یوزپلنگانی که با من دویدهاند/ بیژن نجدی
اگر داستان را مانند غذا بدانیم، آنوقت داستانها سه گروهند. برخیشان اصلا اشتها برانگیز نیستند؛ یا سراغشان نمیروی و یا اگر کمی از آن را بخوانی مطمئن میشوی که این داستان برای حال هوای و ذائقه تو نوشته نشده. داستانهایی که سراسیمه آنها را میبلعی تا خورده باشی و داستانهایی که لقمه-لقمه میچشی و هر لقمه را خوب در دهان میگردانی تا تمامی مزههایش را درک کنی. این داستانها شاید ویژگی مشترکشان در شاعرانگیشان باشد و در جملاتی که دوست داری زیرشان خط بکشی تا فراموششان نکنی.
** «یوزپلنگانی که با من دویدهاند» نمونهای ویژه، از اینگونه داستانی است. «بیژن نجدی» نویسنده تاثیرگذار و کمآثار مشهدی است که سال ۷۶، سالی که بسیاری از ما جیمیها به دنیا نیامده بودیم و یا در کودکیهایمان غرق بودیم با دنیا و غمهایش بدرود گفت. نجدی درباره چگونه نویسنده شدنش جمله جالبی دارد: «لازم نیست حتما شانههای توانایی داشته باشید که دنیا سختیهایش را روی شانه شما خالی کند. برای من این اتفاق در چهارسالگی رخ داد و من از همان روز نویسنده شدم.» پدر نجدی در حادثهای دردناک توسط سربازان رژیم شاهنشاهی کشته میشود و نجدی نویسنده میشود.
این داستانها منهای تشبیه و استعارات فراوانی که در خود دارد و آن را به شعر نزدیک کرده، سبک روایی مدرنی دارد که ممکن است برای برخی پسندیده نباشد. سوژهها و تغییر راوی ناگهانی اما معنادار در داستانهای نجدی آنها را چگالی ویژهای داده است، به شکلی که یک داستان چند صفحهای او را میتوان بارها خواند و گریست...
** «...مرتضی تکان خوردن صداها را روی صورتش احساس میکرد و میدانست یک چیز بدون شکل بین دهان مردم و در هوا جریان دارد که او نمیتواند آن را با دستهایش بگیرد... چند سال پیش یک روز سر سفره نهار، قاشق را به پشت دیگ کته زد. قاشق خالی را در دهانش فرو برد و با چشمهایش از مادرش پرسید...؟ مادر گفت آره ننه! این صداست...»
مشخصات کتاب:
عنوان: یوزپلنگانی که با من دویدهاندنویسنده: بیژن نجدی
ناشر: مرکز
قیمت: ۳۹۰۰ تومان
قطع: زیری
چاپ: هجدهم
تعداد صفحه: ۸۵
این کتاب را میتوان از فروشگاه کتاب آفتاب واقع در: مشهد، چهارراه شهدا، روبهروی شیرازی۱۴، پاساژ رحیمپور، انتهای پاساژ (با شماره تماس ۰۵۱۱.۳۲۲۲۲۲۰۴) تهیه نمود.