جاکتابی

آرشیو کتاب‌نویسی‌هایمان در جراید مختلف

جاکتابی

آرشیو کتاب‌نویسی‌هایمان در جراید مختلف

جاکتابی

جاکتابی عنوان ستونی است که نخستین‌بار در تاریخ بیست و هفت تیرماه سنه یکهزار و سیصد و هشتاد و هفت خورشیدی در صفحه چهاردهم جیم از ضمیمه‌ی جریده‌ی یومیه‌ی خراسان به طبع ‌نگارنده (زهیر قدسی) رسید و الی زماننا هذا به طبع می‌رسد. (برگرفته از مطلع الوبلاق/ پست شماره ۱) و اکنون دیر زمانی است که میزبان بازنشر معرفی‌های من و همسرم (الهام یوسفی) در جراید مختلف است.

جمعه‌ها هنوز خواب می‌بینند / سودابه مهیجی

يكشنبه, ۲۹ ارديبهشت ۱۳۹۲، ۱۰:۰۳ ب.ظ

جمعه‌ها هنوز خوابیم!


*یک عمر تو زخم‌های ما را بستی
هر روز کشیدی به سر ما دستی
شعبان که به نیمه می‌رسد آقاجان!
ما تازه به یادمان می‌آید هستی.


این رباعی را برای خودم نوشتم تا به خودم طعنه زده باشم برای کم‌کاری‌ام. برای این‌که توجیه کرده باشم خودم را... برای این‌که عذرخواهی کرده باشم... برای این‌که بگویم جمعه‌ها اگرچه ندانیم چرا، اما هنوز دل‌مان می‌گیرد... برای این‌که عصرهای جمعه سخت‌ترین لحظات هفته‌اند... و بگویم که سخت شده نوشتن برای تو چون دیگر اسیر عبارات و کلیشه‌ها شدم و نمی‌توانم زیباترین نوشته‌هایم را به تو تقدیم کنم. شاید هم این تقصیر تنها بر من نباشد، منی که تنها ابزار دم دستی‌ام همین کلمات‌اند؛ کلماتی که هیچ‌گاه پاسدار خوبی برای‌شان نبوده‌ایم و زیاده هر جا و هر زمان خرج‌شان کرده‌ایم بی‌ آن‌که  حواس‌مان باشد که کلمات با این بی‌احتیاطی ادبی ما، از معنای واقعی خود دور می‌افتند و می‌شوند جز واژگان معمولی روزمره. و«انتظار» از آن واژه‌های مظلوم عصر ماست.


جمعه‌ها هنوز خوای می‌بینند


*«جمعه‌ها هنوز خواب می‌بینند» عنوان مجموعه شعری از «سودابه مهیجی» است. ۵۲ غزل از شاعر جوانی که همه سروده‌هایش به مفهوم انتظار می‌پردازد. شاعری که در سروده‌هایش سعی کرده  از نگاه کلیشه‌ای پرهیز کند و بیش‌تر حرف دل خویش بگوید تا این‌که به تکرار مکررات بپردازد. کم نیستند شاعرانی که پیش از این در این وادی سخن‌پردازی کرده‌اند، اما ویژگی شاعران موفق معاصر ما این است که در شعرهای لبریز از حس انتظارشان، خود را به پای میز محاکمه بکشانند و در حکم متهم ردیف اول با خود و نسل‌شان سخن بگویند، به زمانه‌ اعتراض کنند و در یک کلمه، انتظار را از بُعد دیگری جز انفعال به مخاطب بنمایانند.

شاعر حتی تمام سعی خود را می‌کند تا از مستقیم‌گویی پرهیز کند و شاید به همین خاطر است که شعرش هم پیچ و تاب‌های عاشقانه غزل را دارد و هم در ذات خود نوعی نگاه اجتماعی و انسانی را. حتی انتخاب نام کتاب و طرح جلد هم از همین قاعده تبعیت می‌کند و جز واژه «جمعه‌ها» چیز دیگری مفهوم انتظار را به ذهن نمی‌آورد.

*چه جمعه‌ای!  چه غروب غریب و دل‌گیری!
چرا سراغی از این جمعه‌ها نمی‌گیری؟
غریبه‌ای که هنوز و همیشه در راهی!
کجای راه سفر مانده‌ای به این دیری؟
به پیشواز تو آغوش زندگی جان داد
بیا پیاده شو از این قطار تاخیری
*
چقدر پیر شدی روی گونه‌هایم، اشک!
تو سال‌هاست که از چشم من سرازیری
چقدر ماندی در بند انتظار ای دل!
شدی شبیه به دیوانگان زنجیری!
چقدر شاعر مفلوک! قلبت از سنگ است
چگونه از غم دوری او نمی‌میری؟


مشخصات کتاب:

عنوان: جمعه‌ها هنوز خواب می‌بینند
نویسنده: سودابه مهیجی
تعداد صفحه: ۱۱۰صفحه
قیمت: ۳۳۰۰ تومان
ناشر: سپیده‌باوران
قطع: رقعی


این کتاب را می‌توان از فروشگاه کتاب آفتاب واقع در: مشهد، چهارراه شهدا، روبه‌روی شیرازی۱۴، پاساژ رحیم‌پور، انتهای پاساژ (با شماره تماس ۰۵۱۱.۲۲۲۲۲۰۴) تهیه نمود.



پی‌نوشت:

گفتیم خارج از کلیشه‌ها زودتر به پیشواز شعبان و ولادت حضرتش برویم!

نظرات  (۳)

۰۱ خرداد ۹۲ ، ۱۹:۵۱ حسین دهلوی
بخش‌هایی از این نظر که با * مشخص شده، توسط مدیر سایت حذف شده است

سلام!

اختیار دارید...

علاقه دارم تا مجموعه ی غزل و رباعی هامو چاپ کنم اما چون پول ندارم نمیشود!! مثل همیشه ی تاریخ....

نشر سپیده باوران دولتی است؟؟

***********

اگه تونستید و وقت شد و حوصله داشتید ، خبربدید ممنون میشم.

حسین دهلوی

پاسخ:
سلامی دوباره!

از من به شما نصیحت! هیچ‌وقت برای چاپ کتاباتون پول ندید. کتاب مثل میوه است، وقتی برسه چیده می‌شه و رو درخت نمی‌مونه!
شما صبر کنید و این ذوق را حفظ کنید تا یک ناشر با سلیقه بیاد سراغ‌تون.

خدا نکنه سپیده‌باوران دولتی باشه!!

من مشتاق خواندن مجموعه‌ی شما هستم اما اگر هم جواب برای چاپ کتاب منفی بود به این معنی نیست که قراره برای همیشه منفی باشه؛ ذوقی که شما دارید حتما به زمانی پیوند خواهد خورد که کتاب‌تون رو چاپ کنیم.
سلام
بخش عمده ای از شعراهاشرو خوندم
ما که تا این حد حرفهای شما سواتمون قد نمیده اما مخلص کلام:
زیبا بود!
و ممنون بابت معرفی این کتاب!

اون کتاب شعر دیگه بود، گرفتم با این یکی! نصبشو تقریبا خوندم! ولی زیاد به دلم ننشست! شاید دچار مقایسه ناخواسته شدم گویا!!!

چی شد؟!!!
پاسخ:
سلام

خدا را شکر که از شعرهای این کتاب خوش‌تان آمده اما نام آن یکی که خوش‌تان نیامده را کاش می‌گفتید!
کار ِ فرهنگی خوبی انجام می دهید ! مستدام باشد ر:
مثلا ی ِ نفرایی مثل من وقتی میرن کتاب فروشی مدام دیگه لیست کتاب ها را ک باز می کنند چشم شون رو نمی بندند و بگوید بسم الله !
این طوری می روی شیک تر و می گویی آقا لطفا این نویسنده این کتاب !

بله ! ممنانیم بسی
پاسخ:
ممنون از لطف‌تون
امیدوارم خوب و نیک‌بخت باشید.
دوباره سر بزنید!

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی