جاکتابی

آرشیو کتاب‌نویسی‌هایمان در جراید مختلف

جاکتابی

آرشیو کتاب‌نویسی‌هایمان در جراید مختلف

جاکتابی

جاکتابی عنوان ستونی است که نخستین‌بار در تاریخ بیست و هفت تیرماه سنه یکهزار و سیصد و هشتاد و هفت خورشیدی در صفحه چهاردهم جیم از ضمیمه‌ی جریده‌ی یومیه‌ی خراسان به طبع ‌نگارنده (زهیر قدسی) رسید و الی زماننا هذا به طبع می‌رسد. (برگرفته از مطلع الوبلاق/ پست شماره ۱) و اکنون دیر زمانی است که میزبان بازنشر معرفی‌های من و همسرم (الهام یوسفی) در جراید مختلف است.

علی شریعتی / الهام یوسفی

جمعه, ۲۰ مرداد ۱۳۹۱، ۱۱:۴۴ ق.ظ

85 پنجره به سوی زندگی یک مرد بزرگ


*پیش از این آثاری چون «فاطمه، فاطمه است»، «نیایش»، «تحلیلی از مناسک حج» زنده‌یاد دکتر علی شریعتی را در همین ستون معرفی کرده بودیم و در هرکدام به اختصار اشاره کرده بودیم که حقیقت زندگی، شخصیت و اندیشه‌های دکتر شریعتی مبحثی همچنان داغ است که طی گذشت بیش از ۳۰ سال از وفاتِ وی، هنوز بحث‌های فراوانی را به دنبال خود می‌کشد. و عرض شد که اندیشه‌ها و شخصیت او از سوی دوستانی که هرگونه انتقادی را نسبت به او پذیرا نیستند و دشمنانی که تمام تاثیرات مثبت ویژه‌ای که او بر نسل جوان دیروز و امروز گذاشته را نفی می‌کنند، مورد ستم واقع می‌شود. به هر تقدیر واضح و مشخص است که آن هنگام می‌توان در میان این تضادها به داوری نشست که بدون پیش‌داوری، سراغ مطالعه آثار و زندگی‌نامه اشخاص برویم.



*به تازگی کتابی کوچک و جذاب، از سوی انتشارات «کتاب دانشجویی» با عنوان «علی شریعتی» منتشر شده است که نمی‌توان آن را زندگی‌نامه گفت؛ چراکه مانند برخی کتاب‌ها از اطلاعاتی چون تاریخ تولد و نام مدرسه و تحصیلات و از این قبیل چیزهای حوصله‌سَربَر(!) خالی است. اما انگار «الهام یوسفی» نویسنده این کتاب، گاهی از سرِ کنجکاوی وارد زندگی شریعتی می‌شود و آن خاطرات و وقایعی را که از نگاهِ وی حامل یک پیام است را به صورت داستانک نوشته است. اطلاعات این کتاب، پیش از این نه به صورت داستانک، بلکه به شکل روایت‌های ساده و معمولی، در کتب مختلف و یا در روزنامه‌های گذشته و یا در مصاحبه‌ها وجود داشته‌اند؛ اما از آن‌جایی که نسل امروز فرصت کارهای پیشِ پا افتاده‌ای چون تحقیق و تفحص در میان این اوراق را ندارد(!) این‌طور کتاب کم‌حجمی خیلی جذاب‌تر می‌نماید، علی‌الخصوص که نوشته‌ها یک‌پارچه و پشتِ سر هم نیستند و به صورت داستانک‌هایی یک‌صفحه‌ای نوشته شده‌اند.
جذابیت و ویژگی دیگر کتاب این است که پیش از هر داستان، جملات و بخش‌هایی از نوشته‌های دکتر شریعتی آمده است که به نوعی مواجهه مستقیم با شخص اول ماجراست. جملاتی که شاید کمتر از شریعتی نقل شده و شاید بتوان گفت که با یک تعمّدِ خاص از میان جملاتی انتخاب شده که مهجورتر مانده‌اند.


*«بالاخره زندان ساواک رهایش کرد، تابستان ۱۳۵۴، مثل همیشه سیگار از لبش جدا نمی‌شد. سوال‌های مکرر خسته‌اش نمی‌کرد، همان چند ساعت، چند پاکت سیگار زر آتش زد و حرف زد.

-آقای دکتر، حاصل این مدت زندان رفتن چیست؟
دکتر لحظاتی کوتاه فکر کرد و گفت: قبل از این‌که بروم زندان، به برخی آداب جزئی دینی اهمیت کمتری می‌دادم، مثل آداب وضو گرفتن و آداب نماز خواندن و امثال این. برای ذهنی که مثلا اگزیستانسیالیسم را می‌فهمد و نقد می‌کند، چندان اهمیتی نداشت. اما وقتی در سلول تنها ماندم و از همه چیز حتی کتاب خواندن محروم شدم، متوجه شدم همه بحث‌های فلسفی و اجتماعی اگزیستانسیالیسم و امثالِ آن مثل نخود-کشمش در جیبم است که دندان خوردنش را ندارم! و بر عکس همین آداب جزیی دینیِ عبادات چقدر مددکار و تاثیر گذار است و چه اتکایی است برای روح آدم!»


مشخصات کتاب:


انتشارات کتاب دانشجویی /96صفحه / چاپ دوم 1391 / قطع پالتویی/ 1100 تومان

این کتاب را می‌توان از فروشگاه کتاب آفتاب واقع در چهارراه شهدا، روبه‌روی شیرازی14، پاساژ رحیم‌پور، انتهای پاساژ با شماره تماس 0511.2222204 تهیه نمود.


پی‌نوشت:

1- این کتاب حاصل تلاش همسرم و عشق و علاقه او به مرحوم دکتر علی شریعتی است. گو این‌که او همانند بسیاری در شریعتی متوقف نشده و در عین این‌که همچنان برایش احترام شدیدی قائل است، اما نگاه نقادانه‌اش را حتی نسبت به معلم خود -که او باشد- حفظ نموده. این معرفی را به مناسبت اتمام چاپ اول کتاب او در وبلاگم قرار داده‌ام و چشم‌انتظار آثار بعدی‌اش می‌مانم.

2- یک وقت خدای ناکرده -زبانم لال- فکر نکنند، پارتی‌بازی کرده‌ایم در جاکتابی! من حتی برای این‌که سوءتفاهم پیش نیاید برای بعضی‌ها و اثر همسرم مورد سوء قضاوت قرار نگیرد، از چاپ کتاب ایشان در انتشارات خودمان، پرهیز نمودیم و دادیمش به انتشارات کتاب دانشجویی.

3- این روزها و شب‌ها به یاد هم‌دیگر باشیم. التماس دعا!



نظرات  (۳۴)

من از عمق وجود خود ٫خدایم را صدا کردم ، نمیدانم چه میخواهی ولی امشب ، برای تو ، برای رفع غم هایت ، برای قلب زیبایت ، برای آرزوهایت ، به درگاهش دعا کردم و میدانم خدا از آرزوهایت خبر دارد ، یقین دارم دعاهایم اثر دارد .

تو هم ٫ گر نهادی تاج قرآنی به سر / یا نهادی سر به سجده تا سحر/ دل شکست وآمدت اشک بصر/ زیرلب آهسته نامم را ببر.( التماس دعای ویژه)
پاسخ:
همچنین، چشم!
۲۰ مرداد ۹۱ ، ۱۴:۴۱ عابد کوچولو
سلام
خیلی خوشحال شدم...
من هم چشم انتظار کارهای خوبتر خانوم یوسفی هستم...
امید که قلمش روز به روز پربارتر شود
--------
بهترین خیر در این سه شب نصیب خانواده ی کوچولوی آقای قدسی و خانوم یوسفی
پاسخ:
ممنون از لطف شما. ما هم بهترین‌ها را برای‌تان آرزومندیم.
بابا ایول
البته چون ما به زبان خانم ها زیاد آشنا نیستیم شما بابا ایول رو ترجمش کن و به همسر گرامتون از طرف ما برسون!

امیدوارم همین روزها بتونم بیام و این کتاب رو بگیرم...
واقعا این تضاد هایی که گفتی همیشه آزارم می داده، چندوقت بود که دوست داشتم یک کتاب پیدا کنم که اطلاعاتی رو درباره دکتر بهم بده و در کنارش یه خرده شخصیت اش دستم بیاد.
می دونید با اینکه من دکتر رو در حد اسمش می شناسم اما از دو گروه این وسط خوشم نمیاد، یکی اونایی که دکتر رو تا حد یه معصوم بالا میبرن و فاقد اشتباه و یکی اونایی که فقط یاد دارن از ایشون بد بگن، یکی پیدا نمیشه که بتونه منصفانه صحبت کنه! البته حکایت تازه ای نیست، ما ها کلا عادت داریم از اینور و اونور پشت بوم بیفتیم و هیچ وقت تلاش نکردیم وسط وایسیم، خودمو میگم ها، باز به کسی برنخوره!
خلاصه به خاطر معرفی کتاب ممنون و امیدوارم کمکم کنه و منصفانه باشه
از همسرتون هم تشکر کنید
اگه یادتون موند مارو هم دعا کنید!
یا علی
حق
پاسخ:
چشم. حتما. این معرفی البته نیاز به توضیحاتی حضوری داره که بعدا خدمت‌تون عرض می‌کنم ان‌شاءالله! شما هم ما رو دعا کنید.
به قول آقا)مقم معظم رهبری میگم( شریعتی مظلومه چون نه مخالفینش اون درست میشناسند نه موافقینش
حالا میبینیم یک نفر حتی یکدونه کتاب از دکتر شریعتی نخونده بعد مخالف صد درصد
اینکه شریعتی به جامعه مرفی کنند با یک کتاب کم حجم خیلی خوبه البته شریعتی با آثار و سوابقش معرفی میشه ولی نگاهی به زندگی ایشون هم میتونه این شناخت بالا ببره
دست خانم شما هم مرسی
پاسخ:
خواهش میشه!
۲۱ مرداد ۹۱ ، ۱۲:۲۱ جوجه خروس از وبلاگ دنیا دیده
سلام عرض شد
طاعات عباداتتون مقبول درگاه حق
تشکر بابت کامنتی که واسم گذاشتین!
هرچی دلم خواسته تو اون کامنت بارخبرنگارجماعت کردم ٫ آخرشم یادآوری کردم که ادب چی حکم میکنه! اما خب پشت این "زنبور بی عسل شدنم " حکمتی بوده
منکه درکمال پررویی اون کامنت رو برای خیلی ها فرستادم٫ حتی برای آقایان دلاوری و نجف زاده و....
خیلی ها که بهشون برخورد! خیلی ها که تاییدش نکردن!یکی هم مثل آقای برند گفت از این "درهم نویسی" سردرنیاورده! اما جالب اینه که کامنتم٫ توی سایت باشگاه خبرنگاران ٫ توی قسمت اخبار روز 17 مرداد٫منتشر شد!!!!
حالا بماند که من این مطلب رو برای روزنامه نوشتم٫ اما خب از اونجا که خشم سردبیر کمتر از خشم اژدها نیست٫ دبیر تحریریه زحمت کشید نوشته اینجانب رو اصلا نشون سردبیرنداد! البته یادآوری کرد برای اینکه جانب احتیاط رو رعایت کنه این کاررو کرده!
بگذریم! اینجام که بگم تفسیرتون ٫ راجع به دستمال قدرت داداش کایکو ٫ معرکه بود! اگه احیانا اهل فن هستین ٫ یه سوال دیگه مارو هم بی زحمت جواب بدین! اینکه کمک فنرای ماشین بیگلی بیگلی چی بود که وقتی گوریل انگوری روش میشست٫ آخ نمیگفت!
اوه راستی گله کردین چرا فقط برا تبلیغ میام وبلاگتون؟!
اولا کامنتای این جانب اصلا جنبه تبلیغاتی نداره! همیشه حکم یه دعوت نامه رو داشته! خب من شما رو صاحب نظر میدونم٫ وازتون هم در رابطه با نوشته هام ٫نظر میخوام! پس شما حداقل میتونی راجع به قلم بنده نظر بدی!؟ اما من بیام اینجا ٫ برای چی نظر بدم!؟
بگم که آقا ٫ خانه از پای بست ویران است/اونوقت خواجه درفکر نقش ایوان است؟؟؟؟؟
اولا دانشجو جماعت کتابهای درسی خودش رو بخونه خیلیه! دوما ٫ شهرکوچیک من 3چهارتا کتاب فروشی بیشتر نداره٫ اکثر کتابهایی رو هم که معرفی میکنین٫ اینجاها پیدا نمیشه! کتابخونه ها هم ٫ که بهتر اصلا حرفش رو نزنیم! گیر آوردن نسخه پی دی اف و الکترونیک این کتابهام که مثل صید صدف توی اقیانوس برای پیدا کردنه ملوارید هست! درنتیجه من از کل کتابهایی که معرفی کردین 3چهارتاش رو بیشتر نتونستم بخونم!؟ خب مسلمه که حرفی برای گفتن ندارم! حالا دیدین من بی تقصیرم
پاسخ:
پیروزی‌هاتان روزافزون!
سلام.اقای قدسی امدم بگم یک وقتی اشتباهی نرید غرفه یک نفر دیگه اخه امروز تحویل غرفه بود بس که این مسءولین با برنامه اند هویجوری سه بار جای ما را عوض کردند
دیگه شما امدید بیایید غرفه اصلی وسط هشت ضلعی یعنی وسط وسط هم نیست یکی از اون گوشه هاست و اینکه عکسهای نمایشگاه در وبم هست دوست داشتید بیایید ببینید کلا شما از در ورودی سالن اصلی وارد بشید متوجه غرفه معلولین میشوید
پاسخ:
در ضمن در وب‌تان خبری از عکس نبود!
۲۲ مرداد ۹۱ ، ۰۲:۱۹ دکتر کتابفروش
راستی آقای قدسی عزیز یه کتاب هست که فکر کنم نوشته شهید بهشتی در مورد دکتر شریعتی هست اون رو نمی‌دونید اسم و رسمش چی بود من یه بار خیلی کوتاه دیدم عکس کتاب رو و لی خب الآن هیچ اطلاعاتی از اون ندارم میشه کمک کنید! مخصوصا نشرش رو اگه بشه!
پاسخ:
اون کتابی که دنبالش می‌گردی عزیز دل! کتاب «شریعتی، جستجوگری در مسیر شدن» هست.از انتشارات بقعه. اگر هم نتونستی گیرش بیاری می‌تونی به شماره 05112238613 تماس بگیری تا براتون پستش کنن!
۲۲ مرداد ۹۱ ، ۱۲:۴۸ میییییییلاد
هه!روی جلدش هم اسم بانو رو نوشتن که....

بانو رو حال کردی؟اصطلاحات خودته
۲۲ مرداد ۹۱ ، ۱۲:۴۹ مییییییییلاد
راستی از طرف اینجانب به سرکار خانم یوسفی تبریک بگویید.
پاسخ:
ممنون، چشم!
آقا کی گفته در وب ما خبری از عکس نیست اتفاقا عکس هست خیلی ها هم امدند دیدند مدارکش هم موجوده دوباره برید شاید اون موقعی که شما امده اید در حال گذاشتن عکسها بودم و شما ندیده اید . حتما بیایید نظرتون بگید
بسیار عالی ، همسر تون بسیار با استعداد هستن پارتی بازی هم نشده
چه اشکالی داره آدم واسه یک چیز خوب تبلیغات کنه ؟
من اگر کسی از دوستانم همچین کار بزرگی رو بکنه واسش خیلی بیشتر تبلیغات می کنم حالا شما که ایشون همسرتون هست

منتظر درخشش بیشتر ایشون هستم
بح بح! چه خانواده فرهنگی هستید شما...
تبریک عورض کنید از طرف ما ب همسر محترمتون...
انشاالله بخونیم و استفاده قرار بگیره...ممنون
پاسخ:
ممنون. چشم، حتما!
۲۸ مرداد ۹۱ ، ۱۴:۴۹ میییییییلاد
سلام بر داش زهیر خودمان.چوطوری؟
آقا ما آمدیم درخواست حلالیت بطلبیم.
دیگه ماهم رفتنی شدیم دیگه.
نه بخدا راست میگم.من باید برم تا یک مدتی.نمیدونم تا کی؟اما یک روزی برمیگردم.
زهیر یادته اون اولین باری که اومدم توی وبت؟گیر داده بودم به پروفایل کلوبت؟آخرشم درستش نکردی.یادش بخیر اون روزایی که بی خبر رفتی کربلا.چقدر دلم برات تنگ شده بود.تا اینکه از مازی شنیدم که رفتی.باز هم نگرانت بودم که یک وقت یک بمبی چیزی نخوره تو کله ی مبارکت.
یادش بخیر.بعد از مصطفی و مازی،با تو بود که دوست شدم.
نمیدونی الان چه حالی ام؟بخاطر جداشدن از رفقای مجازی؟مخصوا تو ومازی و مصطفی.
خدا میدونه که همتونو مثل داداشام دوست داشتم.
دیگه حرفی نیست.فقط حلال کن این مییییییلاد رو.
منم حلالت میکنم.چون یک وقتایی خیلی بد اخلاق میشی.
کاری باری؟
دلم برات تنگ میشه.
اما بالاخره یکروزی برمیگردم و مطمئن باش که هیچوقت فراموشت نمیکنم
پاسخ:
حالا با زبون خوش بگو چی شده؟ اصلا حال و حوصله‌ی کارگاه‌بازی و این حرفارو ندارم! یا نکنه می‌خوای آمار بازدید کننده‌هاتو این طوری بالا ببری؟!
معلم شهیدم علی
تاثیر گذارترین شخصیت در زندگی منه
قطعا

این کتاب رو امیر حاجی نژاد (رییس بارش) روز تولدم پارسال بم هدیه کرد!!
دستش درد نکنه!
پاسخ:
دستشون درد نکنه! کاش نظری می دادید درباره کتاب!
وبش حذف شده اقای قدسی این برادر مییییلاد ما هم یکهویی اینجوری شده از منم خداحافظی کرد اتفاقا
این دفعه فک کنم سرکاری نیست اقای قدسی جدی جدی رفته وبش را هم حذف کرده
پاسخ:
چه حرکت انقلابیی کرده، امیدوارم هدف مهمی در نظر گرفته باشه! ایمیلی داره؟!
۲۹ مرداد ۹۱ ، ۰۹:۵۷ جوجه خروس از وبلاگ دنیا دیده
عید رمضان آمد و ماه رمضان رفت
صد شکر که این آمد و صد حیف که آن رفت....

عید سعید فطر بر شما سفره‏نشینان خوان کرم رحمانی، مبارک، و اعمالتان پذیرفته باد.

سلام
آقای قدسی میگم من از ماه رمضان نیت کردم بیام آفتاب میدونید که نیت عمل مهمه حتی اگه عملی نشه !
حالا ماه رمضان تمام شده منم اخرین کتابهایی که از کتابخوانه دوست جانم سرقت کرده بودم تمام شده اینه که میخوام نیتم عملی کنم حالا گفتیم ما که تا آفتاب میایم
بیاییم شما را هم ببینیم
میگم حالا صبحها مثلا10یا11یا12هستید؟
پاسخ:
خیره انشالا! بله معمولا این ساعات یا فروشگاه هستم یا دفترم که نزدیک فروشگاهه!
نه اقای قدسی حرکت انقلابی تر از این صحبتهاست کلا مثل اینکه دور نت خط کشیده
حالا من که میخواستم بیام افتاب مثل اینکه اقا میییلاد و خواهرشون هم میخوان باهام بیان
حالا اگه موفق به دیدارشون شدیم از خودشون میپرسیم عوامل نفوذی این جنبش عظیم را!!!
سلام
بلاخره من کتاب دکتر شریعتی گرفتم باورتون نمیشه اینقد شده هی بگیرمش برای خودم بعد هدیه اش بدم بعد دوباره بگیرم دوباره هدیه بدم حالا اقای قدسی یک لطفی بکنید اون یکی کتابها را هم هر وقت اوردید خبرشو بهم بدید
میگم یک دیوان مشیری کوچولو به قدری که خیلی کوچولو باشه میتونید بهم معرفی کنید یا اصلا بیام از خودتون بگیرم اخه هر چی کتاب کوچک از مشیری هست دیوان کامل نیست گزیده اشعارشه حالا اگه چند تا کتاب باشه که شامل کل دیوانش بشه هم خوبه
پاسخ:
از فریدون مشیری دیوان کامل جیبی ندیدم اما مجموعه های قشنگ جیبی‌ای وجود داره که اگر می‌پرسیدید نشان‌تان می‌دادم. خودم از همین مجموعه استفاده می‌کنم و فکر کنم اگر مجموعه‌های مشترک‌شان را حذف کنیم 5جلد بیش‌تر نباشد.
راستی امروز اقا میییلاد همراهم بود
یعنی همونی که همراه من بود میییلاد بود!!
منم هی اذیتش میکردم میگفتم معرفیت بکنم !!!!
شما هم که میگفتید خوابشو دیدم و دوست داشتم بیاد افتاب دیگه امد!
البته نگذاشت درست معرفیش بکنم وگرنه بهتون میگفتم مییییلاده!
پاسخ:
عجب! جالبه که من اصلا حواسم نبود به حضور مرد غریبه‌ای! به هر حال مثل این‌که خیلی از این کارگاه بازی‌ها خوشش میاد! حالا جریمه‌اش اینه که براش ایمیل نزنم! بعد از عمری انتظار خودشو معرفی نکرده خیلی بی...یه!
خیلی جالبه که ندیدینش اخه جلوی شما ایستاده بود!
ولی آفتاب خیلی قشنگ تر از اون چیزی بود که فک میکردم
مخصوصا اون میز با صندلی هاش فضای کتابفروشی را صمیمی تر میکرد
پاسخ:
خوشحالم که صمیمیت این فضا رو احساس کردید. امیدوارم که دوباره" آفتاب"ی بشید!
سلام
کتاب علی شریعتی را خوندم
قبلا هم بهتون گفته بودم که هیچ کتابی از آثار دکتر رو نخوندم و این اولین کتابی بود که درباره ایشون خوندم.
نماهای زیبایی بود از زندگی دکتر، اونقدر شیرین و کوتاه که نه تنها خودم خوندمش، وقتی یک نفر که اصلا اهل کتاب خوندن نبود کتاب رو از دست من گرفت کم کم 40درصدش رو خوند. یکریز.
البته به قول خود شما اینها همش پنجره است به سوی زندگی او و حتما این همه ی زندگی دکتر نیست. و دیگه کم کم داره باورم میشه که ما آدمای بی رحمی هستیم بل هم شاید ظالم باشیم، که آدمای بزرگ رو به جرم ملبس بودن به لباس روحانیت یا به جرم داشتن یک کراوات و به جرم اینکه با فرضیات ما جور نیستن کلا کنار میذاریم.
خیلی حرف نزنم، فقط بعضی پنجره ها اگه راویش مشخص بود(مثلا توی پاورقی) خیلی خوب می شد، شاید هم از اصول اینطوری نوشتن، اسم نبردن از راوی قضیس.

دمتون گرم، حق!
پاسخ:
این کتاب البته بی هیچ‌گونه تحلیلی بود و اگر دقت کرده باشید، گاهی این پنجره‌ها به گوشه‌ای از زندگی دکتر باز شده که ما رو متوجه زمینه‌های شخصیتی ایشون می‌کنه.
روشنفکرها، روشنفکرنماها دکتر را دوست دارند چون کراوات دارد!
خیلی مثلا مذهبی ها، مذهبی نماها دکتر را دوست ندارند چون کراوات دارد و تیغ می زده صورتش را!

این وسط چه کسی فهمیده حرف های دکتر را؟ چه کسی نقد منصفانه کرده او را؟ چه کسی گفته اشتباه او کجا بوده؟ من که نمی دانم، شما چی؟
ای کاش حقیقت را می گفتند! باز خدا خیر بعضی ها را بدهد لااقل فحش نثار روح دکتر نمی کنند، می گویند بخوان ولی اول شهید مطهری را بعد دکتر شریعتی را! درست یا غلطش را کار ندارم اما این یکی به از آن یکی ست.
من هم نظری نمی دهم چون حرف های ایشان را نخوانده ام، حق؟!
پاسخ:
کلا این دوره و زمونه کسی که حرف بفهمه کم پیدا می‌شه! علی‌الخصوص حرف کسی که معمولا با پیش‌فرض‌ها سراغ آثارش می‌روند و هر کسی با گوش‌های خودش صدای اونو می‌شنوه!
سلام . امیدوارم خوب باشید . به همسر ارجمندتان تبریک میگویم بابت تلاش مثبت و سازنده شان . انشاالله موفق باشند .
پاسخ:
و علیک سلام. ممنون از لطف شما. چشم، حتما انشالا!
اقای قدسی -شقشقه هدرت- و -الخ- یعنی چی؟؟؟

پاسخ:
اما یک سوال؛ چرا پاسخ این‌ها را از خود اینترنت پیدا نمی‌کنید؟!
سلام اقای قدسی
امدم دعوتتان کنم وبم البته میدانم که شما همیشه نمی ایید ولی ما هم از رو نمیرویم هی اصرار میکنیم بیایید
این بار پایمان را در کفش سیاست مدارها کرده ایم و سیاسی نوشته ایم!!!!!!
و روحمان بسی شاد میشود از امدن شما
پاسخ:
با تمام قلت وقتی که داشتم. خدمت رسیدیم!
۰۴ شهریور ۹۱ ، ۰۷:۴۶ حجت الاسلام شیخ علی اصغر فروتن
سلام
با یادداشتی درباره جریان بازداشت شدنم در بقیع، به مناسبت سالروز تخریب قبور ائمه بقیع در هشت شوال به همراه عکس سه بعدی از بقیع، به روز هستم.
حتما کلیک رنجه کن و با دقت بخون از دستت نره
یا علی
و من الله التوفیق فی جمیع الامور
سلام آقای قدسی عزیز:
نثر زیبای کتاب باعث شدن که پس از خواندن در کتاب فروشی به دوستان زیادی آن را پیشنهاد دهم. و این کمک زیادی کرد برای افزایش مخاطب، و آشنایی با مینیمال، تا الان تونستم حدود 100 جلد از این اثر قابل تحسین را بفروشم.
البته به عنوان یک کتاب فروش به نظرم طرح جلد کتاب مناسب محتوای آن نیست.
پاسخ:
ممنون از لطف و نظر شما!
امشب شدید یهویی یاد شما افتادم و از ته دلم سعی کردم براتون دعا کنم نمی دونم چرا ؟
امیدوارم خدا صدای همه رو بشنوه ...
لطفا برام دعا کنید این روزها بدجوری سر چند راهی گیر کردم نمی دونم از کدوم راه برم به نفعم هست ؟
پاسخ:
ما هم به یاد شما هستیم و از عمق دل آرزوی سعادت و نیک‌بختیتان را طلب می‌کنیم.
۰۸ شهریور ۹۱ ، ۱۷:۰۷ جوجه خروس از وبلاگ دنیا دیده
سلام
یه سوال!
بی رودرواسی!
چقدر پول بهت بدن ٫ از این دنیا راضی میشی!؟؟
خواهشا فلسفه بافی رو کنار بذارید و یه رقم بگین!؟
همه ما اینو خوب میدونیم :
پول گرچه زبون ندارد٫ ولی قاطع تر از هر زبون داری ٫ حرف اول و آخر رو میزنه!!
سو تعبیر نشه ها! اعقاید شما برای ما قابل احترامه! ولی نمیخوام راجع به پول نظر بدین! فقط اون رقمی رو که راضیتون میکنه رو بگین!
نگرانم نباشین! هیچکس قرار نیست راجع به شما قضاوت کنه!
این فقط یه سواله که مطمئنم همه براش یه جوابی دارند!
(اوه یه خواهش دیگه!
بالاغیرتا یه تُکِ پا بیایین وبلاگمان و این سوالو جواب بدین! من این سوال رو از 60نفر پرسیدم. باور بفرمایید برام مقدور نیست.برای گرفتن جواب.دوباره سراغ 60نفرتون بیامو کامنتدونی هاتون رو زیرو رو کنم! میایین دیگه نه؟؟)
۰۸ شهریور ۹۱ ، ۲۲:۵۳ صید قزل آلا در مدرسه
سلام
این لینک عکسهای کتابفروشی جرعه هستش. البته چون عجله داشتم و باید به کلاسم می رسیدم چند تا بیشتر نگرفتم. انشاالله آپدیتش می کنم و بیشتر میشه.
https://www.facebook.com/media/set/?set=a.10152068954325263.910826.893295262&type=1

خب دیگه....یادتون نره معرفیش کنید. بعد از یه عمری یه کتابفروشی در دسترس همگان افتتاح شده که کتابهای دوستداشتنی سپیده باوران رو داره.
....................................................

خانم مریم: خیلییییییییییی خوش به حالتون که می تونید تشریف ببرید کتاب آفتاب و اون صندلی ها و اون کتابها و اون کتابفروشی.... گوارای وجودتون. دعا کنید آقا ما رو هم بطلبه و بتونیم به دیدار کتاب آفتاب نائل بشیم
پاسخ:
من که این‌جا VPN ندارم. اما در اسرع وقت چشم. ممنون از لطف شما!
خب ما هم جواب سوالهایمان را از اینترنت پیدا کردیم دیگه!
مگه اینجا اینترنت نیست!
آخه هر چیزی باید از متخصصش پرسید شما هم کلا برای ما شبیه فرهنگ لغتید!
گذشته از شوخی معنی را نتوانستم پیدا کنم یعنی یک معنی مختصر بود که به درد من نمیخورد یا نگفته بود که کنایه از چیه.
این بود که از شما پرسیدم
بابت توضیح جامعتان هم بسیار متشکرم
پاسخ:
خواهش می‌کنم! قابل نداشت!
۰۹ شهریور ۹۱ ، ۱۴:۰۷ صید قزل آلا در مدرسه
حدس زدم. به همین خاطر عکسها رو توی وبلاگ خودم هم گذاشته ام....
سلام
پاسخ:
الان باید جواب سلام بدم؟!

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی