مثنوی دانشجویی / عباس احمدی
تا بگویم فرق خر را با الاغ!
* این روزها میان ما و کتابهایی چون «مثنوی معنوی» فاصله بسیار افتاده است، تا جایی که اگر از دانشجویان پرادعایی که به محض ورود به دانشگاه، فکر میکنند فیل هوا کردهاند! بخواهند فقط 10 بیت از این کتاب عزیز را از حفظ که نه، از رو بخوانند عین ژیان یا پراید (چه فرق میکند؟!) در سواحل ماسهای خزر گیر میکنند!! این حکایت اسفبار امروز ماست.
* اما جناب آقای «عباس احمدی» که حداقل 8 سالی را با همین جماعت دانشجو -به عنوان دانشجو- سر و کله زده و نمیدانم چند سال است که به عنوان استاد دانشگاه به این سر و کله زدن ادامه میدهد، دفتر شعری با عنوان «مثنوی دانشجویی» منتشر نموده تا به قول خودش: فرق خر را با الاغ بگوید!!
وقتی با عباس احمدی مواجه میشوی، به دلیل حجب و حیای گفتاری و رفتاری، این باور که با شاعری طنزپرداز روبهرو هستی، قدری مشکل است؛ اما به هرحال این مشکلباوری دخلی در ماجرا ندارد و او همانگونه که عرض شد شاعری طنزپرداز و با حفظ سمت دارای دکترای منابع طبیعی و استاد دانشگاه است!
* او قلمی ساده و صمیمی و بیادعا دارد. با همان وزن معروف مثنوی سروده و البته چنانکه امروز مرسوم است قدری رعایت وزن، در خوانش برخی از ابیات کتابش مشکل است و دچار سکتههایی خفیف میشویم. اما لطافت طنز او و شوخیهای مودبانه(!) او، باعث ریزخندههایی در مخاطب میشود که جای تقدیر و تحسین دارد. او با این کتاب نقد را راحت و بیرودربایستی با مخاطب دانشجو در میان میگذارد و این نقد آنقدر هم گزنده نیست که بخواهد کسی را آزرده کند.
کتاب طراحی جلد جالبی دارد با ظاهری امروزی و دانشجوپسند اما در داخل قدری سعی شده تا شمایلی نوستالوژیک از کتب قدیمی ارائه شود تا احساس مثنویخوانی در مخاطب تقویت گردد.
*باب اول؛ خرخوانی مر دروس را بهر کنکور و قبولی در دانشگاه و الخ...
بشنو از من چون حکایت میکنم
درد دانشجو روایت میکنم
در هوایی سرد شعری گفتهام
بشنوید، از درد شعری گفتهام
«سینه خواهم شرحهشرحه از فراق»
تا بگویم فرق خر را با الاغ!
«هرکسی از ظن خود شد یار من»
کرد کاه و یونجهاش را بار من
«سر من از ناله من دور نیست»
گرچه اصلا سور و ساتم جور نیست
شعر من معجونی از زخم دل است
تحفهای آوردهام ناقابل است...
من جوانی خنگ و پیزوری شدم
یک-دوسالی پشت کنکوری شدم
بر جوانیّ خودم آذر زدم
خر زدم، هی خر زدم، هی خر زدم
چون نتایج آمد اشکم شد روان
فحش دادم بر زمین و بر زمان...