جاکتابی

آرشیو کتاب‌نویسی‌هایمان در جراید مختلف

جاکتابی

آرشیو کتاب‌نویسی‌هایمان در جراید مختلف

جاکتابی

جاکتابی عنوان ستونی است که نخستین‌بار در تاریخ بیست و هفت تیرماه سنه یکهزار و سیصد و هشتاد و هفت خورشیدی در صفحه چهاردهم جیم از ضمیمه‌ی جریده‌ی یومیه‌ی خراسان به طبع ‌نگارنده (زهیر قدسی) رسید و الی زماننا هذا به طبع می‌رسد. (برگرفته از مطلع الوبلاق/ پست شماره ۱) و اکنون دیر زمانی است که میزبان بازنشر معرفی‌های من و همسرم (الهام یوسفی) در جراید مختلف است.

خانواده من و بقیه حیوانات / جرالد دارل

سه شنبه, ۲۴ خرداد ۱۳۹۰، ۰۲:۳۸ ب.ظ

                                                           کتابی پر از کودکی


*نمی‌دانم دوران کودکی‌تان را چگونه سرکرده‌اید؟ پیش آمده که بال یک مگس را جدا کنی و آن را در لانه عنکبوت بیاندازی و ببینی که چگونه جناب عنکبوت آن را برای بچه‌های عزیزش ساندویچ می‌کند؟ ندیدی؟ خب حتما مورچه‌ها را به جان یکدیگر انداخته‌ای تا دعوا و نزاع‌شان را تماشا کنی؟ نه؟ ای بابا! پس حتما شده که زنبوری را داخل شیشه کنی تا تقلایش را برای خروج از شیشه ببینی؟ باز هم نه؟ یعنی حتی نشده که نیش یک زنبور محترم را جدا کنی و بعد به پایش نخی ببندی و سر نخ را بگیری و ببینی که چگونه زنبور بیچاره این سو و آن سو می‌پرد تا خود را نجات دهد. پس اگر این کارها را نکردی، چه کردی هان؟ لا اقل بگو نرمه نان برای مورچه‌ها ریختی و عملیات ضربتی برای انتقال خرده نان‌ها را تماشا کرده‌ای....


*کتاب «خانواده من و بقیه حیوانات» را به کسانی پیشنهاد می‌دهم که کودکی‌شان را اینگونه گذرانده‌اند تا با خواندن آن خاطرات شیرین‌شان زنده و تکرار شود. و البته کسانی که کودکی‌شان با بازی‌های رایانه‌ای و... طی شده را از خواندن این کتاب محروم نمی‌کنم. بخوانند تا ببینند چه کارها بوده که می‌توانستند بکنند و نکرده‌اند!


*«جرالد دارل» نویسنده مشهور انگلیسی، در هندوستان به دنیا آمد و در سه سالگی به همراه خانواده‌اش به انگلستان بازگشت و در هشت سالگی به همراه خانواده‌اش به یونان رفت و چند سال در جزیره کورفو زندگی کرد. او از همان کودکی مسحور جهان جانوران و حشرات بود و حیوانات ریز و درشت را از هر سو جمع کرد. با گسترش باغ‌وحش خانگی، رفته رفته خصومت افراد خانواده افزایش یافت تا جایی که به فکر ایجاد یک باغ‌وحش اساسی و دایمی افتاد. در نهایت وقتی جرالد 33 ساله و جانورشناسی تمام عیار شده بود، رویایش را به حقیقت پیوند زد و پارک وحش جزیره جرزی را تاسیس کرد. «خانواده من و بقیه حیوانات» خاطرات شیرین و جذاب وی طی 5 سال اقامت در جزیره کورفو است. جرالد در این کتاب چنان زیبا شخصیت خانواده خود‌ و مردم جزیره را توصیف می‌کند که پس از اتمام کتاب این احساس در مخاطب شکل می‌گیرد که گویی در کنار آنان زیسته و چنان مشتاقانه و هیجان انگیز از کوچک‌ترین حرکات و رفتار موجودات این جزیره سخن می‌گوید که گویی آنان نیز بخشی از خانواده جرالد بوده‌اند!


* به این بخش از کتاب توجه کنید: «... لری بود که اول از همه شروع کرد. ما بی‌تفاوت‌تر از آن بودیم که به چیزی جز بیماری خودمان فکر کنیم، ولی به قدرت خداوند لری طوری خلق شده که مانند فشفشه آتشبازیِ ریزنقش و موبوری، فکرهای جدیدی را در ذهن دیگران منفجر می‌کند و بعد خودش چون گربه بُراق و پشمالو در گوشه‌ای کِز می‌کند و حاضر نمی‌شود عواقب کار را بپذیرد. هر چه از روز می‌گذشت بیقراری او بیشتر می‌شد. سرانجام با نگاه بی‌حوصله‌ای که به اطراف انداخت تصمیم گرفت به مادر به عنوان مسبب اصلی این مشکل حمله کند.
ناگهان در حالی که با دست به پنجره‌ای که از شدت باران کج و معوج به نظر می‌رسید اشاره می‌کرد، پرسید: چرا ما این هوای لعنتی رو تحمل می‌کنیم؟ نگاهش کنین... مارگو را ببین، مثل یک بشقاب دمپخت قرمز ورم کرده... لسلی با چهارده عدل پنبه که از گوشهایش بیرون زده راه می‌ره... جری طوری حرف می‌زنه انگار مادرزادی به سق شکافدار مبتلا بوده... به خودتون نگاه کنین، روز به روز دارین از کار افتاده‌تر و مفلوک‌تر می‌شین... مادر که مشغول مطالعه بود با نارحتی گفت اصلا این طور نیست. لری تاکید کرد: چرا هست. رفته رفته دارین شکل زنهای رختشور ایرلندی می‌شین... افراد خانواده شما هم شکل عکس‌های دایره المعارف پزشکی شدن...»

*ویژگی دیگر این کتاب ترجمه بسیار زیبا و روان خانم گلی امامی است که شوق خواندن را در مخاطب افزایش می‌دهد. این کتاب با استفاده از پنجاهمین چاپ کتاب اصلی در سال 1363 ترجمه شده که نشانگر میزان فروش این کتاب در کشور کوچکی مثل انگلیس است.یعنی بروید ببینید کدام کتاب در کشور ما اینهمه تجدید چاپ شده است؟ در حالی‌که شاهکارهای ادبی ما نیز کم نیست.
*این کتاب توسط انتشارات چشمه با قیمت 4000 تومان منتشر شده است.

نظرات  (۳)

۲۸ خرداد ۹۰ ، ۱۰:۱۵ سید مصطفی خاتمی
مرحبا جناب قاضی‌القضات!
احسنت جناب آملی لاریجانی! حبّذا و مرحبا! آفرین به این شجاعت و قاطعیت! به به! تعجب می‌کنید از این همه تجلیل و تعظیم و تکریم؟ عرض می‌کنم. عرض می‌کنم.
یادداشتی در وبلاگ طاووس. یاعلی!
آفتاب این سو چو آمد شد شلوغ اوضاع کار
لیک کرد آقای قدسی در جراید انتشار :
ای تو که هستی به کوثر آشنا و فن حریف
خواهشاً لختی بیا و این حسابم را بدار
وای زهیر این کتاب محشر بود.
یک نوستالژی واقعی! همراه با نقاشی نوشتاری...
پاسخ:
خوشحالم یوسف جان! امیدوارم همیشه نوستالوزی‌هایت همیشه شاد و زنده باشد.

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی