جاکتابی

آرشیو کتاب‌نویسی‌هایمان در جراید مختلف

جاکتابی

آرشیو کتاب‌نویسی‌هایمان در جراید مختلف

جاکتابی

جاکتابی عنوان ستونی است که نخستین‌بار در تاریخ بیست و هفت تیرماه سنه یکهزار و سیصد و هشتاد و هفت خورشیدی در صفحه چهاردهم جیم از ضمیمه‌ی جریده‌ی یومیه‌ی خراسان به طبع ‌نگارنده (زهیر قدسی) رسید و الی زماننا هذا به طبع می‌رسد. (برگرفته از مطلع الوبلاق/ پست شماره ۱) و اکنون دیر زمانی است که میزبان بازنشر معرفی‌های من و همسرم (الهام یوسفی) در جراید مختلف است.

اندیشه‌ای به موزنی سرو (علی صفایی حائری)

شنبه, ۲۳ آذر ۱۳۸۷، ۰۷:۱۹ ق.ظ

 گاه اطراف ما چشمه‌های زلالی می‌جوشند؛ ولی کسی از آنان نمی‌نوشد. گاه سروهای موزونی اطراف ما قد  می‌کشند ولی دیگران فقط به بلندای آن می‌نگرند و از تناسب آن لذّت می‌برند و هیچگاه با او قد نمی‌کشند و موزون نمی‌شوند. گاهی مردمان دوست می‌دارند تا شخصی، اندیشمندی، نویسنده‌ای ... ظهور کند تا فقط دربارة او صحبت کنند و اطراف او جمع شوند و برایش به‌به و چه‌چه کنند! در حالیکه آن اندیشمند از تمام این ستایش‌ها بی‌نیاز است و همین بی‌نیازی است که او را زیبا می‌سازد.

چندی است می‌خواهم بزرگمردی را معرفی کنم ولی هربار خود را ناتوان از معرّفی‌اش می‌بینم. دستم می‌لرزد و خود را میان همان کسان می‌بینم که فقط دلخوش به خواندن چندی از آثارش هستند؛ ولی باری از عمل به دوش نگرفته‌اند.

علی صفائی حائری(عین.صاد) نه از آن کسان بود که اندیشة دیگران را به هم ببافد و به نام خود کند و نه از کسانی که با ادبیات و کلمات به ساحری بپردازد، بی‌آنکه مفهومی در  دل مخاطب خود بکارد.

*صفایی حائری به سال 1330 طلوع کرد ولی پرتو اندیشه‌اش حتی پس از سانحه‌ای که در تیرماه 1378 رخ داد و به فوت او انجامید؛ غروب نکرد. او پس از اتمام کلاس ششم ابتدایی نظام قدیم آن دوره به تحصیل علوم دینی پرداخت. همزمان با تحصیل علوم دینی به مطالعة ادبیات ایران و جهان روی آورد. حدوداً چهارده ساله بود که آثارِ فرانتس کافکا، صادق هدایت، محمود دولت آبادی، گابریل گارسیا مارکز و ... را خوانده بود. در شانزده سالگی ازدواج کرد و با تمام پیش‌بینی‌هایی که برای شکست در ازدواج‌های کم سن و سال می‌شد، ازدواجش نمونة یک ازدواج موفّق در جامعه بود.

اگر دقّت کرده باشید متوجّه بوده‌اید که نویسندة «جاکتابی» علاقه‌ای به حواشی ندارد و بیشتر مایل به "متن" است؛ ولی گاهی افراد چنان بزرگند که ما را به کاوش در جزئیات وامی‌دارند تا بفهمیم چه عواملی در زندگی‌شان حضور داشته‌اند. شاید بهتر باشد این شماره را فقط به شناخت نویسنده بپردازیم و من در شماره‌های بعد اگر عمری دست داد به معرفی آثار بپردازم.

صفایی دلی آسوده و پردغدغه داشت. آسوده از دنیا و مشغله‌های آن و پردغدغه از آن جهت که زمان اندک و راه بسیار را دریافته بود و مجال استراحت برای خود نمی‌دید. بارها گفته بود که: «مَثَل من مَثَل مسافری است که حتی بار و ساکش را زمین نگذاشته و هر لحظه آمادة رفتن و حرکت است.»

هنگام رفتن فرزند بزرگش(محمد) به جبهه و اجازة او از پدر، اینچنین گفته بود: «من شماها را بزرگ نکرده‌ام تا در پیری عصای دست من باشید. شما را حتی برای خودم و کارهای خودم نخواسته‌ام. خواستم تا نور چشم خدا و اولیای او باشید، نه سنگی در راه و خاری در چشم و استخوانی در گلو. تمامی انتظار و دعا و خواسته‌ام برای وجود گسترده و بارور شما بوده، تا از کسانی باشید که خداوند در برابر فرشته‌ها به شما مباهات کند و از شما در آسمان به بزرگی یاد نماید.»

او به ارزش کلمات پی برده بود و از همین جهت موجز و مختصر سخن می‌گفت. هر کلمه‌ای فقط در جای خودش مورد استفاده قرار می‌گرفت؛ زیرا هرکلمه به معنای خودش بود و نه به معنای کلمه‌ای دیگر. برای خواندن آثارش و شنیدین گفتارش بایستی به بطن کلمات توجه نمود و از همین جهت باید برای خواندن آثارش توجه و تأمل بیشتری داشت.

از آثار منتشر شدة مرحوم صفایی حائری می‌توان به: (مسئولیت و سازندگی – روش تربیتی)، (انسان در دو فصل – فضاهای تربیتی قبل و پس ار بلوغ)، (روش نقد- 5 جلد)، (رشد – تفسیر سورة عصر)، (صراط – تفسیر سورة حمد)، (روابط متکامل زن و مرد – مباحثی پیرامونِ ازدواج، تساوی زن و مرد، حجاب و آزادی)، (ذهنیت و زاویة دید – در نقد و نقد ادبیات داستانی)، (و با او با نگاه فریاد می‌کردیم – مجموعة اشعار)،(نامه‌‌های بلوغ – نامه‌هایی تربیتی به فرزندان) و ... اشاره کرد.

در پایان به معرفی دو کتاب دربارة ایشان اکتفا می‌کنم تا آنانکه علاقه‌مندند خود به شناخت وسیعتری دست یابند. «یادنامه» که معرفیِ ایشان و آثارشان و همچنین متن وصیّتنامة ایشان است. و دیگر کتابِ «مشهور آسمان» که خاطرات اطرافیانِ مرحوم صفایی از ایشان است.

اگر عمری بود در هفته‌های بعدی به معرفیِ بعضی آثار ایشان خواهیم پرداخت.

موافقین ۰ مخالفین ۰ ۸۷/۰۹/۲۳

نظرات  (۳)

1-مقدمتاً،عرض کنیم که بر انیم جوابی بنگاریم در حد یک پست(ما هم میتوانیم..)
2-متاخراً،موضع خود را مشخص نموده و موکداً عرض میکنیم ،دعوا نداریم.
3-احتراماً،ما فقط با الفاظ بازی کردیم و غرض اصلی تبریک بود،کلمه ی "علت"را هم همینجوری آوردیم.
4-جسارتاً،منظور ما از آمدن به جا کتابی نبود بلکه کتابفروشی بود.
5-ضمناًمگر شما نمیخواستید آرشیو داشته باشید؟خوب حالا دارید ،به علاوه اینکه منی که مثلا کتاب تسخیر(به جز یکی بقیه ی کتابهای جناب صفایی حایری) رانخوانده ام چه نظری میتوانم بدهم؟
6-واقعاً،از حوصله به خرج دادنتان در خواندن این پست متشکرم و از اضافه و گزافه گویی های خود نیز عذر خواهم.
7-نهایتاً:در پناه حق وتمام.
سلام

این هفته من روزنامه گیرم نیومد

میشه بگید چه کتابی معرفی کردید؟
ممنون
پاسخ:
خوشا به حالتان که گیرتان نیامد زیرا این شماره ویژه نامه دوسالگی جیم بود و از جاکتابی تهی!
۲۹ آذر ۸۷ ، ۱۰:۳۷ فرید صلواتی
وبلاگ از دید من اینگونه است . از دید شما چگونه است ؟

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی