جاکتابی

آرشیو کتاب‌نویسی‌هایمان در جراید مختلف

جاکتابی

آرشیو کتاب‌نویسی‌هایمان در جراید مختلف

جاکتابی

جاکتابی عنوان ستونی است که نخستین‌بار در تاریخ بیست و هفت تیرماه سنه یکهزار و سیصد و هشتاد و هفت خورشیدی در صفحه چهاردهم جیم از ضمیمه‌ی جریده‌ی یومیه‌ی خراسان به طبع ‌نگارنده (زهیر قدسی) رسید و الی زماننا هذا به طبع می‌رسد. (برگرفته از مطلع الوبلاق/ پست شماره ۱) و اکنون دیر زمانی است که میزبان بازنشر معرفی‌های من و همسرم (الهام یوسفی) در جراید مختلف است.

جوابیه‌ی جناب آقای جلالی

چهارشنبه, ۴ خرداد ۱۳۹۰، ۰۸:۵۸ ب.ظ

توضیح: متنی که پیش رو دارید نامه‌ی جناب آقای جلالی است که دقیقا همین ساعت به دست بنده رسید و بنده بی‌تامل در وبلاگم گذاشتم به دو دلیل:

۱- جناب آقای جلالی هم در نامه‌شان و هم به صورت تلفنی چندبار تاکید کردند که اگر کامنت بگذارم تاییدش می‌کنی؟ و من هربار پاسخ گفتم: آری! و حالا به عنوان یک پست و به صورت رسمی در وبلاگم قرار می‌دهم که خدای ناکرده آنگونه که ما به صدا وسیما و اصولا به کلیه‌ی رسانه‌ها ناسزا می‌گوییم به خاطر سانسورهاشان، خودمان دچار این ناسزاها نشویم!

۲- همان بود که عرض کردم که کلا از سانسور خیلی بدم می‌آید! بعدا مفصلا به این موضوع سانسور خواهم پرداخت انشاء‌الله.

و اما ذکر دو نکته برای توضیح: ۱- بنده اول خواستم نوشته آقای جلالی را ویراستاری کنم که زحمت خواندنش کم شود، اما بیم از اتهام سانسور باعث شد چنین نکنم! علی‌الخصوص آن ماجرای مشهور "بخشش لازم نیست اعدامش کنید" را در نظر آوردم و گفتم شاید چنین شود نوشته‌ی ایشان! ۲- تعهد می‌کنم همان اندازه که از دوستان خواستم که نوشته‌ی پیشین بنده را بخوانند این نوشته را هم بخوانند و حتما تبلیغ آن را خواهم کرد.

والسلام علی من یخدم الحق لذات الحق

 

 

به نام حضرت دوست            که هر چه داریم از اوست

یادم می آید زمانی مرحوم آیه الله فاضل لنکرانی (رضوان الله تعالی) در درس خارج اصولشان بسیار ناراحت بودند از اینکه حرف ایشان نفهمیده و ندانسته توسط جاهلی در جایی نقل شده بود . ماجرا از این قرار بود که ایشان فرموده بودند علم اصول فقه موضوع واحد ندارد و طلبه ای خشک و بی روح که اتفاقا ادعای فهم عالی کلمات اساتید را می کرد و ادای روشنفکری و با احساس بودن را در می آورد رفته بود و پیش یکی از مراجع دیگر گفته بود آیه الله فاضل گفته اند علم اصول فقه موضوع ندارد . غافل از اینکه آب دریا با پوزه سگی نجس نمی شود . اما آن مرجع دیگر عاقلانه عمل نموده بود و بلافاصله با آیه الله فاضل تماس گرفته بود و موضوع را بیان داشته بود و آیه الله فاضل فرموده بودند که آقا بنده چنین چیزی نگفته ام و اتفاقا صوت درس حاضر است و بیان بنده این بوده که علم اصول فقه موضوع واحد ندارد نه اینکه موضوع ندارد . از این گونه ماجراها زیاد است مثلا می توانید به داستان خروج آیه الله بروجردی از قم در زمان مرجعیت آیه الله حائری یزدی که توسط نوه آیه الله حائری یزدی در یکی از شماره های مجله حوزه آمده مراجعه کنید یا به جریان مشهور اختلاف آیه الله بروجردی با حضرت امام (ره) و شهید مطهری و...
از این مطالب گذشته می توانید به سخنرانی علل انحطاط مسلمین شهید عزیز علامه مطهری (ره) مراجعه نمایید و ببینید که ما زمانی اشتباه می کنیم که براساس یقین و اطمینان عرفی صحبت و عمل ننماییم .
باز هم بگذاریم و بگزریم
دوست عزیز زهیر جان ! و دوستان عزیز کسانی که کامنت گذاشته اید !
جالب است و شاید بهتر اینکه بدانید در این حادثه تاثر برانگیز - البته برای عزیز دل ما زهیر جان - کسان دیگری نیز حضور داشته اند که بنده مشهورترینشان را به شما معرفی می کنم : جناب آقای علی داوودی شاعر عزیز جوان و باذوق کشورمان .
بنده از این بابت خدا را نه یک بل هزار بار شکر می کنم چون اگر فقط خدا شاهد بر ما بود آنوقت دیدار ما می رفت به قیامت ...
دوستانی که آشنایی با این عزیز دارند می توانند از خود ایشان این قضیه را مفصلا پیگیری نمایند و دوستانی که آشنایی ندارند می توانند از آقای زهیر جان بخواهند تا با دلی سوزان و عرقی ریزان و اشکی مالامال از عشق روان بخواهند تا از جناب آقای علی داوودی بخواهند مطلب ایشان را بخواند و کامنت بنده را هم ببیند - البته اگر زهیر جان !اجازه انتشار این کامنت را بطور کامل بدهند -  و بعد نظر دهد . بنده همین جا اعلام می دارم که نظر آقای داوودی برای برای بنده صائب است .
در مرحله بعد اینکه در راسته انقلاب یعنی راسته تمام کتاب بازهای بزرگ و کوچک و از تمام نقاط ایران همیشه عزیز کم نیستند کسانی که بنده را به اسم یا قیافه می شناسند بد نیست عزیزان تحقیقی بفرمایند و منتی بر سر ما بگذارند تا بدانند بنده نه از برای تفنن بلکه از روی دلسوزی با بسیاری از ناشران مسائل جاری کتاب در کشور را از بحث تولید تا ممیزی ارشاد و توزیع و قیمت و تبلیغ و ... بطور مستمر در میان می گذارم و نظزات آنها را می شنوم و گوش می دهم و تبادل نظر می کنم . اصلا بد نیست تا این مطلب جناب آقای زهیر عزیز را دست بگیریم و با هم و آقای داوودی روزی گپ زنان به راسته کتاب بازها برویم و جریان را با آنها در میان بگذاریم تا مسئله برای همه و همه شفاف شود . راستی بنده حاضرم هر جا که می رویم گزارشش بطور کامل در وبلاگ زهیر عزیز منعکس شود چطور است دوستان کامنت گذار ؟ خوب است ؟! پس خبر از شما ما که از همین حالا آستین ها را بالا زدیم  بسم الله ...
اما اصل داستان از این قرار است که بنده از آقای فقیهی نژاد خواستم یک انتشاراتی خصوصی و انقلابی -مذهبی خوب را به من معرفی کند با اینکه عرض کردم خودم در کار کتاب ید طولایی دارو و دوستان می گویند تو کرم کتاب نیستی بلکه اژدهای کتاب شده ای !!! البته بعد از جمع آوری و تورق و مطالعه و تشکیل حلقات مطالعاتی آن هم با بیش از 17 هزار کتاب آن هم در سن سی سالگی لابد این دوستان ما حرف بی ربطی نزده اند دیگر !!!
خلاصه آقای فقیهی نژاد فرمودند انتشارات سپیده باوران بنده از آن روز تا حالا و با برخورد ... آقای جناب زهیر جان عزیز خودمان هر جا که نشسته ام و صحبت از کتاب شده است کتاب های سپیده باوران را معرفی کرده ام بنابراین با یک مرتبه راهنمایی یک خواهر عزیز نمی توان این همه تبلیغ را نادیده گرفت .
نکته دیگر اینکه اصلا جناب آقای حبیب جان به بنده نگفتند کتاب های این دوستان را نخر و بنده هم این گونه نقل نکردم بلکه حبیبی به بنده گفتند کتابهای صفربیگی را چرا می خری ؟! دقت بفرمایید ایشان سوال کردند و بعد گفتند خوب یک روز دعوت کن مغازه یا شهرستان ادب و ازش بخواه شعرهایش را برایت بخواند و آن ها را ضبط کن این که بهتر است !! بنده هم همین مطلب را برای آقای داوودی نقل کردم و آقای زهیر جان عزیز هم شنیدند . البته بنده به آقای زهیر عزیز گفتم به شوخی که برادر وقتی رفیقت هم به من می گوید چرا می خواهی این کتاب ها را بخری ؟ ایشان پرسید کدام رفیقم و من گفتم با حالت کنایه : حبیب . دقت کنید دوستان اولا من همان سوال حبیب را برای ایشان نقل کردم ثانیا اصل داستان را هم که فقط کتب آقای صفربیگی بود را برای آقای داوودی و آقای زهیر عزیز جان گفتم ثالثا نمی دانم برداشت جناب آقای زهیر عزیز جان عزیز چگونه بوده و ایشان در آن زمان یا در زمان نوشتن یادداشت تاریخی شان در قطار در کدام یک از عوالم حیوان ناطق سیر می کردند که چنین کار و خروجی از آب درآمده ؟!!!
زهیر عزیز بد نیست وقتی دم از اخلاق می زنیم بدانیم توکل یعنی لاموثر فی الوجود الا الله از مراتب اخلاق و حسنات آن و فضایل اخلاقی است بنده که باشم که بخواهم مشتری شما را بپرانم . بد نیست بدانیم که صبر و حلم از جمله موارد اخلاقی و فضایل آن است پس بهتر بود از این همه عکس و خاطره نمایشگاه فقط به بعضی نمی پرداختیم و بعضی را مغفول بگذاریم . بد نیست بدانیم تهمت اگر دامن گیر جماعتی شود دیگر بعید است بشود آن را جمع کرد دوست عزیز تذکرات و پی نوشت های شما دقیقا مثل توجیهات جناب کمال تبریزی در فیلم مارمولک می ماند شمایی که مارمولک را می سازی باید بدانی اگر حرفت هزاری هم خوب باشد ولی نمی توانی جواب آن آخوندی را بدهی که همراه زنش در خیابان می رفت یا همراه فرزندش یا همراه پدرش یا مادرش یا خواهرش و با لفظ مارمولک در نزد عزیزترین افراد فامیلش با لفظ مارمولک تحقیر می شد پس ای عزیز فتامل تاملا جیدا
و بالاخره باید بگویم اگر در خواست بعضی دوستان و برخوردهای تند عزیز جان و بعضی کامنت گذاران بدون تحقیق نبود هرگز این نوشته وجود خارجی نمی یافت فقط امیدوارم آقای زهیر عزیز این مطلب را بطور کامل انعکاس دهند .
 در آخر باید بگویم زهیر جان چرا کتاب هایت این قدر گران است و مشتاقانه و مسرورانه منتظر جواب جناب آقای داوودی عزیز هستم
 یا علی - خدا نگهدار دوستداران علی

پس‌نوشت:اول تصمیم نداشتم که توضیحی بدهم و قضاوت را به کلی واگذار کنم به خود مخاطبان این سیاهه‌ها اما دیدم شاید قضاوت آن‌ها نیاز به پاره‌ای توضیحات داشته باشد پس امیدوارم دوستان خودشان با تدبر و دقت، قضاوت صحیحی داشته باشند تا نیازی به توضیح بنده نباشد. اما ای کاش آقای جلالی به چند نکته نیز توجه می‌داشتند و پاسخ می‌گفتند:

 ۱- در این ماجراها چند شاهد دیگر هم وجود داشتند که اگر روایت شما کاملا صحیح می‌بود، بنده را باید از آن حالت بدی که آنجا دچارش بودم، در بیاورند و بگویند اشتباه متوجه شده‌ای و از دست ایشان ناراحت نباش!

۲-اصولا سعی بنده در زندگی بر حسن‌ظن داشتن نسبت به دیگران است. حتی وقتی شما آن ماجرا را از حبیب نقل کردید بنده تا از خودش نپرسیدم سعی کردم قضاوت بدی نداشته باشم. پس امیدوارم که این‌بار هم من کاملا در اشتباه بوده باشم و آنچه را که پیش آمده و در ذهن من است به حساب فراموشی‌ام بگذارم و دیگرانی را که شاهد ماجرا بودند و روایت بنده را دوباره تایید کردند هم، به فراموشی متهم می‌کنم.

۳- وقتی بنده از شما چندبار گله کردم که چرا پشت سر حبیب این‌گونه گفتید شما این توضیحی را که اکنون به این زیبایی بیان فرمودید را به بنده ارائه نکردید. و فقط لبخند زدید.

۴- یک نکته خیلی مهم! آیات و روایات دروس اخلاقی آن هم در این مرتبه قابل توصیه کردن به کسانی چون من عامی نیست. و لااقل کاش تفسیر آن را هم در نوشته‌تان قرار می‌دادید. همان‌که فرمودید: "لاموثر فی الوجود الا الله از مراتب اخلاق و حسنات آن و فضایل اخلاقی است بنده که باشم که بخواهم مشتری شما را بپرانم" این روایت عمیق که اساتید بزرگ حوزه دست به تفسیر آن می‌زنند بدون حتی یک ترجمه کار صحیحی نیست و معمولا این روایت‌های گران‌قدر وقتی توضیح و توجیه رفتار ناصحیح ما می‌شوند، نتیجه‌ای جز ملال و انزجار از دین را برای مخاطب ندارند و از طرفی تفسیر ناصحیح آن باعث تفکر جبرگرایانه‌ای می‌شود که سر منشا بسیاری از گرفتاری‌های جهان اسلام بوده و ابزاری برای سوء استفاده‌ی برخی از حکام جهان اسلام. درضمن بنده اگر دم از اخلاق زدم قصد این نداشتم که کسی را به سلوک دعوت کنم. خواستم نهی از منکر کرده باشم. همین!

۵- لازم بود آن اتفاق آخری که خیلی ناراحتم کرد را هم به گونه‌ای توضیح یا توجیه می‌کردید. همان آخری را که ۵۰۰تومان انعام بنده را چرا آن شکلی دادید و چرا بعدا آن‌گونه صداقتم را زیر سوال بردید. امیدوارم که جای یک پوزش خشک و خالی در ادبیات شما وجود داشته باشد که اگر بنده دچار سوءتفاهمی شده باشم شاید کمی و فقط کمی، شما در ایجاد آن سوءتفاهم تقصیر داشته باشید.

۶- امیدوارم که در معصیت جناب کمال تبریزی در ساخت فیلم مارمولک شریک نشده باشم. اگرچه معتقدم که حوزه علمیه می‌توانست با برخوردی معقول‌تر تاویلی دیگرگونه از این فیلم ارائه کنند. که بنده خودم آخوندزاده هستم و پدر بنده هم کم مورد تمسخر دیگران واقع نشده و خود من هم!

۷-"البته بعد از جمع آوری و تورق و مطالعه و تشکیل حلقات مطالعاتی آن هم با بیش از 17 هزار کتاب آن هم در سن سی سالگی لابد این دوستان ما حرف بی ربطی نزده اند دیگر !!!"

این را دیروز برای‌تان پیامک کرده بودم که:

ای بسا علم و ذکاوات و فطن

گشته رهرو را چو غول و  راهزن!

موافقین ۰ مخالفین ۰ ۹۰/۰۳/۰۴
زهیر قدسی

نظرات  (۱۰)

به نظرم ادامه‏ی این مباحث -اگر لازم باشد- بهتر است به صورت حضوری باشد.
پاسخ:
امیر عزیز سلام. همیشه نظرهات برایم مهم بوده اند. حساسیتت را درک می‌کنم اما باید درخواست ایشان را اجابت می‌کردم. دیدی چندبار ترس ایشان را از اینکه بخواهم نوشته‌شان را سانسور کنم. اما ناراحت کننده بود شکل پاسخ‌گویی‌شان. نمی‌توانم در نوشته و به صورت عمومی این رفتار را تحلیل کنم. اما باز هم ممنون. سعی می‌کنم ادامه‌دار نشود
۰۵ خرداد ۹۰ ، ۰۰:۵۰ حسین شراهی
ماست مالی فرمودند آقای جلالی اما این طور می توان برداشت کرد که متکبرانه ! قصد عذرخواهی داشتند می دانید که چه کار سختی و جهدی عظیم می طلبد و از عهده هر کس (!) بر نمی آید . و در کل باید عرض کنم : إن الله لایحب کل مختال فخور
زهیر جان بحث رو دیگه ادامه نده بی خیالش شو
پاسخ:
خودم هم همین قصد را داشتم
حسن ظن گفتنش و نوشتنش یک چیز است و داشتنش چیزی دیگر.... تکبیر
پاسخ:
منظورتان شفاف نیست اما ممنون.
سلام
ما که سواد این چیزا رو نداریم
خاطراتت رو هم یک ذره کوتاه تر بنویس ما ها هم بتونیم بخونیم
وبلاگ قشنگی داری به من هم سر بزن
و از این حرفا
مخلصیم
سلام جناب جلالی

راستش از اینکه درباره شما زود قضاوت کردم، عذر می‌خوام.

واقعا اگه می‌دونستم شما 17 هزار جلد کتاب حمل کرده‌اید _یا دارید_ مطمئن می‌شدم که تحقیر یه جوون مؤمن با 500 تومن، کار درستی بوده.

حلالم کنید.
۰۷ خرداد ۹۰ ، ۰۸:۴۰ کیجای مشهدی
سلام و ممنون از حضورتون. من جز خوانندگان ثابت جاکتابی هستم. نظر نمی ذارم ولی هستم. راستش چند بار آمدم بگویم لطفا سری بزنید گفتم شاید خیلی مهم نباشد. ولی خیلی خوشحالم کردید. شما و الف. یوسفی عزیز همیشه در پناه خدا
۰۷ خرداد ۹۰ ، ۱۶:۳۲ محمدرضا وحیدزاده
سلام برادر
احتمالا شما بنده را نمی‌شناسی
اما من تقریبا شما را می‌شناسم و البته برادر بزرگوارتان را و کاظمی محترم را و امید عزیز را و حبیب‌ دوستداشتنی را و داوودی مهربان را و البته حاج‌آقای جلالی را
و همچنین ایشان بنده را
ضمن آنکه ناراحتی‌ات را می‌فهمم و از اتفاقی که افتاده متأسفم
اما تقریبا بنا به شناختم یقین دارم موضوع کمی متفاوت از اینی است که نوشته ای
جلالی آدم رک و شوخ و راحت و بذله‌گویی است و گاهی نیز جسور
اما هیچگاه ندیده‌ام کسی را اینگونه برنجاند
یقین دارم که این میان سوء تفاهمی پیش آمده و ممکن است جلالی هم در ایجاد این سوء تفاهم بی‌نقش نباشد.
اما مطمئنم وضعیت به این وحشتناکی که شما گفتی نیست. برادرانه کمی به صبر دعوتت می‌کنم و از نوشته‌هایت گمان می‌برم که انتظارم بی‌وجه نیست. راستش را بخواهی با شناختی که از جلالی دارم ظرفیت‌های ایجاد سوء تفاهم را هم در او می‌بینم اما برایم روشن است قصد او ایجاد رنجش نبوده است و اصلا دلپاک تر از این حرف هاست. انشاءالله که این کدورت از بین برود و دل شکسته شما نیز التیام یابد
یا علی
سلام جناب وحیدزاده‌ی عزیز.

ممنون که سعی کردی نظری را این‌گونه منصفانه داشته باشی و از همه مهم‌تر این‌که تلاش کردی تا متصل‌گر باشی تا منفصل‌گر. این فضیلت را ارج و بهایی نیست.
می‌دانی برای منی که این‌همه سال خاطراتی بیش‌تر تلخ -و البته در کنار آن خاطرات شیرینی- را تجربه کرده‌ام این اتفاق، ماجرای تازه‌ای نیست. نظر بنده هم با نظر شما تفاوت چندانی ندارد. مثلا بنده معتقدم که ایشان احتمالا در آغاز نیت خیر داشته... اما وقتی یه دفعه وسط راه اشتباه کنی و ببینی ناراحتی شخص مقابلت را، به نظرم آنچنان سخت نیست گفتن عبارتی چنین: «حق با شماست، یک لحظه غافل شدم»
یا حتی اگر فکر می‌کنی حق با توست گفتن این عبارت که «قصد توهین به شما را نداشتم»
یا «قصد ناراحت کردن شما را نداشتم»
یا «چنین منظوری نداشتم»
کار دشواری نیست! هست؟ ایشان اینجا این‌همه به خودش زحمت داد و ماجرا را توضیح داد که حبیب چنین گفته در حالی که آنجا اصلا چنین زحمتی را به خود نداد! دیگران هم دیدند که ایشان بی‌تفاوت از کنار این ماجرا گذشت...
در کل تحلیل شما را نسبتا درست می‌دانم اما گاه پافشاری در یک گناه کوچک از ارتکاب یک گناه بزرگ، زشت‌تر است.
به هر حال الان با این جوابیه‌ی بی‌راهی که ایشان نوشته‌اند اگرچه ناراحتی‌ام مضاعف شد اما فکر می‌کنم ای کاش به شکلی متفاوت از این رفتار انتقاد می‌کردم تا یک مسئله شخصی دیده نشود.
به نام خدایی که در این نزدیکی است!
بابا صد رحمت به ما آخوندا! چقدر حرف میزنی! من گفتم زهیر توی "کتابفروشی" زیاد حرف میزنه نگو توی "جاکتابی" هم همین آدمی!
به هر حال آمدم که بیای! بدرود!
پاسخ:
می‌گن آدم پر حرف تحمل پرحرفی دیگرانو نداره! من که فکر نمی‌کنم که حتی چند خط از نوشته‌هامو خونده باشی! خدا بهت صبر بده برادر!

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی