مصیح باز مصلوب / نیکوس کازانتزاکیس
مسیحی که هر روز به صلیب میکشیم!
وای که چه قدر دلمان براتان تنگ شده بود! سال نو مبارک! صد سال بِه از این سالها! تعطیلات خوش گذشت؟ چرا که نه؟ با آن کتابهایی که معرفی کردیم باید هم خوش گذشته باشد. نمیدانم چرا هر وقت کلمه تعطیلات را میشنوم به یاد مطالعه میافتم؟ اصلا اگر دقت کنید ریشهشان هم یکی است! تعطیل و مطالعه!!! ای بابا اگر اینهمه که زحمت کشیدیم تا سرانه مطالعه کشور را افزایش دهیم میرفتیم فوتبال تماشا میکردیم وضعبت فوتبالمان بهتر از این بود(!)
و اما این هم از اولین کتاب سال 1388 تا ببینیم آخریش چه میشود:
*"مسیحِ باز مصلوب"روایتی است از یک باور تاریخی بدون مرزکه نویسنده در آن عقیده دینی خود -به مصلوب شدن مسیح- را بهانهای ساخته برای به تصویر کشانیدن انسانها در قالبهایی فرای زمان و مکان و اینکه هر انسانی فارغ از اینکه کیست، کجا میزید و در کدامین تاریخ -میلادی، هجری یا شمسی- نفس میکشد؟ میتواند مسیحا باشد یا یهودا!
*"نیکوس کازانتزاکیس"نویسندهای یونانی است که آثارش هماره در فضایی دینی-مسیحی خلق میشود؛ کسیکه بعید به نظر میرسد کمتر رمانخوانی اثری از او را نخوانده باشد؛ نویسندهای که در ادوار مختلف زندگیاش هم با شعر و فلسفه همنشین بوده و هم در عالم سیاست دستی بر آتش داشته است. گرچه نهایتا به تبعید خودخواستهای تن داد و به عالم داستاننویسی وارد شد. و شاید از همین روست که در داستانهایش ژرفایی اسطورهای احساس میشود که اثرش را از معلق بودن و پوچی مصون میدارد. مسیح باز مصلوب حکایتی است از تکرار صحنهای تاریخی در باور عدهای از مسیحیان، داستانی از رستاخیزِ مسیح!
*قصه از ابتدا جذاب و خواندنی است. نویسنده در اثنای داستان شخصیتهایی را به معرفی مینشیند که هر یک نماینده یک نسل انسانی هستند؛ در تاریخی به درازای عمر بشر، انسانهایی که چه متدین باشند و چه نه، خواسته یا نا خواسته با دین پیوند خوردهاند. شخصیتهایی که پس از مدتها از خواندن کتاب همچنان در ذهن میمانند! او از روستایی سخن میگوید که ساکنانش در پی بازآفرینی یا به اصطلاح شبیهخوانی مراسم به صلیب کشیدن مسیح هستند.
«از قدیم و نسل اندر نسل رسم بوده که هر هفت سال یکبار از میان مردمان ناحیه، شش زن و مرد در هفته مقدس انتخاب شوند تا مصائب مسیح را در جسم خود مجسم کنند...»و داستان در ششمین سال بعد از آخرین شبیهخوانی اتفاق میافتد. سالی که مصائب بازیگران نمایش مصائب مسیح را به نمایش میگذارد. جدال تاریخی خیر و شر در روح و اندیشه انسانهایی در قالب مسیحا، یهودا، مادلن و... و مسیح بیشک باید کسی باشد که یکسال باطن خویش را از گناه نگاه دارد.
سخن گفتن از داستانهای کازانتزاکیس بسیار سخت است. اما دعوت به خواندن آنها کسی را پشیمان نمیکند. چراکه فضای دینی و حماسی آن مملو از فلسفهای است که هر انسانی را در مابهازای تاریخیاش به تصویر میکشد. داستان مصائب چوپانی –درگیر میان اندیشههای خدایی و شیطانی- بازگو میکند. چوپانی که انتخاب میشود تا تجسم مسیح باشد.
«پس از سکوتی کوتاه کشیش عقابگونه به چهره روستاییان خیره شد و گفت: اکنون باید یکی را برای ایفای نقش یهودا انتخاب کنیم! روستاییان از نگاه نافذ کشیش بر خود میلرزیدند و در دل به خود میگفتند: خدایا به دادم برس من نمیخواهم یهودا باشم!...»
«...مانولیوس! سنگینترین وظیفه به عهده تو گذاشته شده است. خداوند تو را برگزیده تا با جسم و صدا و اشکهای خود، کتاب مقدس را دوباره زنده کنی ...این تو هستی که باید تاج خار را بر روی سرت بنشانند و بر تنت تازیانه بزنند تو صلیب مقدس را بر دوش خواهی کشید و بر آن آویخته خواهی شد از امروز تا سال دیگر تا هفته مقدس تنها به یک چیز بیاندیش و آن اینکه چگونه لایق تحمل بار گران صلیب شوی.»
برای یاداوری دیدن معرفی هایم.
دعا و صلوات