دنیای قشنگ نو / آلدوس هاکسلی
به خاطر دارم اول راهنمایی بودم که "سفر به کره ماه" ژول ورن را خواندم. کتابی جالب و جذاب بود. اما هنگامی که فهمیدم این کتاب قبل از سفر انسان به کره ماه نوشته شده، بیشتر متحیر شدم؛ چرا که توصیفات ژول ورن از شرایط و مشکلات سفر انسان به کره ماه بهگونهای پیشگویی بود. این احساس پس از سالیان با خواندن کتاب "دنیای قشنگ نو" نوشتۀ آلدوس هاکسلی _ جامعهشناس و زیستشناس آمریکایی _ دوباره در من زنده شد.
"دنیای قشنگ نو" داستان زندگی انسان مدرن است و حکایت نفرت "هاکسلی" از بندگی صنعت و تکنولوژی! دنیای "هاکسلی" اگرچه نو و تازه است، ولی به هیچ عنوان قشنگ نیست؛ چرا که وقتی دست سیاستبازان را بر پیشرفت تکنولوژی میبینیم، در مییابیم ابزارهای صنعتی ما را بهسوی جامعهای سیاه که عاری از هرگونه اخلاق و انسانیت است، رهنمون میسازد.
اگرچه "1984" جرج اورول در سال 1948 _ یعنی 17 سال بعد از تالیف "دنیای قشنگ نو" _ به رشته تحریر درآمده است، لیکن پیشگوییهای هاکسلی بیشتر با واقعیت کنونی منطبق شد. داستان دنیای قشنگ نو به سال 638 ب.ف (بعد از فورد) نسبت داده شده است. نویسنده در این داستان، نام "فورد" را _ که سمبل تمدن ماشینی مدرن شناخته میشود _ روی شخصیتی نهاده که تئوریپردازی جامعه مدرن بوده است؛ جامعهای که بر سه اصل "رفاه"، "پیشرفت" و "ثبات اجتماعی" استوار است.
داستان، از عمارت خاکستری سی و چهار طبقهای شروع میشود که بر سردر آن نوشته شده: "اشتراک، یگانگی، ثبات". داخل ساختمان، جناب مدیر به دانشجویانی که برهوار به حرفهای او گوش میدهند، میگوید:فقط میخواهم یک انگار کلّی به شما بدهم. ما از روش بوکانوفسکی استفاده می کنیم. در این روش تخم بوکانوفسکیزه شده جوانه میزند، تکثیر پیدا میکند، قسمت قسمت میشود. از هشت تا نود و شش جوانه، و هر جوانه تا حد یک جنین کاملا شکل یافته رشد میکند. رشد دادن نود شش تا آدم، در حالی که پیش از این فقط یکی عمل میآمد! سپس مدیر توضیح میدهد که این روش تا چه حد به ثبات اجتماعی کمک میکند! زیرا این موضوع درهمسانسازی انسانها نقش عمدهای دارد.
در دنیای هاکسلی نه تنها چیزی به نام خانه و خانواده وجود ندارد، بلکه مفاهیمی چون: عشق، تعهد، اخلاق و... مذموم و شرمآور است! در دنیای پس از "فورد" بر اساس نیاز جامعه سرنوشت انسانها پیش از تولد مشخص میشود؛ و انسانها برای پنج گروه کلّی تولید و تربیت میشوند، که از لحاظ ساختمان بدنی، قدرت آموزش و میزان شعور با یکدیگر متفاوتند. آلفاها طبقات بالا و کارگزاران حکومت را تشکیل میدهند، بتاها کارشناسان فنّی و حرفههای تخصّصی هستند و بعد به ترتیب گاماها و دلتاها و در آخرین طبقه اپسیلونها هستند که سخیفترین و سختترین کارها را باید انجام دهند. در جهان هاکسلی انسانها تحت روش "خوابآموزی" قرار میگیرند و این تلقینات به آنها اجازه نمیدهد جهان و زندگی دیگری را متصوّر شوند. در جامعهای که هاکسلی به تصویر میکشد راز نیکبختی و سعادت در دوست داشتن کاری که انجام میدهی خلاصه شده است لذا باید انسانها را نوعی پرورش داد که به سرنوشت محتوم اجتماعی خود عشق بورزند. در این جهان اگر کسی ناخواسته به بیماری اندیشه گرفتار شود، بلافاصله با داروی مخدّری به نام "سوما" تحت مداوا قرار میگیرد تا از عذاب اندیشیدن نجات یابد!
اگر کمی دقّت کنیم به راحتی نسبت دنیای امروز را با "دنیای قشنگ نو" درمییابیم، و میبینیم بسیاری از این وقایع در جامعۀ امروز به حقیقت پیوسته است. امید آنکه از این "دنیای قشنگ نو" روز به روز فاصله گیریم!
فکر نمی کنم روز به روز این دنیا فاصله بگیریم هر چند که به قول اوینی غرب در سراشیبی افول افتاده است. و به قول خود جامعه شناسان غربی از غرب بوی استفراغ می اید.