جمعهها هنوز خواب میبینند / سودابه مهیجی
جمعهها هنوز خوابیم!
*یک عمر تو زخمهای ما را بستی
هر روز کشیدی به سر ما دستی
شعبان که به نیمه میرسد آقاجان!
ما تازه به یادمان میآید هستی.
این رباعی را برای خودم نوشتم تا به خودم طعنه زده باشم برای کمکاریام. برای اینکه توجیه کرده باشم خودم را... برای اینکه عذرخواهی کرده باشم... برای اینکه بگویم جمعهها اگرچه ندانیم چرا، اما هنوز دلمان میگیرد... برای اینکه عصرهای جمعه سختترین لحظات هفتهاند... و بگویم که سخت شده نوشتن برای تو چون دیگر اسیر عبارات و کلیشهها شدم و نمیتوانم زیباترین نوشتههایم را به تو تقدیم کنم. شاید هم این تقصیر تنها بر من نباشد، منی که تنها ابزار دم دستیام همین کلماتاند؛ کلماتی که هیچگاه پاسدار خوبی برایشان نبودهایم و زیاده هر جا و هر زمان خرجشان کردهایم بی آنکه حواسمان باشد که کلمات با این بیاحتیاطی ادبی ما، از معنای واقعی خود دور میافتند و میشوند جز واژگان معمولی روزمره. و«انتظار» از آن واژههای مظلوم عصر ماست.
*«جمعهها هنوز خواب میبینند» عنوان مجموعه شعری از «سودابه مهیجی» است. ۵۲ غزل از شاعر جوانی که همه سرودههایش به مفهوم انتظار میپردازد. شاعری که در سرودههایش سعی کرده از نگاه کلیشهای پرهیز کند و بیشتر حرف دل خویش بگوید تا اینکه به تکرار مکررات بپردازد. کم نیستند شاعرانی که پیش از این در این وادی سخنپردازی کردهاند، اما ویژگی شاعران موفق معاصر ما این است که در شعرهای لبریز از حس انتظارشان، خود را به پای میز محاکمه بکشانند و در حکم متهم ردیف اول با خود و نسلشان سخن بگویند، به زمانه اعتراض کنند و در یک کلمه، انتظار را از بُعد دیگری جز انفعال به مخاطب بنمایانند.
شاعر حتی تمام سعی خود را میکند تا از مستقیمگویی پرهیز کند و شاید به همین خاطر است که شعرش هم پیچ و تابهای عاشقانه غزل را دارد و هم در ذات خود نوعی نگاه اجتماعی و انسانی را. حتی انتخاب نام کتاب و طرح جلد هم از همین قاعده تبعیت میکند و جز واژه «جمعهها» چیز دیگری مفهوم انتظار را به ذهن نمیآورد.
*چه جمعهای! چه غروب غریب و دلگیری!
چرا سراغی از این جمعهها نمیگیری؟
غریبهای که هنوز و همیشه در راهی!
کجای راه سفر ماندهای به این دیری؟
به پیشواز تو آغوش زندگی جان داد
بیا پیاده شو از این قطار تاخیری
*
چقدر پیر شدی روی گونههایم، اشک!
تو سالهاست که از چشم من سرازیری
چقدر ماندی در بند انتظار ای دل!
شدی شبیه به دیوانگان زنجیری!
چقدر شاعر مفلوک! قلبت از سنگ است
چگونه از غم دوری او نمیمیری؟
مشخصات کتاب:
عنوان: جمعهها هنوز خواب میبینند
نویسنده: سودابه مهیجی
تعداد صفحه: ۱۱۰صفحه
قیمت: ۳۳۰۰ تومان
ناشر: سپیدهباوران
قطع: رقعی
پینوشت:
گفتیم خارج از کلیشهها زودتر به پیشواز شعبان و ولادت حضرتش برویم!
سلام!
اختیار دارید...
علاقه دارم تا مجموعه ی غزل و رباعی هامو چاپ کنم اما چون پول ندارم نمیشود!! مثل همیشه ی تاریخ....
نشر سپیده باوران دولتی است؟؟
***********
اگه تونستید و وقت شد و حوصله داشتید ، خبربدید ممنون میشم.
حسین دهلوی