جاکتابی

آرشیو کتاب‌نویسی‌هایمان در جراید مختلف

جاکتابی

آرشیو کتاب‌نویسی‌هایمان در جراید مختلف

جاکتابی

جاکتابی عنوان ستونی است که نخستین‌بار در تاریخ بیست و هفت تیرماه سنه یکهزار و سیصد و هشتاد و هفت خورشیدی در صفحه چهاردهم جیم از ضمیمه‌ی جریده‌ی یومیه‌ی خراسان به طبع ‌نگارنده (زهیر قدسی) رسید و الی زماننا هذا به طبع می‌رسد. (برگرفته از مطلع الوبلاق/ پست شماره ۱) و اکنون دیر زمانی است که میزبان بازنشر معرفی‌های من و همسرم (الهام یوسفی) در جراید مختلف است.

داشت عباس قلی خان پسری / نسیم عرب‌امیری

چهارشنبه, ۲۸ تیر ۱۳۹۱، ۱۰:۳۳ ب.ظ
پسر عباس قلی خان چه کاره بود؟!

** اگر به احساسات جامعه محترمه نسوان (بانوان) برنخورد، بدون هیچ‌گونه قصد و مرضی، و بی‌آن‌که استعدادهای درخشان و رتبه‌های تک‌رقمی‌شان در کنکور را فراموش کرده باشیم، این‌گونه مشاهده می‌شود که حضور این قشر در شعر طنز بسیار کم‌رنگ است. و واقعا ما از این بابت خیلی متاثر هستیم. به همین دلیل است که دیری است کلا هیچ شعر طنزی به دل‌مان نمی‌نشیند و حتی شعرهای طنز کوفت‌مان می‌شود وقتی می‌بینیم شاعرش یک بانو نبوده است! البته عمده‌ترین علت کم‌رنگی و کم‌رونقی این حضور -به قول استاد ابوالفضل زرویی نصرآباد- «ادب شرقی و لزوم حفظ متانت و وقار» باشد.


** تا این‌که سرکار خانم «نسیم عرب‌امیری» این طلسم را شکستند و مجموعه شعر طنزی با عنوان «داشت عباس‌قلی‌خان پسری» را روانه بازار نشر کردند. خانم عرب‌امیری طنزپردازی میانه‌رو و کم‌حاشیه است. در شعرهای او، چنان‌که از یک‌طنزپرداز بانو توقع می‌رود، حریم حیا حفظ می‌شود و می‌توان اعتراف نمود که این حریم باعث رونق و ظهور بیش‌تر هنرمندی در سروده‌های او شده است. جناب زرویی نصرآباد در مقدمه‌ این کتاب، چنین نوشته‌اند: «...طنز عرب‌امیری، طنزی فخیم، نجیب و مبتنی بر تعاریف جهانی و آکادمیک طنز است. از پرخاشگری و پرده‌دری می‌پرهیزد و عفت کلام را فدای جذب مخاطب بیش‌تر نمی‌کند.... او به خوبی آموخته است که اگرچه پرداختن به مسائل داغ روز، به کارش بعد رسانه‌ای می‌دهد و او را سریع‌تر به شهرت می‌رساند، بهتر است که با پرداختن به دغدغه‌های انسانی، به ماندگاری آثارش بیاندیشد.»

** عنوان کتاب، که حتما برای‌تان آشناست، برگرفته یکی از سروده‌های مشهور ایرج‌میرزا است. همان سروده مشهوری که –علی‌الخصوص جوانان قدیمی- اجرای صوتی‌اش شنیده باشند: «داشت عباس‌قلی خان پسری/پسر بی‌ادب و بی‌هنری/ اسم او بود علی‌مردان خان...»

عرب‌امیری با استفاده از ریتم و فرمت ظاهری این سروده آشنا، دست به سرایش مجموعه‌ای شعر می‌زند که همه آن‌ها با مصرع آغازین همین شعر شروع می‌شوند. او در این سروده‌ها با بی‌طرفی و ظرافت ستایش‌برانگیزی دست به نقد اصنافی از جامعه می‌زند و ضعف و کجی‌های‌شان را به خوبی نمایش می‌دهد. یک‌بار مچ دزد خرده‌کاری می‌گیرد که حالا دانه‌درشت شده است و باری دیگر سراغ جوان ورزش‌کاری می‌رود که روزگار سر ناسازگاری با او برمی‌دارد...


** بی‌خبر عزم کوه قاف کنید
دوستان! بنده را معاف کنید
مرضی مثل ترک عادت نیست
سر بی‌درد جز سعادت نیست
فهم و دانش اگرچه مطلوب است،
عقل ناقص برای من خوب است
قصد دارم که بندگی بکنم
بگذارید زندگی بکنم
بکشید از کنار من یک جوب(!)
لای دندان من علوفه خوب
بعد ترسیم چشم‌هایی ناز
دوست دارم دو قطعه گوش دراز
تا که راحت‌تر از زمین پا شم
دوست دارم چهارپا باشم!
دست آخر به یک زبان غریب
روی پیشانی‌ام به این ترتیب،
بنویسید: «توی مکتب من
فهم هر چیز زایدی قدغن»
چون که هرگز نمی‌دهم از دست

لذتی را که در خریت هست!


مشخصات کتاب:


نشر سپیده‌باوران /142صفحه / چاپ اول 1391 / قطع رقعی/ 4400 تومان

این کتاب را می‌توان از فروشگاه کتاب آفتاب واقع در چهارراه شهدا، روبه‌روی شیرازی14، پاساژ رحیم‌پور، انتهای پاساژ با شماره تماس 0511.2222204 تهیه نمود.


بی‌ربط نوشت: اگر دقت فرموده باشید، لینک صفحه‌ی «ختم ساغر» -که گه‌گاه با ابیاتی که مورد توجهم قرار می‌گیرند به‌روز می‌شود- در سمت چپ صفحه، زیر عنوان «فهرست اصلی» قرار گرفته است. هم‌دلی‌تان مایه‌ی مسرت است.

موافقین ۰ مخالفین ۰ ۹۱/۰۴/۲۸

نظرات  (۲۲)

یادمه وقتی این کتاب رو خریدم و بردم مدرسه با بچه ها خوندیم چقدر خندیدیم!
و چقدر دعاکردم به حق کتابفروشیتون
پاسخ:
در ضمن «طوطی و بازرگان» احتمالا رسیده، فقط باید از کارتن بیرون آورده شود. شاید تا شب میسر باشد تحویل آن!
۲۹ تیر ۹۱ ، ۱۲:۱۲ پابرهنه.م
بسیار مشتاق به تهیه خرید این کتاب شدیم تا آنکه اطلاعات کتاب را مشاهده نمودیم!

ختم ساغر امکان به اشتراک گذاری ندارد...

گنج بی ما رو گل بی خار نیست
شادی بی غم در این بازار نیست...
پاسخ:
و خط بعدی پرسش بود یا خبر؟! (اشتراک‌گذاری را می‌گویم) چون همین کامنت‌ها دیگر خودش اشتراک‌گذاری است دیگر!
۲۹ تیر ۹۱ ، ۱۴:۱۳ مییییییییلاد
آقا سری بزنید حال که آمدید.
ای خداااااااا
من اینقدر دیروز خودم رو کشتم که رسیده باشه.. حالا امروز رسید :(
کادوی زن داداش رو ک میدونید چ وعضیه! باید چشم در آر باشه
حالا انشالله اگر نظرم افتاد حتما میام می گیرم
ممنون از اطلاعتون
گفته اند: «گرسنگی چون رعد است و قناعت چون ابر و حکمت چون باران». رعد و برق باران می دهد، حکمت یعنی دقیق اندیشی. می گوید: اگر گرسنگی بکشید و قناعت پیشه کنید حکیم می شوید.
از یک کتاب خوب ...
که آقای امید معرفی کردن و کتاب جالبی بود یعنی مطالبی داشت که تا به حال نشنیده بودم.
فکر می کنم برای یک رمضان خوب کتاب خوبیست
نام: روزه دریچه ای به عالم معنا، اصغر طاهرزاده، انتشارات لب المیزان، چاپ ششم 1388
در ضمن سلام ما را به آقای امید برسانید
پاسخ:
بسیار خوب! دستت درد نکنه! من خودم مردد بودم بابت این‌که امسال بخونمش یا نه؟! (طرح جلدش ذوق آدمو کور می‌کنه!) انشالا حتما امسال می‌خونمش.
۳۱ تیر ۹۱ ، ۰۰:۵۲ نسیم عرب امیری
سلام.سپاس...
درود بر شما.
پاسخ:
قابل شما را...!!!
سلام
دعایمان کنید این ماه
پاسخ:
چشم انشاالله. شما هم...
۳۱ تیر ۹۱ ، ۱۲:۱۹ توت فرنگی
اهـــــــــــــــــــــه این کتابه را دیدمش تو قفسه اون وسط بود یعنی قفسه وسطی طبقه اش یادم نیت
اگر حالا جابجا نکرده باشیدش

ببخشید به دلیل گرمی هوا و اینکه یک عدد حمله خفیف چشمی داشتم نشد بیام دوباره اونجا متاسفانه حالا یکمی هوا خنک تر بشه میام
پاسخ:
انشالا هوا و حال شما بهتر بشه!!
سلام .به امید گستدش کتاب خوانی در ایران
به من هم سر بزنید
بحران های وال استریت که نه... بحران های گرانی اما چرا...

به اشتراک گذاری در صفحه ی ختم ساغر در صورت امکان جالب تر بنظر میرسد...

---
هان مشو نومید چون واقف نه ای ز اسرار غیب
باشد اندر پرده بازی های پنهان غم مخور...
الهی به امید تو...
آقای قدسی چه ساعتی میشه آفتاب تماس گرفت و بپرسم کتابها را دارند یا نه ؟
ماه مبارک چه ساعاتی هستید؟
پاسخ:
ماه مبارک می توانید از ساعت 10 تا 17 تماس بگیرید.
۰۲ مرداد ۹۱ ، ۲۰:۳۰ میییییییلاد
آقا یک سری دوباره بزنید.
اقای قدسی میشه یک اسم پیشنهاد بدهید برای صفحه شعر من یا شاید وب شعر من
پاسخ:
سلام. والا خودم برای نام گذاری صفحه‌ی شعرم چندان فکر نکردم! همین‌طوری انتخابش کردم. اما برای رعایت ادب، «چشمه‌ی ادب» رو پیشنهاد می‌دم. خوبه؟
۰۴ مرداد ۹۱ ، ۱۸:۳۴ دکتر کتابفروش
داشت عباس قلی خان پسری!
آقا این چه وضع‌شه من کلی ملالت کشیدم تا به دیگرون بفهمونم که این جلد یه کتابه نه بسته بندی فروش یه عروسک! تو رو خدا به طراح جلد بگید فکر اعصاب ما رو هم بکنه!

خوب که هستید انشالله آقا زهیر عزیز! ایام به کام آقا!

راستی کتابهای روایت فتح رو هم میشه از بیست فرسخی شناخت اما خدا خیرشون بده روایت فتح دیگه روایت فتح نشد آخه انصافه که پدر من 8 سال بجنگه بعد بیان از مادرم بپرسن که میشه لطفا در مورد ایشون صحبت کنید!
البته خب اسم یه مجموعه از زبان همسر یا دوستان باشه اشکال نداره اما روایت فتح همیشه از زبان دیگرون بوده هیچ وقت سعی نکرده شخصیت یک نفر مورد بحث رو بشکافه یا به شیوه های مرسوم زندگی اون ها رو داستانی کنند خب گیرم که اسمش روایت باشه دلیل نمیشه که همه‌ش روایی باشه!
پاسخ:
روایت زندگی آدم‌ها کار ساده‌ای نیست. چه حی باشه و چه میت!
پست جدید لطفا
نه دیگه! میگم یکی دیگه بزارید، خسته شدم انقدر که اومدم هیچی ننوشته بودید
حالا البته میخواید پست جدید ما رو هم بخونین مانعی نداره
پاسخ:
چشم.
نه خیلی معمولیه
میشه یک اسمی با توجه ه ان لغتهای عجیب و غریبی که بلدید و گاهی به کار میبرید و ما را لغت نامه خوان کرده اید پیشنهاد بدید

پاسخ:
اگر تو سر جنس نزنی «کرشمه‌ی شعر» رو پیشنهاد می‌دم! خوبه؟!
اقا نمیشه من همون ختم ساغر شما را سرقت ادبی کنم؟!
پاسخ:
بفرمایید. ایرادی نداره. اما اگر خودتون یه خورده زحمت بکشید می‌تونید اسامی بهتری پیدا کنید. «گنبد مینا» ، «خنیاگر عشق» رو هم پیشنهاد می‌دم.
سلام اقای قدسی میگم اینقد من لغت نامه خوان شدم امرور یک اسم پیدا کردم چکامه که به معنی قصیده و غزل و کلا هر سروده موزونه
حالا..چکامه سرا...به نظرتون خوبه؟
پاسخ:
بعد این اسم، صاحاب داره! یه وقت از روی لینکای وبلاگم که کش نرفتیش؟!
نه به جان خودم .خودم از توی لغت نامه پیدا کردم
صاحبش کو؟؟؟
اصلا توی لینک دونی شما که چنین چیزی نیست !
بعد هم من همون اول خواستم ختم ساغر شما را بدزدم خودتون گفتید بیشتر فکر کنید خب منم فک کردم دیگه!
۱۹ مرداد ۹۱ ، ۱۳:۱۱ مامان آیه و آیین
سلام.
حالا یک جا هم که خانوما وارد نشدن رو هی بگین تا بیان اونجام شما مردا رو بیرون کنن نمیبینی چه دوره زمونه ای شده داداش؟!
پاسخ:
یکی شغل پیش من بود... (باقیشو نسروده!)
با سلام
با عرض پوزش از دوستان، من احساس میکنم شعر علیمردان خان کاملا سیاسی و در جهت تخریب نام و سابقه علیمردان خان چهارلنگ بختیاری شهید و مبارز دلاور بوده که شجاعانه در راه مبارزه با رضا خان و حمایت از ایل بختیاری جانش رو از دست داد، و تا لحظه اعدام در زندان قصر، مردانه آوای آزادی در داد و هرگز از مرگ نترسید. راستی بنده نه بختیاری هستم و نه لر
با تشکر
پاسخ:
سلام و عرض ادب

البته چنین دیدگاهی اگر تنها مبتنی یک تشابه اسمی باشد خوب نمی‌توان به آن اعتنا کرد. لیکن اگر اطلاعات و اسنادی دارید که چنین دیدگاهی را رقم زده‌اند باید با آن‌ها آشنا شد.
از طرفی این کتاب تنها نام و وزن تعدادی از اشعارش را از شعر یاد شده گرفته و ازتباط دیگری با شعر عباس قلی خان ندارد!
در ضمن حتی اگر لر یا بختیاری باشید در تذکر به بنده تاثیری ندارد دوست عزیز. برای بنده تمامی اقوام سرتاسر کشور عزیزند.
موفق و پیروز باشید.

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی