جنایت و مکافات / فئودور میخاییلوویچ داستایوسکی
**تا به حال آدم کشتهاید؟ قبل از کشتن چه احساسی داشتهاید؟ بعد از آن چه؟ با وجدانتان چه کردید؟! اصلا قاتل بودن چه حال و هوایی دارد؟
جدای از این حرفها حتما تا به حال فکر کردهاید که شاید بتوان خیلی ساده و بیدردسر دنیا را از شر بعضی آدمها خلاص کرد. آدمهای زالوصفت و مال مردمخور...
به کجای دنیا برمیخورد اگرچنین موجودی را از عرصه حیات پاک کنی، و بشریتی را نجات دهی و کلی هم به سازمان بهینهسازی مصرف و سازمان کنترل جمعیت و اداره آب و برق و گاز و...خدمت کنی! (به جان شما قسم، ما هیچ قصدی در ترویج قتلهای زنجیرهای نداریم!)
اما اگر یک موقع شیطان دخل احساسات بشردوستانهتان را آورد و سوارتان شد و خواستید یک قتل کوچولو انجام دهید جهت کسب اطلاعات بیشتر از دستورالعمل کار، به «جنایت و مکافات» مراجعه کنید. شاهکاری است در نوع خودش. آن وقت با خواندن این کتاب بدون صرف وقت و هزینه میتوانید تمام مدت مطالعه یک قاتل تمام عیار بودن را تجربه کنید. البته از نوع ناشیاش!
**«راسکلینف»؛ شخصیت اصلی رمان، جوانی فقیر است که تنها گناهش کشتن پیرزن روبهموت و رباخوار و سنگدلی است که همه شهر آرزوی مرگش را دارند.
از همین نقطه شما وارد یک قصه واقعی میشوید و همراه راسکلینف رنجها و عذابها و ترسها را در خواب و بیداری تجربه میکنید. قصه وجدان بیداری که هر غلطی بکنید به خواب نمیرود. در تمام طول داستان احساس خواهید کرد نفستان بالا نمیآید شما با او میخندید، با او گریه میکنید، با او میترسید، با او دچار توهم میشوید و در خیابانهای مسکو پرسه میزنید، با او تب میکنید و با او ادای «همه چیز روبه راهه» را در میآورید؛ غافل از اینکه هیچچیز روبهراه نیست!
**بیگمان، روسها گوی سبقت را در نوشتن داستانها و رمانهای طولانی و توصیفی از همه ربودهاند و «فئودور میخاییلوویچ داستایوسکی» ازآن یکهتازهاست.
فئودور میخاییلوویچ فرزند دوم خانواده داستایوسکی در ۳۰ اکتبر ۱۸۲۱ به دنیا آمد. پدرش پزشک بود و از اوکراین به مسکو مهاجرت کرده بود و مادرش دختر یکی از بازرگانان مسکو بود. اکثر داستانهای وی همچون شخصیت خودش، سرگذشت مردمی است عصیان زده، بیمار و روانپریش.
در ۱۸۶۶ جنایت و مکافات را نوشت و برای اهل مطالعه آثاری چون «ابله»، «قمارباز»، «برادران کارامازوف» و «جنزدگان» شهرهاند.
این قسمت از کتاب را که میآوریم ازآن جاهایی است که میتوان زیر آن خط کشید و فکر کرد که چرا «جنایت و مکافات» نوشته شد. داستان جنگ دائم میان مرگ و زندگی.
**«...در کجا، در کجا خوانده بودم که محکوم به مرگی یک ساعت پیش از مرگ میگوید، یا میاندیشد که اگر مجبور میشد در بلندی یا برفراز صخرهای زندگی کند که آنقدر باریک باشد که فقط دوپایش برروی آن جای بگیرد و در اطرافش پرتگاهها، اقیانوسها و سیاهی ابدی، تنهایی ابدی و طوفان ابدی باشد و به این وضع، ناگزیر باشد در آن یک ذَرع فضا تمام عمر، هزار سال ، برای ابد بایستد، باز هم ترجیح میداد زنده بماند تا اینکه فورا بمیرد!...»
مشخصات کتاب:
عنوان: جنایت و مکافات
نویسنده: فئودور میخاییلوویچ داستایوسکی
ترجمه: مهری آهی
ناشر: خوارزمی
تعداد صفحه: ۷۸۲
قیمت: ۱۲۰۰۰تومان
قطع: رقعی
نوبت چاپ: هفت
پینوشت:
۱. معرفی دیگری است به قلم زیبای همسرم.
۲. چاپ این ترجمه از کتاب فعلا به اتمام رسیده و مشخصات کتاب بهروز نست.
نمیدونین که من الان چه حالیم................نچ نچ نچ نچ...واقعا برا خودم تاسف خوردم
آقا قرض از مزاحمت
تولدتون مبارک.
آقا ما دیگه رو نداریم تو صورت شما نگا کنیم.
ببخشید تو رو خدا.روم سیاه.میدونستم بهمینن.اما کیشو نمیدونستم.امان ازین تنبلی............
شرمنده.ایشالا صد سال دیگه هی ما بیاییم تبریک بگیم تولدتونو