جاکتابی

آرشیو کتاب‌نویسی‌هایمان در جراید مختلف

جاکتابی

آرشیو کتاب‌نویسی‌هایمان در جراید مختلف

جاکتابی

جاکتابی عنوان ستونی است که نخستین‌بار در تاریخ بیست و هفت تیرماه سنه یکهزار و سیصد و هشتاد و هفت خورشیدی در صفحه چهاردهم جیم از ضمیمه‌ی جریده‌ی یومیه‌ی خراسان به طبع ‌نگارنده (زهیر قدسی) رسید و الی زماننا هذا به طبع می‌رسد. (برگرفته از مطلع الوبلاق/ پست شماره ۱) و اکنون دیر زمانی است که میزبان بازنشر معرفی‌های من و همسرم (الهام یوسفی) در جراید مختلف است.

شازده کوچولو / آنتوان دوسنت اگزوپری

شنبه, ۷ شهریور ۱۳۸۸، ۰۸:۰۶ ب.ظ
*پیش از هر چیزی باید خدمت مبارکتان عرض کنم که این کتاب را به اشخاص زیر معرفی نمی‌کنم:
اول از همه اشخاص حقیقی و حقوقی بیش از 6 سال!
دوم کسانی که در عین کودکی احساس بزرگی می‌کنند.
سوم کسانی که کودکی خود را از یاد برده‌اند.
چهارم کسانی که به دنبال نکات شگفت‌انگیز در کتاب می‌گردند.

شازده کوچولو


*«شازده کوچولو» را خیلی‌ها خوانده‌اند و شاید از همین باب معرفی کردنش مسخره باشد. ولی شاید معرفی این کتاب وسیله‌ای باشد برای بیان کردن خیلی از چیزها که فراموش‌شان کرده‌ایم.

«آنتوان دوسنت اگزوپری» فقط یک نویسنده مشهور فرانسوی نیست؛ بلکه چهره‌ای کاملا آشنا برای ادب‌دوستان جهان است. از وی 13 اثر در بازار کتاب جهان موجود است که 7عنوان از آنان در زمان حیات وی و بقیه  پس از مرگش منتشر شده است.
شازده کوچولو شاهکار اگزوپری دقیقا یک سال پیش از مرگش یعنی سال 1943 منتشر شد و در لیست یکی از 3عنوان کتاب پر خواننده جهان قرار گرفت.
حواشی زندگی اگزوپری بسیار خواندنی و جالب است تا جایی که بتوان یک کتاب حجیم از آن ساخت(که ساخته‌اند).ولی فقط این را اضافه کنم که اگزوپری از سن 21سالگی در نیروی هوایی ارتش فرانسه مشغول به کار بوده و پروازها و مشاهدات فراوانی از این طریق انجام می‌دهد. وی در سن 44سالگی برای پروازی اکتشافی برفراز فرانسه اشغال شده از جزیره کرس در دریای مدیترانه به پرواز درآمد، و پس از آن دیگر هیچ‌گاه دیده نشد. سال‌ها بعد پس از پیدا شدن لاشهٔ هواپیمایش اینطور به نظر می‌رسد که سقوط هواپیمایش به دلیل نقص فنی بوده است.
شازده کوچولو داستانی خواندنی از کودکی‌مان است. کودکی که در 6-7 سالگی یا بیشتر گمش کرده‌ایم. کودکی که به دنیای بی‌ارزش ما توجهی ندارد و ارزش‌های ویژه خودش را دنبال می‌کند. کودکی که به دنبال سوال‌‌های جدید نیست بلکه به‌دنبال پاسخ گرفتن برای سوال‌های اکنون خود است. کودکی که از بزرگی آدم‌های حقیر به ستوه آمده است. از آدم‌های حقیری که خود را به چیزهای بی‌ارزشی سرگرم کرده‌اند. و در سیاره کوچک‌شان هیچ چیز جذابی ندارند.

*این کتاب با تصاویری زیبا و بچه‌گانه دارد تا جایی که اگر کسی نسبت به این کتاب شناخت نداشته باشد حتما آن را کتابی فقط کودکانه خواهد پنداشت.  واقعا چهره شازده کوچولو در تصاویر معصومیتی هماهنگ با خود داستان دارد. کسانی که این کتاب را خوانده‌اند حتما این موضوع را تصدیق خواهند کرد که این داستان شازده کوچولو نیست که خواننده را با خود می‌برد بلکه خود شخصیت دوست‌داشتنی شازده کوچولو است که ما را همراه خود می‌سازد و هممین ویژگی موجب می‌شود که هر بار از خواندن این کتاب لذت ببرید.

نویسنده در آغاز داستان از نقاشیِ دوران کودکی خود که در آن تصویر مار بوایی را کشیده که فیلی را بلعیده است صحبت می‌کند و در ادامه می‌گوید هیچ‌کس از آن نقاشی سر درنیاورده است و فهم آدم‌بزرگ‌ها را به این وسیله به سُخره می‌گیرد و در ادامه داستان را این‌گونه ادامه می‌دهد که هواپیمایش در صحرای آفریقا سقوط کرده و اگر نتواند هواپیمایش را درست کند پس از یک هفته از تشنگی هلاک خواهد شد. و داستان از این‌جا آغاز می‌شود که صبح اولین روز با صدای دلنشین بچه‌گانه‌ای بیدار می‌شود و دیدار او با شازده کوچولو صورت می‌گیرد. داستان بیشتر با مشاهدات شازده کوچولو که در یک سیارک کوچک زندگی می‌کرده ادامه پیدا می‌کند. شازده کوچولو برای یافتن یک دوست به سیارک‌های متعددی سفر می‌کند و با آدم‌های گوناگونی که به تنهایی در این سیارک‌ها زندگی می‌کنند آشنا می‌شود. اگر بخواهم بیشتر داستان را تعریف کنم از خواندن بخشی از کتاب محروم خواهید شد. پس با هم بخوانیم:
«...روی سیارک بعدی یک میخواره زندگی می‌کرد. اگرچه دیدار شازده کوچولو از این سیارک کوتاه بود؛ ولی غم و اندوه عمیقی را بر دلش نشاند. مرد میخاره ساکت در پشت میزی نشسته بود که روی آن چند تا بطری پر و خالی مشروب چیده شده بود. شازده کوچولو به او گفت: داری چه می‌کنی؟ مرد میخواره با لحن غمگینی جواب داد: دارم مشروب می‌خورم.
-چرا مشروب می‌خوری؟
- برای اینکه فراموش کنم.
شازده کوچولو که کم‌کم دلش برای او می‌سوخت، پرسید چی را فراموش کنی؟
مرد میخواره از شرم سرش را به زیر انداخت و گفت: سرشکستگی و شرم خود را.
شازده کوچولو که دلش می‌‌خواست به او کمک کند، پرسید: سرشکستگی از چی؟
مرد میخواره جواب داد: سرشکستگی از میخوارگی و دایم‌الخمر بودنم را. و بعد به کلی ساکت شد...»

نظرات  (۴)

سلام دوست عزیز ( از لینک باکس ما هدیه بگیرید !
( هدیه را رایگان و آنلاین دریافت کنید !)
وبلاگ بسیار قشنگی درست کردی
شما اگر لینک باکس رو توی وبلا گتون قرار بدین ما هم لینک
شما رو در لینک باکسی که در بیش از 500 سایت دیگه هست
قرار میدیم تا لینک شما توی این سایت ها دیده بشه .
بازدید شما را تضمین میکنیم!
رنکینک شما در جستجو گر گوگل بالا خواهد رفت !
لینک شما در رده های اول لینک باکس قرار خواهد گرفت و بیشترین بازدید را نسبت
به دیگر لینک باکس ها دارد !
جایزه پر بازدید ترین وبلاگ یا سایت = هر ماه ، قرار گرفتن
در لینک ثابت خواهد بود !
کد قرار دادن لینک باکس در قسمت قالب :

<script src="http://2nya.ir/linkbox/code.php?width=400&height=400&url=http://2nya.ir/linkbox/index.php" language="javascript" type="text/javascript"></script><font face="Tahoma" style="font-size: 10pt"
color="#FFFFFF"><br>
<a target="_blank" title="سایت اصلی و پر محتوا"
href="http://www.2nya.ir/linkbox">
<span style="text-decoration: none">سایت
لینک باکس</span></a> -
<span style="text-decoration: none">
<a class="style1" href="http://www.2nya.ir/linkbox/help/" target="_blank" title="full automatic linkbox">
بالا بردن بازدید </a>
<a class="style1" href="http://www.2nya.ir/site" target="_blank" title="full automatic linkbox">
قال</a></span><a class="style1" href="http://www.2nya.ir/site" target="_blank" title="full automatic linkbox">ب
و بالا بردن امکانات وبلاگ</a> <a href="http://www.farsfun.com">
<span style="text-decoration: none" lang="fa">طراحی سایت و تبلیغات</span></a></p>

نکته : افرادی که لینک باکس را قرار دادند بازدید آنها حتی
چندین برابر شده !
*-. از همکاری با یکدیگر خوشنودم ( حداکثر مدت
تایید لینک ، اگر آنلاین نباشیم 48 ساعت است ).-*
سلام بر برادر اندیشمند و موجب فخرم، زهیر عزیز

از اشارات و توصیفات قشنگت بهره بردم.
دلم برات تنگ شده.
این روزها زمزمه من همان بیتی است که چهار ماه پیش به‌یمن حضورت در خانه ما، کشفش کردم:
مفلسانیم و هوای می و مطرف داریم
آه اگر خرقه پشمیـن به گرو نستانند!

دعام کن
خیلی هم کسی ناراحت نبود از تاخیر این مثنوی
لذت بردم

خسته نباشی برادر :)

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی