جاکتابی

آرشیو کتاب‌نویسی‌هایمان در جراید مختلف

جاکتابی

آرشیو کتاب‌نویسی‌هایمان در جراید مختلف

جاکتابی

جاکتابی عنوان ستونی است که نخستین‌بار در تاریخ بیست و هفت تیرماه سنه یکهزار و سیصد و هشتاد و هفت خورشیدی در صفحه چهاردهم جیم از ضمیمه‌ی جریده‌ی یومیه‌ی خراسان به طبع ‌نگارنده (زهیر قدسی) رسید و الی زماننا هذا به طبع می‌رسد. (برگرفته از مطلع الوبلاق/ پست شماره ۱) و اکنون دیر زمانی است که میزبان بازنشر معرفی‌های من و همسرم (الهام یوسفی) در جراید مختلف است.

لایم لایت / چارلی چاپلین

دوشنبه, ۱۱ ارديبهشت ۱۳۹۱، ۰۳:۲۳ ب.ظ
روشنایی‌های زندگی

*پیش‌درآمد/ «سینمای اقتباس» واژه‌ای کاملا آشنا برای اهالی سینماست. در تاریخ سینما فیلم‌های مشهور و متعددی ساخته شده‌اند که از آثار داستانی -مشهور یا مهجور- اقتباس شده‌اند. جالب این جاست که این فیلم‌ها، هراندازه در تولید موفق بوده‌اند معمولا رضایت کسانی را که پیش‌تر رمان را خوانده‌اند، جلب نکرده است؛ اهالی سینما و روان‌شناسان دلایل متعددی را هم برای توجیه این امر ذکر کرده‌اند (که ما ذکر نمی‌کنیم و خودتان جویای آن باشید!).


*درآمد/ اما این مقدمه‌چینی برای معرفی رمانی با نام «لایم لایت» است که داستانی وارونه دارد! این رمان اقتباسی داستانی از آخرین فیلم ساخته «چارلی چاپلین» با همین نام است که «روژه گرونیه» نویسنده فرانسوی قلم‌رنجه فرموده است!


*پرانتز/ چارلی چاپلین کسی نیست که نیاز به معرفی داشته باشد. اطراف این نوشته هم معرفی مشروحی از او صورت گرفته اما بد نیست تذکر دهیم که جدا از حرکات ویژه صورت و بدن او، که او را کمدینی مشهور و موفقی نمود و همچنین خلق آثاری گزنده و شیرین که او را فراتر از زمان خود نشان می‌دهد. دو ویژگی واقعا قابل تحسین را باید از او یاد کرد: جسارت و شجاعت و همچنین روشن‌بینی اجتماعی او که کاملا با آثار و شخصیت او همراه است.

*نهفت/ لایم لایت، داستان زوال و انزوای کمدینی مشهور است که با زندگی دست و پنجه نرم می‌کند. کمدینی با نام «کال‌وِرو» که افکار و مشاهدات روزانه‌اش و هم‌چنین کابوس‌های شبانه‌اش همه او را به یاد ایام شهرت و محبوبیتش می‌اندازد، آن زمان که در مشهورترین تالارهای شهر انبوهی از تماشاگران به احترام او می‌ایستادند و او را با تشویق‌های پیاپی و طولانی بدرقه می‌نمودند. اما خواننده در طول داستان با اشخاص دیگری که هرکدام در زندگی خود به نوعی دچار این زوال و سقوط شده‌اند مواجه می‌شود. از دوست و همکار او در دوران جوانی بگیرید تا صاحب‌خانه‌اش و همچنین دختری که پس از اقدام به خودکشی توسط کال‌ورو نجات داده می‌شود. اما این آشنایی تغییراتی در زندگی هردو شخصیت داستان می‌گذارد و به نوعی ریسمان داستان همین آشنایی و به قول خود کال‌ورو: عشق افلاطونیی است که بین او و این دختر ایجاد می‌شود. اما توجه به این‌که این آخرین اثر چاپلین است، اثری که او در ایام پیری خلق کرده، می‌تواند کلیدی باشد برای درک بهتر از شخصیت آخرین سال‌های این کمدین بزرگ.


*فرود/«...یگانه کاری که ستارگان می‌کنند این است که بر محور خود برقرار بمانند. و خورشید که شعله‌های خود را تا مسافت پانصدهزار کلیومتری پرتاب می‌کند، این ابلهی که همه ثروت‌های طبیعی خود را به باد می‌دهد، همین خورشید، آیا قدرت تفکر دارد؟ نه!...»

موافقین ۰ مخالفین ۰ ۹۱/۰۲/۱۱

نظرات  (۲۵)

سلام!
چه عجب بعد از مدت ها صفحه سرد اینجا به قلم گرم شما تازه شد !
پاسخ:
بعله. خودمم تعجب کردم از این‌که بالاخره وبلاگم را آپ کردم! نزدیک بود کپک بزند!
سلام برادر
هر چقدر فکر می‌کنم چیزی یادم نمی‌آید. نه، تا به‌حال داستان خارجی نخوانده‌ام! یعنی خوانده‌ام ولی تمامش نکرده‌ام! از زندگی خیلی عقبم. نه؟!
سلام استاد
خیلی مخلصیم
نمیدونم چرا ولی کلا علاقه ای به خوندن کتابای خارجی ندارم
خب شما چیکار کنی ؟

با اجازتون 4شنبه داریم میریم تهران ، نمایشگاه .
فک نکنین که می خوایم به بهانه نمایشگاه با بچه ها بریم دوری بزنیم و کمی بگردیم،ول!
اصلا مبادا غیر از این فک کنین
می خوایم بریم ببینیم نمایشگاه چه خبره و شاید هم چندتا کتاب خریدیم
شاعر یا یکی دیگه میگه : هم فال و هم تماشا !
حالا شما چندتا کتاب معرفی کنید که ارزش داشته باشه ما بخریم خوشحال میشیم
باعث فخر ماست استاد ، ایمیل مارو هم که دارین .
یا علی
پاسخ:
خوش بگذره! نائب‌الزیاره باشید. همین کتابای جاکتابی خوبه!
سلام . امیدوارم خوب باشید . آیا این کتاب به تازگی تجدید چاپ هم شده ؟ در تایید فرمایشات شما ، احتمالا ماجرای آخرین ازدواج چاپلین را هم میدانید . او با دختری ازدواج کرد که تقریبا ، جای نوه اش میتوانست باشد . یک کتاب هم پسر چاپلین در مورد پدر وخاطراتش نوشته . خالی از لطف نیست اگر بخوانیدش. پایدار باشید.
پاسخ:
سلام. ممنون که هنوز سر می‌زنید و می‌نوازید جاکتابی را! نمی‌دانم که الان تجدید چاپ می‌شود یا نه؟! نمایشگاه می‌توان پیگیرش شد. اما چاپلین کلا زندگی جالبی و جسورانه‌ای داشته اما کتاب پسرش را هنوز نخوانده‌ام!
۱۲ ارديبهشت ۹۱ ، ۰۹:۱۶ صید قزل آلا در مدرسه
چقدر خوشحالم که این کتاب رو معرفی می کنید. از اولین کتابهای دسته دومی هست که خریده ام و بسیار بسیار زیاد دوستش دارم و هر سال تجدید مطالعه می کنم. مرسی که منو به طرف یه عالمه خاطرات خوب پرتاب کردید
پاسخ:
چقدر خوشحال می‌شوم که هنوز خانوم آرزو جاکتابی را تحویل می‌گیرند. خبر زحماتی که امسال برای‌مان کشیدید به گوش می‌رسد. به امید دیدار. بانوی ما که اساسی دل‌تنگ شماست!
سلا م
تشکر بابت حضور ونظرتون.
چشم سعی میکنم.
ولی خوب میبایست کسی میبود و نکات را گوش زد میکرد.
خوب٫ سبک نوشتن من سبک نوشتنه.
فرض کنین شما دکتری هستین که قراره مشکل بیمارتون رو بهش بگین ٫ اگه قرار باشه ٫اینجوری مطرحش کنید که طرف یه راست میره دیار باقی!
با حساب حرف شما٫من همه جای نوشتم مریضه! واحتیاج به یه چکاب کلی دارد!
اینجانب تقاضامندم دکتر نوشته هامان باشید.و هر وقت برای آپ جدید خبرتان کردم زودی بیایید خبر احوال نوشته های مارا بگیرید.فبل از اینکه بیماریش اپیدمی شود و دست مخاطبان مجازی را هم آلوده کند
پاسخ:
البته همیشه هم نیاز به دکتر این حرفا نسیت. بعضی چیزا بدیهیه و از قضا اگر اشتباه در این بدیهیات زیاد بشه تمایل دکتر-حالا انگاری من دکترم واقعا!- برای معاینه کم میشه. تنها چیزی که باعث شد من زحمت نظر دادن رو به خودم بدم امیدی بود که به قلمت داشتم در کنار همه‌ی این اشتباهات که به نظرم اگر یک‌بار خونده بودی‌شون لااقل خودت در 10 موردی اصلاح صورت می‌دادی! موفق باشی.
آقای قدسی اگر رفتید نمایشگاه کتاب سلام ما را برسونین به کتاب های نمایشگاه!
من نمیدونم این مسئولین ما فکر دانشجو و دانش آموز جماعت رو کردن نمایشگاه رو گذاشتن وسط امتحانا؟:(((
پاسخ:
چشم. اما یک سوال؟ شما تصور می‌کنید اون مسئولینی که می‌فرمایید اصلا فکر می‌کنند که بخواهند به فکر شما باشند؟!!
هییییییی... باز سر درد و دل منو باز کردین...
خیر فکر نمی کردن!
و ما قشر دانشچو و دانش آموز داریم به خاطر کارهای این مسئولین بی مخ! تباه میشیم...
ای خداااااااااااا
پاسخ:
نه اشتباه می‌کنید، این مسئولین بی‌مخ دارن به واسطه شما دانشجو و دانش‌آموز ناشکر، تباه میشن!! دی:
سلام
یه پست جدید به مناسبت نمایشگاه کتاب نوشتم .خوشحال میشم نظرتان را بدانم.
در هر صورت شما بهشون خسته نباشید بگید از طرف ما!:دی ضمنا من ممکنه برم، خواستم چند تا انتشارات معروف و خوب مثل سوره مهر رو بهم معرفی کنید اونجا همونا رو برم فقط
ممنونم
پاسخ:
خواهش میشه! اگر رفتید قاعدتا اول از همه باید برید سراغ نشر سپیده‌باوران! سوره مهر رو هم که خودتون گفتید. چشمه رو هم که امسال راه ندادن متاسفانه! دیگه جایی باقی نمی‌مونه! دی:
۱۳ ارديبهشت ۹۱ ، ۱۹:۱۹ مییییییییلاد
eeeeeeeeee...............داری میری نمایشگاه؟واقعا؟؟؟؟؟؟؟؟/
کتاب قیدار امیرخانی امسال توی نشر افق منتشر میشه........میاریش؟
پاسخ:
حتما. انشالا تا چند روز دیگه همزمان با خود نمایشگاه!
این پست رو دیگه باید بیای بخونی....راه نداره جون داداش............
بابا نمیخوای ببینی من چه شلکیم برای انطباق با خواب جنابتان؟
به به باعث افتخاره شبیه برادر خانوم یوسفی بودن!!!!!!!!!
زهیر جان مثل اینکه شما کلا تلویزیون تعطیلی نه؟
اون عکس مجید واشقانی بازیگر مسیرانحرافیه که به نظرم شبیه مصطفی ست و برای همین گذاشتمش 2 پروفایلم.


اینقدر دیروز دلم سوخت که امیر خانی میره نمایشگاه و خود حضور داره.این روزا روزای سوزناکیه برا من.
پاسخ:
عجب! بعله ما کلا تلویزیون نداریم منزل‌مان، عجیبه نه؟! ولی آخه چرا عکس خودتونو نذارین؟
سلام و عرض ادب
خیلی وقت پیش خوندمش، همون موقع که بیشتر از الان فیلمای صامت و بی رنگ برام جذاب بود و سرک می کشیدم بین کتابای خان داداش بزرگه!
یک دو نفس عمیق هم به نیابت از ما بین کتابهای نمایشگاه بکشید، لطفا!

+امید شما برای مرئی تر شدن چگامه یاد آور حکایت رطب خوردن و منع رطب کردنِ..! :دی
پاسخ:
+اما من واقعا برا هیچ جایی مرتب کامنت نمی‌ذارم، و همین مقدار یعنی کلا نامرئی‌ام و توقعی نباید داشته باشید از یک انسان نامرئی!
۱۴ ارديبهشت ۹۱ ، ۱۳:۰۲ مییییییییلاد
بسی عجیب
اونقدری دوست ندارم زیاد خودمو نشون بدم........بخاطر اینکه شبیه مصطفی ست و مصطفی رو هم خیلی دوست دارم گذاشتمش.

ایول زهیر خیلی باحال و خنده دارناک می نویسی.....
هر وقت ریه هایتان از هوای نمایشگاه پرشد کتاب قیدار را هم بیاورید.......

راستی از طرف ماهم اگر میشود یک امضا از جناب امیرخانی در کتابشان بگیرید و بگذارید کنار که بیاییم بگیریمش.
لطفا
پاسخ:
میشه بگی متولد چه سال و چه ماهی هستی آقا میلاد؟!
باز هم شما خسته نباشید:دی
حالا میشه بگید کتاب شعرهای خوب، رمان های عالی مثل امیرخانی، و رمان های خارجی خوب خوب رو تو کدوم نشرها میتونم پیدا کنم؟ نشر نگاه رو میشناسید؟ افق چی؟ سوره مهر طول و عرضش چقدره؟:دی
پاسخ:
ماهی
۱۴ ارديبهشت ۹۱ ، ۱۴:۵۶ مییییییییلاد
بله چرانشه......
بنده متولد 13 دی ماه 1375 هستم........
پروفایل وبم هم کامله.
می2نم بپرسم چرا؟
سلام

من توت فرنگی هستم از شهر عشق.
زیاد اهل کتاب خوندن نیستم اونم از نوع رمان یا تاریخ یا ... کلن بیشتر کتاب های درسی می خونم اونها رو هم اگر مجبور نباشم هیچ وقت نشده تا تهش رو بخونم همیشه 2 - 3 فصل از آخرش می مونه و صفحاتش نو هست.
جیم رو می خونم اونم نه همش رو ، گاهی کتاب هایی که معرفی کردید رو می خونم بعضی هاش به چشم آشناست فکر می کنم شاید تو کتابخانه یا به قول شما شما جا کتابی بابا دیده باشمشون.

بیشتر کتابهام آموزشی هست اونم چند فصلش گاهی به دردم نمی خوره نمی خونمشون... خلاصه که میونه خوبی با کتاب غیر دو تا نوع ندارم.

تازگی هام که اینقدر قیمت کتاب بالا رفته ترجیح میدم PDF گیر بیارم. تو یک سایتی عضوم به اسم پارس بوک همیشه PDF واسم ایمیل میکنه.

بیمارم، مشکلاتی دارم ، شاید زندگینامه خودم رو یک روز نوشتم، اونم نه به صورت جدی فقط به صورت طنز چون دوست نمی دارم اگر یک روزی کسی خوند بشینه گریه کنه. ضمنا نه هزینش رو دارم نه امکانش رو که اگر خیلی خوب شد بدم چاپش کنند می نویسم تو یک وبلاگی روی اینترنت.

لینک وبلاگ تون را از وبلاگ میییییلاد و همچنین وبلاگ جیم یافتم ، البته خیلی میام ولی صحبتی واسه گفتن ندارم. گفتم حداقل این یک بار رو بیام یک پیام بزارم که بد نباشه شاید بعدا دوباره آمدم.

موفق باشید وشاد
پاسخ:
به وبلاگ‌تون هم سر زدم و غافل‌گیر شدم. ناراحت و خوش‌حال. نمی‌تونم هیچ کدام از این دو را انکار کنم. برای ناراحتی نیازی به ارائه دلیل نیست اما خوشحالیم به خاطر روحیه‌ای ایست که امیدوارم همیشه حفظش کنید. برای سلامتی‌تان و سلامتی همه دعا می‌کنم. امیدوارم خبرهای خوبی بشنوم درباره این بیماری. حتما همیشه سر بزنید و به کامنتی اعلام حضور کنید.
مروارید و ماهی و نیلوفر و ...
چه شود:دی
راستییییییی مطلبتون در جیم رو برای راهنمای نمایشگاه امروز خوندم! بعد دقیقا 500 تومن بردارم برم کتاب بخرم؟:دی
فک کنم برگشتنا رو به حای هواپیما باید با قدم هام بیام مشهد:دییی
واقغعا که شگفت زده شدم فکر نمی کردم پاسخ رو اینقدر سریع بدین
البته من بچه درس خون نیستم هــــــــــا معدلم خیلی معمولی هست نه 20 هست نه 12 یک چیزی بین این دو تا می باشد

واسه معرفی PDF ها هم چشم باید برم تو اون شاخه ذخیره فایل هام اسمهاشون را بگم واسه که الآن چند وقتی هست به دلیل نزدیکی به کنکور ارشد و استرس فراوان حتی یادم نیست چی خونده بودم

به هر حال قول میدم از این به بعد هر وقت آمدم با کامنت ام اعلام حضور کنم
پاسخ:
لطفا فقط اعلام حضور نکنید و اعلام نظر کنید ترجیحا! مثلا دوست دارید کتاب‌ها چه جوری معرفی شه؟ الان معرفی‌ها باب میل هست یا نه و انتخاب کتاب‌ها چگونه است؟ و... ممنون اگر راهنمایی بفرمایید.
اوه ه ه ه ه ه ه ه ه
فکر نمی کردم منو لینک کنــــــــــید واااااااااااای که چقدر ذوق مرگ شدم امروز من منم شما رو لینک کردم ... متشکرم بابت لینک شدنم
بله دیگه لابد سوال ما هم جواب نداشته دیگه...........
پاسخ:
سلام. والا من که سوالی ندیدم که بخوام جواب بدم!
۱۵ ارديبهشت ۹۱ ، ۲۱:۳۳ میییییییییلاد
هییییییییییییییییییییییییییییی.........کاش یکی هم پیدا میشد مارو لینک می کرد..........
پاسخ:
مطمئن باش اگر تلاش کنی و وبت متفاوت‌تر و بهتر بشه بدون این‌که بگی خودم میلینکمش!
سلام
کیفیت زندگی شما را دو چیز تعیین می کند: کتابهایی که می‌خوانید و انسانهایی که ملاقات می‌کنید. "مک لوهان"
شما یک روزنامه نگارید خیلی جالبه ....
کتاب جالبی به نظر می رسه در لیست کتاب های که باید بخوانم قرار گرفت ممنون بابت نظرتون
پاسخ:
خوشحالم که پسندید. دوباره سر بزنید!
با سلام 
کتاب عالی و زیبایی بود 
خیلی تاثیرگذار هست داستان این کتاب 
مثل أوج و سقوط یک فواره زیبا میمونه

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی