جاکتابی

آرشیو کتاب‌نویسی‌هایمان در جراید مختلف

جاکتابی

آرشیو کتاب‌نویسی‌هایمان در جراید مختلف

جاکتابی

جاکتابی عنوان ستونی است که نخستین‌بار در تاریخ بیست و هفت تیرماه سنه یکهزار و سیصد و هشتاد و هفت خورشیدی در صفحه چهاردهم جیم از ضمیمه‌ی جریده‌ی یومیه‌ی خراسان به طبع ‌نگارنده (زهیر قدسی) رسید و الی زماننا هذا به طبع می‌رسد. (برگرفته از مطلع الوبلاق/ پست شماره ۱) و اکنون دیر زمانی است که میزبان بازنشر معرفی‌های من و همسرم (الهام یوسفی) در جراید مختلف است.

براده ها / سیدحسن حسینی

دوشنبه, ۱۱ آذر ۱۳۸۷، ۰۸:۰۴ ب.ظ

براده ها - سید حسن حسینی

گاه جملاتی هستند کوتاه، که اگر... اگر... اگر دمی به آن بیندیشیم می‌توانیم درس بزرگی از آن بگیریم. تا همین چند وقت پیش، همین اطراف، تو یکی از همین صفحات ضمیمة معزّز جیم ستونی بود(اسمش را یادم نیست) که گاهی از این جملات در آن دیده می‌شد. خدایش بیامرزد!(همان ستون را می‌گویم) مجموعه «براده‌ها» از مرحوم سیّد حسن حسینی پُر است از این جمله‌ها...

سیّد حسن حسینی شاعری‌است نام آشنا که سال1335 در محلّه سلسبیل تهران به دنیا آمد. از هفده سالگی تجربه‌های قلمی‌اش را در نشریات آن زمان منتشر می‌نمود. پس از پیروزی انقلاب با همکاری مرحوم قیصر امین‌پور، ادارة بخش شعر و ادبیات حوزه هنری را به عهده گرفت. و همان ایّام بود که اوّلین مجموعة شعرش را با عنوان «همصدا با حلق اسماعیل» به چاپ رساند. پس از آن مجموعه‌هایی از قبیل(گنجشک وجبرئیل – شعر)، (نوشداروی طرح ژنریک – طرح طنز)، (منظومة آبها و مردابها – مثنوی)، (حمام روح – ترجمه‌ای از آثار جبران خلیل جبران)، (فن الشعر – ترجمه)، (مشت در نمای درشت – مقایسه‌ای بین سینما و ادبیات)، (بیدل، سپهری و سبک هندی - پژوهشی) از وی منتشر شد. سیّد حسن حسینی در نوروز 1383 به دیدار محبوبش شتافت.

نویسنده در مقدّمه مجموعة براده‌ها کتابش را اینگونه معرّفی می‌کند: «براده‌ها ساده‌ترین نامی‌است که می‌توان بر این مجموعه نهاد و شاید هم برازنده‌ترین تراشه‌های فکر در گوشه وکنار کارگاه خیال و براده‌های قلم در کف آهنگریِ محقّرِِ تشبیه و تمثیل. سخت مختصر است امّا مفید بودنش را نمی‌دانم. امیدوارم که مضر نباشد. در این دفتر سخن از هر دری رفته است اما یقین ندارم در هر سری بگیرد. باری این هم کاریست که شیرازه‌اش را پراکندگی و تعدد موضوعات بسته است...»

حسن حسینی در فصل اول کتاب خود به معرفی ابعاد، ویژگی‌ها و آفاتِ «هنر، هنرمند و نقدِ هنری» می‌پردازد. به نمونه‌هایی چند توجه کنید:

*موعظة اخلاقی برای هنرمندی که با فساد به شهرت رسیده، مثل برشمردن فواید گیاه‌خواری برای یک گرگ کهنه کار است.

*هنرمند مثل کرم ابریشم تا دوره‌ای را در پیله نگذراند بال پرواز در نمی‌آورد.

*نقد در هنر مثل آینة جلوی اتومبیل است. رانندخ(هنرمند) باید به کمک آن مواظب پشت سرش باشد ولی یکسره در آن نگاه نکند، چرا که در این صورت انحراف از جاده و خطر تصادف در کمین اوست.

*انتقاد از دیگران خوب است به شرط اینکه ما شکممان را از این راه سیر نکنیم. در غیر این صورت دعای شب و روز ما این می‌شود: خداوندا! دیگران بلغزند تا ما گرسنه نمانیم!

*ناقدی که در باغ هنر نیست، آفت باغ هنر است.

 

فصل دوّم کتاب به ماهیّت شعر و نقد شخصیّت شاعران می‌پردازد:

*عقل و منطق برای شعر مثل ریش و سبیل برای کودکان است.

*شاعری که عصاره کار دیگران را به نام خود ارائه می‌دهد، زنبوری نیست که روی این گل و آن گل بنشیند و عسل تولید کند، پشه‌ای است که این و آن را می‌گزد و حاصل کارش انتقال بیماری‌های خطرناک است!

*یک شعر بد از یک شاعر پر مدعا دشنام احمقانه‌ای است که باید نشنیده‌اش گرفت

*یک شعر بد مثل یک عطسة بلند ممکن است توجه دیگران را به خود جلب کند ولی تحسین کسی را بر نمی‌اگیزد!

 

فصل سوّم هم به موضوعات «گوناگون» می‌پردازد که برای عموم کاربرد بیشتری دارد:

*در کابینة عرفا، وزیر نیرو عشق است نه عقل!

*کتاب فاسد ویروسی است که با عطسة چاپ منتشر می‌شود!

*کسی که به خاطر زیبایی یک زن با او ازدواج می‌کند مثل کسی است که به خاطر طرح روی جلد، کتابی را می‌خرد!

در کتاب «نوشداروی طرح ژنریک» نیز شاعر طرح‌واره‌هایی از این دست دارد که به نقد شخصیت شاعر، زاهد و تاجر می‌پردازد به نمونه‌های زیر توجه کنید:

شاعری وارد دانشکده شد/ دم در ذوق خود را به نگهبانی داد.

تاجری فال گرفت/ غزلی لامیه آمد/ چیزی از شعر نفهمید امّا چشم مبهوتش را قافیة مال گرفت

زاهدی نو بنیاد لنگ مرغی برداشت / گفت به آواز حزین / مرغ باغ ملکوتم ....

با توجّه و تأمل در این مجموعه، و زندگی‌نامة نویسنده در می‌یابیم که سید حسن حسینی از آن کسان نبوده که به هر جا سرکی  کشیده و گذرا از کنار آن رد شده باشد. بلکه او از هر نگاه درسی گرفته و آن را به عمل‌اش پیوند زده است. روحش شاد باد.

موافقین ۰ مخالفین ۰ ۸۷/۰۹/۱۱
زهیر قدسی

نثر ادبی

نظرات  (۳)

دیواری که تا ثریا کج رفت به حتم معمار خوبی داشته
۱۲ آذر ۸۷ ، ۰۰:۱۰ صید قزل آلا در مدرسه
سلامم دوست جان

خوبید؟

حالا ما تلفن نداریم و بی اینترنتیم

شما چرا نمی آیید؟

سلام
زان یار دلنوازم شکریست با شکایت
از شما انتظار نمیرود یک مرتبه دیگر همین پستت را بخوان

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی