌تواند آغاز خوبی باشد برای بهره‌برداری واقعی از قرآن.


*«... در این بازگشت، کسانی هستند که بر اساس آرزوها و رویاهای گنگ و یا تلقین‌ها و تشویق‌ها و یا افتادن در یک جوّ گرم، به قرآن رو آورده‌اند. این‌ها بدون این‌که سوالی طرح کرده‌باشند و یا نیازی و ضرورتی را یافته باشند و یا اصلا چیز معلوم و مشخصی را خواسته باشند، کتاب را می‌گشایند و معلوم است که با دست خالی باز می‌گردند و مایوس و متحیر می‌مانند و یا با خیالات و بافته‌های هماهنگ، خود را فریب می‌دهند و سرگرم می‌سازند. اصولا مطالعه هر کتاب، مادام که با طرح سوال همراه نباشد، بهره نمی‌دهد...»



موافقین ۰ مخالفین ۰ ۹۱/۰۲/۲۷
زهیر قدسی

ادبیات دینی

نظرات  (۱۵)

یک مدت بود بدجوری غصه ناک بودم ، رفتم قرآن خوندم یک دور کامل رو خوندم البته صوتی گوش می دادم و همزمان معنی هاش رو هم می خوندم ببینم اصلا چی گفته خدا به بنده هاش ؟
به قول شما بعضی جاهاش واسم بدجوری برداشت میشد، یک حالت عصبی و هیستریک بهم دست می داد که آخه خدا جان این چه وضعشه ؟ یعنی که چی فلان اتفاق بایس بیوفته فلان اتفاق نه !
و خلاصه هی به جای اینکه اعصابم آرامش پیدا کنه بدتر واسه خودم سوهان روح ساخته بودم البته یک جاهاییش هم بسیار خوشم میومد و همینطوری خوشحال می خوندم تا اینکه دور اول تموم شد.
دوباره گفتم بزار یک دور دیگه بخونمش آخه اون سری مشکل دار بودم یکم در مقابل بعضی آیات گارد می گرفتم ، دور دوم که شروع شد دوباره از اولش باز شروع کردم گفتم بزار ببینم حالا جدی واس چی فلان اتفاق بایس بیوفته ؟
متاسفانه به دلیل برداشت های غلط ( بیشتر ) دیگه ادامه ندادم الآن یک دور کامل و دو دور ناقص خوندم قرآن رو تازه بعدش مشکلات داشتم که دیگه اصلا نشد برم طرفش گرچه خیلی غمگینم ولی خوب ترجیح دادم فعلا نخونم دیگه قرآن رو تا یکمی ایمانم قویتر شه چون حس کردم ممکنه اصلا با این طرز خوندنم از دین بیشتر دور شم به جا که نزدیک شم

راستش یکمی مشکلات زیاد شده سعی می کنم یادم بمونه برم بخرم ولی فعلا جیبم خالی می باشد حتی من کارتم توش 300 تومن بیشتر نداره نمی تونم برم از خونه بیرون .

یک دعایی بکنید به حال بنده شاید گره از مشکلاتم باز شد ...
بازم ممنون که کتاب های به این خوبی معرفی می کنید ، واقعا کاش می تونستم کتاب خون خوبی باشم ولی حیف واقعا
پاسخ:
اما به هر حال اگر دوست داشته باشید می‌تونید یه روز با هماهنگی بیاید و من این کتابو از کتابخونه‌ی شخصیم خدمتتون امانت بدم!
رااااااااااااااست می گید ؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟ اوووووه من فکر نمی کردم اینهمه مورد اعتماد باشم که کتاب تون را به من امانت بدید بسیار سپاسگزارم ...

این کتاب تون را هم که معرفی کردین تو جیم خوندم این آقای نویسنده که می خواسته قبلا موسقی دان بشه بعد رفته نویسنده شده.

ممکنه منم برم آخرش تو کار عکاسی و عکس گرفتنی و اینا از بس دوربین به دست همه جا همه چی عکس می گیرم تو انجمن بهم میگن توت ِ خبرنگار واسه همین هرمراسمی هست هر مجلسی هست هر داستانی دارن کلن میگن توت جان بیا عکس بگیر گزارش بنویس بزار تو سایت عکس که مشکلی نیست گزارش گرفتن مرگمه من بلد نیستم همین دفعه ی آخر هم که روزنامه خراسان یک گزارش 2 پاراگرافی تو یکی از صفحه های خراسان رضوی چاپ کرده بود رو من تو سه روز تکمیل کردم با 4 تا عکس می خوام بزارم تو سایت انجمن.

هنوز نزاشتمش تو سایت منتظرم برم نشون بدم انجمن بعد که اوکی را دادن بزارم تو سایت.

سایت رو خودم برپاش کردم از روش های مخصوص خودم ولی نوشتن رو اصلا نمی تونم این گزارش هم خانم جان قربان کلی کمک نمودن من بلد نبودم ...
یکی می گفت توت جان زیاد کتاب بخون تا بتونی بنویسی گفتم باشه ولی خوب رفتم باز کتاب کامپیوتری خریدم خوب دست خودم نیست نمی دونم چرا علاقه ای به کتاب های دیگه ندارم.

گرچه بابام یک کتاب خونه شخصی داره توش پر کتاب تاریخی هست از ائمه و تاریخ ایران و تاریخ اسلام و تاریخ عرب و تاریخ فرانسه و کلن تاریخ رو دوست می داره یک سری هم کتاب حسن صباح رو برام خرید گفت بیا بخون منم گفتم چرا عکس نداره ؟ نخوندمش
ولی این کتابی که شما معرفی کردین رو به نظرم واسه مغز من خوبه واسه که هنوزم یک سری مسائل دین رو نمی تونم قبول کنم ...
این اولین گزارش عمرم بود همون اولین متن
http://msmashhad.com/

البته من کمک گرفتم از خانم جان قربان عکاسیش هم خودم کردم خیلی افتضاحه ولی چه کنم دیگه اون تهش رو خوب نوشتم :

گروه خبری انجمن ام اس

پا تو کفش شما کردم یکمی
۲۹ ارديبهشت ۹۱ ، ۲۱:۰۲ میییییییییییییلاد
سلام بر آق زهیر.
اولا ممنون و مشرف فرمودید وبلاگ بنده را...
دوما که اصلشه:
منم خیلی وقتا با خوندن ترجمه های قرآن یک طوری میشم.میدونم که از بی لیاقتی و حماقت خودمه که اینطوری میشم...اما فعلا که اوضاع همینه...
بعضی وقتا و با خوندن آیه ها فکر می کنم که خدا چقدر بعضی وقتا یک کم همچی بگی نگی زبونم لال ...بیرحمه...یعنی خیلی بد تا می کنه با بعضیا...یک جورایی سخت گیره همچی...میدونی به نظرم میاد(البته مسخرست)که قرآن یک کم می2نست بازبون خوشتر حالی کنه به مردم که بابا کافر نباشین.گناه نکنین.کار خوب انجام بدین....خیلی وقتا این فکرو می کنم...به تهدیدای خدا توی قرآنش فکر میکنم و دلیل این تهدید ها..


خدا منو ببخشه که دارم درباره ی کلامش این حرفا رو میزنم اما خب خودمم میدونم.هنوز به اون مرحله ای نرسیدم که ب2نم درک کنم چرا خدا اینجوری گفته؟
پاسخ:
چقدر خوبه که همه یه آدم درست و درمون پیدا کنن و به همین صداقت افکارشون رو باهاش مطرح کنن؛ یکی که تحمل شنیدن داشته باشه و جوابی برا گفتن. ولی این کتاب کلا کتاب خوبیه ولی شاید برا الانت زود باشه!
سلام! خوبین؟
ریروز بعد از ظهر رسیدیم خدمتتون! اما باز هم نبودید... خیلی هم منتظرتون شدم اما نیومدید
چند تا سوال در مورد چند تا کتابی که می خواستم بخرم داشتم نیومدید منم خریدمشون دیگه
یک پیشنهاد دیگه: چرا کتاب حافظ هفت رو معرفی نمی کنید؟ خیلی خوبه ها
پاسخ:
دیروز البته بودیم اما شما ما رو ندید. بنده در دفتر مشغول امورات حسابداری و رصد برخی اخبار مربوط به کتاب و... بودم. اگر به همکارم می‌گفتید که با بنده کار دارید ایشون با بنده تماس می‌گرفتن و اون‌وقت بنده در خدمت شما بودم. به هر حال ضرر نکردید چون همینجوری هم کارتون راه افتاد!
خوب شما نظر منو تایید کردین نظر تون را ندادید چطور شده ؟
خیلی افتضاحه نه ؟
پاسخ:
خوب گاهی آدم می‌ماند چه جوابی بدهد دیگر!
یک عدد PDF یکی دو روز میشه دانلود کردم به اسم khabarnevisi خوب این داره تشریح میکنه چه شکلی میشه روزنامه بنگارم
ینی توش نوشته : آموزش خبرنگاری دانشجویی درکمتر از یک ساعت .
بعدش هم کلی چیز میز توضیح داده همش هم 28 صفحه است توش عکس هم داره

به نظرم کمکم می کنه بتونم یک چیزی از توش دربیارم .
راستش با دوستان تصمیم گرفیتم بریم با یک چاپخونه صحبت کنیم گاهنامه چاپ کنیم در حد 4 صفحه !
مثلا با تیراژ 2000 تا یا کمتر یا بیشتر ببینیم چقدر در میاد سیاه و سفید بخواد واسمون بزنه خوب بایس یک سری اصول بلد باشیم ولی هنوز در حد حرف هست چون رضایت دکتر جان رو هم بایس بگیریم اجازه صادر کنه ما این کارو بکنیم ...

حالا ببینیم چی میشه ؟ شایس واسه انجمن مون یک دو دوره آزمایشی چاپ کردیم اگر جواب داد بودجه از انجمن بیشتر می گیریم هم صفحاتش رو ببریم بالا هم که تیراژش رو

به قول یکی آرزو بر جوانان عیب نیست
پاسخ:
اصلا تعداد صفحات مهم نیست. قلم، طراحی صفحات و محتواتونه که اهمیت داره. در ضمت ریسک نکنید، سعی کنید اول با تیراژ معقول کارو بدید بیرون.
۳۱ ارديبهشت ۹۱ ، ۱۱:۰۹ مییییییییلاد
چقدر خوبه که همه یه آدم درست و درمون پیدا کنن و به همین صداقت افکارشون رو باهاش مطرح کنن؛


ای بابا آقا زهیر ما پیدا کردیم دیگه.شما اینجا چیکاره ای پ؟
پاسخ:
عجب!! شکسته‌بندی می‌کنی آقا میلاد!
سلام و عرض احترام
تنها چیزی که از کتابهای آقای عین.صاد به خاطر دارم سخت بودن نثرشه. شاید چون اولین بار زودتر از زمانی که باید تصمیم به خوندن یکی از کتاباشون کردم که همچین حسی دارم.
متاسفانه در مدراس فقط روی تجوید و ادای مخارج و لحن و صوتمون کار کردن و گاهی وقتا فک میکنم غرضی وجود داشته که خواستن طوطی وار بخونیم و ذهنمون متمرکز خوندن باشه تا فهمیدن!
ممنون از معرفیتون، امیدوارم مث کتاب قبلی آقای حائری جا نزنم وسط خوندن به خاطر سختی نثرش.
پاسخ:
به هر حال امیدوارم که بتونین با کتابای ایشون خوب ارتباط بگیرید.
۳۱ ارديبهشت ۹۱ ، ۱۳:۰۱ شبانه دات بلاکفا
سلام ظهیرجان اگه میتونی برای من و امثال من دانلود موبایلی بزار بتونیم

اینطوری رو بیاریم به کتاب
پاسخ:
سلام. اول از همه و قبل از این‌که بخوام کتاب موبایلی برا شما تو وبلاگم بگذارم باید درست متوجه‌تون کنم که بنده "زهیرجان" هستم و نه "ظهیرجان"!
خب کار خاصی نبود... چند تا سوال بود که باز میام می پرسم ازتون
گفتن ایشون هم که هستید و میاید! کمی صبر کردم وقتی دیدم دیر شد رفتم
بعله! ضرر اصلا نکردم
واقعا میگم
پاسخ:
خوب الحمدالله!
حالا واقعا دیگه دوره اینکه بخوام به ویرایش و سجاوندی نوشته‌هات فکر کنم، خیلی وقته که گذشته.

حالا واقعا از پختگی قلمت لذت می‌برم. و می‌دونی که پختگی قلم ناشی از پختگی فکره. جدا لذت می‌برم از نوشته‌هات

(راستی این نوشته مال پارسال بوده؟ چون نوشتی این روزهای آخر ماه رمضان...)
پاسخ:
آره، مال ماه رمضون پارسال بوده.
۰۱ خرداد ۹۱ ، ۰۹:۳۰ میییییییییلاد
واقعا از خودم ناامید میشم وقتی می بینم که تو حرف میزنی و من نمیفهمم.
شکسته بندی یعنی چی؟
۰۱ خرداد ۹۱ ، ۰۹:۳۱ میییییییییلاد
راستی زهیر دعا کن فردا ب2نم برم مغازه ی آقای رجب زاده.بدجوری 2 خماریشم.
هم خماری آق رجب زاده و هم خماری قیدار و از به.
پاسخ:
دعا!
اتفاقاً به فکر بنده هم رسیده بود که چرا قرآن را به عنوان یک کتاب معرفی نمی‌کنید
معرفی کنید
می‌توانید سوره‌سوره این کار را انجام دهید
حالا نه همه‌ی سوره‌ها
ولی خب می‌شود
از نفاق هم نترسید
خدا بزرگ است
پاسخ:
فکر کردی تفسیر سوره کاره منه؟! حالا هر سوره‌ای؟ اگر بخوام که از کتب تفسیری چیزی بردارم هم که خود مخاطبین می‌تونن اینکارو بهتر انجام بدن! شما آستین بالا بزن!

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی