جلال در میقات
*سفرنامهنویسی سوغات فرنگ است. البته که فرنگیها در دورهای مملکت را از سوغاتهای خود انباشته بودند(!) طبیعی است وقتی دروازه کشور را به روی دنیا باز کنی، خوب و بد با هم میآیند وسط زندگی مردم و سفرنامهنویسی از آن سوغاتیهای دندانگیر است. وقتی با حمله مغولها، اقوام بیگانه دروازه مملکت را زورکی به روی خودشان باز کردند، نوشتنِ سفرنامه شکلِ رسمیتری به خود گرفت. سفرنامه ناصرخسرو و البته بعدتر مارکوپولوی مشهور و در دوره قاجار هم که دیگر اوجِ سفرنامهنویسی است؛ از «سفرِ فرنگِ» ناصرالدینشاه تا سفرنامه امینالدوله و حاجسیاح.
*تا حالا شده است با سفرنامهای سفر کنی؟ نه سفرنامهای معمولی از گشت و گذار و سیاحت به بلاد داخله و خارجه و انگشت به دهان ماندن، از ترقیِ مللِ مترقی! بلکه سفری ساده به زندگی؛ طول و عرض زندگی را اندازه گرفتن و شرحش را به قلمی روان درآوردن. لابد میگویی اینکه همان زندگینامه است! مگر نشنیدهاید جمله مشهور شریعتی را در سفرنامهاش که: «انسان: تاریخ... و زندگی: حج است». و مگر کم بودهاند آدمهایی از سالیان دور تا به امروز که برای دل خود یا فهم دیگری، از سفرشان به خانهای نزدیک در دوردست نوشتهاند؛ و تجربههایی از جنس متفاوت در عالمی متفاوت، که رایگان در کف همعصرانشان نهادهاند. نمونهاش همان حج شریعتی، یا سوژه این هفته ستونِ ما، «خسی در میقات» جلال آل احمد.
*همان جلالی که هر بچه مدرسهای او را با «مدیر مدرسه»اش میشناسد. جلالی که به حق صاحب سبک است و به زعم برخی «جلال اهل قلم». کسی که در میان داستانها، ترجمهها و مقالاتش، خسی در میقات را گزارشی میابی از سفری بیپیرایه به خود. سفری برای کشف چیزی، به قول خودش «کشفِ سفر، یا کشفِ کعبه، یا کشف خودِ کشف!»
نثرِ جلال هم که به جسارت و بیپروایی شهره است و البته به جزئیگویی و توصیفمحوری. او سفرنامهاش را از 21فروردین1343 در جدّه میآغازد و در 13اردیبهشت همان سال، در تجریش به پایان میرساند. شرحی صادقانه از درونیّات و پچپچهای شخصیاش: «...صبح در آشیانه حجاجِ فرودگاه تهران نماز خواندم، نمیدانم پس از چندین سال. لابد پس از ترکِ نماز در کلاس اول دانشگاه. روزگاری بودها! وضو میگرفتم و نماز میخواندم و گاهی نماز شب! گرچه آن آخریها مُهر زیر پیشانی نمیگذاشتم و همین شد مقدمه تکفیر...»
و البته توصیفی آماری از آنچه دیده و شنیده؛ از نرخِ بنزین و تاکسی تا عددِ جمعیت و روزنامههای مملکت. آل احمد، مثل همه اثرهایش سفرنامه را نیز با قلمی جراحانه نوشته است. مقایسه آدمها، افکار، و واکاویِ پدیدههای اجتماعی... تا انتقادِ طنّازانه و تلخ: «و این دولت علیه(!) سعودی!... سرشان گویا بدجوری به آخورِ نفت مشغول است. همه این حجّاج هم که از کثافت بترکند، سرِ چاههای نفت سلامت باد!»
*همانگونه که مستحضر هستید ایام زیارتی نمایشگاه کتاب تهران است. اگر تا کنون مشرف شده اید که زیارت قبول! اگر هم قرار است مشرف شوید باز هم زیارت قبول و اگر هم قرار نیست مشرف شوید و دلتان آنجاست باز هم زیارت قبول!! به هر خال اگر دوست داشتید سری به غرفه سپیدهباوران(کتاب آفتاب) بزنید، میتوانید بزنید! شبستان، راهرو۲۱ غرفه۱۹
*این کتاب را میتوان از انتشارت کتاب آفتاب واقع در چهارراه شهدا، روبهروی شیرازی۱۴، پاساژ رحیمپور، انتهای پاساژ تهیه نمود. شماره تماس: ۰۵۱۱.۲۲۲۲۲۰۴