جاکتابی

آرشیو کتاب‌نویسی‌هایمان در جراید مختلف

جاکتابی

آرشیو کتاب‌نویسی‌هایمان در جراید مختلف

جاکتابی

جاکتابی عنوان ستونی است که نخستین‌بار در تاریخ بیست و هفت تیرماه سنه یکهزار و سیصد و هشتاد و هفت خورشیدی در صفحه چهاردهم جیم از ضمیمه‌ی جریده‌ی یومیه‌ی خراسان به طبع ‌نگارنده (زهیر قدسی) رسید و الی زماننا هذا به طبع می‌رسد. (برگرفته از مطلع الوبلاق/ پست شماره ۱) و اکنون دیر زمانی است که میزبان بازنشر معرفی‌های من و همسرم (الهام یوسفی) در جراید مختلف است.

پری شدگان / قادر طهماسبی

پنجشنبه, ۴ خرداد ۱۳۹۱، ۱۱:۱۹ ق.ظ

زخم‌سروده‌ها

*پیش‌درآمد

چندی پیش دوستی خاطره‌ای برایم نقل کرد که خلاصه‌اش این است: گویا چند سال پیش بنده شعری از یک کتاب برای ایشان خوانده بودم و ایشان چنان با این شعر و این کتاب عشق کرده که برای چندصد نفری آن را خوانده و برای چندده نفری آن را هدیه داده است.(از منظر ژورنالیستی ضمیر اول شخص از اثر نوشته می‌کاهد اما لطفا شما این نقصان را نادیده بگیرید و کنجکاو شوید در مورد این‌که این کتاب چه بوده!) با خودم حساب کردم اگر مخاطبان این دوست عزیز به اندازه ایشان که نه... مختصر تاثیری گرفته باشند از ایشان خدا می‌داند که بنده چقدر در سرانه مطالعاتی این مردم سهیم بوده‌ام!!! نکته این‌جاست که خودم این کتاب را مدتی بود فراموش کرده بودم و حالا دوباره یادش در من زنده شد.


*درآمد

«پَری‌شدگان» عنوان کتابی است از شاعر معاصر «قادر طهماسبی» که شاید حرف‌هایش برای هرکسی شنیدنی نباشد. چون جنس سروده‌های او در این کتاب تلخ است و می‌دانیم کسانی تلخی را تحمل می‌کنند که تلخی کشیده یا چشیده باشند. در این مجموعه سه رکن یا شاخصه وجود دارد: انقلاب، پابرهنه‌ها و ریاکاران. در عموم آثار او رویکردی انقادی-اجتماعی وجود دارد و علت آن‌که جسارت کردم و بر سروده‌های او در این مجموعه نام شعر نمی‌گذارم شاید این باشد که او بیش‌تر در این مجموعه، نثری ادبی با درون‌مایه‌ای از طنزی تلخ ارائه داده است. گو این‌که این مجموعه بیش از دیگرانی که بر دفترهاشان نام شعر نهاده‌اند حق شعری دارد! اما حکایت دیگر دفاتر او متفاوت است و آن‌ها را نقدی جداگانه باید. اما با این وصف باز سروده‌های این دفتر عجیب با دل آدم بازی می‌کند و مخاطب را دچار حسی انقلابی می‌کند.

*پرانتز

قادر طهماسبی متخلص به «فرید» شاعری کهنه‌کار است و از او مجموعه‌هایی با نام «عشق بی‌غروب»، «به رنگ خون»، «شکوفه‌های فریاد»، «پری ستاره‌ها»، «ترینه‌ها» و «پری‌بهانه‌ها» منتشر شده و تازه‌ترین کار او نیز رمانی است که «تلاوت» نام دارد.

*آی عاشقان!
آی عاشقان!
من به نرخ روز زندگی نمی‌کنم!
من خدای را به نرخ روز بندگی نمی‌کنم!
من به نرخ روز زهر می‌چشم!
زهر فقر!
زخم می‌خورم! درد می‌کشم!
من به نرخ روز تازیانه می‌خورم!
من به نرخ روز سهم خویش را از این تورم و ورم گرفته‌ام ولی
من به نرخ روز زندگی نمی‌کنم!
من خدای را به نرخ روز بندگی نمی‌کنم!
من به نرخ روز
نان که هیچ
آب هم نمی‌خورم!
همچنان که ماه هاشمی‌تبار من نخورد
در کویر کربلا
در بلوغ تشنگی
در کنار رودخانه فرات.


موافقین ۰ مخالفین ۰ ۹۱/۰۳/۰۴
زهیر قدسی

انقلاب

شعر

نظرات  (۱۳)

شعر بی نظیری بود . می شه باز هم از ایشون و شعراشون بنویسید.
فضای سنتی و مدرن جالبی بود
پاسخ:
اما یه سوال اینجا سنتی و مدرن از کجا پیداشون شد؟!
سلام . اشعار اینگونه معمولا با عموم مردم نمی توانند ارتباط برقرار کنند و نیز برای متوسط مردم ، لذت بخش هم نیستند . شاید مشکل عمده شان همین باشد!
پاسخ:
شعر هر وقت با آدمی نسبتی بر قرار کند زیبا می‌شود. کسی که عشق را احساس نکرده -چه حقیقی و جه مجازی- هیچ وقت از شعرهای عاشقانه لذتی نمی‌برد و کسی که معترض نباشد از شعر اعتراض...
سلام
کتاب شعر یکی از دوستام خیلی دوست می داره ، اون کتابی هم که تو جیم معرفی کرده بودید رو اگر بهش بگم ممکنه بره بخره بخونه

امروز از جلو دفتر جیم رد می شدم رفتم عرض ادبی کردم و آمدم بیرون سپاس فراوان گفتم واسه زحمتی که به دوش دوستان گذاشتم واقعا دست شون درد نکنه سنگ تموم گذاشتن واسمون

راستی یک چیزی "من کارتم" رو شارژ کردم فقط چون با مترو ( همون قطار شهری ) خیلی میرم اینور اونور تند تند تموم میشه من اگر بخوام بیام اینجا که شما هستین به نظرم بایس اتوبوس 12 سوار شم

یک چیزی دیگه ما روز چهارشنبه تالار رازی جشن داریم واسه روز جهانی مون دوست می داشتید تشریف بیارید ساعت 9 تا 11 ( چهارشنبه 10 خرداد )

دیگه همینا
سلام بر زهیر و بر پیروان صالحت!
لطف داری شما. ما آنقدری که شما گفتی توانا نیستیم چون دانا نیستیم!(توانا بود هر که دانا بود) انشا الله همون جور باشه که گفتی. راستی نکته‌ای، اشکالی، چیزی! متذکر می‌شدی خوشحال می‌شدیما
پاسخ:
ما چه شایسته‌ی آنیم که نکته‌گوی محضرتان باشیم؟! شما خودتان از نکته‌های آفرینشید!!
۰۶ خرداد ۹۱ ، ۱۲:۰۰ میییییییلاد
قیدار نوشت:دلم گرفته است....
برای نوشتن این پست پدرم در اومده....تا یک چرت و پرتی از خودم در کردم....
برای همین:
مهمه
درموردش
برام
نظرت


ممنون....
۰۶ خرداد ۹۱ ، ۱۴:۳۹ مییییییییییلاد
سلام بر آقا زهیر عزیز....
بلی خوانده ایم...اما اونقدر نپسندیدم.
بیوتن رو بیشتر دوست دارم.
چه عجب همزمان با ما شما هم بودید.البته اگه تا الان نرفته باشی...

انشاالله....
۰۷ خرداد ۹۱ ، ۰۹:۰۷ میییییییییلاد
زهیر..........من چیکار کنم؟آذوقم داره تیموم میشه.........
قیدار و از به رو دو روزه خوندم.
الان فقط داستان سیستان رو دارم برای خوندن...
۰۷ خرداد ۹۱ ، ۰۹:۰۹ میییییییییلاد
وااااااااااااااییییییییییییی........
چقدر کتاب گرون شده.پارسال یک کتاب خریدم قطرش تقریبا یک و نیم برایر قیدار بود اسمش"ماهمه سرباز بودیم"بود...6 و 500 بود من با تخفیف گرفتم 5 تومن....
امسال قیدار به این کوچولویی 9000تومن...........
شانس آوردم که آقای رجب زاده کتاباشو به من قرض میده وگرنه با این اوصاف باید قید کتابخونی رو میزدم...
آقا میلاد کجای کاری بنده از ترس کتاب خریدن نمیرم سعدی چون همه ی کتابهایی که من نیاز دارم بالای 10 - 15 تومن هست

آقای قدسی یک کتابی یادم آمد خونده بودم نمی دونم گفته بودم به شما یا نگفته بود ؟
اسمش این بود : آیا تو آن گمشده ام هستی ؟
اینو باربارا دی آنجلیس نوشته نمی دونم کی ترجمش کرده یعنی یادم نیست ! اون سالهای پیش خریده بودمش 6000 تومن الان دیگه بایس 10 تومن شده باشه آخه سال 87 خریدمش اونقدر.
می خواستم برم کتاب همه چیز در مورد آقایانش رو هم بخرم با اون یکی کتابش همه چیز در مورد خانم ها که نه وقتش رو داشتم نه اینکه یادم موند.

اینم چون غیر درسی بود آمدم گفتم دیگه
پاسخ:
عجب!
۰۸ خرداد ۹۱ ، ۱۰:۴۲ مییییییلاد
دیوار جان...دیوار ..پسرم...حداقل تو یک چیزی بگو...از این آقا زهیر که هیچ صدایی بر نمی آید...
زهیر خان درسته که دیوار جان هم مخاطب خوبیست برای ما در بسیاری مواقع اما این بار و در کامنت های قبلی روی صحبتم با شوما بود....

۰۸ خرداد ۹۱ ، ۲۱:۲۵ مییییییییلاد
شوما کلا عشق دومادی یی.نه؟
یادمه اون اولا هم که اومدم،گفتی ایشالا ازدواج،نوبت خودت بشه.
یعنی بعدا جواب میدی؟
پاسخ:
به هر حال اگر سوال درست و درمون داشته باشی و منم او موقع وقت داشته باشم، حتمنی جواب می‌دم!
یعنی من فقط وقتی سوال دارم بیام اینجا؟
پاسخ:
واویلا! من کی همچی حرفی زدم؟! بنده عرض کردم که پاری وقت‌ها سوالات حضرت عالی شفاف نیست یا فی المثل شوخی است و از قضا بنده در شرایطی هستم که فقط فرصت تایید کردن دارم و بس! در این موارد اجازه می‌فرمایید که بی‌پاسخ بگذاریم برخی کامت‌هایتان را آیا؟! اجازه هست؟
۰۹ خرداد ۹۱ ، ۱۳:۱۴ میییییییییییلاد
اومممممممممممممم..................اجازه دارید که در همان لحظه تنها بی پاسخ بگذارید.
ولیکن پس از آن باید جواب بدهید...

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی