جاکتابی

آرشیو کتاب‌نویسی‌هایمان در جراید مختلف

جاکتابی

آرشیو کتاب‌نویسی‌هایمان در جراید مختلف

جاکتابی

جاکتابی عنوان ستونی است که نخستین‌بار در تاریخ بیست و هفت تیرماه سنه یکهزار و سیصد و هشتاد و هفت خورشیدی در صفحه چهاردهم جیم از ضمیمه‌ی جریده‌ی یومیه‌ی خراسان به طبع ‌نگارنده (زهیر قدسی) رسید و الی زماننا هذا به طبع می‌رسد. (برگرفته از مطلع الوبلاق/ پست شماره ۱) و اکنون دیر زمانی است که میزبان بازنشر معرفی‌های من و همسرم (الهام یوسفی) در جراید مختلف است.

خروس جنگی / جری اسپینلّی

پنجشنبه, ۳۱ شهریور ۱۳۹۰، ۰۹:۴۸ ق.ظ

من، خروس‌جنگی ۱۵سال دارم!

*بگذارید پیش از معرفی، داستان این‌که چگونه این کتاب را برای خواندن انتخاب کردم برای‌تان تعریف کنم. اولین چیزی که باعث شد دستم را به سوی این کتاب دراز کنم، مثل خیلی از کتاب‌ها، طرح جلدِ بامزّه این کتاب بود و البته عنوان جالبش یعنی «خروس جنگی»! مسلماً وقتی نویسنده کتاب را نشناسی، ناچار اول به ظاهر کتاب توجه می‌کنی. اما بعد دیدم که این کتاب گویا مورد توجه و تقدیر چند مجله آمریکایی -از جمله مجله اسکول لایبرری- نیز قرار گرفته است؛ خوب این هم ملاک تام و تمامی نیست ولی می‌توانست باعث شود که لای کتاب را باز کنم و چند صفحه‌ای از  بخشِ آغازین کتاب را بخوانم:
*«اسم واقعی من جان‌ است؛ جان کوگان. اما همه – حتی پدر و مادرم – مرا خروس‌جنگی صدا می‌زنند. داستانش برمی‌گردد به زمانی که خیلی کوچک بودم و اولین کلاهِ کاسکتم را به عنوان هدیه روز کریسمس گرفته بودم. خودم واقعا یادم نیست، ولی شنیده‌ام که وقتی خانواده عمو هرم برای عید دیدنی پیش ما آمدند، همین که از درِ جلویی وارد شدند، من نیز خیز برداشتم و فریاد زدم: «بو! بو! بو!» و با کاسکت تازه‌ام به جلو حمله کردم! از قرار معلوم، ضربه‌ای به دختر عمویم، بریژیت، زدم که از پشت، از در بیرون افتاد و روی برف‌ها وِلو شد! ظاهراً بریژیت کلّی اَلَم‌شنگه به پا کرد و دیگر حاضر نشد پایش را توی خانه‌مان بگذارد. بنابراین عمو هرم ناچار شد تمام خانواده‌اش را -حتی پیش از آن‌که فرصت کنند پالتوی‌شان را در بیاورند- از آن‌جا ببرد!...»


*البته من چون محدودیتی نداشتم بیش‌تر از آن‌چه شما خواندید، خواندم؛ اما وقتی کتاب را به خانه بردم و شروع به خوانِشِ آن کردم، بیش از آن چیزی که تصور می‌شد از خواندن آن لذّت بردم... جان یا همان خروس‌جنگی، فوتبالیستِ جنجالی کلاس هفتم را همه می‌شناسند. او از وقتی که توانست راه برود، هر چیزی را از سر راهش برداشته است! و اکنون با همسایه‌اش پِن‌وِب، پسری لاغرمردنی و هم‌سن و سالِ خودش، که دنیایش از زمین تا آسمان با دنیای او فرق دارد روبه‌رو است. «جری اسپینلّی» نویسنده این کتابِ زیبا و پُر هیجان، شخصیت جان و باقیِ اشخاصِ داستانش را کاملا واقعی خلق کرده است. جان همانند خیلی از همکلاس‌هایی که همه‌مان تجربه‌شان کرده‌ایم –و چه بسا خودمان یکی از همان‌ها باشیم!- بچه‌ای شرور و پرانرژی است. اما شرارت‌هایش منجر به ایجاد نفرت در دلِ خواننده نمی‌گردد؛ بلکه بیش‌تر همراه با شوخی و مزّه‌پرانی‌های خاص خودش است. اما تضادی که بین او و همسایه‌اش پِن‌وِب وجود دارد باعثِ ستیزِ یک‌سویه‌ی او با این پسرِ معصومِ دوست‌داشتنی می‌شود. این داستان پُرکِشِش، تا آخرین لحظه مخاطب را در حالت تعلیق نگه می‌دارد و نمی‌گذارد خواننده با حدس و گمان کتابش را به راحتی رها کند.

نظرات  (۹)

۰۱ مهر ۹۰ ، ۱۰:۳۵ سید مصطفی خاتمی
سلام علیکم. یادداشتی انتقادی به بهانه نوستالژی بوی ماه مهر، "می‌خواهی بزرگ شدی چه کاره شوی؟" در وبلاگ طاووس. یاعلی!
با شور وشوق بسیار جیم را گرفت در دست

تا جاکتاب رادید چشمان خویش رابست

گردید خاطرش جمع،آهی کشید و خندید

چون در نبود قدسی بانوی لاجورد هست
پاسخ:
ناگفته نماند که ایشان زحمت معرفی کتاب‌های دیگری را هم کشیده‌اند که ما به نام خودمان درج کرده‌ایم و حقوق مادی و معنوی ایشان را تضییع نمودیم. برای شناسایی نوشته‌های ایشان کافی است ببینید کدام نوشته‌ها زیباتر است. قلم صمیمی ایشان هم که برای بنده، حسرت و حسادت به ارمغان می‌آورد.
۰۱ مهر ۹۰ ، ۱۸:۵۱ هنر ایرانی
سلام دوست عزیز
وبلاگ زیبا و جذابتون رو دیدم و خوشحالم که امروز با یکی دیگه از عاشقان فرهنگ و هنر این سرزمین آشنا شدم.
من سجاد مهری مدیر وبسایت هنر ایرانی هستم، خیلی خوشحال میشم که نظرات و پیشنهادات سازنده ات رو برای بهتر شدن هنر ایرانی بدونم.
من توی سی دی هنری دات کام منتظر حضور گرم و نظرات ارزشمندت هستم.

به امید دیدار - مهری
سلام. تعریف وبلاگتان را از یکی از دوستان شنیدم . روشن است که برای داشتن وبلاگی متفاوت ، تلاش زیادی کرده اید و توانسته اید در فضای مجازی ، کار خوبی ارائه دهید . موفق باشید.
پاسخ:
سلام. ممنون از شما و دوست شما. به وب شما هم سری زدم و نوشته پسین‌تان را خواندم.
سلام
خواندم
اشکالی پیدا نکردم! گفتم به عکس پستتان گیر بدهم که دیده نمی‌شود!
پاسخ:
سلام. عکس پست دیده می‌شود. لطفا به گیرنده‌های خود دست بزنید!
واقعا که عنوان کنجکاو کننده ای داره!والبته زیرکانه!


لینکتون کردم!سربزنید خوشحال میشوم!
پاسخ:
ممنون از لینک‌تون!
۰۵ مهر ۹۰ ، ۰۲:۲۹ آواهای ماندگار(گنجینه موسیقی اصیل)
با سلام و درود
تارنگار (آواهای ماندگار) ارائه مجموعه های کاملی از موسیقی اصیل از قاجاریه تا حال.
حتما یه سری بزنید وآرشیو را مشاهده نماییدوباقدمهای منورتان کلبه تاریک مارا نورانی کنید
با سپاس فراوان
۰۶ مهر ۹۰ ، ۲۲:۴۴ سید مصطفی خاتمی
سلام. نشان و شعار جدید بانک ملی!

من این رمان خوندم و در حین خوندنش یک عالمه خندیدم.هم داستانش عالی بود هم روش نوشتنش که پر بود از جملات طنز که واقعا خوندنش لذت بخشه.شاید از اول داستان جان به همه توهین میکنه اما شخصیتش نزد خواننده فوق العاده محبوبه و یکی از عوامل محبوبیتش هم طنز عالی هستش که نویسنده در جملات به کار میبره.

ممنونم اقای قدسی به خاطر معرفی این کتاب

پاسخ:
سلام بر زهیر عزیز و بامطالعه و دقیقم!
خیلی خوب می‌نویسی. بهت افتخار می‌کنم.
خوشحالم از معرفی‌هایم راضی هستی.

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی