جاکتابی

آرشیو کتاب‌نویسی‌هایمان در جراید مختلف

جاکتابی

آرشیو کتاب‌نویسی‌هایمان در جراید مختلف

جاکتابی

جاکتابی عنوان ستونی است که نخستین‌بار در تاریخ بیست و هفت تیرماه سنه یکهزار و سیصد و هشتاد و هفت خورشیدی در صفحه چهاردهم جیم از ضمیمه‌ی جریده‌ی یومیه‌ی خراسان به طبع ‌نگارنده (زهیر قدسی) رسید و الی زماننا هذا به طبع می‌رسد. (برگرفته از مطلع الوبلاق/ پست شماره ۱) و اکنون دیر زمانی است که میزبان بازنشر معرفی‌های من و همسرم (الهام یوسفی) در جراید مختلف است.

۱۶ مطلب با کلمه‌ی کلیدی «زندگی‌نامه نویسی» ثبت شده است

راوی زندگی تو بودن دشوار است!


اشاره:

سخت است کتابی را معرفی کنی که نویسنده‌اش در مقدمه برای معرفی‌اش سنگ تمام گذاشته! آن‌وقت تو هر چه بنویسی در ضمیر ناخودآگاهت می‌نشیند کنار آن مقدمه و باز هم کلمات تو هستند که مجبورند دست به سینه و سر به زیر، برتری بی‌تردید معرفی نویسنده را بپذیرند.  وتازه این زمانی است که باید متن نوشته شده تو متاثر از کلمات فخیم نویسنده نباشد. و سخت‌تر می‌شود آن زمان که تو بخواهی کتابی را معرفی کنی که وجودش وام‌دار وجودیست که سال‌هاست، هم هست و هم نیست! همو که در یک جمله می‌توان درباره‌اش چنین گفت: انسانی مسلمان، آن‌گونه که باید باشد! و کیست جز امام موسی صدر که سی سال است دردمندانه از او بی‌خبریم.


نیم روایت خصوصی!

«به همه می‌گویم تو آدم عادی‌ای بودی، ولی می‌دانم که نبودی. برای من هیچ‌وقت نبودی و این شاید چیزی است که همیشه روی دوشم سنگینی کرده است، چون من هیچ‌وقت تو نبوده‌ام و نشده‌ام. من هیچ‌وقت نخواسته‌ام دنیا را عوض کنم یا قومی را نجات بدهم یا تکلیفی را به عهده بگیرم. اما از این نیست که آزار می‌بینم، سنگینی جای دیگری است. سنگینی آن‌جا است که دنیا طوری چرخیده که من ‌می‌بایست کاری برای تو بکنم. این جمله ساده است، ساده و بی‌آزار. اما در تمام سال‌های نبودن تو که اتفاقا جوانی و میان‌سالی من بوده است، به کندی و ریز-ریز به مؤاخذه‌ام کشیده. چند شب پیش، محسن کمالیان از من پرسید:«آیا فکر می‌کنم که تو زنده‌ای؟» من با سرزنش نگاهش کردم و گفتم که:‌به نظر او غیر از این می‌رسد؟ جواب داد:«اگر واقعا فکر می‌کنی پدرت زنده است، چطور می‌توانی بنشینی؟ بخوابی؟ چطور می‌توانی هر روز کیفت را در دستت بگیری و بروی دفترت کار کنی، چرا نمی‌روی توی خیابان فریاد بزنی؟ چرا نمی‌دوی؟ چرا نشسته‌ای؟...» سی سال است تو نیستی و سی‌سال است که ما فکر می‌کنیم که قرار است که روزی تو برگردی، اما برنگشتی...»



راوی روایت‌های خصوصی

پس از آن‌که با قلم «حبیبه جعفریان» نویسنده همشهری‌مان، آشنا شدم هیچ‌گاه نتوانستم نسبت به آثار و قلم ایشان بی‌تفاوت باشم. چه کتاب‌ها و چه نوشته‌هایش در مجلات و نشریات. قلم او بیش‌تر در روایت زندگی واقعی انسان‌های بزرگ می‌گردد. و نه تنها در انتخاب این آدم‌ها دارای حسن سلیقه است، بلکه شگردهای ویژه او در روایت زندگی و شخصیت این آدم‌ها شگفتی‌آفرین و منحصر به فرد است. بنابراین اگر با قلم او آشنا باشید، دیگر چندان تعیین کننده نخواهد بود که او زندگی «سهراب سپهری» را قلم زده یا «تختی» را... «چمران» روایت کرده یا «مدرس» را...

با این‌همه وقتی بخشی از کتاب در دست انتشار خود را در ماهنامه «همشهری داستان» منتشر کرد. نه تنها قلم او که داستان‌واره است مخاطب را جذب خود کرد، که شخصیت انتخابی‌اش نیز، کسی نبود که بتوان از کنار او به سادگی گذشت. 


در کشاکش واقعیت و اسطوره!

«... اول که کار را شروع کردم، فکر می‌کردم فقط با خود سوژه این کلنجار را دارم. کلنجاری که مای بدبینِ مقیمِ عصر مدرن، با خیلی خوب بودن هر چیزی داریم. ولی با هر کدام از صدرها که صحبت کردم، بساط همین بود. خانواده صدر عجیبند. آن‌ها آدم را دچار این سوءتفاهم می‌کنند که نوع بشر فرشته است، یا بوده است، یا می‌تواند باشد. رفتار آن‌ها آن تکه واقع‌بین ذهن آدم را –که همان تکه بدبین‌اش است- به چالش می‌کشد و درباره حجم نفوذ شر در جهان پیرامونش به شک می‌اندازد.» شاید دور از انتظار نباشد که بعدتر، کتاب را ببینیم که خود روایتی است از سختی‌های راوی چنین قصه‌ای بودن. اما در مقدمه کوتاه کتاب هم می‌توان این درگیری‌ها و کشمکش‌های نویسنده و اثر را به وضوح دید. این خود روایتی است درون روایت اصلی. نویسنده از یکسو در گیر و دار ترسیم یک انسان واقعی –و نه آرمانی- است و از دیگرسو بی‌آن‌که بتواند در مدار جاذبه‌این خانواده، یعنی نزدیکان امام موسی، گرفتار شده است. شاید از همین‌رو باشد که نویسنده نسبت به روایت هر یک از اطرافیان واکنش یکسان نشان نمی‌دهد و شکل روایی خود را از لحاظ فرمی تنوعی محسوس و سوال‌انگیز می‌دهد.


تنها روایت از پری‌خانم

شاید جالب باشد اگر بدانید که در تمام این سال‌ها، با گذشت بیش از سی‌سال از ربودن امام موسی صدر ، هیچ‌گاه از همسر ایشان، هیچ گفتگو و یادداشتی منتشر نشده است. و پس از این‌همه سال تنها در این کتاب، پری خانم حرف‌هایی می‌زند و از موسی صدری می‌گوید که هیچ‌جای دیگری نمی توانیم پیدایش کنیم. پری خانم خصوصی‌ترین روایت در میان هفت روایت کتاب را ارائه می‌دهد. روایتی از ترس‌ها و اضطراب‌ها، بودن‌ها و نبودن‌ها. روایتی از زندگی با انسانی که روحش چون قامتش بلند بود و لابد از همین روی به راه‌های آسمان آشناتر! با این همه بی‌شک همسر چون اویی بودن هم دشوار بوده است. به غایت دشوار...



مشخصات کتاب:

عنوان: هفت روایت خصوصی

نویسنده: حبیبه جعفریان

ناشر: سیپیده باوران


برای تهیه این کتاب را می‌توانید به:

کافه‌کتاب آفتاب واقع در مشهد، چهارراه دکترا، بازار کتاب گلستان به شماره تماس ۳۸۴۰۴۹۹۱ (۰۵۱)

فروشگاه کتاب آفتاب واقع در مشهد، چهارراه شهدا به سمت میدان شهدا، روبه‌روی شیرازی۱۴، انتهای پاساژ رحیم‌پور به شماره تماس ۳۲۲۱۲۲۶۲ (۰۵۱)

و پخش کتاب آفتاب به شماره تماس ۳۲۲۳۸۶۱۳ و ۳۲۲۲۲۲۰۴  (۰۵۱)

مراجعه کنید.

۲ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۸ خرداد ۹۴ ، ۱۵:۵۹
زهیر قدسی

حقیقتی ایستاده بر بلندای انسانیت

چیزی هست در فحوای برخی نام‌ها که نمی‌توان به آسانی از آن سخن گفت. چیزی که قرن‌هاست بر دوش تاریخ نیز سنگینی می‌کند و نمی‌گذارد بهانه‌های آدمیان را برای بد زیستن بپذیرد. نامی هست در تاریخ که اسطوره‌وار نشسته است بر تارک هستی، اما حقیقتی غیر قابل انکار است بر گونه اساطیر: «علی»!

درباره نویسنده

«دکتر علی ‌شریعتی» نام آشنایی است برای نسل‌های دیروز و چه بسا امروز! جامعه‌شناس یا تاریخ‌دان!؟ سخنران یا نویسنده؟! چه فرق می‌کند؟! برای کسی که مسئولیت انسان‌بودن را دریافته، چه فرق می‌کند او را به کدام نام و سمت بخوانیم؟! او نویسنده کتاب‌های بسیاری است: «حج»، «نیایش»، «فاطمه، فاطمه است»، «کویر»، «هبوط» و ... و ... اما او نویسنده کتابی درباره حضرت علی‌ (ع) نیز هست. کتابی نه چندان کوچک که البته باز هم جرعه‌ای‌ است از این اقیانوس بی‌کران، کتابی به نام «علی»!

درباره کتاب

کتاب نوشته‌ای‌ است از سر درد، عشق و نیاز. نوشته‌ای برای نسل‌هایی که یا علی(ع) را نشناخته‌ و یا بد شناخته‌اند که بدون تردید بد شناختن از نشناختن بسیار خطرناک‌تر است. این اثر مجموعه‌ای از نوشته‌های پراکنده و نیز سخنرانی‌های علی شریعتی است شامل بخش‌هایی چون: «علی، حقیقتی بر گونه اساطیر»، «قرن ما در جست‌وجوی علی»، «علی تنهاست»، «علی بنیان‌گذار وحدت»، «علی و حیات بارورش پس از مرگ» و نیز نوشته‌ای بسیار خواندنی درباره اصل امامت در مکتب تشیع به نام «امت و امامت».

نوشتن این کتاب به طور یقین از یک نیاز اجتماعی برخاسته است. نیازی که آدمیان در همه قرون به داشتن یک اسطوره و یک انسان کامل داشته‌اند و شریعتی در آغاز کتاب بر آن است تا بگوید که از قضا در مکتب تشیع آن انسان والا که جمع عدالت و عشق و قهرمانی و شجاعت و بندگی و بسیاری خصایل نیک است، نه تنها اسطوره و افسانه نیست بلکه حقیقتی است که بسیاری از جست‌وجوگران جهان را به خود فرا می‌خواند. تمامی بخش‌های کتاب با تکیه بر جریان زندگی تاریخی حضرت علی(ع) نوشته شده است و تلاش می‌کند حیات و شهادت بارور ایشان را به نسلی که بیش از هرچیز نیازمند به اوست بازشناساند. از همین رو کتاب را می‌توان نوشته‌ای تاریخی- تحلیلی انگاشت که هم به نقل جریانات تاریخی می‌پردازد و هم نوعی نگاه ویژه را که جای آن در نقل روایات تاریخی خالی ا‌ست عرضه می‌کند. در فصل «امت و امامت»، مفاهیم امت اسلامی، رهبری امت و نقش امام در جامعه اسلامی مورد بررسی قرار می‌گیرد. در همه کتاب چیزی هست ناشناخته، برای نسلی که جز تکرارهای گاه ملال‌آور چیزی نشنیده‌اند، خواندن این کتاب فرصت مغتنمی برای نگاهی دوباره با عینکی جدید است. نگاهی دوباره به کسی که نه تنها روز او روز پدر است که روز بزرگداشت انسان آرمانی و آرمان انسان بودن نیز هست، روز انسان.


بریده‌ای از اثر

بخشی از متن کتاب از فصل«علی تنهاست»: «... ما در زمان خودمان موظف به شناختن امام هستیم نه محبت بدون معرفت به امام. اما شک نیست که من نمی‌خواهم که از محبت به امام انتقاد کنم. چگونه ممکن است کسی علی(ع) را بشناسد و به او عشق نورزد و او را نستاید؟! اما این محبت معلول شناختن علی و آشنا شدن با زیبایی‌های عظیم یک روح، شکوه یک روح و عظمت و پاکی یک انسان بزرگ است، محبتی که معلول این معرفت است نجات‌بخش است و روح زندگی یک جامعه است نه محبتی که با تلقین و توصیف و تجلیل و جمله‌های زیبای شاعرانه و ادبی... در دل ما جایگزین شده است...»




مشخصات کتاب:

عنوان: علی

نویسنده: علی شریعتی

ناشر: سپیده‌باوران


این کتاب را می‌توان از فروشگاه کتاب آفتاب واقع در: مشهد، چهارراه شهدا، روبه‌روی شیرازی۱۴، پاساژ رحیم‌پور، انتهای پاساژ (با شماره تماس ۰۵۱۱.۲۲۲۲۲۰۴) تهیه نمود.



۲ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۶ مهر ۹۳ ، ۲۱:۰۷
الهام یوسفی

ماه در آینه


**جنگ... جنگ...جنگ...
اسمی آشنا که شاید نخستین انسان‌ها و قبیله‌های بدوی هم قبل از هر تجربه‌ای با آن آشنا شده‌اند. اسمی که با خونریزی و آوارگی و سیاهی پیوند خورده و تا ابد روسیاه تاریخ است، از آن‌جا که زمین را  از خون بسیاری سیراب کرد! که می‌بینید هنوز خبری از سیرابی نیست. اما... جهاد... دفاع... شهادت، این‌ها بی‌گمان همان چهره زیبا و روسفیدِ این قصه پُر از آب چشم است. رویی دیگر از این سکه‌، که گمان نمی‌رود کسی بی‌لمس این چهره، دوستش داشته باشد.

**کتاب‌هایی هست کوتاه، چونان عمر کسی که کتاب را برای او و به حرمت زندگی‌اش نوشته‌اند.کتاب‌هایی که اگرچه کوتاه است و سال‌هایی را در دقایقی کوتاه مقابل چشم‌مان به نمایش می‌گذارد اما پُر است، پُر است از حضور کسی که پُربار زندگی کرد و پُرتوشه پرید.


**«...وقتی می‌شد که من سر مسئله‌ای ناراحت و گرفته می‌شدم و به ایشان شکایت می‌کردم، به من می‌گفت: ببین! هزاران کهکشان در آسمان وجود دارد، یکی‌ش راه شیری است، سیاره‌های زیادی در آن هست که یکی‌ش زمین است. کره زمین قاره‌های متفاوتی دارد یکی‌اش همیم زمینی است که ما روی آن زندگی می‌کنیم. از کل به جز می‌آمد. بعد می‌گفت ما هم ذره‌ای در این مجموعه هستیم. حالا ببین این حرفی که شما می‌گویید جایش در این مجموعه با شکوه کجاست؟...»

مرتضی آیینه زندگی‌ام بود

**این قسمتی کوتاه از کتاب«مرتضی آیینه زندگی‌ام بود»  از مجموعه کتاب‌های «بانوی ماه» است، که گفت‌و‌گویی است بسیار موجز و البته خواندنی با خانم«مریم امینی»، همسرشهید اهل قلم «سیدمرتضی آوینی». اگر چه بسیاری از زوایا و پیچیدگی‌های زندگی چند مرحله‌ای و شخصیت آقای مهندس در این نوشتار کوتاه ناگفته می‌ماند و بسیاری از نکته‌ها در مورد سیر تکاملی روحش را نمى‌توان در این مجال اندک دریافت، لیکن متن روان و صمیمی و سوال‌هایی که در نگاه اول بسیار ساده‌اند برای کسانی که تنها نیازمند نیم‌نگاهی به زندگی شهدا هستند بسیار تشنگی‌آور و اشتیاق‌بخش است. شاید هم‌زادپنداری روح‌ها کار خودش را بکند و شما را با قسمتی از این روح بزرگ پیوند زند؛ آن‌وقت است که کلمات آقای نویسنده چون صدایش در مجموعه «روایت فتح» روزمرگی‌تان را به بازی می‌گیرد و با «فتح خون»‌اش بی‌قرارتر از همیشه خواهید شد.
روایتی از زندگی آقای هنرمند، کسی که هنر را آن‌چنان که باید، دانسته بود و آن‌چنان که باید به کار بسته بود. این کتاب ۳۹ صفحه‌ای حرف بیش‌تری نمی‌طلبد، اما داستان مرتضی، که این کتاب از جذبه زندگی او الهام گرفته شده، بسیار خواندنی است، برای کسانی که شاید زندگی‌شان معجونی شدست از تراژدی و یاس، شک و تردید، در حماسه زندگی مرتضی نفحه‌ای پیدا می‌شود امیدبخش و روشن‌گر.


مشخصات کتاب:

عنوان: مرتضی آیینه زندگی‌ام بود
نویسنده: مرتضی سرهنگی / هدایت‌الله بهبودی
تعداد صفحه: ۳۹
قیمت: ۸۰۰ تومان
ناشر: سوره مهر
قطع: پالتویی
نوبت چاپ: نهم

این کتاب را می‌توان از فروشگاه کتاب آفتاب واقع در: مشهد، چهارراه شهدا، روبه‌روی شیرازی۱۴، پاساژ رحیم‌پور، انتهای پاساژ (با شماره تماس ۰۵۱۱.۲۲۲۲۲۰۴) تهیه نمود.
۱ نظر موافقین ۳ مخالفین ۰ ۲۵ فروردين ۹۲ ، ۱۱:۳۹
زهیر قدسی

نفسی آغشته به غم


امروز زمانه‌ای فرا رسیده که کمتر یک مجلس حسینی(ع) را می‌توان یافت که به دروغ و کذب آراسته(!) نشده باشد. و این ناشی از یک تفکر ناصحیح است که: دیگر آنچه نقل شده را همگان شنیده‌اند و اگر آنها را هرساله دوباره تکرار کنیم باعث ملال و دلزدگی جوانان از این مجالس خواهیم شد.

این فکر ناصحیح و از سوی دیگر جهل و کم‌سوادی برخی از مادحین حسینی و در برخی موارد شهرت‌طلبی و نفس‌مداری آنان، باعث شده که در حال حاضر اصل ماجرا ناگفته ماند و در میان اوراقی که فقط در کتابخانه علما باقی مانده مستور شود.

«کتاب آه» شاید بتواند نقطه آغازی مناسب باشد برای آشتی کردن حسین‌جویان با مقتل‌خوانی. این کتاب، بازخوانی ترجمه‌ی کتاب «نفس‌المهموم» مرحوم حاج شیخ عباس قمی توسط «یاسین حجازی» است. کتاب آه، کتابی است که هم ذائقه مخاطبان سنتی را –که فقط کتب قدیمی را شایسته خوانش می‌دانند- پاسخ گفته و هم نیاز مخاطب امروز را که حوصله مطالعه متون طولانی و پیوسته را ندارد. حجازی با دقتی ستودنی، جای آنکه کتاب را با کذب و دروغ آراسته کند از خطوطی که فقط مورد ملال و خستگی مخاطب می‌شود پیراسته است. او خود در مقدمه کتاب توضیحی خواندنی در رابطه با کارش نوشته است: «...غافلید از مراقبه و احتیاطِ مولفانی که دست‌کمی از زرگران ندارند در عیار زدنِ مثقال‌مثقالِ منقولات تاریخ! کافی است مثلا صفحات مربوط به حواث روز "عاشورا" یا "شام" را از ترجمه نفس‌المهموم بخوانید تا ببینید که از یک واقعه چند صورت مختلف ذکر شده که در هرکدام جزئیاتی است که در دیگری نیست و در عین حال، جمع همه‌ی آنها هم، با هم شدنی نیست، و یا بشمرید به چند نفر با نَسَب و حَسَب و قبیله‌ی مختلف بر می‌خورید که در حقیقت چند نفر نیستند، بلکه همه ضبط‌های محتمل اسمِ یک نفرند! این‌طوری‌هاست که تا بوده کتاب‌های این‌چنینی قیافه‌هایی خشک و جدی داشته‌اند...»


اما حجازی در بازخوانی و بازروایی کتاب نفس‌المهموم، سعی کرده تا این کتاب را برای آنان که مشتاقند به دور از تکرارها و دروغ‌هایی که به این واقعه نسبت می‌دهند، سهل‌الوصول نماید. پس برای اینکار خط حادثه را پررنگ می‌سازد و ترتیب وقایع را رعایت می‌کند و در ضمن آدم‌هایی که اسم‌شان در آغاز یک چیز بوده و در میان و پایان چیز دیگر را یکی نموده و از سویی روایت‌های مختلفی را که در کتاب پراکنده افتاده‌اند را با یکدیگر ادغام می‌کند تا هم تصویر جامع‌تری ارائه دهد و هم از طولانی شدنِ بیهوده کتاب جلوگیری کرده باشد. از طرفی اقوالی که با هم نمی‌خوانند را در کتب متفرقه جستجو کرده تا نقل معقول‌تر و مشهورتر را بیاورد.


اگرچه ادبیات کتاب آه، آسان‌تر و روان‌تر از کتاب دمع‌السّجومِ مرحوم شعرانی است ولی در عین حال -شاید برای حفظ ارائه یک متن فاخر- این کتاب نیز از الفاظ قدیمی و نامتعارف بی‌بهره نیست که البته معنای این لغات را در پایان کتاب می‌توان یافت. یکی از ویژگی‌های ارزشمند این کتاب، نقشه‌ای است که در پایان آن آمده و جایگاه مکان‌هایی که در کتاب نامی از آنان ذکر شده را در آن مشخص نموده است.


درنهایت این کتاب را می‌توان به کسانی توصیه کرد که اولا به دنبال یک روایت معتبر از کل وقایع مربوط با عاشورا هستند و ثانیا آنان که به همه اجزاء و زمینه‌های این قیام حساس‌اند و می‌خواهند مردها و نامردهای کربلا را آن‌گونه که بوده‌اند بشناسند و مانند بیننده واقعیِ یک فیلم نمی‌خواهند یک سکانس و حتی یک فِرِیم را از دست بدهند.


مشخصات کتاب:

عنوان: کتاب آه
نویسنده: یاسین حجازی
ناشر: جام طهور
تعداد صفحه: 578
قیمت: 15000تومان
نوبت چاپ: ششم

این کتاب را می‌توان از فروشگاه کتاب آفتاب واقع در مشهد، چهارراه شهدا، روبه‌روی شیرازی۱۴، پاساژ رحیم‌پور، انتهای پاساژ (با شماره تماس ۰۵۱۱.۲۲۲۲۲۰۴) تهیه نمود.


پی‌نوشت:

1. این نوشته پیش‌تر در سایت لوح منتشر گردیده است.

2. خواندن و تامل در این کتاب را به عنوان یک فریضه، در محرم و صفر توصیه می‌کنم.


۱۱ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۰۲ آذر ۹۱ ، ۰۸:۵۸
زهیر قدسی

85 پنجره به سوی زندگی یک مرد بزرگ


*پیش از این آثاری چون «فاطمه، فاطمه است»، «نیایش»، «تحلیلی از مناسک حج» زنده‌یاد دکتر علی شریعتی را در همین ستون معرفی کرده بودیم و در هرکدام به اختصار اشاره کرده بودیم که حقیقت زندگی، شخصیت و اندیشه‌های دکتر شریعتی مبحثی همچنان داغ است که طی گذشت بیش از ۳۰ سال از وفاتِ وی، هنوز بحث‌های فراوانی را به دنبال خود می‌کشد. و عرض شد که اندیشه‌ها و شخصیت او از سوی دوستانی که هرگونه انتقادی را نسبت به او پذیرا نیستند و دشمنانی که تمام تاثیرات مثبت ویژه‌ای که او بر نسل جوان دیروز و امروز گذاشته را نفی می‌کنند، مورد ستم واقع می‌شود. به هر تقدیر واضح و مشخص است که آن هنگام می‌توان در میان این تضادها به داوری نشست که بدون پیش‌داوری، سراغ مطالعه آثار و زندگی‌نامه اشخاص برویم.



*به تازگی کتابی کوچک و جذاب، از سوی انتشارات «کتاب دانشجویی» با عنوان «علی شریعتی» منتشر شده است که نمی‌توان آن را زندگی‌نامه گفت؛ چراکه مانند برخی کتاب‌ها از اطلاعاتی چون تاریخ تولد و نام مدرسه و تحصیلات و از این قبیل چیزهای حوصله‌سَربَر(!) خالی است. اما انگار «الهام یوسفی» نویسنده این کتاب، گاهی از سرِ کنجکاوی وارد زندگی شریعتی می‌شود و آن خاطرات و وقایعی را که از نگاهِ وی حامل یک پیام است را به صورت داستانک نوشته است. اطلاعات این کتاب، پیش از این نه به صورت داستانک، بلکه به شکل روایت‌های ساده و معمولی، در کتب مختلف و یا در روزنامه‌های گذشته و یا در مصاحبه‌ها وجود داشته‌اند؛ اما از آن‌جایی که نسل امروز فرصت کارهای پیشِ پا افتاده‌ای چون تحقیق و تفحص در میان این اوراق را ندارد(!) این‌طور کتاب کم‌حجمی خیلی جذاب‌تر می‌نماید، علی‌الخصوص که نوشته‌ها یک‌پارچه و پشتِ سر هم نیستند و به صورت داستانک‌هایی یک‌صفحه‌ای نوشته شده‌اند.
جذابیت و ویژگی دیگر کتاب این است که پیش از هر داستان، جملات و بخش‌هایی از نوشته‌های دکتر شریعتی آمده است که به نوعی مواجهه مستقیم با شخص اول ماجراست. جملاتی که شاید کمتر از شریعتی نقل شده و شاید بتوان گفت که با یک تعمّدِ خاص از میان جملاتی انتخاب شده که مهجورتر مانده‌اند.


*«بالاخره زندان ساواک رهایش کرد، تابستان ۱۳۵۴، مثل همیشه سیگار از لبش جدا نمی‌شد. سوال‌های مکرر خسته‌اش نمی‌کرد، همان چند ساعت، چند پاکت سیگار زر آتش زد و حرف زد.

-آقای دکتر، حاصل این مدت زندان رفتن چیست؟
دکتر لحظاتی کوتاه فکر کرد و گفت: قبل از این‌که بروم زندان، به برخی آداب جزئی دینی اهمیت کمتری می‌دادم، مثل آداب وضو گرفتن و آداب نماز خواندن و امثال این. برای ذهنی که مثلا اگزیستانسیالیسم را می‌فهمد و نقد می‌کند، چندان اهمیتی نداشت. اما وقتی در سلول تنها ماندم و از همه چیز حتی کتاب خواندن محروم شدم، متوجه شدم همه بحث‌های فلسفی و اجتماعی اگزیستانسیالیسم و امثالِ آن مثل نخود-کشمش در جیبم است که دندان خوردنش را ندارم! و بر عکس همین آداب جزیی دینیِ عبادات چقدر مددکار و تاثیر گذار است و چه اتکایی است برای روح آدم!»


مشخصات کتاب:


انتشارات کتاب دانشجویی /96صفحه / چاپ دوم 1391 / قطع پالتویی/ 1100 تومان

این کتاب را می‌توان از فروشگاه کتاب آفتاب واقع در چهارراه شهدا، روبه‌روی شیرازی14، پاساژ رحیم‌پور، انتهای پاساژ با شماره تماس 0511.2222204 تهیه نمود.


پی‌نوشت:

1- این کتاب حاصل تلاش همسرم و عشق و علاقه او به مرحوم دکتر علی شریعتی است. گو این‌که او همانند بسیاری در شریعتی متوقف نشده و در عین این‌که همچنان برایش احترام شدیدی قائل است، اما نگاه نقادانه‌اش را حتی نسبت به معلم خود -که او باشد- حفظ نموده. این معرفی را به مناسبت اتمام چاپ اول کتاب او در وبلاگم قرار داده‌ام و چشم‌انتظار آثار بعدی‌اش می‌مانم.

2- یک وقت خدای ناکرده -زبانم لال- فکر نکنند، پارتی‌بازی کرده‌ایم در جاکتابی! من حتی برای این‌که سوءتفاهم پیش نیاید برای بعضی‌ها و اثر همسرم مورد سوء قضاوت قرار نگیرد، از چاپ کتاب ایشان در انتشارات خودمان، پرهیز نمودیم و دادیمش به انتشارات کتاب دانشجویی.

3- این روزها و شب‌ها به یاد هم‌دیگر باشیم. التماس دعا!



۳۴ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۰ مرداد ۹۱ ، ۱۱:۴۴
زهیر قدسی

روایت زندگی یک امت


** برخی انسان‌ها چنان ساده و سرسری مورد تمجید و تعریف‌های مکرر قرار گرفته‌اند، که کار برای آنان‌که قصد دارند تا ستایشی راستین از ایشان به عمل آورند، دشوار می‌شود. شهید بزرگوار سیدمحمد حسینی بهشتی از این دسته است. کسی که امام انقلاب -در موجزترین و پیچیده‌ترین توصیف- «امت»اش می‌خواند (آن‌گونه که خداوند در کتابش از ابراهیم(ع) یاد می‌کند). شاید چندان هم جای خرده‌گیری از نسل امروز نباشد که چرا چنین «امت»ی را نمی‌شناسد. چون گمان‌مان این‌گونه شکل گرفته که ایشان را می‌شناسیم، گمانی که رسانه‌ها با برنامه‌های تشریفاتی و سطحی برای‌مان ایجاد کرده‌اند. از رسانه‌ها نیز خرده‌ای نمی‌گیریم، زیرا که دیری است آن‌ها را در همین سطحی که دارند پذیرفته‌ایم و اصلا مگر روایت زندگی یک انسان، حتی اگر بهشتی نباشد، کار ساده‌ای است؟

** «زندگی سیدمحمد حسینی بهشتی» عنوان کتابی است که به زندگی این شهید می‌پردازد. اثری از سرکار خانم «افسانه وفا» که انصافا به خوبی توانسته نگاتیوهای این زندگی پر از حرکت و تعقل و جهاد را مونتاژ کند. او داستان را از «میرمحمدصادق»، یعنی پدربزرگِ مادریِ شهید بهشتی آغاز نموده و از شخصیت او و جایگاه علمی‌اش به گونه‌ای سخن گفته تا ما زمینه‌های شخصیتی و تربیتی چنین فردی را به راحتی نادیده نگیریم. پس از آن به مادر و ماجرای خواستگاری شدنش توسط فضل‌الله (پدر شهید بهشتی) می‌پردازد و این‌ها همه حرکت روانی را برای درک بهتر چگونه زاده شدن و ایام کودکی شهید، ایجاد می‌نماید. از تحصیل در مدرسه و حوزه و دانشگاه و لیسانس و... و.... و.... حالا مگر قرار است که این زندگی پر فراز را همین‌جا در همین ستون مختصر خلاصه کنیم که شما را از خواندن کتاب بی‌نیاز نشان دهد؟!

قلم نویسنده ماجراجو و در عین حال ساده است و در یک خط زمانی مشخص می‌گردد و این سبب می‌شود که مخاطب به درک نزدیک‌تر و دقیق‌تری از شخصیت شهید بهشتی نائل گردد. در عین حال حواشی داستان این زندگی، ما را با شرایط و وقایع و درگیری‌های پیش و پس از انقلاب، به صورت ملموس‌‌تری آشنا می‌سازد و این خود ستایشی دیگر می‌طلبد. البته درک صحیح از شرایط اجتماعی و مردمی آن زمان برخی عجایب این زندگی را بیش‌تر آشکار می‌سازد.

** ...روزهای جمعه، نماز جمعه را خودش می‌خواند، شیعه و سنی پشت سرش صف می‌بستند. خطبه‌ها را به آلمانی می‌گفت. می‌خواست شیعه و سنی از هم فراری نباشند. یک‌بار با چند نفر از ترک‌های ترکیه که حنفی بودند، از محبت اهل بیت می‌گفت. آن‌ها گفتند مگر می‌شود مسلمان بود و اهل بیت را دوست نداشت؟ به نظر او هم «قصه ناصبی‌ها و دشمن اهل بیت، از قصه برادر سنی جدا بود.»....



مشخصات کتاب:

نشر روایت فتح /60 صفحه / چاپ دوم 1390 / قطع خشتی/ 1450 تومان

این کتاب را می‌توان از فروشگاه کتاب آفتاب واقع در چهارراه شهدا، روبه‌روی شیرازی14، پاساژ رحیم‌پور، انتهای پاساژ با شماره تماس 0511.2222204 تهیه نمود.

۵ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۹ تیر ۹۱ ، ۱۷:۴۸
زهیر قدسی

پنجره‌ای به خانه مشاهیر


** «مدرس»، «تختی»، «سهراب سپهری»، «اینیشتین»، «گاندی»، «جلال آل احمد»، «ماری کوری»... این نام‌ها همگی برای‌مان آشناست. احتمالا چیزک‌هایی هم درباره برخی‌شان بدانیم! اما شاید همه‌شان برای‌مان چندان مهم نباشند که بخواهیم وقت‌مان را بگذاریم و زندگی‌نامه‌شان را بخوانیم! البته بعضی هم وجود دارند که برای‌شان زندگی اینان چندان مهم نیست اما این‌که بدانند فلان بازیگر، ماشین چه مدلی سوار می‌شود یا در دفتر شماره چند اسناد رسمی از همسرش طلاق گرفته، مهم است! به هررو تمامی این‌هایی که از ایشان نام بردم، چه ورزش‌کار باشند و چه دانشمند؛ چه هنرمند باشند و چه نویسنده؛ همگی شاید وجه مشترکی داشته‌اند در زندگی‌شان و آن هم مبارزه است. و جنس این مبارزه را تا زندگی‌نامه‌شان را نخوانیم برای‌مان آشکار نمی‌شود.

** مجموعه «یک نفر»، مجموعه‌ای است ۷جلدی است اما بسیار مختصر و مفید و جذاب. به قلم خانم «حبیبه جعفریان» که پیش از این در معرفی کتاب «زندگی سیدمحمدحسین طباطبایی» از توانایی ستودنی‌شان در عرصه زندگی‌‌نامه نویسی سخن گفتیم. جعفریان در جایی نوشته بود تصمیم داشته تا رمان‌نویس شود اما تا کنون نتوانسته به این آرزویش برسد و به هرحال شده زندگی‌نامه‌نویس! شاید این آرزو و نوع نگاهی که جعفریان بر زندگیِ آدم‌ها دارد باعث شده تا او این‌قدر در کارش موفق شود، تا جایی که دوست داری حتی زندگی‌نامه آنانی که زندگی‌شان برایت چندان مهم نیست را هم بخوانی.


** مجموعه «یک نفر» در اصل مقاله‌های بلندی است که بین سال‌های ۷۸ تا ۸۰ در ماه‌نامه سروش جوان به مناسبت‌هایی چاپ شده بود. اولویت انتخاب این آدم‌ها هم به ادعای نویسنده، به میزان تاثیرگذاری‌شان و این‌که آدم‌های بیشتری مایل بوده‌اند تا چیزهایی درباره زندگی آن‌ها بدانند، مشخص می‌شده. این مطالب از لحاظ فرم، نثر و رویکرد ویژگی خاص خودشان را دارند و در اصل نباید آن‌ها را یک اثر پژوهشی در همه وجوه دانست؛ چون فقط برای آشنایی کلی با زندگی و سرگذشت آنان نوشته شده‌اند. در ضمن برای کسانی که عذرشان برای نخریدن و نخواندن کتاب‌ها، گران بودن و حجیم بودن و وقت نداشتن و از این قبیل است باید عرض کنم که: این کتاب‌ها ۴۰۰تومان بیش‌تر قیمت ندارند(دقیقا اندازه قیمت یک عدد چیپس!) و نهایتا ۵۰صفحه در قطع پالتویی دارند که تازه کلی عکس داخلش قاطی شده و کلا یک ساعت هم وقت نمی‌گیرد خواندن‌شان.

** ...سرش را آورد نزدیک میکروفن و صدایش در سالن پیچید: «یکی از آرزوهای من این است که به حج بروم.» چشم دانش‌جوها به دهان پهلوان بود او با سادگی ادامه داد: «اما هر وقت به یاد این آرزوی برآورده نشده می‌افتم و دلم می‌گیرد، می‌آیم یک‌بار دور این دانشگاه می‌گردم و دلم تسلی می‌شود...» تختی چند کلمه‌اش را گفت و از سکو آمد پایین. جوان‌ها برایش کف می‌زدند و صورتش را می‌بوسیدند...


پس‌نوشت: این معرفی آن‌قدر که حق کتاب بود خوب از آب در نیامد، اما واقعا این مجموعه خواندنی است و به شرط چاقو به همه توصیه‌اش می‌کنم. از دست ندهیدشان!


مشخصات کتاب:

نشر سروش (7جلد) /تقریبا هرکدام 40 صفحه بیش‌تر ندارند! /قطع پالتویی/ تقریبا 400 تومان(یعنی مفت!)

این کتاب را می‌توان از فروشگاه کتاب آفتاب واقع در چهارراه شهدا، روبه‌روی شیرازی14، پاساژ رحیم‌پور، انتهای پاساژ با شماره تماس 0511.2222204 تهیه نمود.

۱۴ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۳۰ خرداد ۹۱ ، ۲۱:۱۹
زهیر قدسی
روایتی ناب درباره مردی ناب

**جالب است وقتی می‌بینیم که از برخی شخصیت‌های تاثیرگذار و محبوب –همچون سیدحسن نصرا...- در دنیای امروز کمتر منبع مستندی وجود دارد و اگر هم هست بیش‌تر اقوالی است که از دیگران درباره ایشان جمع‌آوری شده. با کمی دقت درمی‌یابیم که دلایل متعددی برای این ماجرا وجود دارد. یکی بی‌شک موانع شدید امنیتی است که روبه‌رو شدن یک خبرنگار کنجکاو را با ایشان دشوار می‌سازد. دلیل دیگر هم پرهیزی است که شخصیت‌هایی از این دست برای معارفه‌هایی که ناخواسته منجر به تمجید از خودشان می‌گردد، دارند.اما مهم‌تر از همه شاید کم‌کاری و سهل‌انگاری ما بوده برای ثبت و ذخیره‌ مکتوب از شخصیت ایشان.


**اما «محمدرضا زائری» مولف و گردآورنده کتاب «نصرا...»را باید بشناسید؛ از آن دسته روحانیونی که آرام و قرار ندارند و هر لحظه برای کسب اطلاعات و ابلاغ آن از روش‌های تازه بهره می‌گیرند. روحیه پرسش‌گرانه‌اش از یک سو و بیان جسورانه و ساختارشکنانه‌اش از سوی دیگر او را نسبت به دیگران متمایز می‌کند. از او آثار خواندنی متعددی منتشر شده که از آن‌ها می‌توان به «حجاب بی‌حجاب»، «کتاب تنهایی»، «قدم کیلک‌های‌تان بر چشم»و «خیمه‌گاه» اشاره کرد. او که چندسالی را به همراه خانواده‌اش در لبنان زندگی کرده، مشاهدات و گفتنی‌های زیادی به ارمغان آورده که شاید مهم‌ترین‌شان چند دیداری بوده که او با سیدحسن نصرا... -رهبر حزب‌ا... لبنان- به صورت خصوصی داشته است. برای یکی از این دیدارها او گفت وگو و مصاحبه‌ای را با ایشان برنامه‌ریزی می‌کند که می‌شود جزو معدودترین گفت‌وگوهایی که با ایشان و با موضوع خود ایشان صورت گرفته.

**این کتاب در سه بخش تنظیم شده که بخش اصلی کتاب با عنوان «مردم ایران قدر نعمت‌های خود را نمی‌دانند» مصاحبه صمیمانه نویسنده با رهبر حزب‌ا... درباره حوادث و مبارزات اوست، بخش دوم نیز با عنوان «آرزویم شهادت است» ترجمه مصاحبه یک روزنامه‌نگار فرانسوی با سیدحسن است.

در بخش سوم و پایانی که «یادداشت‌های پراکنده» نام گرفته است، نویسنده با 4 یادداشت، فضای کلی لبنان را ترسیم کرده است.


**«...برایم سخت است به درصد بگویم ولی در دوران کودکی و نوجوانی شخصیت اثرگذار برای من در درجه ‌اول امام سید موسی صدر بود که امیدواریم خدا ایشان را به سلامت برگرداند... چیزی که موضوع را بیشتر تقویت کرد، این بود که مرجع تقلید ما که از او تبعیت می‌کردیم و شخصیتی که بیش از همه به او دلبسته بودیم، یعنی شهید سید محمد باقر صدر در همان روزهای آغاز انقلاب بیانیه‌ای صادر کردند و بالحنی صریح امام (ره) را تایید کردند و آن جمله معروف را گفتند که «در خمینی ذوب شوید، همان‌طور که او در اسلام ذوب شده است» هم امام به حق شایسته ‌این مقام و موقعیت بود و هم استاد و مرجع ما به این موضوع تاکید کرده بود، بنابراین از آن به بعد شخصیت محوری در زندگی من و فکر می‌کنم میلیون‌ها نفر دیگر مثل من شخصیت امام خمینی(ره) بود...»


** «...سخنرانی را آغاز کردم و طبق معمول صحبت کردم. اما در یک لحظه احساس کردم که دیگر هیچ چیزی نمی‌بینم چون عرق از صورتم سرازیر بود و شیشه عینک را گرفته بود. خواستم دست دراز کنم و از جعبه دستمال کاغذی روی میز جلویم دستمال بردارم و عرق را پاک کنم ـ لااقل از شیشه عینک ـ ولی دستم پیش نرفت. چون فکر کردم در میان این دوربین‌هایی که در حال فیلم‌برداری هستند حتما بعضی‌ها فیلم را در اختیار شبکه‌های مختلف از جمله شبکه‌های تلویزیونی اسرائیل قرار می‌دهند و در این صورت...»


مشخصات کتاب:

نشر عماد فردا /104 صفحه / چاپ اول 1390 / قطع رقعی/ 2500 تومان

این کتاب را می‌توان از فروشگاه کتاب آفتاب واقع در چهارراه شهدا، روبه‌روی شیرازی14، پاساژ رحیم‌پور، انتهای پاساژ با شماره تماس 0511.2222204 تهیه نمود.



۲ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۵ خرداد ۹۱ ، ۱۵:۴۲
زهیر قدسی

آیین دلبری


* انسان‌ها چونان سنگ‌هایی هستند که در برکه جامعه و تاریخ فرو می‌افتند. گاهی سنگ‌ریزه‌ای را مانند که تنها می‌تواند موج‌هایی حقیر و ‌کم‌دامنه‌ای ایجاد کند، که به سختی می‌توان نشان آن را پیدا نمود. و گاه انگار صخره‌ای را شبیه‌اند که از جایگاهی مرتفع بر قلب این برکه نشانه می‌رود و موج‌هایی چنان عظیم و پی‌درپی ایجاد می‌کند که نمی‌توان انتظار داشت به‌زودی فرو بنشیند.

* «سید موسی صدر» کتابی است از مجموعه کتاب‌های انتشارات کتاب دانشجویی که به روایت زندگی شخصیتی بزرگ و غیر قابل انکار می‌پردازد. آنچه می‌توان در این ستون تنگ نوشت تنها زحمت توصیف مختصری است از شخصیت پیچیده و تاثیرگذار او؛ و نه شرح و بیانی پیرامون خود کتاب. این کتاب کوچک تنها بهانه‌ای می‌تواند باشد تا هم‌سن و سالان من و تو، خدای ناکرده وجود او را –در این روزها که امید یافتنش را داشتیم- فراموش نکنند. و یا اگر بازی‌گوشی‌های زمانه یکسره ما را از وجود نازنین او بی‌خبر کرده، معرفی این کتاب و خواندن آن، می‌تواند توجهی را برای‌مان ایجاد نماید.


* امام موسی صدر بی‌شک یکی از نخبه‌ترین و خبره‌ترین رهبرانی است که جهان تشیع به خود دیده؛ چراکه در کشوری چون لبنان، لبنانی که در آن سال‌ها (۱۳۳۸ تا ۱۳۵۷) فرقه‌گرایی و قبیله‌گرایی موضوعی حاد و بحرانی بوده، برای مردم نه رهبری که دلبری می‌کند! در آن سال‌ها کسی گمان نمی‌کرد در کشوری چون لبنان، کسی بتواند در دعوت مردم به وحدت و اتحاد پیروز گردد، امام موسی تنها کسی بود که موفق شد دل‌های مردم را به یکدیگر نزدیک کند. و در زمانی که خود غرب نیز نتوانسته بودند تئوری‌هایی چون «برخورد تمدن‌ها» را هضم نمایند، برای اولین‌بار توانست «تز هم‌زیستی ادیان و تمدن‌های بشری» را مطرح و به اجرا در بیاورد. توانای او در ریشه‌کن سازی و کنترل گدایی در مرکز جبل‌عامل و انتشار این طرح در جنوب لبنان و حتی بیروت از معجزه‌های او بود. و همچنین دیگر فعالیت‌های فرهنگی وی که در آن زمان بی‌نظیر بود و توانست مقابله‌ای باشد با انواع فسادی که در بیروت آن زمان حاکم بود.


* ...سید موسی با حضورش در سه مرکز بزرگ مسیحیان: «دیرالمخلص» در جنوب، کلیسای«کبوشیه» در قلب بیروت و کلیسای«مارمارون»در شمال لبنان، ولوله‌ای در میان طرفداران این مذهب انداخت که از شور و شوق شیعیان به هنگام دیدار او چیزی کم نداشت. تا جایی که رهبران مسیحی به وضوح اعتراف می‌کردند که: «روحانیتی که آقای صدر با یک ساعت وعظ در دیرهای ما می‌ریزد، بیش از روحانیتی است که خود ما طی شش سال در این دیرها به وجود می‌آوریم»...


پی‌نوشت: بی‌رو در بایستی باید اعتراف کنم نوشته‌ای در خور او ننوشته‌ام. خداوند ببخشاید.
۵ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۴ اسفند ۹۰ ، ۱۰:۵۸
زهیر قدسی

یک سرنوشت سه‌حرفی


* در جاکتابی قبل، در معرفی مجموعه شعر «همواره عشق» این‌گونه آغاز کردیم که: «در زندگی عموم آدم‌ها هیچ رویدادی چون عشق حرکت‌بخش نبوده است؛ حال چه این عشق را زمینی ببینیم و چه آسمانی!» حال فکرش را بکنید که این عشق زمینی با عشقی آسمانی آمیخته گردد؛ چه از آب در می‌آید؟!


آنان‌که دنیا دیده‌ترند و انجام و فرجام عشق‌های زمینی را دیده‌اند و به قول معروف پیراهنی چند، پاره کرده‌اند، از این عشق‌ها تصویر روشن و شورانگیزی ارائه نمی‌دهند و گاه چیزهایی می‌گویند که به کلی ذوق ما جوانان را کور می‌کند! و ما هم هنگامی که این عشق را تجربه می‌کنیم انگار که چیزی در ما می‌جوشد که دیگران از درک آن عاجزند! آنان که دنیا دیده‌تر بودند، دیده‌اند که این عشق‌های زمینی –حتی اگر مسیر معمولی‌اش را بپیماید- نهایتا چندسال پس از وصال فرو می‌نشیند و گاه دچار تکراری یاس‌آور و خسته کننده می‌گردد.


* انتشارات روایت فتح مجموعه‌ای دارد با عنوان «اینک شوکران» که روایتی است از زندگی جانبازان و شهدای شیمیایی جنگ از زبان همسران‌شان، که شماره یکم آن به روایت زندگی شهید «منوچهر مدق» از زبان همسرش فرشته ملکی اختصاص دارد.


نویسنده کتاب «مریم برادران» است که تجربه‌های خوبی از زندگی‌نامه‌نویسی‌های او داشته‌ایم. هم در کتاب «نیمه پنهان ماه مهدی باکری» و هم «زندگی سیدمحمد حسینی بهشتی».
آغاز کتاب خیلی شیرین و دل‌چسب و کودکانه است. دخترکی دبیرستانی که «هرچه یک دختر به سن و سال او دلش می‌خواست داشته باشد، او داشت؛ هرجا می‌خواست می‌رفت و هرکار می‌خواست می‌کرد. می‌ماند یک آرزو؛ این‌که سینی بامیه متری بگذارد روی سرش و ببرد بفروشد؛ تنها کاری که پدرش مخالف بود فرشته انجام بدهد...»

اینک شوکران منوچهر مدق


* روایت کتاب مانند باقی کتاب‌های این مجموعه، به دو صورت است؛ بیش‌تر به روایت اول شخص (همسر شهید) است و بخش‌هایی به روایت دانای کل. که این شکل از روایت، دست نویسنده را برای بیان آن‌چه رخ داده باز می‌کند و خواننده را هم دچار تکرار و یک‌نواختی نمی‌کند. آغاز آشنایی و زندگی مشترک فرشته و منوچهر که مصادف است با حوادث اول انقلاب، خیلی شیرین و نمکین است. چندان هم رویایی و به دور از ذهن نیست و چنان است که شاید خوانندگان زیادی را همراه خود می‌کند؛ اما آنچه که این زندگی را شکلی متفاوت و به دور از تکرارهای ملال‌آور می‌کند این است که این عشق اگرچه تا وصال چندان به درازا نمی‌کشد اما دل‌خوشی این وصال هم چندان پایدار نمی‌ماند. این کتاب به جای آن‌که گزارشی از میدان جنگ باشد، روایتی است از همسر یک رزمنده و جانباز، که در میدان زندگی سلحشورانه پیکار می‌کند.


اگرچه امروزه بیش‌تر خوش داریم تا خوش باشیم اما این کتاب دل هر خواننده‌ای را به اشک وا می‌دارد.

۸ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۹ بهمن ۹۰ ، ۱۷:۲۴
زهیر قدسی