جاکتابی

آرشیو کتاب‌نویسی‌هایمان در جراید مختلف

جاکتابی

آرشیو کتاب‌نویسی‌هایمان در جراید مختلف

جاکتابی

جاکتابی عنوان ستونی است که نخستین‌بار در تاریخ بیست و هفت تیرماه سنه یکهزار و سیصد و هشتاد و هفت خورشیدی در صفحه چهاردهم جیم از ضمیمه‌ی جریده‌ی یومیه‌ی خراسان به طبع ‌نگارنده (زهیر قدسی) رسید و الی زماننا هذا به طبع می‌رسد. (برگرفته از مطلع الوبلاق/ پست شماره ۱) و اکنون دیر زمانی است که میزبان بازنشر معرفی‌های من و همسرم (الهام یوسفی) در جراید مختلف است.

دیوارهای بلند فراموشی

جمعه, ۱۴ بهمن ۱۳۹۰، ۱۱:۳۶ ب.ظ

* امروزه کم نیستند مفاهیم، وقایع و اساطیری که به واسطه بَزَک کردن‌هایی ناشیانه، ناشناخته می‌مانند. بنابراین در این موارد یا باید در انتظاری کُشنده صبر کنیم تا بزک‌شده، چهره واقعی خود را نشان دهد و یا خودمان از جا برخیزیم و اقدام به شناسایی چهره واقعی بزک‌شده نماییم. و چه بهتر آن‌که بزک‌ها را آرام‌آرام، برای دیگرانی که تلاشی و حتی پرسشی برای این شناسایی ندارند، پاک کنیم.
تاریخ نامحرمی است که گویا کمتر –و شاید هیچ‌گاه- رخ به کس نمی‌نماید و معمولا با شرم و حیایی غیرقابل توصیف، حجاب از چهره برمی‌کند. دلیل این حجب و حیا هم لزوما شخصی نیست(!) بلکه بیش‌تر به بی‌تفاوتی و بی‌حوصلگی ما مردم برمی‌گردد.


* اگر این خطوط کمی پیچیده و خشک به نظر می‌رسد، ببخشایید. پس سراغ اصل مطلب می‌رویم اما امیدوارم که با توجه به سطرهای بعدی، به سطرهای پیشین توجه بیش‌تری نمایید. این روزها آرام‌آرام اردوهای جنوب آغاز می‌شود و جمعیتی در خور توجه به این مناطق می‌روند و آن‌گونه که مشاهده می‌شود زائران این مناطق عموما –آن‌گونه که بعدها سخن می‌گویند- دچار احساساتی عمیق و غیرقابل وصف می‌گردند و حتی آنان‌که به قصد تفریح به این سفر رفته‌اند، دچار تاملات روحی خاصی می‌گردند که شاید ناشی از اثر وضعی و محیطی آن مناطق باشد(حتما پیرامون این ماجرا تحقیق کنید). غرض این‌که باور کنید حقیقت و روح زندگی مردم در ایام جنگ تحمیلی را کمتر می‌توان از رسانه‌های عمومی پیدا نمود؛ گو این‌که در کتب دفاع مقدس هم پیدا کردنش کار چندان ساده‌ای نیست. منظور این‌که نمی‌توان با توجه به تصویر ناهماهنگی که در تلویزیون می‌بینیم قضاوت صحیحی درباره جنگ تحمیلی داشته باشیم؛ در اینجا هم لزوما تلویزیون را متهم به سانسور نمی‌کنم بلکه دقیقا رسانه در این‌باره متهم به ضعفی غیر قابل انکار است و این را آنان‌که جنگ رفته‌اند بیش‌تر درک می‌کنند. شاید این تصاویری که ما اکنون از سینمای جنگ می‌بینیم سرگرم کننده باشد، و حتی شاید بخشی از واقعیت باشد، اما روحی که بر مردم ما –نه فقط رزمندگان‌مان- جاری بوده بسیار درخشان و خیره کننده است. درست است که متاسفانه ما آن زمان را درک نکرده‌ایم اما تا دیر نشده و تا هنگامی که والدین ما و بزرگ‌ترهای ما آن را کاملا به فراموشی نسپرده‌اند باید آن روح را جست و با پرسش‌های فراوان از زیر آوار فراموشی و نسیان بیرون کشید و از آن حراست نمود. این نوشته حاصل احساسی بود که از خوانش کتاب «اینک شوکران شهید منوچهر مدق» به دست آمد که می‌توانید معرفی‌اش را در ستون جاکتابی بخوانید؛ اما دهه فجر هم فرصت مناسبی است تا به جای این‌که فقط پای تلویزیون بنشینید پای صحبت بزرگ‌ترها پرسش‌گرانه آن ایام را جستجو کنید.

 

پی نوشت: نمی‌دانم و واقعا هم نمی‌دانم که چرا گاهی مطلب را صحیح و سالم تحویل دوستان "جیم" می‌دهم و ایشان این‌قدر دست و دل‌بازانه خرابش می‌کنند؟!

موافقین ۰ مخالفین ۰ ۹۰/۱۱/۱۴
زهیر قدسی

انقلاب

دفاع مقدس

نظرات  (۵)

سلام . تشکر که شما و همسر گرامی تان وقت گذاشته و مطالب وبلاگم را خواندید . تشکر از حضور و اظهار نظرتان . اما در مورد عدم هماهنگی قالب و مطلب بیشتر توضیح دهید . به نظرتان قالب نسبت به مطالب ، زیادی فانتزی است ؟ باز هم سر بزنید . با همسرتان
پاسخ:
سلام. خواهش می‌کنم. بله به نظرم قالب وبلاگ‌تان زیادی فانتزی است!
سلام...
واقعا این همون محرمانه مستقیم جیم بود؟؟؟
اول باورم نشد...
عجب دستی بردن در مطلب:دی
پاسخ:
بله واقعا :دی!
سلام
کتابا رو دیگه چرا با تلویزیون قاطی کردی؟!
فضای کتابایی که در مورد جنگ نوشته شده که زمین تا آسمون با tv فرق می کنه
البته نه همشونا!
پاسخ:
دقیقا منظور من با همون "نه همشونا!" بود؛ آقا علیرضای عزیز!
خواستم اگر حرفی میزنم جداقلش در خور مطلب با ارزش شما باشد
کتاب شهید مدق را دو سه سال پیش خواندم...درست زمانی که راهی سفر جنوب شدم و بعد از ان تازه فهمیدم که ان همه تله خاک چه مفهومی دارد
کتاب شهید مدق را خواندم درست زمانی که فکر می کردم از اینجا تا به آسمان آنقدر راه باشد که حتی تصورش هم ناممکن باشد...
فراموش نمی کنم شبی که با جرعه جرعه و خط به خط کتاب اشک می ریختم...
و اینکه خیلی خیلی خیلی خیلی زیاد ممنون از اینکه به معرفی چنین کتاب های بی نهایت زیبا همت می گماریدو...
والسلام
پاسخ:
خیلی ممنون از لطف‌تون، شما هم زیبا احساس‌تان را درباره کتاب بیان کردید. موفق باشید.
در پاسخ به پرسش پی‌نوشتتان:
چون حق، گرفتنی است...
پاسخ:
در جایی که بدهند!

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی