تیرانا / مهرداد اوستا
حماسه کلمات
برای شناخت یک نویسنده جز آنکه به خواندن آثارش بپردازی و به دنبال زندگینامهاش بگردی چه راهی وجود دارد؟ آیا نویسنده همان کس است که در سطور یک کتاب میبینیم؟ میتوان گفت که بین تفکر یک نویسنده و اثرش رابطهای است به میزان صداقت نویسنده. و صداقت چیزی است که به راحتی در «تیرانا» اثر زندهیاد مهرداد اَوِستا احساس میشود.
«مهرداد اوستا» نام صیقل خورده و تخلّصِ ادبی «محمدرضا رحمانی» است تا جایی که کمتر کسی او را بدین نام شناسد.او به سال 1308 در بروجرد دیدهگان خود را به هستی گشود و در 17 شهریور سال 1370 در تهران، هنگام اشتغال به تصحیح شعر و تعلیم، در تالار وحدت آنها را فرو بست تا جامعه ادبی را سوگوار نبودنِ خود کند. از آثار وی میتوان به (مهر و آتش - پژوهشی در شاهنامه)، (از کاروان رفته – تصحیح دیوان سلمان ساوجی)، (از درد سخن گفتن – مجموعه شعر) و ... اشاره کرد.
تیرانا حماسهای است شورانگیز و روحفزا. انگار کن که فردوسی و سعدی را در هم آمیزند. شکوه کلمات از یکسو و لطافت اندیشهای که در بین واژهها رخ مینماید از سوی دیگر، در وجود هر خواننده مشتاق و آشنا با ادبیات پارسی، التهابی شورآفرین برمیانگیزد.
تیرانا حاصل طوفانهای ذهنیِ نویسندهای است با تخیّلی شگفت و ذهنی شاعرانه. و مؤلف بیترتیب و بدون قاعده آنها را کنار هم چیده تا صرفاً احساسات خود را در زمینههای مختلف بیان کرده باشد؛ که در این بین میتوان به بیان نابسامانیهای اجتماعی، عشق به آزادی وآزادگی، انتقاد از حکومتی که کمر به تباهی انسانها بسته، نابودی ارزشهای اخلاقی، برباد رفتن عاطفه و احساس مادری، فقر و بیعدالتی و... اشاره کرد.
عنوان کتاب – تیرانا - نام مخاطبی است که اوستا با او سخن میگوید. گاه شکوه میسازد و گاه او را پند و اندرز میدهد. گاه او را میستاید و گاهی او را نکوهش میکند؛ و در این بین ما را با ذهن پرتکاپو و کاوشگر خود آشنا میسازد. در بعضی از بخشهای این کتاب متوجّه میشویم گویا تیرانا خودِ اوست که به صورتِ شخصیّتی مجزّا رخ مینماید تا با خود دردِ دل کند. اوستا در بخشِ اوّل کتاب تیرانا را اینگونه معرفی میکند: « تیرانا، تیرانای خوبِ من! بگذار از این پس تو را با همین نام بازخوانم: - تیرانا- ؛ چراکه از برای چون من عاشقی آرزو سوز، تیرانا همین تنها نامی یا کلمهای نیست، که خود سرگذشتی است شنیدنی و داستانی است بس دیدنی. تیرانا – این کلام پرکرشمه- آمیزهای است جادویی و حیرت انگیز، از عشق و جوانی و سرمستی؛ شیداییِ عاشقانهای است که با من افسانه سر میکند، اشک میبارد و شکوه میآغازد.... تیرانا، چه گویم؟ سرنوشت اشکبار من است؛ نه همین سرنوشت من، که طلسم ناگشودنی سرنوشت است در فراخنای کائنات.»
یکی از ویژگیهای کتاب ترکیبهایی است که اوستا در نثرِ خود به کار میبرد؛ که میتوان به چندی از آنها اشاره کرد: همّتسوز، دُشانگاران، پیوندکُش، گردونتاز، طوفان پرواز، استوارپیوند و...
به لطافتِ سخن و عمق معنایِ این بخش توجّه کنید:« تیرانا! همین -آه- را بنگر، آیا میدانی همین آه چه عالمی دارد اسرارآمیز؟ و چه رازی سراسر اسرار... که گاه نکوهش پنهان سوزِ پشیمانی است و گاه فریادی از شگفتی؟ یا نی ... افسوسی بر آرزویی نابکام، دریغی بر تلاشی بیثمر، سرزنش احساسی به خواری درنشسته، و بسا از این دست سرگذشت، و مجموعه این همه که در مجموع یک مفهوم دارد و نه بیش، که - انسان- است؛ با همه امیدهای حماسی!
تیرانا! «آه...» هیچ توانی دانست که این کلمه، این آه، چه میتواند بود؟ نه... هرگز! ابرو در هم مکش و میندوه، نه همین تو که، هیچکس نمیداند. بگذار تا پرده از این فریاد به خاموشی نشسته بازگیرم و تو را باز گویم که چیست. تو را هرگز دست داده است، ناگزیر آیی از پرده گرفتن، فاجعهای را که بازنهادن، سالها زمان میگرفت و سرانجام بسا گفتنی که ناگفته میماند و تو با یک آه بازش گفتی؛ چنانکه هرچه بایستنی گفته آمد و هیچ از برای گفتن نماند؟»
شاید خوانِشِ تیرانا برای برخی از مخاطبان جیم سنگین وسخت باشد؛ امّا تأثیری که این اثر بر قلم و اندیشه مخاطبان خود میگذارد انکار ناپذیر است. امیدوارم از خواندن این کتاب لذّت برید و احساسی را که از خواندن آن بدست آوردهاید به ما منتقل کنید.
یه بازی گذاشتم زود لود میشه!
بیا یه امتحانی بکن.
اسرائیلی ها هم دادشون در اومده!!!!
کیف کن!
به این میگند جنگ الکترونیک!!!!!
برو می فهمی موضوع از چه قراره