جاکتابی

آرشیو کتاب‌نویسی‌هایمان در جراید مختلف

جاکتابی

آرشیو کتاب‌نویسی‌هایمان در جراید مختلف

جاکتابی

جاکتابی عنوان ستونی است که نخستین‌بار در تاریخ بیست و هفت تیرماه سنه یکهزار و سیصد و هشتاد و هفت خورشیدی در صفحه چهاردهم جیم از ضمیمه‌ی جریده‌ی یومیه‌ی خراسان به طبع ‌نگارنده (زهیر قدسی) رسید و الی زماننا هذا به طبع می‌رسد. (برگرفته از مطلع الوبلاق/ پست شماره ۱) و اکنون دیر زمانی است که میزبان بازنشر معرفی‌های من و همسرم (الهام یوسفی) در جراید مختلف است.

در ستایش بی‌سوادی!*

جمعه, ۲۷ آبان ۱۳۹۰، ۱۰:۱۰ ب.ظ
«چرا تا این اندازه عادت به مطالعه و کتاب‌خوانی در میان ما کم‌رونق است؟» این جمله و این پرسش تا به حدی نخ‌نما و تکراری شده که نویسنده را مجبور به گریز از پرداختن به این موضوع می‌کند! این جمله‌ای را که میان این گیومه قرار گرفته، آن‌قدر این طرف و آن طرف جار زده‌اند، و حتی خود تلویزیون که خود شاید از مسببان اصلی کتاب‌نخوانی در جامه ما باشد، شاید آن‌قدر در همین ایام این را در گوش ما خوانده باشد که مفهوم اصلی و دغدغه‌ای که باعث پرسش می‌شود را شکل مضحکی بخشیده! چرا؟ چون به حقیقت، این پرسش به همین اندازه‌ی نازلی که در رسانه‌های ما مطرح می‌شود به عنوان دغدغه در ذهن و روح پرسش کننده جای ندارد؛ و احتمالا به آن، جز در همین ایام هفته کتاب یا نمایشگاه کتاب، نمی‌اندیشد. گاهی برای بی‌توجه کردن انسان نسبت به یک مسئله هیچ روشی بهتر از این نیست که مدام آن موضوع را -به شکلی بی‌روح و بدون آن‌که عمقی نسبت به آن مسئله ایجاد کنی- در گوش مخاطب تکرار کنی.

به همین دلیل بهترین روش برای آن‌که کتاب به حاشیه برود و شکل مسخره‌ای به خود بگیرد این است که دقیقا و فقط ایام هفته کتاب و نمایشگاه کتاب، از یک شخصی که کتابی به دست گرفته و یا در کتاب‌خانه مشغول به مطالعه است پرسش کنی که: «شما چرا کتاب می‌خوانید؟» و یا «چرا کتاب بهترین دوست است؟» با پرسشی چنین کلی و تکراری چگونه پاسخی را می‌توان تصور نمود؟ بیم آن می‌رود که زمانی صحبت کردن از کتاب و کتاب‌خوانی نه تنها مضحک، بلکه مبتذل شود؛ تا به جایی که صحبت کردن پیرامون آن سرخیِ شرم به گونه‌های گوینده و نویسنده بدواند!



اما به واقع آیا کتاب چیز مفیدی است؟ آیا تا کنون مواجه نشده‌اید با پیرمردان و پیرزنانی روستایی، که علی رغم نداشتن سواد ظاهری بسیار فهمیده و پخته می‌نمایند؟ اجازه دهید اعتراف کنم که بسیاری چیزها آموخته‌ام از آنان که چند سالی را بیش در مدرسه و مکتب نبوده‌اند! پس آیا این شعار که کتاب بخوانیم را باید به کناری نهاد و پیِ بی‌سوادی رفت؟

پاسخ به این پرسش چندان که می‌اندیشید ساده نیست! اگر پاسخ مثبت باشد، پس این همه توصیه بزرگان، به مطالعه و کتاب و کتاب‌خوانی از چیست؟ و اگر منفی باشد، مگر مواجه نشده‌اید با کسانی که بسیار کتاب خوانده‌اند و این مطالعه برای ایشان جز بادی در غبغب، چیزی به ارمغان نیاورده؟ بنابراین پاسخ چیست؟

در ستایش بی‌سوادی!

امروز، شاهد آنیم که مردم به واسطه‌ی برخورداری از رسانه‌هایی یکسان، از سطح اطلاعاتی تقریبا یکسان برخوردارند. امروزه کافی است وارد شبکه اینترنت شوی و میان www و  org نام یک سایت مانند Wikipedia را درج کنی و هر آنچه دانشمندان قدیم به دنبال آن می‌گشتند را در آن به صورت چکیده و مختصر بیابی. اما آن چه امروز در کتاب‌ها و یا جایی دیگر به دنبال آنیم «دانش» نیست «حکمت» است. امروز به دنبال حکیم می‌گردیم. به دنبال کسی که میان این همه دانستنی به ما بگوید چه بیاموزیم و با آن چه کنیم؟!


شاید امروز بزرگترین خیانتی که رسانه‌هایی از قبیل اینترنت و تلوزیون و ماهواره به ما کرده‌اند این است که ما را بی‌سبب و بی‌آنکه بخواهیم پر کرده‌اند و ما را دچار سیری کاذبی نموده‌اند که دست و دل‌مان به چیزی نمی‌رود و احساس نیاز به مطالعه را از ما گرفته‌اند بی‌آنکه نیاز ما به مطالعه مرتفع شده باشد؛ درست مانند پفک!
چه باید کرد؟

این پرسش هم همیشه پس از این گونه درد دل کردن‌ها و به قول برخی نق و غر زدن‌ها مطرح می‌گردد. به نظر می‌رسد اصل توجه به آن چه که پیش از این خدمت‌تان عرض شد می‌تواند حکم چراغ قرمز چشمک‌زنی را داشته باشد که راننده را امر به مکث می‌کند (ولو آن‌که هیچ راننده‌ای گوشش بدهکار آن نباشد). اصل این درنگ می‌تواند آغازی باشد بر این‌که تا چه اندازه می‌توان از کتاب فاصله گرفت و تا چه اندازه می‌توان همچون حباب در دریای کم‌عمق و بی‌کران رسانه‌هایی از قبیل ایترنت و تلویزیون شناور ماند؟


اگر اهل مطالعه و کتاب نیستید، مدتی با یک دوست اهل مطالعه و حکمت، هم‌نشین شوید و بگذارید او به شما کتاب‌هایی را معرفی کند و پس از آن به مرور آن کتاب‌ها به شما حکم خواهند کرد که چه بکنید و چه بخوانید و تا چه اندازه پای اینترنت و تلویزیون بنشینید. اما همواره در نظر داشته باشید نسبت به آن چه می‌خوانید و می‌شنوید منفعل نباشید و همیشه با عمیق شدن در کتاب‌ها و آن‌چه می‌بینید و نقادیِ آن‌ها حالتی فعال و هوشیار داشته باشید!


*پی‌نوشت: تیتر انتخابی بود از کتابی با همین نام از «هانس‌ماگنوس انسنس‌برگر» که به زودی معرفی‌اش خواهم کرد.

**در ضمن هم‌اکنون در نمایشگاه کتاب مشهد منتظر حضورتان هستیم. سالن فردوسی غرفه ۱۸۹ تا ۱۹۲. غرفه‌های سپیده باوران و سوره مهر.

موافقین ۰ مخالفین ۰ ۹۰/۰۸/۲۷
زهیر قدسی

کتاب‌خوانی

نظرات  (۶)

سلام بر زهیر قدسی عزیز

همچنان می خونم ستون جاکتابی ات را...مثل همیشه

نمایشگاه کتاب خوش میگذره؟ با سپیده باوران حسابی پر رونق کردین نمایشگاهو...

می بینمتان...به زودی

*شادزی*
سلام . میدونی چرا عادت به کتاب خوانی در بین ما کمرنگ شده ؟ به این دلیل ساده که با توجه به ارزش های معاصر جامعه ایرانی ، کتاب خوان ها جزء آدم های موفق نیستند . کسی موفق محسوب میشه که ماشین آخرین مدل زیر پاشه ، یا یک بیزینس موفق داره یا خوب میتونه سر دیگران رو کلاه بذاره یا قشنگ بلده زبان بازی کنه . حالا که اینها معیار موفقیته ، چرا کسی وقتشو تلف کنه کتاب بخونه پسر خوب ؟
سلام

نمی‌شه بهت بگم «آفرین»؛ چون این واژه هم کلیشه شده! پس مرحبا!

نمی‌دونی آدم چقدر لذت می‌بره و می‌باله وقتی از برادر کوچکتر سِنیش چیزی یاد می‌گیره و می‌بینه بهتر از خودش می‌نویسه.

هم موضوع نسبتا ناگفته‌ای بود و نیاز شدید به تذکر داشت، هم نکته‌یابی‌های خوبی کرده بودی، و هم از زیبایی‌های قلمی بخوبی استفاده کرده بودی؛ بدون هیچ عیب نگارشی.
پاسخ:
داداش‌جان، خیلی لطف داری به من و داداش‌پروری می‌کنی! اما چند خط اول را که حساب تعارف و تمجید میَ‌ذارم اما خط آخرت برای من خیلی ارزش‌منده. چون تصور روزی را نداشتم که در نوشته‌هام ایراد نگارشیی نداشته باشم که بخواهی به من تذکر دهی. خیلی ممنون از این‌که وقت گذاشتی و خوندیش.
راستی،
"مضراب" برای جاکتابی بامسمّا نیست
پاسخ:
حق با شماست. اما اون زمان جایگزین مناسبی به ذهنم نرسید و بعدا هم بی‌خیالش شدم! دوباره بهش فکر می‌کنم. شما هم اگر چیزی به ذهنتون رسید اعلام کنید.
سلام بر حضرت والا
از زیر هزاران خاطره و پی نوشت و خلاصه نویسی؛سربرگ خاطره ای در قسمت نامبارک مغزم بیرون زده بود:آره فک کنم سال گذشته بود که تو جعبه جادویی یه بانوی گزارشگر در حال تهیه گزارش درمورد کتابخوانی بود و طی سؤال از سالمندی درمورد مطالعه روزانه،سالمند نامهربان(آنچه به یاد دارم) گفت که روزانه تنها قرآن مطالعه میکند.
این کلام حق و پذیرش آن بس معقول اما...
نمیدانم .تعداد افراد کتاب خوان اطرافم بطور نسبی خوب است البته در مقایسه با...عالی ولی امان از جادوی این جعبه رنگ رنگ که حتی بنیان های فکری موسسانش را مورد هجمه قرار داده است
هیچگاه به دلایل اختراع این وسایل یا حتی برنامه های نامعتبرشان نیندیشیدیم(خودم را عرض می کنم)
از ماهواره گرفته تا حتی کتاب و رادیو و...
آفرین و مرحبا به نگارنده‌ی گرامی

امّیدجان سلام برادر

راستی شکر خدا چندماهی است که تلویزیون‌دیدنمان به صفر میل کرده و وب‌گردی‌هایمان هم به همان سمت مایل است.
پاسخ:
الحمدالله که چنین شده و ان‌شاءالله بهتر شود.

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی