هندوانه به شرط عشق / فرهاد حسنزاده
هندوانه به شرط خنده!
*تو زندگی هرکسی حتما اتفاقهای بامزهای روی میدهد که ارزش خندیدن داشته باشد؛ اما بعضیها آنقدر بیمزّه، تعریفشان میکنند که اشک آدم در میآید و برخی چنان یاد دارند که روی جزئیات ماجرا مانور دهند که حتی از وقایع بیمزه هم کمدیهای شگفتانگیز بسازند! مثلا امروز تو جیم متوجه شدم که همین «مهدی اخوان» خودمان چقدر مخلوق بامزهای است! خدا حفظش کند اما اگر جاکتابی فضایش را داشت مینوشتم از اینکه این پسر که برای خودش مردی شده چه واکنش خارقالعادهای داشت وقتی فهمید که امیر قطر منچستر را قرار است چقدر بخرد...(۱)
*«هنوانه به شرط عشق» هم کتابی است از همین دست ماجراهایی که برای همهمان اتفاق میافتد اما «فرهاد حسنزاده» نویسنده مشهور این کتاب به گونهای این ماجراها را شرح داده که حتما لبخند را مهمان صورتتان خواهد کرد. اگر نویسنده این کتاب را میشناسید که هیچ؛ اما اگر نمیشناسیدش بد نیست بدانید فرهاد حسنزاده تاکنون کتابهای زیادی برای کودکان، نوجوانان و بزرگترها نوشته و آثارش در جشنوادرههای ادبی مختلفی نیز برگزیده شده است. برخی از آثار او عبارتند از: «حیات خلوت»، «مهمان مهتاب»، «ماشو در مه»، «در روزگاری که هنوز پنجشنبه و جمعه اختراع نشده بود» و...
*هندوانه به شرط عشق مجموعه داستان طنزی است که همگی از زبان نوجوان خانه روایت میشود و شخصیتهای خانواده هم به صورت ثابت اما با داستانهایی متفاوت تکرار میشوند. شخصیتها از این قرارند: پدر خانواده با مختصر ذوق ادبی و البته با کمی خساست و اعمال نظر در همه امور و البته مثل همه مردان روزگار، زنعزّت (هرطور میلتان هست بخوانیدش!). مادر خانواده که از سوی پدر، تیمسار خوانده میشود و البته به هیچ عنوان از این لفظ خوشش نمیآید، شخصیتی ملاقه به دست دارد و مانند همه زنان روزگار ما از دستِ شویش (همسرش) بسی رنج میبرد و حرص میخورد. پسر خانواده که ماجرا از زبان او روایت میشود و به نوعی شخصیت معصوم و دوستداشتنیای دارد و سوسن که کمی به مارمولکها شبیه است و از پدر ذوق ادبیاش را به ارث برده با این تفاوت که او شعر کهنه را نمیپسندد و به شعر نیمایی و آزاد علاقه نشان میدهد. بخشی از داستان «سه خمیازه جانانه» را با هم میخوانیم:
*...رعنا خانم آب دهانش را قورت میدهد و به کلامش هم کلاس میدهد و میگوید: «چراغعلیخان! نمیخوای شلوارتو بپوشی؟ یعنی میخوای با زیرشلواری بری؟!»
آقا چراغعلی میخندد و شکم مثل هندوانهاش تکان میخورد: «ای بابا! سخت نگیر. دو قدم را مگه بیشتره؟ من که نمیخوام برم هتل هیلتون شام بخورم با بیل کلینتون. تو پارکینگمون سوارشون میکنم، در خونه پیادشون میکنم و تو سه سوت برمیگردم.»
رعناخانم جمله همیشگیاش را تکرار میکند:«وا... چه عرض کنم!» مهرداد که تازه گواهینامه گرفته بدش نمیآید خودنمایی کند و رُخی به سوسن نشان بدهد. پسره هیز چشم از خواهر ما برنمیدارد. اگر مهمانشان نبودیم و نان و نمکشان را نخورده بودیم کاری میکردم به قورباقه بگوید سیبزمینی. پسره مشنگ...
مشخصات کتاب:
عنوان: هندوانه به شرط عشق
نویسنده: فرهاد حسنزاده
ناشر: چرخ فلک
تعداد صفحه: ۸۰
قیمت: ۱۷۰۰تومان
قطع: رقعی
نوبت چاپ: پنج
پینوشت:
۱. این نوشته را نمیدانم چند سال پیش نوشتم، شاید دو سال پیش و این ماجرای منچستر و امیر قطر هم قاعدتا به همان زمانها مربوط است، الله اعلم!
خیلی ارادتمندیم
لینک شدید
(از طرف مشتری های سمج)