جاکتابی

آرشیو کتاب‌نویسی‌هایمان در جراید مختلف

جاکتابی

آرشیو کتاب‌نویسی‌هایمان در جراید مختلف

جاکتابی

جاکتابی عنوان ستونی است که نخستین‌بار در تاریخ بیست و هفت تیرماه سنه یکهزار و سیصد و هشتاد و هفت خورشیدی در صفحه چهاردهم جیم از ضمیمه‌ی جریده‌ی یومیه‌ی خراسان به طبع ‌نگارنده (زهیر قدسی) رسید و الی زماننا هذا به طبع می‌رسد. (برگرفته از مطلع الوبلاق/ پست شماره ۱) و اکنون دیر زمانی است که میزبان بازنشر معرفی‌های من و همسرم (الهام یوسفی) در جراید مختلف است.

هندوانه به شرط عشق / فرهاد حسن‌زاده

پنجشنبه, ۲۶ بهمن ۱۳۹۱، ۱۲:۵۲ ق.ظ

هندوانه به شرط خنده!


*تو زندگی هرکسی حتما اتفاق‌های بامزه‌ای روی می‌دهد که ارزش خندیدن داشته باشد؛ اما بعضی‌ها آن‌قدر بی‌مزّه، تعریف‌شان می‌کنند که اشک آدم در می‌آید و برخی چنان یاد دارند که روی جزئیات ماجرا مانور دهند که حتی از وقایع بی‌مزه هم کمدی‌های شگفت‌انگیز بسازند! مثلا امروز تو جیم متوجه شدم که همین «مهدی اخوان» خودمان چقدر مخلوق بامزه‌ای است! خدا حفظش کند اما اگر جاکتابی فضایش را داشت می‌نوشتم از این‌که این پسر که برای خودش مردی شده چه واکنش خارق‌العاده‌ای داشت وقتی فهمید که امیر قطر منچستر را قرار است چقدر بخرد...(۱)


*«هنوانه به شرط عشق» هم کتابی است از همین دست ماجراهایی که برای همه‌مان اتفاق می‌افتد اما «فرهاد حسن‌زاده» نویسنده مشهور این کتاب به گونه‌ای این ماجراها را شرح داده که حتما لبخند را مهمان صورت‌تان خواهد کرد. اگر نویسنده این کتاب را می‌شناسید که هیچ؛ اما اگر نمی‌شناسیدش بد نیست بدانید فرهاد حسن‌زاده تاکنون کتاب‌های زیادی برای کودکان، نوجوانان و بزرگ‌ترها نوشته و آثارش در جشنوادره‌های ادبی مختلفی نیز برگزیده شده است. برخی از آثار او عبارتند از: «حیات خلوت»، ‌«مهمان مهتاب»‌، «ماشو در مه»، «در روزگاری که هنوز پنج‌شنبه و جمعه اختراع نشده بود» و...

هندوانه به شرط عشق

*هندوانه به شرط عشق مجموعه داستان طنزی است که همگی از زبان نوجوان خانه روایت می‌شود و شخصیت‌های خانواده هم به صورت ثابت اما با داستان‌هایی متفاوت تکرار می‌شوند. شخصیت‌ها از این قرارند: پدر خانواده با مختصر ذوق ادبی و البته با کمی خساست و اعمال نظر در همه امور و البته مثل همه مردان روزگار، زن‌عزّت (هرطور میل‌تان هست بخوانیدش!). مادر خانواده که از سوی پدر، تیمسار خوانده می‌شود و البته به هیچ عنوان از این لفظ خوشش نمی‌آید، شخصیتی ملاقه به دست دارد و مانند همه زنان روزگار ما از دستِ شویش (همسرش) بسی رنج می‌برد و حرص می‌خورد. پسر خانواده که ماجرا از زبان او روایت می‌شود و به نوعی شخصیت معصوم و دوست‌داشتنی‌ای دارد و سوسن که کمی به مارمولک‌ها شبیه است و از پدر ذوق ادبی‌اش را به ارث برده با این تفاوت که او شعر کهنه را نمی‌پسندد و به شعر نیمایی و آزاد علاقه نشان می‌دهد. بخشی از داستان «سه خمیازه جانانه» را با هم می‌خوانیم:


*...رعنا خانم آب دهانش را قورت می‌دهد و به کلامش هم کلاس می‌دهد و می‌گوید: «چراغعلی‌خان! نمی‌خوای شلوارتو بپوشی؟ یعنی می‌خوای با زیرشلواری بری؟!»
آقا چراغعلی می‌خندد و شکم مثل هندوانه‌اش تکان می‌خورد: «ای بابا! سخت نگیر. دو قدم را مگه بیش‌تره؟ من که نمی‌خوام برم هتل هیلتون شام بخورم با بیل کلینتون. تو پارکینگ‌مون سوارشون می‌کنم، در خونه پیادشون می‌کنم و تو سه سوت برمی‌گردم.»
رعناخانم جمله همیشگی‌اش را تکرار می‌کند:«وا... چه عرض کنم!» مهرداد که تازه گواهی‌نامه گرفته بدش نمی‌آید خودنمایی کند و رُخی به سوسن نشان بدهد. پسره هیز چشم از خواهر ما برنمی‌دارد. اگر مهمان‌شان نبودیم و نان و نمک‌شان را نخورده بودیم کاری می‌کردم به قورباقه بگوید سیب‌زمینی. پسره مشنگ...



مشخصات کتاب:

عنوان: هندوانه به شرط عشق

نویسنده: فرهاد حسن‌زاده

ناشر: چرخ فلک

تعداد صفحه: ۸۰

قیمت: ۱۷۰۰تومان

قطع: رقعی

نوبت چاپ: پنج


این کتاب را می‌توان از فروشگاه کتاب آفتاب واقع در: مشهد، چهارراه شهدا، روبه‌روی شیرازی۱۴، پاساژ رحیم‌پور، انتهای پاساژ (با شماره تماس ۰۵۱۱.۲۲۲۲۲۰۴) تهیه نمود.




پی‌نوشت:

۱. این نوشته را نمی‌دانم چند سال پیش نوشتم، شاید دو سال پیش و این ماجرای منچستر و امیر قطر هم قاعدتا به همان زمان‌ها مربوط است، الله اعلم!


نظرات  (۹)

۲۶ بهمن ۹۱ ، ۱۵:۵۳ محمد حیدری
سلام آقای قدسی
خیلی ارادتمندیم
لینک شدید
(از طرف مشتری های سمج)
پاسخ:
سلام.
خیلی ممنون از لطف شما.
۲۹ بهمن ۹۱ ، ۲۰:۵۵ امیر محمدصمدی
سلام،سلامی از جنس دوست داشتن و صمیمیت
حالتان چطور است آقای قدسی عزیز خوشحالم که شعرم را دوست داشتید چیز قابل داری نبود من در زنجان هستم بنابر این امکان ملاقات حضوری شما را ندارم البته هر وقت مشهد می ایم حتما بهکتاب فروشیتان همیشه سر می زنم دوستانم هم که در دانشگاه رضوی درس می خوتنند همیشه دل ما را اب می کنند که آقای قدسی فلان کتاب را اورد عجب کتاب توپی بود ما هم یک عادت بد هم که دارم همیشه باید کتاب را با دستهایم لمس کنم و زیر و رویش کنم ببینم به درد رفاقت می خورد بعد بخرم به خاطر این کمتر خرید اینترنتی می کنم ولی مطمئنم اگر دوباره راهم به مشهد افتاد کتاب های زیادی را که ارزو دارم بخوانم را می توانم در کتابفروشی شما پیدا کنم چون به نظر می آید سلیقه کتابی مان نزدیک باشد 
دعاهایتان مستجاب/یاعلی
پاسخ:
سلامی از جنس اشتیاق

خیلی ممنون از احول‌پرسی‌های شما! بی‌تعارف شعرهاتان خیلی پسندیدنی و ستایش کردنی بود.
مشتاقانه منتظر لحظه‌ی دیدارم. آرزومند توفیق شما در همه‌ی ساحات، علی‌الخصوص ساحت شعر هستیم.
خوش‌حالم که سلیقه‌ی کتابی‌مان نزدیک است.
نیک‌بخت باشید.
سلام
من نامردی کردم و متن شما رو نخوندم! اما شما نامردی نکن و بیا و غزل منو بخون و نقد کن :دی
دست شما درد نکنه
سلام و خسته نباشید. ممنون بابت معرفی کتاب.
فک کنم کامنت منو یکی خورده!!
پاسخ:
چه عرض کنم والا؟!
چه قدر علاقه مند شدم این کتاب رو بخونم..راستی در بیان هم عضو شدم افاقه نکرد...ایشالله پولدار که شدم میام میخرم ..
پاسخ:
سلام.

والا چه عرض کنم؟! ولی گمان کنم اگر در بیان عضو شوید و واردش شوید و از آن خارج نشوید نباید مشکلی به وجود بیاید!
یک سوال؟ اگر در بیان عضو شدید، پس چرا با یوزرتان وارد نشدید؟!

با سلام

اولین خطخطی بدخط قلمی دست و پا شکسته و نوپا!

۰۵ اسفند ۹۱ ، ۲۰:۴۴ سیده نعیمه زینبی

سلام 

درست شد...

ولی چرا اسمم رو نشون میده من که اسم کاربری دارم خو..اسم اسمانه مال منه...

پاسخ:
سلام

تبریک می‌گم! خو می‌تونید اسم مستعار بدید به بیان!
سلام ...
از نثر کتاب هنوانه به شرط عشق خوشم اومد...
اگه فرصت بشه میخرمش...
وبلاگ خوبی دارید جناب جاکتابی نویس...:)
پاسخ:
سلام آقای دکتر!

خوشحالم که خوش‌تون اومده. ممنون!
بازم تشریف بیارید!

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی