جاکتابی

آرشیو کتاب‌نویسی‌هایمان در جراید مختلف

جاکتابی

آرشیو کتاب‌نویسی‌هایمان در جراید مختلف

جاکتابی

جاکتابی عنوان ستونی است که نخستین‌بار در تاریخ بیست و هفت تیرماه سنه یکهزار و سیصد و هشتاد و هفت خورشیدی در صفحه چهاردهم جیم از ضمیمه‌ی جریده‌ی یومیه‌ی خراسان به طبع ‌نگارنده (زهیر قدسی) رسید و الی زماننا هذا به طبع می‌رسد. (برگرفته از مطلع الوبلاق/ پست شماره ۱) و اکنون دیر زمانی است که میزبان بازنشر معرفی‌های من و همسرم (الهام یوسفی) در جراید مختلف است.

نه آبی، نه خاکی / علی مؤذنی

جمعه, ۲۶ مهر ۱۳۸۷، ۰۲:۳۲ ب.ظ

در روایت‌گری دفاع مقدس، مشکل اصلی بیشتر برای جوانان به اصطلاح نسل سوّمی است که مجبورند از روایت‌های مختلف و بسیار متفاوت به حقیقت برسند. آیا باید جوان از اجزاء به کل برسد یا باید برای او تصویری کامل ارائه دهیم؟ چهکسی میتواند تصویری کامل به او ارائه دهد؟

این‌ها همه برای آن بود که اگر تا کنون تصویر کاملی در ارتباط با دفاع مقدس به ما ارائه نشده است ، ما حق نداریم موضوعی با این وسعت را متهم به بیارزشی کنیم!

« علی مؤذنی »‌ از نویسنده‌های فعّال و توانایی است که در عرصه روایتِ دفاع مقدس بسیار قلم زده است، و البته مدتی است که در وادی فیلمنامهنویسی حضور چشمگیر‌تری نسبت به گذشته دارد. یکی از موفقیت های مؤذنی در عرصه نویسندگی برقراری ارتباطی صمیمانه با مخاطب است و البته انتخاب سوژه‌هایی مناسب و جذاب برای برقراری این ارتباط . اگر بخواهیم از آثار منتشرشده وی نام ببریم می‌توان از آثار زیر نام برد:

قاصدک (داستان ۱۳۷۲)،

کشتی به روایت توفان (داستان بلند ۱۳۷۳)،

هاقیل (نمایشنامه ۱۳۷۳)،

ملاقات در شب آفتابی (رمان ۱۳۷۴)،

در انتظار شاعر (داستان ۱۳۷۵)،

نه آبی، نه خاکی (رمان ۱۳۷۵)،

ظهور (رمان ۱۳۷۶)،

مفرد مذکر غائب (نمایشنامه ۱۳۷۷)


«نه آبی، نه خاکی» انگار! دفترچه یادداشت سعید مرادی، جمعیِ گردان کربلاست که در صفحه اول کتاب، یابنده این دفترچه را این گونه خطاب می‌کند:

ای که این دفترچه را پیدا می‌کنی، اگر مردی آن را به یکی از نشانیهای زیر برسان . اگر هم مرد نیستی که یک فکری به حال نامردی خودت بکن.

na abi

اوّلِ داستان، نویسنده که از زبان شهید سخن می‌گوید، قَرَض از خاطره نویسی‌اش را حدیث نفس بیان می‌کند. شروع داستان به چگونگی دل کندن و جدا شدن از خانواده می‌پردازد که شاید ذهن ما را به کلیشه‌های همیشگی معطوف کند، ولی اگر به خواندن ادامه دهیم و دقت کنیم می‌بینیم قسمت قابل توجهی از خاطرات به کش‌مکش‌های نفسانی راوی (رزمنده) می‌پردازد که چگونه خود را صیقل دهد و لایق شهادت کند. این کش‌مکش‌ها به صورت ظریفی بیان می‌شود. به عنوان مثال در جایی از داستان شهید که آرزوی هر چه زودتر شهید شدن را دارد این آرزوی خود را زیر سوال می‌برد که چرا میخواهد زودتر شهید شود؟ یا جایی دیگر آرزو می‌کند که دوستانش شهید نشده باشند و پس از آن با خود می‌اندیشد که چرا چنین آرزویی کرده؟ آیا نسبت به شهادت دوستانش بخل می‌ورزد؟ و تمامی این نفسانیت‌ها را مانع شهید شدن خود می‌داند. تقریباً در اوایل داستان علی ملکی دوست سعید برای تعیین سرنوشت دوستان تسبیح می‌اندازد. به یکی قرعه شهادت میخورد و دیگری جراحت، یکی مفقودی و دیگری ...

مؤذنی با وجود آن‌که خود در جنگ حضور نداشته ولی چنان بر ابعاد آن توجه کرده و در این زمینه تحقیق داشته که نُقصان مهمی در روایت‌گری او دیده نمی‌شود و این تصوّر را که نویسنده، خود در این صحنه‌ها حضور نداشته را مشکل می‌کند. به صورت کلی نویسنده در عین توجه به اجزاء، کل شخصیت رزمنده را هم به خوبی توصیف می‌کند. سخن فراوان و جاکتابی تنگ!!!

 منتشر شده در هفته نامه جیم به تاریخ ۸۷/۰۶/۲۲

نظرات  (۱)

۲۹ مهر ۸۷ ، ۱۸:۳۴ محمد زینلی پور
به به سلام دوست قدیمی
این چند وقتی که سر نزدم حسابی کولاک کردی.
باید بگم واقعا وبلاگت در نوع خودش خاص.
اگه دوست داشتی، من و بچه های گروه کوهنوردی وتوس خوشحال می شیم به کلبه خرابمون یه سر بزنی. یه آرشیو عکس و گزارش برنامه از صعود های گروه.
موفق باشی ...

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی