جاکتابی

آرشیو کتاب‌نویسی‌هایمان در جراید مختلف

جاکتابی

آرشیو کتاب‌نویسی‌هایمان در جراید مختلف

جاکتابی

جاکتابی عنوان ستونی است که نخستین‌بار در تاریخ بیست و هفت تیرماه سنه یکهزار و سیصد و هشتاد و هفت خورشیدی در صفحه چهاردهم جیم از ضمیمه‌ی جریده‌ی یومیه‌ی خراسان به طبع ‌نگارنده (زهیر قدسی) رسید و الی زماننا هذا به طبع می‌رسد. (برگرفته از مطلع الوبلاق/ پست شماره ۱) و اکنون دیر زمانی است که میزبان بازنشر معرفی‌های من و همسرم (الهام یوسفی) در جراید مختلف است.

در کف هرکس اگر شمعی بدی


* قدیم‌ترها عادتی بوده نکو و در شایسته تحسین که امروز کمتر از آن نشانی می‌بینیم. شنیده‌ام و شنیده‌اید از بزرگ‌ترها که در همین فصل زمستان، قدیمی‌ترها می‌نشستند پای کرسی و در حالی که پاهایشان را دراز کرده‌اند سوی اجاق زیر تخت و چای می‌نوشیده‌اند و حتما انار دانه‌سرخ تناول می‌کرده‌اند، پیر مجلس مثنوی‌خوانی می‌کرده و تفالی به حافظ می‌زده و شاهنامه‌ای می‌گشوده. و دیگران همه گوش بوده‌اند و محظوظ از این‌همه رنگ و آهنگی که در این اشعار بوده است. چقدر آن سرمای زمستانی پر خیر و برکت بود که همه اعضای خانواده را دور این کرسی جمع می‌کرد و ما بچه‌ها را از فیض سخنان آقابزرگ و مادرجان و پدر و مادر بهره‌مند می‌کرد. و چه کلاس درس‌های پرلذتی تشکیل می‌شد بی‌آن‌که چوب و ترکه‌ای در کنار باشد.

* این دل‌نوشته همه جوشش و قلیان احساسی بود که از دیدن کتاب‌های جدید سرکار خانم «فیروزه گل‌محمدی» به نویسنده دست داد. اما به کسانی که ایشان را احیانا نمی‌شناسند تذکر دهم که اشتباه نشود، ایشان اصلا نویسنده نیست بلکه تصویرگر است. طراحی‌های زیبا و چشم‌نوازشان را پیش‌تر در کتاب «چای با طعم خدا» خانم نظرآهاری و «منظومه ظهر روز دهم» مرحوم قیصر امین‌پور و... دیده بودم اما این‌بار کاری فوق‌العاده وجدانگیز و سرورآفرین، با طرح و ایده‌ای جدید از این ایشان دیدم که با تمامی کتاب‌های معرفی شده در جاکتابی متفاوت است. ایشان حدود 20جلد کتاب را که اغلب به حوزه ادبیات کودک و نوجوان تعلق دارد، تصویرگری کرده و در این میان صاحب 14مدال داخلی و بین‌المللی شده است. ژانین دسپینت، منتقد مشهور فرانسوی هم ضمن شرح و تحلیل برخی آثار او نوشته که: «اصول نقاشی مدرن از روش اصیل و شخصی او می‌تراود.» (خب که چی؟ یعنی حتما یک نفر فرانسوی درباره هنر ایشان نظر بدهد که بفهمیم کار ایشان تا چه حدی مهم بوده؟!)

* اما دو کتابِ «راز آن درخت» و «فیل در خانه تاریک» دو اثر واقعا ستودنی خانم گل‌محمدی است که تصویرگری‌هایش بر اساس دو حکایت حکیمانه از مثنوی معنوی است. برای اهل ادب و شعر هر دو حکایت آشناست، علی‌الخصوص حکایت دوم. حکایت‌هایی که اگرچه خواندن چندبارشان نامکرر است اما با تصویگری‌های مصور لطافتی مضاعف پیدا می‌کند. و چه خوب رنگ‌های نگارگر با رنگ شعر نشسته است. هر دو کتاب برنده چند مدال بین‌المللی شده‌اند. مدال‌های «کنکور نوما»، «کاتاچیتر آکلاهند» و «اوکتاگونا فرانسه» کمترین افتخاری است که نصیب این هنرمند هم‌وطن‌مان شده است.

موافقین ۰ مخالفین ۰ ۹۱/۰۱/۲۳
زهیر قدسی

هنر

شعر

نظرات  (۱۷)

۲۴ فروردين ۹۱ ، ۱۱:۳۲ مییییییییلاد
چه عجب ما چشممان روشن شد به جمال مطلبی از شما جناب قدسی در جیم....
هر چند که تازگی ها کم لطفی می کنید و کامنت ها را تایید نمی کنید و جواب نمی دهید،اما ما همچنان اردتمند شما باقی مانده ایم....
پاسخ:
جواب ندادنم برا جواب نداشنم بوده لابد!
۲۴ فروردين ۹۱ ، ۲۰:۳۴ مییییییییلاد
به نظرت اینکه میگم چه خوابی دیدی و اینکه چه کتابی داری؟جوابی نداره....؟واقعا؟
پاسخ:
بعدشم با این همه روحیه پرسشگریت واقعا آدم میمنونه چی جوابتو بده!
۲۴ فروردين ۹۱ ، ۲۲:۱۸ میییییییییلاد
اگه داستانم رو برات بذارم نظرتو میگی در موردش؟
پاسخ:
اگر کوتاه باشه، باشه!
داستان ها همیشه با عکس قشنگن ...
راستی
دارم کتاب مسخ رو از کافکا می خونم
کتاب خوبیه! یه خورده نگاه فلسفی میخواد تا تموم ابعادشو بفهمی
اگر تونستید و مناسب بود معرفیش کنید اگر نه هم خودتون یه چیزایی در موردش بگید
مثلا چیزی که فکر منو خیلی از این داستان به خودش مشغول کرده اینه که چرا گرگور بین این همه جونور شد سوسک!
پاسخ:
سلام. ممنون از لطف شما که بدون پرسش فرض رو بر این قرار می‌دهید که من حتما "مسخ" کافکا رو خوندم! اما متاسفانه نخوندمش! به گمانم همسرم خودنده باشنش! پس اگر این‌گونه بود ازشون می‌خوام در موردش(!) بنویسن. اگر هم نشد خودم اول می‌خونمش بعد می‌نویسمش!
۲۷ فروردين ۹۱ ، ۱۴:۳۹ میییییییییلاد
ای باابا زهیر جون...چقدر به آدم تلقین می کنی فضولی رو....
آقاجون یک کلام...کتاب داری از خودت یا نه؟
بعدشم میشه بگی جوابم خوردنیه؟پوشیدنی؟ممممم.....نوشیدنی؟
ای بابا پس چی ایه؟
پاسخ:
اما من اصل سوالتو نمی‌دونم چیه که بخوام به خوردنی یا پوشیدنی بونش اشاره‌ای بکنم!
۲۹ فروردين ۹۱ ، ۱۴:۴۹ میییییییییلاد
دست شما درد نکنه.واقعا.
این لف و نشر نامرتبو اصلا نفهمیدم...زیر دیپلمشو بگو.....
آقا جان ابهام و سوالی هم هست خب بپرس برادر من....چاره داره که......
میگم آیا جناب آقای زهیر قدسی تا به حال کتابی تالیف کرده اند؟نوشته اند؟آیا کتابی و جود دارد که رویش حک شده باشد:نویسنده:زهیر قدسی آیا؟
افتاد؟
اصل سوالی هم که گفتم راجع به خوابته ددر موردم....
اوکـــــــــــــــــــی؟
پاسخ:
خوابی هم که ازت دیدم چیز شفافی به خاطر ندارم و کملا چیز مهمی نبوده! ولی شمایی کلیی از تصویرت به خاطر دارم که پس از رویتت تطبق خاهم داد. انشالا!

آخه شما از شیر مرغ تا جون آدمیزاد موضوع کتاب خوندین!! واقعا فکر کردم خوندینش
پس حالا من به شما پیشنهاد می کنم بخونینش! به نظر من کتاب خوبیه
اگر خوندین حتما بیاین توضیح بدید برام
خانم شما اگر بنویسن خیلی بهترره بالاخره ما خانوم ها حرف همو خوب می فهمیم
پاسخ:
چون داستان کوتاهه شاید خودم هم به زودی خوندمش! و پاسخی مبسوط تر دادم.
۲۹ فروردين ۹۱ ، ۲۰:۳۲ مییییییییلاد
پی نوشت.:من برای این داستان خیلی زحمیتدم.چون باید از زبون موجودی می نوشتمش که هیچ شناختی ازش ندارم.البته بایاری دوستان مذکر و بااستفاده از تجربیات ایشان این هدف قابل دسترسی شد.گفتم نظرت برام مهمه بالاخره شما هزاران کتاب خوانده ای...دیگه...البته این داستانو برا مازیار و مصطفی و سعید هم فرستاده ایم و دوست دارم واقعا نظرتو بگی ....
البته خودم میدونم هیچ چیزی برنده نمیشه....بعد از ارسال داستانم نظرشون رو خواستم،وافعا بدترین اشتباهم بود....
۲۹ فروردين ۹۱ ، ۲۰:۴۴ میییییییلاد
لف و نشر نامراب یعنی چی؟
شما هم که اینقدر از فضولی بنده می نالین بد نیست یک سری هم به این وبلاگ بزنی....
maziarhakkak.blogfa.com
۳۱ فروردين ۹۱ ، ۱۹:۱۷ میییییییییلاد
تا جایی که اینجانب یادش می آید،داستانی برای شما ارسال نمود و سوالی در کامنت قبلی پرسیده بود....
اگر اشتباه نکند این حقیر
۰۲ ارديبهشت ۹۱ ، ۱۴:۵۱ مییییییییلاد
یک:چشوم...به قول سعید...
2:ما که مجبور نکردیم...خودتان فرمودید اگه کوتاه باشه ،باشه؟!این لحظه شما پنجمین نفری هستید که به هر علتی در مورد ایمیل ما سخنی ایراد می فرمایید،و ماهم پنجمین باریست که باید با شرمندگی بسیار عرض کنیم:ایمیل نداریم آقاجان!...باعرض معذرت....
3:تا جایی که اینجانب مطلع است،تمامی دوستان مجازی اعم از مازیار و سعید و مصطفی،داستان بنده را در ورد کپی و سپس خوانده اند...حال نمیدانیم چرا شما با حالت تعجب انجام این امر را بیان می فرمایید؟
4:لطف کنید بفرمایید لف و نشر نامرتب چبست...
5:لطف تر بفرمایید مارا مثل این بیکارالدوله ها پشت این کامنتدونی معطل نفرموده و جواب بنده را بیان کنید....
باتشکر....
پاسخ:
نیازی به توضیح نیست که اعداد را نباید خواند در این شعر. و اعداد راهنمایی هستند تا نسبت بین این کلمات را در مصرع‌های مختلف درک کنی و توضیح اضافه نخواهی عزیز دل!
۰۳ ارديبهشت ۹۱ ، ۱۵:۵۶ میییییییییلاد
چشوم توضیح اضافی نمی خواهیم برادر....متشکریم...
۰۵ ارديبهشت ۹۱ ، ۱۵:۵۹ مییییییییلاد
حال نمی شود شما عرض بفرمایید نظر محترمتان را؟
پاسخ:
فقط خواهشا این بار برام ایمیلش کن، باشه؟!
۰۷ ارديبهشت ۹۱ ، ۱۱:۵۰ میییییییییلاد
ای....ناراحت که نه...متعجب زده میشم...
عیب نداره...بیا 2 وبلاگم.میذارمش اونجا...
به جان زهیر نمی2 نم ایمیل داشته باشم....باور کن دروغ نمیگم...
آهان یادم رفت بگم اونجا نظرتو بگو لطفا...
من نمی‌گویم که آن والاجناب
هست پیغمبر، ولی دارد کتاب

درود خدا بر مولانا باد...
ای بابا افتخار نمیدی زهیر خان؟

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی